eitaa logo
دانلود
🖤 💔احلی من العسل؛ ♦️یکی بود، یکی نبود زیر این سقف کبود، غیر از خدای مهربون هیچکس نبود. خدا بود و خدا بود و خدا بود. ✍🏻قاسم و عبدالله، پسرهای امام حسن بودند؛ آنها از وقتی خیلی خیلی کوچک بودند، و همه ی کودکی شان، با امام حسین گذشت. امام حسین پسرهای کوچک برادرش را خیلی دوست داشت و با آنها مثل بچه های خودش رفتار می کرد. در دهانشان لقمه ی غذا می‌گذاشت؛ با آنها بازی می کرد، آنها را از کوچه پس کوچه های مدینه، به نخلستان های خرما می‌برد. وقتی به زمین می افتادند، عمو دستشان را می‌گرفت و بلندشان می‌کرد و خاک لباسشان را می‌تکاند. بغلشان می کرد و سر و صورتشان را می‌بوسید. قاسم و عبدالله هم عاشق عمویشان بودند و کودکانه در کنار عمو روزها را شب می‌کردند و بزرگ می‌شدند. از عمو ادب و اخلاق را یاد می‌گرفتند، دین را یاد می‌گرفتند، مردانگی را یاد می گرفتند؛ قاسم و عبدالله همیشه و همه جا همراه امام حسین بودند؛ در کربلا هم هر دو همراه عمو بودند. قاسم از امام حسین پرسید:«عمو جان آیا من هم کنار شما به شهادت می‌رسم؟» عمو از قاسم پرسید:«عزیز عمو، شهادت از نظر تو چگونه است؟» قاسم جواب داد:«عمو جان شهادت در راه خدا برای من از عسل شیرینتر است.» عمو لبخندی زد و قاسم را بغل کرد و بوسید. روز عاشورا، قاسم پیش عمو رفت و اجازه گرفت تا به میدان برود. اما امام اجازه ندادند. چند بار این ماجرا تکرار شد. بار آخر قاسم گفت:«عموجان، خواهش می کنم به من اجازه بدهید مثل همیشه همراهتان باشم.» امام فرمود:«عزیز عمو، نمی‌توانم! تو یادگار برادرم هستی. نمی‌خواهم تو به میدان بروی.» قاسم عمو را بوسید و بازوبندش را به او نشان داد و گفت:«عمو جان، پدرم به من فرمودند که همیشه کنارتان باشم.» و آنقدر اصرار کرد تا بالاخره عمو راضی شد. قاسم که هنوز پاهایش خوب به رکاب اسب نمی‌رسید، کنار عمو مردانه ایستاد و به شیرینی عسل، شهادت را چشید. عبدالله هم دائم منتظر بود تا عمو او را صدا بزند. او هم وقتی که وقتش شد، با همه ی کودکیش، پیش امام ماند تا از عموجانش دفاع کند. عمو، عبدالله را در آغوش کشید و او را تا بهشت بدرقه کرد. ♥️راستی بچه ها؛ این شبها که هیئت میرین، یاد ما هم باشین مهربونهای خوش قلب🖤 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
065-TajrobeyeJadid-www.MaryamNashiba.Com.mp3
2.15M
💠 تجربه جدید 🔻موضوع: کمک به مادر، پخت نان 🎼 با صدای بانو مریم نشیبا   📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
8.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸️کلیپ داستان محرم به زبان کودکانه 🥀ساده‌ترین و زیباترین حالتی که میشه داستان محرم رو برای کودکان ۳ تا ۶ سال توضیح بدیم... 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
5.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫داستان روز هفتم محرم 💔حضرت علی اصغر (علیه‌السلام) 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
حضرت علی اصغر (ع)_صدای کل کتاب_276524-mc.mp3
13.78M
🖤 حضرت علی اصغر علیه السلام :کودک 🖤🖤🖤🖤🖤 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
🔸شعر ﴿حضرت علی اکبر﴾ علیه السلام 🌼🕌🏴🏴🕌🌼 آی نوگلایِ زیبا آی‌شیعیانِ مولا یه قصه‌‌ بشنوید از فرزندِ پاکِ لیلا 🕌🔸🕌 اسمش علیِ اکبر بود آن جوانِ برتر شیرِشجاعِ‌ میدان هم قهرمان دلاور 🔸🕌🔸 در راهِ دین و قرآن رفت‌اوبه‌سوی‌ِمیدان جنگید آن دلاور تاخسته‌گشت‌وعطشان 🕌🔸🕌 زیبا جوانِ رعنا آمد به سویِ بابا آبی طلب نمود و برگشت تشنه تنها 🔸🕌🔸 چون شد علیِ‌اکبر با دشمنان برابر ناگه‌به‌دستِ‌دشمن شد مثلِ لاله پرپر 🕌🔸🕌 شدچون‌شهید؛ اکبر در پیشِ روی‌ِخواهر با ناله عمه زینب میزد به سینه وسر 🔸🕌🔸 خونین‌جگر‌حسین‌است از داغِ اکبر امروز جان میدهدحسین‌ از این داغِ خانمان‌سوز 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫داستان روز هشتم محرم حضرت علی اکبر (علیه‌السلام) 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
کودکانه  صدای طبل و زنجیر می آید از خیابان🥁 غمی نشسته امشب به قلب پیر و جوان💔 صدای واحسینا پیچیده در هر کجا زنده شده دوباره خاطره ی کربلا🏴 گردیده یک عالمی در سوگ او سیه پوش🖤 مردم همه عزادار با اشک و غم هم آغوش آمد محرمُ باز صدای اشک و ناله😢 روئیده در کربلا گل های سرخ لاله🌷🌷🌷 شاعر : اکرم خیبری   📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
🖤 💔شبیه ترین به پیامبر؛ ♦️یکی بود، یکی نبود زیر این سقف کبود، غیر از خدای مهربون هیچکس نبود. خدا بود و خدا بود و خدا بود. ✍🏻یادتان هست گفتم امام حسین به خاطر اینکه خیلی پدرش را دوست داشت، اسم همه ی پسرانش را علی می‌گذاشت؟ او اسم پسر بزرگش را علی اکبر گذاشته بود؛ همه می گفتند که علی اکبر خیلی شبیه پیامبر است؛ هم اخلاق و رفتارش، و هم صورتش از همه بیشتر، مثل پیامبر است. علی اکبر جوان خیلی زیبا و خوش اخلاقی بود؛ او قد بلند و قوی و مهربان بود. به همه کمک می‌کرد و همه دوستش داشتند. وقتی امام حسین دلش برای پدربزرگش، حضرت رسول تنگ می‌شد، به علی اکبر نگاه می کرد. او مثل پیامبر پیش بچه ها، مثل پسر بچه ی بازیگوشی می‌شد و با آنها بازی می‌کرد. مثلاً به بچه ها می‌گفت قایم شوند و خودش پر سر و صدا و با شوخی و خنده پیدایشان می‌کرد. و پیش بزرگترها جوانی مؤدب و با محبت و پرتلاش بود که هر کار و کمکی که می‌توانست، انجام می‌داد. علی اکبر همیشه یار و یاور پدر بود و در سفر کربلا هم مثل همیشه همراه پدر و در کنارش بود؛ در روزهای سخت آن سفر، هر طور می توانست به همه کمک میکرد؛ دست بچه ها را می گرفت و دنبالشان می‌دوید، کوچکترها را روی دوشش می‌نشاند و می چرخاند و سرگرمشان می کرد، تا سختی سفر، کمتر اذیتشان کند. امام حسین قد و بالای علی اکبرش را نگاه می‌کرد و حظ می برد. عمه برایش آیه ی و ان یکاد می خواند تا خدا حفظش کند. و اما ظهر عاشورا، به همه ثابت کرد که چقدر شجاع و قوی و نترس است. با اینکه خیلی تشنه بود، اما با همه ی نیرویش کنار پدر ایستاد. از شدت تشنگی دهانش کاملا خشک شده بود و با لب تشنه به شهادت رسید؛ و پیامبر مهربانی ها از بهشت برایش آب آورد. امام حسین که خیلی علی اکبر را دوست داشت، بی رمق صدا زد: «جوانان بنی هاشم، بیاید؛ علی را بر در خیمه گذارید....» ♥️راستی بچه ها؛ این شبها که هیئت میرین، یاد ما هم باشین مهربونهای خوش قلب🖤 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
7.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫داستان روز نهم محرم حضرت عباس (علیه‌السلام) 📒 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا