eitaa logo
دانلود
‍ قصه خرگوش و لاک پشت🐰🐢 روزی روزگاری در دشت سبز و زیبایی، حیوان های زیادی زندگی می کردند. در میان آنها خرگوشی بود که فکر می کرد از همه باهوش تر و زرنگ تر است روزی از روزها وقتی حیوان ها، سرگرم بازی بودند خرگوش گفت این بازی ها وقت تلف کردن است . بیایید با هم مسابقه بدهیم ، چه کسی حاضر است با من مسابقه بدهد. لاک پشت که می دانست خرگوش خیلی مغرور و خودخواه شده است گفت من حاضرم . از این حرف لاک پشت ، خرگوش به خنده افتاد حیوان هایی که آنجا بودند از حرف لاک پشت خنده شان گرفت . چون می دانستند که خرگوش خیلی تند می دود و لاک پشت خیلی آهسته. روباه به لاک پشت گفت مطمئن هستی که می توانی با خرگوش مسابقه بدهی. لاک پشت گفت بله مطمئن هستم. داستان خرگوش و لاک پشت با تصویر روباه گفت خب از اینجا شروع کنید هر که زودتر به درخت بالای تپه برسد برنده است. حاضرید؟ خرگوش که آماده ایستاده بود با چند پرش بلند از آنجا دور شد. لاک پشت هم شروع کرد به دویدن. اما قدم های او کوتاه بود و خیلی کند راه می رفت. روباه، سنجاب و دیگر حیوان ها گفتند تندتر برو لاک پشت. اینطوری می خوای مسابقه بدهی. زود باش . ببین خرگوش به کجا رسیده اما لاک پشت که خرگوش را می شناخت . اصلا ناراحت نبود و مطمئن بود که در این مسابقه پیروز می شود. او با پشتکار می دوید تا به درخت بالای تپه برسد. آهسته راه می رفت ، اما می دانست که باید یکسره راه برود و خسته نشود.   خرگوش که به قدم های تند و پرش های بلندش مغرور شده بود در نیمه راه نگاهی به عقب انداخت و دید که لاک پشت هنوز در ابتدای راه است . با خود گفت تا او به اینجاها برسد ، خیلی طول می کشد و می توان روی این سبزه ها دراز بکشم و استراحت کنم . وقتی لاک پشت به اینجا رسید من هم بلند میشوم و با چند. پرش بلند به درخت می رسم و برنده می شوم. خرگوش دراز کشید و خوابش برد. آن هم چه خواب عمیقی. اما لاک پشت با همان قدم های کوتاهش، به خرگوش رسید و از او گذشت و به راهش ادامه داد. مدتی گذشت و لاک پشت به بالای تپه رسید. درست در کنار درخت و انتهای جاده . ناگهان خرگوش از خواب پرید به پایین جاده نگاه کرد. می خواست ببیند لاک پشت به کجا رسیده. اما لاک پشت را ندید . به بالای جاده به درختی که بالای تپه بود نگاه کرد. لاک پشت آنجا ایستاده بود و برای حیوان هایی که در پایین تپه بودند، دست تکان می داد. آن روز همه حیوان ها دیدند که لاک پشت برنده شده بود.   افسوس فایده ای نداشت و خرگوش فهمیده بود که نباید مغرور شود و دیگران را کوچک بشمارد. قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
قصه-صوتی-کودکانه-یك-روز-خوب.mp3
11.84M
این داستان : یه روز خوب هر شب یه قصه خوب و شیرین برای کودک دلبند شما🥰 قصه های خوب🌸 👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
ماه محرم به ما گُفته امامْ صادق (ع) عزیزم تو شادی های ما خَندون باشید وَ در غَم های ما مثلِ مُحرم شما هم مثلِ ما مَحزون باشید مُحرم فُرصتِ خود سازیِ ماست واسه این از خدا ممنون باشید سُرود و جشن و شادیْ باشه بعداً به دور از گفتهٔ شیطون باشید تو هر مسجد ، تو هر دسته ، تو روضه به یادِ کربلا گِریون باشید به یادِ حضرتِ عباس (ع) و زینب (س) به یادِ مادری دِلخون باشید به یادِ تازیانه ، ضَربِ سیلی به یادِ چِهره ای گُلگون باشید با خِدمت توی هر موکِب یا هِیأت شما هم مَردِ این مِیدون باشید ریا میشه کسی ما رو ببینه مِثه محسن تو کار پِنهون باشید قشنگ نیست که واسه توزیع نَذری شما هم جُزءِ راهْ بَندون باشید نَبَندید راهِ مَردم رو تو کوچه یه موقع آخِرت مَدیون باشید نمازِ صُبحِتون میشه قَضا پس نَباید تا سَحَر بیرون باشید بِبَندید با حسین (ع) تا روزِ مَحشَر یِکی عَهد و بَر این پِیمون باشید که مثل حضرتِ عباس (ع) و زینب (س) شما هم واسه او مجنون باشید به لُطفِ حَق که در جمعِ شهیدان شما هم در بهشت مِهمون باشید به یاد شهید عزیز و گرانقدر « محسن حُجَجی » 🌸🍂🖤🍃 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نامه های ماریه سفرش از مکه به کوفه داستان کربلا و.... 🔴قسمت اول قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
مامان پیشی و پنج تا بچه اش - @mer30tv.mp3
3.32M
هر شب یه قصه خوب و شیرین برای کودک دلبند شما🥰 بفرست واسه بچه دارها😄 قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6
13.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اشتایی با حضرت معصومه (س) قصه های خوب 🌸👇 https://eitaa.com/joinchat/2436694493Cff093c29a6