#نکته
هنگامی که کودک بازی میکند نباید از او بخواهید که نظم و ترتیب داشته باشد. کودک را هنگام بازی به حال خودش بگذارید و از او نخواهید که با کنار گذاشتن یک وسیله یا اسباببازی، آن را در همان زمان در سر جایش بگذارد. میتوانید به او گوشزد کنید که با پایان بازی باید اسباببازیها و وسایل سر جایشان گذاشته شوند. این گوشزد کردن نباید به شیوهای تهدید آمیز باشد.
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#نکته
وقتی کودك به طور پیوسته و مرتب مورد انتقاد قرار بگیرد، به این نتیجه می رسد که اشکالی در او وجود دارد.
او متوجه نیست و درك نمی کند که چرا مورد انتقاد قرار می گیرد، چرا مجازات می شود.
اما تصور می کند که پدر و مادرش از حال و روز او اطلاع دارند و بنابراین شایسته انتقادهای پدر و مادر خود است.
او به این نتیجه میرسد که ارزشمند و دوست داشتنی نیست. احساس بی ارزش بودن می کند.
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#داستان_متن
بهترین عموی دنیا
عمو سعید من یک ورزشکار قوی است. من او را خیلی دوست دارم. یک روز به او گفتم تو بهترین عموی دنیا هستی. عمو سعید کمی فکر کرد و گفت :نه من بهترین عموی دنیا نیستم ولی بهترین عموی دنیا را می شناسم.
گفتم خوب او کیست؟
عمو سعید گفت بهترین عموی دنیا حضرت عباس علیه السلام است.
گفتم چرا او بهترین عموی دنیاست؟
عمو سعید گفت: خوب قضیه اش مفصل است.
گفتم مفصل باشد خواهش می کنم برایم تعریف کنید.
عمو سعید گفت: در کربلا، کاروان امام حسین به وسیله دشمنان محاصره شده بود. دشمنان سنگدل نمی گذاشتند که امام و یارانش از آب رودخانه ی فرات استفاده کنند. قحطی آب، خیلی زود همه ی اهل حرم را تشنه کرد. بیشتر از همه، بچه ها تشنه شده بودند. اما بچه های امام حسین می دانستند که عموی شجاعشان می تواند از میان محاصره کنندگان عبور کند و برایشان آب بیاورد. چون عموی آنها یک فرمانده ی بسیار قدرتمند و یک شمشیر زن ماهر بود. وقتی تشنگی شدید شد، حضرت عباس به دستور امام حسین، همراه بیست نفر دیگر به سمت گوشه ای از رودخانه ی فرات حمله کرد. او با شجاعت و مهارت زیادی مشغول جنگیدن با سربازان یزید شد و حواسشان را پرت کرد تا دوستانش بتوانند مشکها را پر از آب کنند. مشکها که پر شد همگی توانستند از دست سربازهای یزید فرار کنند و آب را برای اهل حرم بیاورند. بچه هایی که جلوی خیمه ها ایستاده بودند دیدند عمو در حالیکه مشک آب روی دوشش گرفته ،به سمت آنها می آید. بچه ها از پیروزی عمو خوشحال شدند. من از حرفهای عمو سعید خوشم آمد و ذوق کردم اما عمو سعید با ناراحتی گفت: روز عاشورا اتفاق دیگری افتاد. آن روز این عموی مهربان دیگر نتوانست بچه ها را خوشحال کند. او با مشک آب به سمت رودخانه رفت اما بعضی از سربازان، پشت درختها پنهان شده بودند و از پشت سر و از پهلو ،به او حمله کردند و او را تیرباران کردند. عمو عباس با وجود اینکه از دستهایش خون می ریخت، مشک آب را به دندانش گرفته بود و سعی می کرد هر طوری شده مشک آب را به خیمه ها برساند. اما دشمنان، او را محاصره کردند و مشکش را پاره کردند و خودش را هم به شهادت رساندند. عمو سعید، آخر قصه را در حالی برایم تعریف کرد که اشک می ریخت. من هم آن روز برای بهترین عموی دنیا گریه کردم.
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
گرگ كوچولوی دانا.MP3
12.93M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
🐺 گرگ کوچولوی دانا
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#داستان_متن
رقیه کوچولو
در واقعه کربلا دختر امام حسین (ع) رقیه (ع) سه سال داشت. امام حسین دختر سه ساله خود را خیلی دوست داشتند. رقیه کوچولو هم پدر را خیلی دوست داشت لحظه آخر که امام (ع) داشتند می رفتند به میدان جنگ رقیه (ع) را روی پای خود نشاندند و برسر و موی او دست کشیدند و او را برای آخرین بار بوسیدند و با او وداع کردند.
وقتی امام به شهادت رسیدند خاندان امام را به اسارت بردند، حضرت رقیه خیلی از دوری امام بی تاب بودند و گریه می کردند.
صدای گریه رقیه کوچولو به گوش یزیدیان رسید و آنها برای اینکه صدای رقیه (ع) را قطع کنند سر امام حسین (ع) را برایش بردند زمانی که حضرت رقیه سر مبارک امام را در آغوش گرفتند و بوسیدند در حالی که سر مبارک در آغوششان بود جان سپردند.
خدایا دشمنان امام را لعنت کن😔
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#حدیث
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#شعر_کودکانه
آی بچه ها، بزرگترا
زباله هارو
تو کیسه ها بریزید
میون دشت و جنگل
توی دریا نریزید
جنگل وقتی قشنگه
که پاکه و تمیزه
محیط ما برامون
خیلی خیلی عزیزه
زمین رو پاک نگه دار
بچه ی خوب و باهوش
وقتی میری به گردش
اینو نکن فراموش
محیط زیست همیشه
باید پاکیزه باشه
اگه کثیفش کنی
زشت و آلوده میشه
تمیز باشید
تمیز باشید
پیش خدا عزیز باشید.
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
خواهر داغ دیده
خیلی از شما بچه های عزیزم، حتما چیزهای زیادی درباره واقعه عاشورا و شهادت امام حسین شنیدید، ولی ببینم درباره اربعین حسینی هم کسی براتون حرفی زده؟
همون روزی که حضرت زینب و دیگر اسرا به میون کشتگان کربلا اومدن.
در اون روز، حضرت زینب وقتی به مزار برادرش امام حسین علیه السلام رسید، به یاد روز عاشورا افتاد و اشک از چشمانش جاری شد و با برادرش از رنج هایی که کشیده بود حرف زد و از دست دشمن شکایت کرد.
بچه های عزیز! ما هم برای زنده موندنِ نام امام حسین علیه السلام ، هر سال عاشورا و اربعین رو با شکوه بیش تری عزاداری می کنیم.
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#اربعین
بچه های عزیزم در زبان عربی به عدد 40، اربعین می گویند. بعد از ماه محرم، ماه صفر آغاز می شود. اربعین حسینی روز 20 صفر و چهل روز بعد از واقعه غم انگیز و دلخراش عاشورا می باشد. مسلمانان شیعه در این روز بـه یاد امام حسین (ع) و هفتاد و دو تن از یاران با وفایش کـه در روز عاشورا شهید شدند، مراسم سوگواری برگزار می کنند.
بعد از شهادت امام حسین (ع) چه شد؟
سوالی که ممکن است برای شما عزیزان پیش آید این است که بعد از شهادت امام حسین (ع) چه شد؟
بعد از اینکه امام حسین و یارانش به شهادت رسیدند، لشکر یزید به سوی خیمه های حرم امام حسین(ع) روی آوردند و هرچه خانواده امام حسین داشتند را غارت کردند.
شب یازدهم محرم را گویا اسرای اهل بیت (ع) درخیمه ای نیم سوخته سپری کردند و در روز 11 محرم عمر دستور داد که خانواده امام حسین را از کربلا به سوی کوفه ببرند.
روز 12 محرم اسیران را وارد شهر کوفه کردند، مردم کوفه که فکر می کردند این افراد خارجی هستند، برای دیدن اسرا به کوچه ها و محله ها آمدند و با دیدن اسرا شادی نمودند اما امام سجاد(ع) و خانم زینب(س) خودشان را به کوفیان و مردم شناسانند و شادی کوفیان را به عزا تبدیل کردند.
در آن زمان عبیدالله بن زیاد حاکم کوفه و باعث اصلی شهادت امام حسین(ع) بود، اسرا را به پیش حاکم کوفه و مردم بردند اما امام سجاد (ع ) در این مجلس طوری صحبت کرد که سبب رسوایی حاکم کوفه شد.
بچه های عزیزم خانواده امام حسین (ع) تقریبا بیست روز در کوفه اسیر بودند و بعد از آن ایشان را در اول ماه صفر به شهر دمشق بردند
مردم دمشق که نمی دانستند چرا امام حسین (ع) به شهادت رسیده است و از حقیقت ماجرا بی خبر بودند، با مشاهده کاروان شادی می کردند. برای اهل بیت امام حسین(ع) سفر شام خیلی تلخ بود و سخت ترین بلاها بر سرشان آمد و در مدتی که در شام در یک خرابه به صورت زندانی نگهداری می شدند.
در شام نیز خانواده امام حسین(ع) را در حالی که به دست و پایشان ریسمان بسته شده بود، به مجلس یزید وارد کردند و یزید از یک نفر خواست که بر علیه امام حسین (ع) و یاران او حرف هایی بزند. پس از او امام سجاد(ع) به منبر رفت و به مردم خودش را معرفی نمود و ماجرای عاشورا و کربلا را تعریف کرد. یزید رسوا شد و در مجلس غوغایی بر پا شد و همه علیه یزید همهمه کردند.
بعد از اینکه مردم شام سخنان امام سجاد (ع) را شنیدند و یزید رسوا شد، دستور داد که اسرای اهل بیت(ع) در شام برای شهدای کربلا عزاداری کنند و بعد از آن اسرا را بنا به خواست خودشان روانه مدینه نمود.
خانواده امام حسین(ع) حدود بیست روز در شام اسیر بودند و در روز بیستم صفر از شام به مدینه حرکت کردند. امام سجاد (ع) بـه همراه خانوادی امام حسین (ع) در راه بازگشت از شهر شام، بـه کربلا رفته و در روز اربعین موفق به زیارت قبر مطهر امام حسین «ع» و یاران با وفایش شدند.
وقتی حضرت زینب «ع» و بچه ها و اهل بیت امام حسین بـه کربلا و مزار امام حسین «ع» رسیدند، خیلی گریه کردند و برای امام حسین درد دل کردند کـه چقدر پس از او رنج کشیده اند و چقدر یزید آنها را اذیت کرده اسـت و بـه آنها ستم کرده اسـت و پس از سه روز عزاداری در غم از دست دادن شهیدان کربلا بـه مدینه، شهر پیامبر بازگشتند.
بچه های عزیز! ما هم برای زنده موندنِ نام امام حسین علیه السلام ، هر سال اربعین را عزاداری میکنیم و چون اهل بیت را با رنج و اذیت و با پای پیاده بـه کربلا بردند، خیلی ها به زیارت امام حسین (ع) در کربلا می روند و قسمتی از راه را تا کربلا پیاده روی میکنند و مزار پاک امام حسین را زیارت میکنند
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
زیارت امام حسین.MP3
29.26M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
زیارت امام حسین علیه السلام
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞نماآوا| ⚜حُبُّ الحُسین⚜
⭕️همخوانی استدیویی عربی - فارسی
🥀در مدح حضرت سیدالشهدا اباعبدالله الحسین علیه السلام
🏴به مناسبت اربعین حسینی
📌کاری از:
💠گروه تواشیح بین المللی تسنیم💠
📺مشاهده و دانلود نسخه باکیفیت:
🌐 aparat.com/v/PANiE
📲کانال ایتا:
🔸 @tasnim_esf
#اربعین
#امام_حسین
🌑اربعین
🖤اربعین آمد و دلها همه غم دارد
💔قلب بچه شیعه ها غم و ماتم دارد
امروز روز اربعین است.
برای همین میخوام از امروز براتون بگم.
از کارهای خوبی که خدای مهربون به همهی بچه شیعهها سفارش کرده که انجام بدهند. پس با من همراه باشید...
چهل روز از روز عاشورا و شهادت امام مهربانمان و یارانشان گذشته بود.
کاروان اسرا و خانوادهی نورانی پیامبر مهربان بسیار دلشان برای امامشان تنگ شده بود.
تا اینکه روز بیستم ماه صفر به کربلا رسیدند. شروع به گریه و عزاداری برای شهدای کربلا کردند.
حضرت زینب مهربان، سر قبر برادر خود رفتند.
آنجا نشستند و با امام حسین مهربان دردودل کردند. از سختیهایی که کشیده بودند گفتند و از دشمن بد و آدمهای ظالم و ستمگر شکایت کردند.
یکی از افرادی که همزمان با کاروان اسرا به کربلا رسید، جابربنعبدالله انصاری بود.
جابر یکی از دوستان امامان مهربان ما بود. جابر نابینا بود و چشمهایش جایی را نمیدید.
راه زیادی را آمده بود تا کنار قبر مطهر امامش باشد و برای ایشان عزاداری کند.
ما بچه شیعهها هم از خانم زینب مهربان و صبور یاد گرفتیم که هر سال روز اربعین به یاد امام حسین مهربان عزاداری کنیم.
یکی دیگر از کارهایی که ما بچه شیعهها در روز اربعین انجام میدهیم، خواندن زیارت اربعین است.
آمادهاید تا با هم قسمتی از زیارت اربعین امام حسین را بخوانیم و ثوابش را به امام عزیزمون تقدیم کنیم
سلام بر شما ای امام حسین مهربان
سلام بر تو ای دوستدار و محبوب و برگزیده خدا
سلام برتو ای بندهی خوبِ خدا
سلام بر شما ای فرزندِ بندهی خالص خدا
خدایا، من گوهی میدهم که امام حسین مهربان برگزیدهی شماست.
خدایا کسانی را که به امام حسین(علیهالسلام) و خانوادهشون ظلم و ستم کردند، لعنت کن. 🤲
🖤🖤🖤🖤🖤
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🥀ما بچه های زائر
🥀سلام میدیم از اینجا
🥀به جد بانوی قم
🥀به کشته ی کربلا
🥀امام خوب و مظلوم
🥀 که سومین امامه
🥀هر کی اونو بشناسه
🥀یه انسان تمامه
🖤🖤🖤🖤🖤
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
پیاده روی اربعین🖤
قدم میزاره توجاده
همه پای پیاده
به یاد اون سه ساله
کوچیک و بزرگ نداره
زیارت شش گوشه
عجب صفایی داره
هرکی زیارت رفته
دلش دیگه تاب نداره
دیگه چیزی نمونده
به اربعین آقا
بگو لبیک مولا
بنویس اسم ما را
داریم می ریم کربلا
جا نمونید بچه ها
همه عالم بدونن
حسین عزیز دلها
🖤🖤🖤🖤🖤
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
خوشا به حال
کسانی که کربلا رفتند.
نه مثل من که در این شهر
زندانم...
من هم به یاد رقیه...
اربعین امسال، به جای کرب و بلا در «خرابه» می مانم...😔
فرارسیدن اربعین حسینی رو به همهی شما عزیزان تسلیت می گوییم.
🖤🖤🖤🖤🖤
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
گل قرمز🌹
مادر جلوی در ایستاده بود. صدا زد:«فاطمه جان زود باش دیر شد دخترم»
فاطمه روسری صورتیاش را گره زد. جلوی آینه ایستاد. چادر را روی سرش انداخت. قاب عکس را از روی میز برداشت و به طرف در دوید. کفشهایش را پوشید. دستش را توی دست مادر گذاشت. مادر بلند بسم الله گفت و راه افتاد. توی اتوبوس فاطمه به مادر گفت:«میشود برای بابا یک دسته گل بخریم؟»
مادر سرتکان داد و گفت:«بله دخترم چرا نشود؟» فاطمه از پشت شیشه به بچهها نگاه میکرد. بچهها کنار خیابان ایستاده بودند. در دستانشان گلهای صورتی و قرمز و بنفش بود. مادر پرسید:«از کدام گلها بگیریم؟» فاطمه با دست اشاره کرد:«از آن گلهای قرمز، بابا گل قرمز دوست دارد»
از اتوبوس پیاده شدند. فاطمه به طرف یک گلفروش دوید. مادر صدا زد:«آرامتر برو فاطمه جان» مادر و فاطمه یک دسته گل قرمز خریدند.
از بین مزار شهدای گمنام میگذشتند. فاطمه پرسید:«مادر این شهیدان هم دختر دارند؟» مادر جواب داد:«بله دخترم»
فاطمه پرسید:«دخترهایشان برایشان گل نمیآوردند؟»
مادر آه کشید و جواب داد:«این شهدا گمنام هستند یعنی مشخص نیست خانوادههایشان چه کسانی هستند»
فاطمه ایستاد. گفت:«میشود ما به جای دخترشان به آنها گل بدهیم؟» به دسته گل در دستش نگاه کرد و ادامه داد:«فکر کنم گل قرمز دوست داشته باشند»
مادر به قاب عکس اشاره کرد و گفت:«مگر این گلها را برای بابا نخریدی؟»
فاطمه عکسِ توی قاب را بوسید و گفت:«یک شاخه هم برای بابا میبریم»
مادر لبخند زد. فاطمه گلها را یکی یکی روی مزار شهدا گذاشت. آخرین گل در دستش مانده بود. آخرین مزار شهید گمنام هنوز گل نداشت. فاطمه به قاب عکس نگاه کرد. بابا داشت از پشت قاب عکس نگاهش میکرد و لبخند میزد. فاطمه آخرین گل را روی مزار شهید گمنام گذاشت و گفت:«ببخشید بابایی میدانم که شما هم از این کارم خوشحال شدید. دفعه بعد برای شما هم گل میآورم.»
و همراه مادر به طرف مزار پدر شهیدش رفت.
#باران
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
بچه های عزیزم امروز روز شهادت یکی از بهترین بندگان خدا، ضامن آهو امام رضا (ع) است. ما مردم ایران همه امامان را دوست داریم اما به امام رضا به دلیل بارگاه مقدسش در مشهد ارادت ویژه ای داریم. عزیزانم شاید به مشهد سفر کرده باشید و حرم امام خوبی ها را از نزدیک دیده باشید، آیا می دانید امام رضا(ع) هم مانند همه امامان ما مسموم شده و به شهادت رسیدند. اگر می خواهید با داستان شهادت امام رضا (ع) کودکانه آشنا شوید، این بخش از قصه های کودکانه را بخوانید.
👇👇👇👇
ضامن آهو
علی بن موسی بن جعفر (ع) معروف به امام رضا هشتمین امام ما مسلمانان است که به عالم آل محمد و امام رئوف و امام مهربان نیز مشهور است. مادر امام رضا(ع) زنی پرهیزگار به نام نجمه و پدر امام رضا(ع) امام موسی الکاظم امام هفتم ما مسلمانان است.
امام رضا (ع) بسیار خوش اخلاق بوده و همیشه کودکان را دوست داشت. ایشان هرگز به کسی ظلم و بدی نمی کرد و احترام همه افراد را داشت. امام رضا(ع) بسیار مهمانواز بوده و همیشه احترام مهمان را واجب می دانست. امام مهربان ما با حیوانات نیز مهربان بودند و به ایشان ضامن آهو می گفتند.
بچه های عزیزم به این خاطر به امام رضا (ع) ضامن آهو می گفتند که روزی امام رضا(ع)، صیادی را در بیابان می بیند که آهویی را دنبال می کند. آهو به امام پناه می برد و امام برای آزادی آهو حاضر می شود پولی را به آن شکارچی بپردازد اما صیاد نمی پذیرد. آهو به امام می گوید من دو بچه شیرخوار دارم که چشم انتظار و گرسنه اند، شما ضمانت مرا بکنید تا بروم و آنها را شیر دهم و برگردم. امام نزد صیاد ضمانت آهو را می کند و آهو به سرعت رفته و برمی گردد، زمانی که شکارچی می بیند آهو به قولش عمل کرده و در می یابد ضامن آهو، امام(ع) است، ناراحت شده و گریه می کند و از کار خود پشیمان می شود و آهو را آزاد می کند.
🖤🖤🖤🖤🖤
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
امام هشتم ما
امام رضا (ع) در مدینه زندگی می کرد و پس از شهادت پدرش به امامت رسید. امام رضا (ع) پس از هفده سال که در مدینه زندگی نمود و مردم را به خداپرستی دعوت کرد، با نقشه و حیله مأمون حاکم خراسان به مشهد آمد و به دست او به شهادت رسید.
بچه های خوبم امام رضا (علیه السلام) در میان مردم بسیار محبوب بودند و مردم امام خوب ما را خیلی دوست داشتند، مامون از اینکه مردم امام رضا را دوست داشتند و هر کاری ایشان می گفت انجام می دادند، می ترسید به همین دلیل تصمیم گرفت امام رضا را به شهادت برساند. امام رضا (ع) انگور را خیلی دوست داشتند به همین خاطر مامون تصمیم گرفت امام را با انگور مسموم کند. او کمی انگور برای امام تهیه کرد و انگورها را به سم آغشته کردند و آنگاه آن ها را برای امام رضا (علیه السلام) آوردند. حضرت رضا (علیه السلام) انگور زهر آلود را خوردند و پس از آن مسموم شده و به شهادت رسیدند.
شهادت امام رضا
مردم و دوستداران امام رضا وقتی که خبر شهادت حضرت را شنیدند، گریه کنان و بر سر زنان می خواستند پیکر پاک امام رضا را خودشان تشییع کنند اما مأمون که از مردم می ترسید، دستور داد آن حضرت را شبانه به خاک بسپارند. حرم امام رضا (ع) در مشهد قرار دارد و مردم ایران که به امام رضا(ع) علاقه زیادی دارند، از جاهای دور و نزدیک به مشهد آمده و حرم امام خوبی ها را زیارت می کنند.
مردم ایران در روز شهادت حضرت امام رضا (ع) عزاداری می کنند و برخی زائران برای شرکت در مراسم عزاداری شهادت امام رضا(ع) با پای پیاده راهی مشهد مقدس می شوند. بچه های خوبم شهادت امام رضا را به شما عاشقان کوچک امام رضا(ع) تسلیت عرض می کنیم و امیدواریم از اخلاق و رفتارایشان بیاموزید.
🖤🖤🖤🖤🖤🖤
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
بوی ماه مهر.MP3
5.21M
#ترانه
#بوی_ماه_مهر
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
اولین روز مهر.MP3
12.86M
#قصه_صوتی
اولین روز مهر🌸
🌸🌸🌸🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#حجاب
می خواهم به مدرسه بروم.MP3
30.37M
#قصه_صوتی
میخواهم به مدرسه برم🌸
🌸🌸🌸🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#حجاب