#شعر
#درد_دندون
بچه ای بود تو سیستون
دائم دستش تو قندون
🍭🍬🍫
قند و نبات و چایی
هر روز می خورد فراوون
مامانش می گفت پسر جون
تو خیلی هستی شیطون
🍫🍭🍬
دندونای سفیدت
سیاه شدن چه آسون
پسر سر به هوا بود
خیره سر و بلا بود
🍬🍫🍭
اما یه روز صبح زود
دستش رو دندوناش بود
با مادرش رفت مطب
چون از درد کرده بود تب
🍭🍬🍫
تو رو به خدا دکتر جون
مردم از درد دندون
فکری به حالم بکن
شدم داغون داغون
🍫🍭🍬
آقا دکتر مهربون
دندوناشو نگاه کرد
کرم ها رو از دندوناش
یکی یکی جدا کرد
🍬🍫🍭
دندوناتو مسواک کن
کثیفیاش و پاک کن
کمتر بخور آبنبات
یا تخمه و شکلات
🍭🍬🍫
هر کدوم از دندونات
هستن مثل یه الماس
خوب اونا رو تمیز کن
تا نکنی التماس
👈انتشار دهید
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh