7.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#بازی
#خلاقیت
رده سنی : ۳ تا ۵ سال
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#تغذیه_کودک
#افزایش_وزن
🔸🔹کره به #افزایش_وزن کودکان و نوزادان کمک می کند و برای بچه هایی که خوب وزن نمی گیرند بسیار مفید است. اما فراموش نکنید برای کودکان مبتلا به #کم_خونی به جای کره (که حاوی #کلسیم است و مانع جذب آهن می شود) بایستی در غذاهایی که حاوی آهن هستند از #روغن زیتون بی بو استفاده کنید و در همه مواقع مزاج کودک خود را هم در نظر بگیرید!
⛔️فراموش نکنید برای کودک مبتلا به اسهال، مصرف کره و روغن زیتون توصیه نمی شود.
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🐠نقاشی ماهی
🐟ویدیو آموزش در مطلب بعدی👇
🎨 آموزش نقاشی به کودکان👇
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
31.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🐠ویدیو آموزش نقاشی ماهی
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🐊🌳ما دوتا ...!🌳🐊
خزنده ایم و دم داریم
نه مارمولک، نه سوسماریم
چشمانِ ریزِ ریز داریم
نگاهِ خیلی تیز داریم
دهانی چون دره داریم
دندان نگو، اَره داریم
تمساحیم و خطرناکیم
هر دو تا خیلی بی باکیم
#شعر
🐊
🌳🐊
🐊🌳🐊
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🔸🌼شعر
🔶همراهیِ الفبا باشعرِقرآنی
#شعرِ_قرآن
#الفبا_ابتدایی
🌸🔸🌼🔸🌸
آ آیه آیه قرآن
بِ بی حد و فراوان
پِ پندمان دهد آن
تِ تا رسیم به جانان
ثِ ثروت است قرآن
جیم جسم را دهد جان
چِ چشمهایست جوشان
حِ حمد وسوره یِ آن
خِ خود دهد شفامان
دال دوستیم با آن
ذال ذکر ویاد قرآن
رِ رهنمایِ انسان
زِ زن وَ مرد یکسان
ژِ ژرف باطنِ آن
سین سورهسورهیِ آن
شین شاهد است هرآن
صاد صادق است قرآن
ضاد ضدِّ اوست شیطان
طا طلعتش درخشان
ظا ظاهرش چه تابان
عین عینِ ماهِ رخشان
غین غمزُدایِ انسان
فِ فهمِ دین دهد آن
قاف قاریانِ قرآن
کاف کم بَرند خُسران
گاف گوش کن به قرآن
لام لذتست در آن
میم مطمئن تو میدان
نون نورِ خاصِ قرآن
واو وا کند گره آن
هِ هست مشکل آسان
یِ یا علی و پایان
🌸🌼🍃🌼🌸
🍃شاعر سلمان آتشی
جانان = مقصود خداست
ژرف=عمیق
صادق=راستگو
طلعت=چهره؛طلوع کردن
خُسران=ضرر وزیان
#شعر_کودک
#الفبا_شعر_ابتدایی
#آموزش_الفبا
#آشنایی_با_قرآن_همراه_با_الفبا
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌿🐐مع مع 🐐🌿
یک بُزه بود رنگ موهاش حنایی
روی سرش دو تا شاخ طلایی
بزغاله ها اونو نگاه می کردن
هی با تعجب آه و واه می کردن:
«خوش به حالش چه قد شاخاش بلنده! »
حتماً گرون خریده! جفتی چنده؟ »
بزه می خندید و می گفت: «مع مع »
مگه بُزا شاخ می خرن؟ «نع نع »
به شاخ رسیدن یه کمی صبر می خواد
شاخ شمام دو ماه دیگه در می آد
#شعر
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#نکته
اشتباه بزرگ ما این است که جلوی چشمان معصوم و وحشت زده فرزندانمان باهم دعوا می کنیم و در خلوت خودمان آشتی می کنیم. دعوا نکنید اما اگر دعوا کردید جلوی فرزندتان با هم آشتی کنید.
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌰🐿 سنجاب کوچولو و خرس مهربون
سنجاب کوچولو هنوز آنقدر بزرگ نشده بود که بدون اجازه پدر و مادرش، بتواند به تنهایی از لانه خارج شود...
سنجاب کوچولو هنوز آنقدر بزرگ نشده بود که بدون اجازه پدر و مادرش، بتواند به تنهایی از لانه خارج شود. اما خواهر بزرگترش را میدید که هر روز صبح، برای چیدن میوه به جنگل میرفت و با سبد پر از خوراکیهای خوشمزه بر میگشت.
سنجاب کوچولو هم آرزو میکرد کاش زودتر بزرگ شود تا بتواند به تنهایی از درختان بلند و پر شاخ و برگ بالا برود و هر قدر که دوست دارد فندق و بادام و گردو و بلوطهای خوشمزه و درشت بچیند.
یک روز که سنجاب کوچولو در لانه نشسته بود و داشت به بزرگ شدن خودش فکر میکرد، سنجابهای دیگر را دید که روی شاخ و برگ درختان جنگل بالا و پایین می پرند. او خیلی غصه خورد. چرا؟ چون دلش میخواست مثل آنها به هر طرف که میخواهد برود.
وقتی پدر و مادرش از راه رسیدند به آنها گفت: من چه وقت می توانم به جنگل بروم؟ پدر گفت: وقتی که بزرگ شدی و توانستی یک سبد از میوههای این جنگل را بغل کنی و به خانه بیاوری! سنجاب کوچولو که فکر میکرد حالا بزرگ شده، گفت: این که کاری ندارد، من همین الان هم میتوانم یک سبد پر ازمیوههای جنگل را بچینم و بیاورم!
پدر سنجاب کوچولو که خیلی بچهاش را دوست داشت گفت: اگر تو میتوانی به تنهایی به جنگل بروی فردا صبح به جنگل برو. حالا دیگر ما پیر شدیم اگر تو بتوانی یک سبد بلوط بیاوری ما خوش حال می شویم. سنجاب کوچولو تا این را شنید از ذوق تا صبح خوابش نبرد.
صبح روز بعد، همین که آفتاب درآمد سنجاب کوچولو یک سبد برداشت و از لانه خارج شد. جنگل و همه آن چیزی که در آن وجود داشت. درختان بلند و در هم، میوههای خوشمزه و رنگارنگ، پرندگان پر سر و صدا و …. سنجاب کوچولو از دیدن آن همه زیبایی غرق لذت و تماشا شده بود. او موجوداتی را میدید که تا به حال ندیده بود: گله گوزنها، میمونهایی که از جلوی چشم او با سرعت بالا و پایین می رفتند و پرندگانی که از این شاخ به آن شاخ میپریدند…. سنجاب کوچولو که از شوق و ذوق نمیدانست باید چکار کند، بدون هدف این طرف و آن طرف میدوید و نمیدانست باید چه نوع میوهای را از کدام درخت جدا کند. سنجاب کوچولو که حیران و سرگردان توی جنگل در حال حرکت بود، ناگهان چشمش به یک خرس قهوهای افتاد.
سنجاب کوچولو
اول خیلی ترسید، اما وقتی خنده خرس را دید، آرام شد و در پشت درختی ایستاد. خرس مهربان پرسید: نترس… چی شده… دنبال چی می گردی سنجاب کوچولو؟ سنجاب کوچولو کمی جرات پیدا کرد و گفت: دنبال میوههای خوشمزه میگردم. بخصوص بلوطهای درشت… اما نمی دانم چرا از هر درختی بالا میروم بلوط پیدا نمی کنم؟
خرس مهربان خندهای کرد و گفت: هر درختی یک نوع میوه دارد. تو اول باید درخت آن را بشناسی و بعد از آن بالا بروی.
مثلا اگر بلوط میخواهی باید از درخت بلوط بالا بروی. حالا دنبال من بیا تا درخت بلوط را به تو نشا ن بدهم ! سنجاب کوچولو وقتی دید خرس قهوهای اینقدر مهربان است، دنبال او به راه افتاد تا به یک درخت بلوط رسیدند. سنجاب کوچولو که تا به حال درختی به این بزرگی و پر از میوه ندیده بود، بدون معطلی از درخت بالا رفت و شروع به چیدن بلوط کرد.
از این شاخه به آن شاخه… هرچه بلوط میدید میچید. سبدش کاملا پر شده بود. خرس قهوهای که پایین درخت ایستاده بود فریاد زد: دیگر بس است. سبد تو پر از بلوط شده… ممکن است ازآن بالا بیفتی. اما سنجاب کوچولو که خیلی ذوق زده شده بود، به دنبال بلوطهای درشت بالا و بالاتر میرفت. تا اینکه سبدش آنقدر سنگین شد که ناگهان از آن بالا به پایین پرتاب شد.
سنجاب کوچولو شانس آورد که در لابلای شاخ و برگ درختان آویزان شد، وگرنه معلوم نبود که چه بلایی ممکن است به سرش بیاید. خرس مهربان که در پایین درخت منتظر او بود، کمکش کرد و او را نجات داد، اما دیگر از سبد پر از بلوط خبری نبود، زیرا بلوطها همه به اطراف درخت ریخته بودند و چند سنجاب بزرگتر داشتند آنها راجمع می کردند… آن وقت بود که سنجاب کوچولو از خرس مهربان خجالت کشید و با خودش فکر کرد که: پدر درست می گفت، من بزرگ نشدهام و بازهم باید صبر کنم.
#قصه
🐿
🌰🐿
🐿🌰🐿
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#شعر_کودکانه
#مسواک
پس از غذا ، سه مرتبه
دندونامو می شویم و پاک می کنم
یعنی که مسواک می کنم
تا دندو نام تمیز بشه
سفید بشه
مانند مروارید بشه
من نباید با دندونام
فندق و پسته بشکنم
یا نوک خودکار و فلز
بر لب و دندون بزنم
شیرینی و قند و نبات
آب نبات و شکلات
وقتی زیادی بخورم
دشمن دندونام میشن
خراب و پوسیده می شه
دندونای قشنگ من
اونوقت باید فوری برم به دکتر
تا بشه دندونام پر
👈انتشار دهید
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
#شعر_کودکانه
❤️خانواده❤️
ای بچه نازنازی ، برات میگم یه رازی
خورشید خونه باباست
مامان یه ماه زیباست
خواهر جون و داداش جون
چند تا ستاره هستن
تو آسمون خونه
چه مهربون نشستن
اینها یه جمع ساده
به نام خانواده
👈انتشار دهید
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
💜🔮اسراف🔮💜
من میخورم غذارو
شکر میکنم خدارو
اسراف نمیکنم من
تو خوردن و آشامیدن
تو مدرسه تو خونه
حتما یادم میمونه
مداد نمیتراشم
وقتی نوکش بلنده
ورق نمیکنم من
تا دفترم بخنده
#شعر
👆👆👆
🔮
💜🔮
🔮💜🔮
💜🔮💜🔮
🌸🍂🍃🌸
کانال قصه های کودکانه
@Ghesehaye_koodakaneh
🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4