eitaa logo
قصه های کودکانه
33هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
903 ویدیو
317 فایل
قصه های زیبا،تربیتی و آموزنده کودکانه 🌻مطالب کانال را با ذکر آدرس کانال ارسال نمایید 🌻ارتباط باما: @admin1000 🌸 کانال تربیتی کودکانه 👇 @ghesehaye_koodakaneh کتاب اختصاصی کودکانه👇 https://eitaa.com/ketabeh_man تبلیغات👇 https://eitaa.com/tabligh_1000
مشاهده در ایتا
دانلود
🐯🎲آموزش اعداد🎲🐯 يك خداي مهربان خالق كل جهان اين زمين و آسمان یک بچه مهربان دو چشم ، دو گوش، دوتا پا بادندون هاي زیبا دو دست بالای بالا دعا برای بابا سه بچه نازنازي با هم میرن به بازی سه تايي دنبال هم قطار مي شند كنار هم چهار تا جوجه تو لونه مادر آواز مي خونه دونه و آب مياره تو نوكشون ميذاره پنج انگشت دسته كنار هم نشسته چقدر با هم رفيق اند بدي از هم نديدند 🎲 🐯🎲 🎲🐯🎲 🐯🎲🐯🎲 🎲🐯🎲🐯🎲 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
‍ 🐰📚کتابدار کوچولو📚🐰 یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود خرگوش کوچولویی بود به نام نقلی که خیلی به کتاب خواندن علاقه داشت. او هر روز چند تا کتاب می خواند و از کتابها چیزهای زیادی یاد می گرفت. دوستانش روز تولدش به او کتاب هدیه می دادند. پدر و مادرش هروقت به بازار می رفتند و می دیدند کتاب خوب و مناسب ِ تازه ای چاپ شده و به بازار آمده، آن را برایش می خریدند... نقلی همه ی کتاب ها را با دقت می خواند و آن ها را در یک قفسه در اتاقش می گذاشت. یک روز دید تعداد کتاب هایش آن قدر زیاد شده که دیگر توی قفسه جا نمی شوند. او به فکر افتاد تا قفسه ی دیگری در اتاقش بگذارد اما برای قفسه ی جدید، جای کافی نداشت. دراین فکر بود که با کتابهایش چه کار کند که آهوخانم به دیدنش آمد. آهو خانم معلم مدرسه ی جنگل بود. او به نقلی گفت: « دختر قشنگم، من خیلی خوشحالم که می بینم تو به کتاب خواندن علاقه داری؛ دلم می خواهد بقیه ی بچه ها هم مثل تو باشند. ولی ما توی جنگل کتابخانه ی عمومی نداریم. من می خواهم یک کتابخانه ی عمومی درست کنم و در آن کتاب های خوبی بگذارم تا همه ی بچه ها بیایند و کتاب امانت بگیرند و بخوانند.» آهو خانم به قفسه ی کتابهای نقلی اشاره کرد و ادامه داد: « می بینم که تو کتابهای زیادی داری. راستی وقتی کتابی را می خوانی، با آن چه می کنی؟» نقلی جواب داد: « هیچی، می گذارم توی قفسه ی کتابها تا خراب و کثیف نشود» آهو خانم گفت: « از این کتابها به دوستانت نمی دهی تا بخوانند؟» نقلی گفت: «نه تا حالا کسی از من کتاب نخواسته است». آهو خانم گفت: « نقلی جان، من در مدرسه یک کتابخانه درست می کنم و از تمام حیوانات جنگل می خواهم تا کتاب هایی را که دیگر لازم ندارند به این کتابخانه هدیه کنند. بعد این کتاب ها را به کسانی می دهیم که آنها را نخوانده اند. به این ترتیب همه می توانند با خواندن کتاب های جدید، چیزهای تازه یاد بگیرند.» نقلی فکری کرد و با خوشحالی گفت: «چه فکرخوبی! من با کمال میل به شما کمک می کنم.» آهوخانم و نقلی به مدرسه رفتند. به همه ی حیوانات اطلاع دادند که برای کتابخانه به کتاب نیاز دارند. طولی نکشید که حیوانات جنگل کتابهای اضافی را آوردند و به کتابخانه هدیه کردند. قفسه پر ازکتاب شد. نقلی هم تعدادی از کتابهای قدیمیش را در کتابخانه ی مدرسه گذاشت. از آن روز به بعد بیشتر حیوانات به مدرسه می آمدند و کتابهای کتابخانه را می گرفتند و می خواندند تا چیزهای تازه یاد بگیرند. نقلی هم شده بود کتابدار کتابخانه. او به حیوانات جنگل کتاب امانت می داد و آنها را راهنمایی می کرد تا کتابهایی را که لازم دارند بگیرند و بخوانند. نقلی کتابدار کوچولوی مهربان جنگل بود و همه دوستش داشتند. 🐰 📚🐰 🐰📚🐰 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
اتوبوس نارنجی_صدای اصلی_86917-mc.mp3
12.93M
🚌اتوبوس نارنجی اتوبوس نارنجی هر روز صبح بچه ها را به مدرسه و پدر و مادرها را سر کار می برد. بچه ها اتوبوس نارنجی را دوست داشتند این اتوبوس همه ی مردم را می شناخت. اتوبوس خیلی کار میکرد اما یک روز صبح احساس کرد که اصلا حالش خوب نیست مرتب سرفه میکرد و دود سیاه بیرون می داد... 🌸🍂🌼🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🐝💖الفبا💖🐝 آی با کلا آسمون خداب به نام او مهربونه خدا پ پاشو بریم ایران و بگردیم ت تلاوت قرآن خدا ث جیم چ ح خ دال ذال ر رستم ز مثل زال ژ مثل ژاله رو گل سین سیمرغ رنگین بال شین صاذ ضاد طا ظا عین غین هفت تا برادر هستن که به غم نه با شادی کنار هم نشستن ف قاف کاف گاف لام میم نون نگاه کنین بچه‌ها چه سرزمین سبزی هم کوه و دشت و دریا واو نون ه ی یه ماهی یه ماهی طلایی که روی یک درخته ماهی چرا اونجایی از یک تا صد هم بازی توپ بازی خونه بازی صد تا هزارتا مهمون به چه گلای نازی 💖 🐝💖 💖🐝💖 🐝💖🐝💖 💖🐝💖🐝💖 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
ماجراهاي_محمد_و_فاطمه یه روز، وقتی بابا به خونه اومد، فاطمه و مامان بهش سلام کردن و خسته نباشید گفتن، ولی محمد حواسش به تلویزیون 🖥بود و سلام نکرد. مامان محمد رو صدا کرد و گفت: ندیدم پسر گلم به بابا سلام کنه، می‌دونی هرکی اول سلام کنه هم به خدا و پیامبر نزدیکتره ، هم از 70 تا ثواب 69 تا ثواب سلام مال اونه ؟. محمد از بابا معذرت خواهی کرد و پرسید: ما برای چی باید سلام کنیم؟! بابا محمد رو کنار خودش نشوند و گفت: پسرم، پیامبر مهربون ما، همیشه و به همه ، مخصوصاً به بچه‌ها، سلام می‌کردن و می‌گفتن این کار، کار خیلی خوبیه ، تازه هرکی می‌ره بهشت، وقتی بهشتیا، می‌خوان بهش خوش آمد بگن، سلام می‌کنن . می‌دونی چرا؟ چون سلام کردن مثله یه هدیه است که ما به دیگران می‌دیم . 💐 پس ما هم وقتی که دوستمون رو می‌بیبینم ، قبل از این که هیچ حرفی بزنیم، اول سلام می‌کنیم و این هدیه رو بهش می‌دیم. اونم یه سلام، با صدای بلند. چون خدا دوست داره ما با صدای بلند سلام کنیم و جواب سلام رو هم بلند بدیم .🌸 فاطمه اجازه گرفت و پرسید: پس مثله این بچه‌هایی که صدای سلامشون رو هیچ کسی نمی‌شنوه نباید باشیم؟! بابا لبخندی زد و گفت: بله، درست می‌گی. بهترین آدما، کسایی‌ان که به همه و به هر کی می‌رسن، بلند سلام کنن و براشون فرقی نداشته باشه که به فقیر سلام می‌کنن یا به پولدار . دخترم، سلام کردن هم باعث زیادی نعمت و رزق و روزی می‌شه ، هم دوستی میاره ، هم اگه وقتی وارد خونه می‌شیم سلام کنیم «چه کسی باشه چه کسی نباشه» فرشته‌ها توی خونمون می‌یان و پیش ما می‌مونن.☺️ پس وقتی سلام کردن این همه خوبه و اینقدر ثواب داره چرا ما سلام نکنیم؟!. در ضمن کسایی که خودخواه و خسیسن به دیگران سلام نمی‌کنن، ما که خودخواه و خسیس نیستیم؟!.🤔 حرفای بابا که تموم شد، محمد از بابا و مامان به خاطر حرفای قشنگشون تشکر کرد و تصمیم گرفت از اون به بعد، همیشه اول از دیگران و با صدای بلند، به همه سلام کنه.😊 ماجراهاي_محمد_و_فاطمه یه روز، وقتی بابا به خونه اومد، فاطمه و مامان بهش سلام کردن و خسته نباشید گفتن، ولی محمد حواسش به تلویزیون 🖥بود و سلام نکرد. مامان محمد رو صدا کرد و گفت: ندیدم پسر گلم به بابا سلام کنه، می‌دونی هرکی اول سلام کنه هم به خدا و پیامبر نزدیکتره ، هم از 70 تا ثواب 69 تا ثواب سلام مال اونه ؟. محمد از بابا معذرت خواهی کرد و پرسید: ما برای چی باید سلام کنیم؟! بابا محمد رو کنار خودش نشوند و گفت: پسرم، پیامبر مهربون ما، همیشه و به همه ، مخصوصاً به بچه‌ها، سلام می‌کردن و می‌گفتن این کار، کار خیلی خوبیه ، تازه هرکی می‌ره بهشت، وقتی بهشتیا، می‌خوان بهش خوش آمد بگن، سلام می‌کنن . می‌دونی چرا؟ چون سلام کردن مثله یه هدیه است که ما به دیگران می‌دیم . 💐 پس ما هم وقتی که دوستمون رو می‌بیبینم ، قبل از این که هیچ حرفی بزنیم، اول سلام می‌کنیم و این هدیه رو بهش می‌دیم. اونم یه سلام، با صدای بلند. چون خدا دوست داره ما با صدای بلند سلام کنیم و جواب سلام رو هم بلند بدیم .🌸 فاطمه اجازه گرفت و پرسید: پس مثله این بچه‌هایی که صدای سلامشون رو هیچ کسی نمی‌شنوه نباید باشیم؟! بابا لبخندی زد و گفت: بله، درست می‌گی. بهترین آدما، کسایی‌ان که به همه و به هر کی می‌رسن، بلند سلام کنن و براشون فرقی نداشته باشه که به فقیر سلام می‌کنن یا به پولدار . دخترم، سلام کردن هم باعث زیادی نعمت و رزق و روزی می‌شه ، هم دوستی میاره ، هم اگه وقتی وارد خونه می‌شیم سلام کنیم «چه کسی باشه چه کسی نباشه» فرشته‌ها توی خونمون می‌یان و پیش ما می‌مونن.☺️ پس وقتی سلام کردن این همه خوبه و اینقدر ثواب داره چرا ما سلام نکنیم؟!. در ضمن کسایی که خودخواه و خسیسن به دیگران سلام نمی‌کنن، ما که خودخواه و خسیس نیستیم؟!.🤔 حرفای بابا که تموم شد، محمد از بابا و مامان به خاطر حرفای قشنگشون تشکر کرد و تصمیم گرفت از اون به بعد، همیشه اول از دیگران و با صدای بلند، به همه سلام کنه.😊 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe43
🎀با کودک 3 ساله این وسیله را درست کنید او ساعتها با این وسیله بازی خواهد کرد و سقوط اشیاء را در لوله کاغذی مشاهده میکند. 🌸🍂🌼🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🍒🌳دوستی و محبت🌳🍒 در يك باغچه كوچك ، دو درخت زندگي مي كردند . يكي درخت آلبالو و ديگري درخت گيلاس . اين دو تا همسايه با هم مهربان نبودند و قدر هم را نمي دانستند، بهار كه مي رسيد شاخه هاي اين دو تا همسايه پر از شكوفه هاي قشنگ مي شد ولي به جاي اين كه با رسيدن بهار اين دو هم مهربانتر و با صفاتر بشوند بر سر شكوفه هايشان و اين كه كداميك زيباتر است ، بحث مي كردند. در فصل تابستان هم بحث آنها بر سر اين بود كه ميوه هاي كداميك از آنها بهتر و خوشمزه تر است . درخت آلبالو مي گفت : آلبالو هاي من نقلي و كوچولو و قشنگ هستند ، اما گيلاس هاي تو سياه و بزرگ و زشتند. درخت گيلاس هم مي گفت : گيلاس هاي من شيرين و خوشمزه است ، اما آلبالوهاي تو ترش و بدمزه است. سالها گذشت ، تا اين كه دو تا درخت پير و كهنسال شدند اما عجيب بود كه آنها هنوز هم با هم مهربان نبودند. در يكي از روزهاي پاييزي كه طوفان شديدي هم مي وزيد ناگهان يكي از شاخه هاي درخت گيلاس، شكست ، بعد هم شروع كرد به ناله و فرياد .  درخت آلبالو كه تا آن روز هيچ وقت دلش براي درخت گيلاس نسوخته بود و اصلاً به او اهميتي نداده بود يكدفعه دلش نرم شد و به درد آمد و گفت همسايه عزيز نگران نباش اگر در برابر باد قدرت ايستادگي نداري مي تواني به من تكيه كني، من كنار تو هستم و تا جايي كه بتوانم كمكت مي كنم ،آخر من و تو كه به جز همديگر كسي را نداريم . درخت گيلاس از محبت و مهرباني درخت آلبالو كمي آرامش پيدا كرد و گفت : آلبالو جان از لطف تو متشكرم مي بيني دوست عزيز دوستي و مهرباني خيلي زيباست ! حيف شد كه ما اين چند سال گذشته را صرف كينه و بد اخلاقي خودمان كرديم . بعد هر دو تصميم گرفتند كه خود خواهي را كنار بگذارند و زيبايي هاي ديگران را هم ببينند . فصل بهار كه از راه رسيد درخت گيلاس رو كرد به آلبالو و گفت : «به به چه شكوفه هاي قشنگي چه قدر خوشبو و خوشرنگ، اينطوري خيلي زيبا شده اي !» و درخت آلبالو جواب داد « دوست نازنينم ، اين زيبايي وجود توست كه من را زيبا مي بيند .  به خودت نگاهي بينداز كه چه قدر زيبا و دلنشين شده اي !» ديگر هر چه حرف بين آنها رد و بدل مي شد از مهرباني بود و همدلي و دوستي ! و راستي كه دوستي و محبت چقدر زيباست !   🌳 🍒🌳 🌳🍒🌳 🍒🌳🍒🌳 🌳🍒🌳🍒🌳 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
قرعه به کی می‌ افته؟_صدای اصلی_450501-mc.mp3
8.84M
🌼عنوان قصه: قرعه به کی می افته 🌸«هدی» و «عزیزجون» مشغول صحبت کردن با هم هستن. هدی برای عزیزجون تعریف می‌کنه که چند روزیه نظافتچی محترم مدرسه‌شون بیمار شدن و نمی‌تونن مدرسه رو تمیز کنن؛ به‌ همین دلیل، بچه‌های مدرسه تصمیم گرفته‌ن تا زمانی که ایشون حالشون خوب بشه... 🌼این داستان با زبانی ساده و روان به کودکان یاد می‌ده در زمانی که نمی‌تونن تصمیم درستی برای تقسیمِ کارها بین هم‌دیگه بگیرن، می‌شه از قرعه‌کشی استفاده کرد؛ همچنین خداوند، توبه‌ی توبه‌کننده‌ی واقعی رو می‌‌پذیره. 🌸در این قسمت از برنامه‌ی «یک آیه، یک قصه» عزیزجون به آیه ۱۴۲ سوره‌ی مبارکه‌ی «صافات» اشاره می کنن. 🍃خداوند در این آیه می‌فرماید: «فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِیمٌ. و ماهی دریا او را به کام فرو برد و او درخور ملامت بود.» 🌸🌸🌸🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
: 🐝زنبور کوچولو و ماجراهای خطرناک : پی دی اف(کیفیت بالا) (کتاب قصه تصویری) 👇 http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
زنبور کوچولو و ماجراهای خطرناک.pdf
2.14M
👆 : 🐝زنبور کوچولو و ماجراهای خطرناک :پی دی اف(کیفیت بالا) (کتاب قصه تصویری) 🌼🍃🌸🌼🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
ماهی‌ های تنبل و مرغ‌ های دریایی_صدای اصلی_449242-mc.mp3
9.97M
🌼ماهی های تنبل و مرغ های دریایی 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
لبخند بزن بہ نسیمے ڪہ مدام نوازشت میڪند و بہ بلبلانے ڪہ با حس وشوقے وصف ناپذیر برایت ترانہ اے عاشقانہ سر میدهند ✨سلام صبحتان بخیر و شادے 🌸🍂🌼🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌸بچه‌ی باهوش سه زن با زنبیل هایی که در دست داشتند از بازار برمی گشتند. آنها روی صندلی به منظور استراحت نشستند. و شروع به صحبت کردن راجع به فرزندانشان کردند. اولین زن گفت: که چقدر پسرش فعال است به طوری که می‌تواند چند دقیقه بر روی دستانش راه برود. دومی گفت: که پسرش می‌تواند به خوبی خوانندگی کند و او از آوازخوانی پسرش لذت می‌برد. سومی تنها گوش داد. دو زن دیگر از او پرسیدند که چرا چیزی نگفتی. او گفت: "پسر من ویژگی خاصی ندارد که به آن افتخار کنم. " پیرمردی که داشت از آنجا می‌گذشت حرف آن‌ها را شنید و تصمیم گرفت که به دنبال آن‌ها برود. وقتی آن زنها به خیابانی که در آنجا زندگی می‌کردند رسیدند به منظور استراحت دوباره متوقف شدند و زنبیل هایشان را روی زمین گذاشتند. فرزندانشان آن‌ها را دیدند و به طرف مادرهایشان دویدند. پسر زن اول داشت پشتک می‌زد. پسر زن دوم مشغول خواندن آهنگ مورد علاقه‌ی مادرش شد. هر سه زن او را تشویق کردند. پسر زن سوم آمد و از مادرش پرسید: "مادر می‌خواهید به شما کمک کنم؟" و زنبیل را برداشت. زن‌ها پیرمرد را متوقف کردند و از او در مورد فرزندان با استعدادشان سوال پرسیدند. پیرمرد گفت: "من تنها یک پسر باهوش دیدم. او کسی است که به طرف مادرش دوید تا به او کمک کند و زنبیلش را ببرد. او در راستای حدیثی از پیامبر عمل کرده است: "من به شما توصیه می‌کنم که به مادرتان خدمت کنید. " ((اوصی امرا بامه)) 🌸🍂🌼🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
اگر به رفتار خوب کودکان توجه نکنیم و آنرا تشویق نکنیم پس از مدتی آن رفتار مثبت رو به خاموشی می گذارد. 🌸🍂🌼🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🐘نقاشی فیل 🎨کانال آموزش نقاشی به کودکان👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
‍ 🌿🐒خانواده میمون ها🐒🌿 یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود توی جنگل سبز حیوانات زیادی زندگی می کردند. یک روز میمون کوچولویی تک و تنها به جنگل سبز آمد.او هیچ کس را نداشت. پدر و مادرش را آدم ها شکارکرده و به باغ وحش برده بودند. اما میمون کوچولو از دست آنها فرار کرده بود. او ناراحت و غمگین در جنگل راه می رفت و می دید که بچه های حیوانات در کنار پدر و مادرهایشان هستند و همه با هم زندگی می کنند. میمون کوچولو خیلی غصه می خورد و با خودش می گفت: کاش پدر و مادرم اسیر نشده بودند و الان همه در کنار هم بودیم. او زیر درختی نشست وسه تا میمون کوچولو را دید که با هم بازی می کردند و پدر و مادرشان مواظب آنها بودند. میمون کوچولو با چشم های پر اشک به آنها نگاه می کرد. مادر میمون ها او را دید و به طرفش رفت و گفت: «میمون کوچولو چرا ناراحتی؟ چرا چشمات پر از اشکه؟». میمون کوچولو جواب داد: «آخه بابا و مامانم را آدم ها گرفتند و به باغ وحش بردند. حالا من تنهام!» خانم میمون آقای میمون را صدا زد و گفت: «این میمون کوچولو تنهاست. من دوست دارم او را به خانه مان بیارم تا با بچه های ما بازی کنه. تو با این کار موافقی؟» آقای میمون که پدر مهربانی بود با خوشرویی گفت: «بله من موافقم.» و به میمون کوچولو گفت: «تو هم بیا با ما زندگی کن. ما سه تا بچه داریم. تو هم می شی بچه ی ما. اون وقت ما یه خانواده ی شش نفری می شیم. چهار تا بچه با یک بابا و یک مامان». میمون کوچولو خوشحال شد و گفت: «چه خوب! باشه منم میام با شما زندگی می کنم و عضو خانواده ی شما می شم. » سه تا بچه میمون هم خوشحال شدند.  آنها میمون کوچولو را پیش خودشان بردند و به او آب و غذا دادند و وقتی میمون کوچولو سیر شد با آنها بازی کرد و به خانه شان رفت. سه تا بچه میمون به او گفتند خواهر کوچولو به خونه ی خودت خوش اومدی. از آن روز به بعد میمون کوچولو در کنار خواهر و برادرها و پدر و مادر جدیدش زندگی می کرد و خوشحال بود که صاحب یک خانواده شده است. او هر روز دعا می کرد که پدر و مادرش بتوانند از باغ وحش فرار کنند و پیش او بر گردند. 🐒 🌿🐒 🐒🌿🐒 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
مسابقه ی نقاشی_صدای اصلی_449234-mc.mp3
10.01M
🌼 مسابقه نقاشی 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
🌼با کودکانمان بازی کنیم . دوران خوش و بی دغدغه کودکی می گذرد... 🌸🍂🌼🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
💟یکی پاس بدهد یکی بدود💟 🎯هدف : 💠تسلط بر توپ ، سرعت ، قدرت ، حس همکاری ☣کلاس : 💠دوم تا پنجم ☣وسیله : 💠یک توپ برای هر گروه ☣روش اجرا : 💠یک گروه پشت سرهم به صورت ستونی روبروی گروه دیگری که به شکل دایره درآمده می ایستد ، با فرمان ((رو )) تیمی که یه صورت ستونی هستند به صورت امدادی دایره را دور می زنند ، در همین حال گروه دایره ای شکل ، توپ را با دست به همدیگر پاس می دهند و نحوه امتیاز دهی به این شکل است که گروه پاس دهنده تا زمانی که گروه ستونی یک دور به دور آنها می چرخد چند دور موفق شدند توپ را با پاس بچرخانند سپس جای گروه ها با یکدیگر عوض می شود. 💠هر گروهی که تعداد چرخش توپ به دایره را بیشتر انجام داده باشد برنده بازی است. (تعداد افراد دو گروه باید برابر باشد) 🌸🍂🌼🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
: 🌸ماجراهای نخودی(توطئه حاکم) : 🌸پی دی اف(کیفیت بالا) 🌼(کتاب قصه تصویری) 👇 http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
ماجراهای نخودی توطئه حاکم(1).pdf
2.3M
👆 : 🌸ماجراهای نخودی(توطئه حاکم) :پی دی اف(کیفیت بالا) (کتاب قصه تصویری) 🌼🍃🌸🌼🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh لینک کانال جهت ارسال،دعوت و عضویت👇 http://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
قارچ کوچولوی خال خالی_صدای اصلی_449235-mc.mp3
9.24M
🍄قارچ کوچولوی خال خالی در یک دشت قشنگ یک بوته ی گل سرخ و زیبا سر از خاک درآورده بود درختهای دشت هرروز صبح که از خواب بیدار میشدند... 🌸 بهتر است ادامه ی داستان را بشنوید. 🌼قصه های کانال قصه های کودکانه به ترویج فرهنگ قصه گویی برای کودکان در بین والدین و تقویت شادابی و روحیه ی کودکان کمک می‌کند.... 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
✨سلام من بہ مهدے و بہ قلب آسمانیش ✨سلام من بہ پاڪے و بہ لطف و مهربانیش ✨سلام من بہ لحظہ اے ڪہ مے رسد ظهور او ✨سلام من بہ لحظہ اے ڪہ مے رسد عبور او 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4
جیغ وقتی که جیغ می زنم صدای من بد می شه خیلی صدام بلنده از دیوارا رد می شه مثل آتیش داغ می شم مثل ژله می لرزم شکل هیولا می شم از خودمم می ترسم 🌸🍃🌼 بچه های خوشگلم جیغ زدن ، خیلی کار بدی هست هم خودتون اذیت میشین و هم مامان و بابا به جای جیغ زدن چه خوبه که قشنگ حرف بزنیم😊 🌸🍂🍃🌸 کانال قصه های کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4