eitaa logo
غیرت = تمام دین
180 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
7.4هزار ویدیو
27 فایل
حضرت محمد(ص): پدرم ابراهیم با غیرت بود و من با غیرت‌تر از اویم. خداوند بینى مؤمنى را که غیرت ندارد، به خاک مى‌مالد... نه اصول‌گرا و نه اصلاح‌طلب، پیرو #ولایت ... مدیر: @HassanDehghan پیام‌رسانی بهتر از اینستاگرام☟ https://hoorsa.com/GheyratIRAN
مشاهده در ایتا
دانلود
┈••✾•🍃❁﷽❁🍃•✾••┈ ۱ ✅ بحث علمى پيرامون ، حقوق و شخصيّت و موقعيّت اجتماعى او از نظر اسلام و ديگر ملل و مذاهب 💠 از آن جايى كه قانونگذار قوانين اسلام، «خداى تعالى» است، همه مى‌دانيم كه اساس قوانينش (مانند قوانين بشرى) بر پايه تجربه نيست، كه قانونى را وضع كند و بعد از مدتى به نواقص آن پى‌بُرده و ناگزير لغوش كند؛ بلكه اساس آن، مصالح و مفاسد بشر است، چون خدا به آن مصالح و مفاسد آگاه است. ليكن به حكم «تُعرَفُ الأشياءُ بِأضدادِها = یعنی هر چیزی را خواستی ببینی چقدر ارزش دارد، با مخالفش آن را بشناس» ما براى درك ارزش قوانين الهى چه بسا نيازمند باشيم به اينكه در احكام و قوانين و رسوم دائر در ميان امّتهاى گذشته و حاضر، تأمّل و دقّت كنيم. 💠 و از سوى ديگر پيرامون سعادت انسانى بحث كنيم، و به دست آوريم كه به راستى سعادت واقعى بشر در چيست، و آن گاه نتيجه اين دو بررسى را با يكديگر تطبيق كنيم تا ارزش قوانين اسلام و مذاهب و مسلك‌هاى اقوام و ملّت‌هاى ديگر را به دست آوريم، و آن را در بين ارواح آن قوانين متمايز ببينيم و اصلاً مراجعه به تواريخ ملل و سير در آنها و بررسى خصوصیات و مذاهب مللِ عصر حاضر براى همين است كه به قدر و منزلت اسلام پى‌ببريم، نه اينكه احتمال مى‌دهيم در اقوال گذشته و معاصر، قانون بهتر و كامل‌ترى هست و مى‌خواهيم به جستجوى آن برخيزيم و به همين منظور، مسأله را از چند نقطه نظر مورد بحث قرار مى‌دهيم: 1⃣ اينكه زن در اسلام چه هويّتى دارد؟ و هويّت زن را با هويّت مرد مقايسه كنيم. 2⃣ زن در نظر اسلام چه ارزش و موقعيّتى در اجتماع دارد، تا معلوم كنيم تأثير زن در زندگى بشريّت تا چه حدّ است؟ 3⃣ اينكه: در اسلام چه حقوق و احكامى براى زن تشريع شده است؟ 4⃣ تشريع آن احكام و قوانين بر چه پايه اى بوده است؟ 💠 و همان طور كه گفتيم براى روشن‌تر شدن بحث، ناچاریم آنچه را كه تاريخ از زندگى در قبل از اسلام ضبط كرده پيش بكشيم و در آن نظرى بكنيم، ببينيم اقوام قبل از اسلام و اقوام غير مسلمانِ بعد از اسلام تا عصر حاضر (چه اقوام متمدّن و چه عقب افتاده) با زن چه معامله‌اى مى‌كردند؟ و معلوم است كه بررسى تاريخى اين مسأله بطور كامل از گنجايش اين كتاب (المیزان) بيرون است، پس ناگزير گوشه‌اى از تاريخ را از نظر مى‌گذرانيم و مى‌گذريم. ... 📚 جلد ۲، ص ۳۹۳ 🆔 @GheyratIRAN
┈••✾•🍃❁﷽❁🍃•✾••┈ ۲ ❇️ زندگى در ملّت‌هاى عقب مانده 💠 زندگى زن در امّتها و قبائل وحشى، از قبيل ساكنين و و جزائر مسكونی در و آمريكاى قديم و غير اينها نسبت به زندگى مردان مانند زندگى حيوانات اهلى بود، یعنی آن نظرى كه مردان نسبت به داشتند همان نظر را نسبت به زن داشتند، و به زنان با همان ديد مى‌نگريستند. به اين معنا كه انسان به خاطر طبْع استخدامى كه در او هست (= دلش می‌خواهد همه چیز را به خدمت بگیرد) همان طور كه اين معنا را حقّ خود مى‌شمرد كه مالك گاو و گوسفند و شتر و ساير حيوانات اهلى خود باشد و در آن حيوانات هر نوع تصرّفى كه مى‌خواهد بكند و در هر حاجتى كه برايش پيش مى‌آيد به كار ببندد، از مو و كرك و گوشت و استخوان و خون و پوست و شير آن استفاده كند، و به همين منظور براى حيوان طويله مى‌ساخت و حفظش مى‌كرد، و نر و ماده آنها را به هم مى‌كشانيد تا از نتائج آنها هم استفاده كند، بار خود را به پشت آنها مى‌گذاشت و آنها را در كارِ شکار و شخم زمين و كوبيدن خرمن به كار مى‌گرفت، و به شیوه‌های مختلف (كه نمى‌توان شمرد) حيوانات را استخدام می‌كرد. 💠 و اين حيوانات بى‌زبان، از و آنچه كه دل‌هايشان آرزو مى‌كرد (از خوردنى و نوشيدنى و مسكن و جفتگيرى و استراحت) آن مقدار را دارا بودند كه مالكش در اختيارش بگذارد، و انسان هم آن مقدار در اختيار حيوانات مى‌گذاشت كه مزاحم و منافى با اهدافش نباشد، زیرا او اين حيوانات را تسخير كرد تا به زندگى او سود رساند نه اينكه مزاحم زندگى او باشد و به همين جهت بسيار مى‌شد كه بهره‌كشى از آن زبان بسته‌ها، مستلزم رفتارى مى‌شد كه از نظر خود آن حيوانات بسيار بود، و اگر حيوان زبان مى‌داشت و خودش ناظر در سرنوشت خود بود فريادش از اين زورگويى‌هاى عجيب بلند مى‌شد. چه بسيار حيوانى كه بدون داشتن هيچ جرمى مظلوم واقع مى‌شد، و چه بسيار حيوان ستم‌كشى كه از ظلم صاحبش به استغاثه در مى‌آمد و امروز هم در مى‌آيد و كسى نيست كه به دادش برسد؛ و چه بسيار ستمكارى كه بدون هيچ مانعى به ظلم خود ادامه مى‌دهد، چه بسيار حيواناتى كه بدون داشتن هيچ گونه استحقاق، زندگى لذّت بخشى دارند و تنها به خاطر اينكه سگ خوش قواره‌اى است از كاخ‌ها و بهترين ماشين‌ها و بهترين غذاها برخوردار باشند، و فلان اسب فقط به خاطر اينكه نژاد خوبى دارد در ناز و نعمت به سر برده و در مسأله تخم‌گيرى از او استفاده كنند و بر عكس چه بسيار حيواناتى كه بدون هيچ تقصيرى، در سخت‌ترين شرايط زندگى كنند و مانند الاغ باربر و اسب عصّارى (= اسب روغن گیری)، دائماً در زحمت و سختى باشند. ... 📚 🆔 @ishiaa
┈••✾•🍃❁﷽❁🍃•✾••┈ ۳ 💠 براى خودش هيچ حقّى از حقوق زندگى ندارد، و در سايه حقوقى كه صاحبش براى خودش قائل است زندگى می‌کند. اگر كسى پاى سگى و يا اسبى را بشكند از اين نظر تعقيب نمى‌شود كه چرا حيوان بى‌زبانی را آزردى و حقّ او را پايمال ساختى، بلكه از اين نظر تعقيب مى‌شود كه چرا به صاحب حيوان ضرر رساندى و حيوان قيمتى او را از قيمت انداختى؛ همه اينها براى اين است كه ، زندگى و هستى ِحيوانات را دنباله رو زندگى خود و فَرْع هستى خود مى‌داند، و ارزش جايگاه آنها را طُفيلى ارزش وجودى خود مى‌شمارد. 💠در اين امّت‌ها و قبائل، زندگى نيز در نظر مردان چنين زندگى‌ای بود. يعنى مردان، زندگى زنان را پيرو زندگى خود مى‌دانستند و معتقد بودند كه زنان براى خاطر مردان خلق شده‌اند، و به طور اجمال و سربسته و بدون اينكه فكر كنند چه مى‌گويند، مى‌گفتند: هستى و وجود زنان و زندگيشان تابع هستى و زندگى مردان است، و عيناً مانند حيوانات هيچ استقلالى در زندگى و هيچ حقّى ندارند و زن، مادامی كه شوهر نكرده تحت سرپرستى و ولايت است، و بعد از تحت ولايت است، آن هم ولايتِ بدون قيد و شرط و بدون حدّ و مرز. در اين امّتها، مرد مى‌توانست زن خود را به هر كس كه بخواهد بفروشد و يا ببخشد و يا او را مانند يك قرض بدهد تا از او كام بگيرند، بچّه‌دار شوند، يا به خدمت بگيرند و يا بهره‌هايى ديگر بكشند و مرد حقّ داشت او را تنبيه و مجازات كند، كتك بزند، زندان كند، و حتّى به قتل برساند، و يا او را گرسنه و تشنه رها كند، تا او بميرد و يا زنده بماند. و نيز حقّ داشت او را مخصوصاً در مواقع قحطى و يا جشن‌ها مانند گوسفندِ چاق بكُشد و گوشتش را و آنچه را كه از مالِ مربوط به زن بود، مال خودش مى‌دانست، حقّ زن را هم، حقّ خود مى‌شمرد، مخصوصاً از جهت داد و ستد و ساير معاملاتى كه پيش مى‌آمد خود را صاحب اختيار مى‌دانست. 💠 و بر لازم بود كه از مرد (پدرش باشد يا شوهرش) در آنچه امر و دستور مى‌دادند كوركورانه اطاعت كند، چه بخواهد و چه نخواهد؛ باز به عهده زن بود كه امور خانه و اولاد و تمامى ما‌يحتاج زندگى مرد را در خانه فراهم نمايد، و باز به عهده او بود كه حتّى سخت‌ترين كارها را تحمّل كند، بارهاى سنگين را به دوش بكشد، گِل كارى و امثال اين كارها را بكند و در قسمت حرفه و صنعت، پَست‌ترين حرفه را بپذيرد؛ اين ، در بين بعضى از قبائل به حدّى رسيده بود كه وقتى يك زن حامله، بچّه خود را به دنيا مى‌آورد بلافاصله بايد دامن به كمر میزند و به كارهاى خانه می‌پرداخت؛ در حالى كه شوهرش با نداشتن هيچ كسالتى، خود را به بيمارى بزند و در رختخواب بخوابد و زن بدبختش به پرستارى او بپردازد. اينها كلّياتى بود از حقوق زن در جامعه و از بهره‌هايى كه از زندگى‌اش مى‌برد، كه البته اهل هر قرنی از قرون گذشته، بَربَريّت و وحشيگرى و خصلت‌ها و خصوصيت‌هاى مخصوص به خود داشت و سنّت‌ها و آداب قومى، با اختلاف عادات موروثی‌شان و اختلاف مناطق زندگى و جوّى كه بر آن زندگى احاطه داشت مختلف مى‌شد، كه هر كس به كتب تأليف شده در اين باب مراجعه كند، از آن عادات و رسوم آگاه مى‌شود. ... 📚 🆔 @GheyratIRAN
┈••✾•🍃❁﷽❁🍃•✾••┈ ۴ ❇️ زندگى در امّتهاى پيشرفته قبل از اسلام 💠 منظور ما از امّتهاى متمدّن و پيشرفته آن روز، آن امّت‌هايى است كه تحت رسوم ملّى و عادات محفوظ و موروثى زندگى مى‌كردند، بدون اينكه رسوم و عادات‌شان مستند به كتابى يا مجلس قانونى باشد، مانند مردم و و قديم و و مانند اينها. آنچه در اين باب در بين تمامى اين امّت‌ها مشترك بوده، اين بود كه زن در نظر اين اقوام استقلال و حُرّيت و آزادى نداشته، نه در اراده‌اش و نه در اعمالش، بلكه در همه شؤون زندگى‌اش تحت قيمومت و سرپرستى و ولايت بوده، هيچ كارى را از پيش خود مُنجّز و قطعى نمى‌كرده، و حقّ مداخله در هيچ شأنى از شؤون اجتماعى را نداشته است (نه در حكومت، نه در قضاوت و نه در هيچ شأنى ديگر). 💠 حال ببينيم با نداشتن هيچ حقّى از حقوق، چه به عهده داشته است؟ اوّلاً تمامى آن وظائفى كه به عهده مرد بوده به عهده او نيز بوده است، حتّى كسب و کار و زراعت و هيزم شكنى و غير آن، و ثانياً علاوه بر آن كارها، اداره امور خانه و فرزند هم به عهده او بوده، و نيز موظّف بود كه از مرد در آنچه مى‌گويد و مى‌خواهد اطاعت كند. البته زن در اين گونه اقوام، زندگى مرفّه‌ترى نسبت به اقوام داشته است، چون اينان ديگر مانند آن اقوام به خود اجازه نمى‌دادند زنى را بكُشند و گوشتشان را بخورند، و به طور كلّى از مالكيّت محرومشان نمى‌دانستند، بلكه زن فى‌الجمله مى‌توانست مالك باشد مثلاً ارث ببرد و اختيار ازدواج داشته باشد، امّا مالک شدن و اختياراتش در اينگونه موارد هم، به استقلال خود او نبود. در اين جوامع، مى‌توانست زنان متعدّد بگيرد، بدون اينكه حدّ معيّنى داشته باشد، و مى‌توانست هر يك از آنان را كه دلش خواست طلاق دهد و شوهر بعد از مرگ زنش مى‌توانست بدون فاصله زن بگيرد، ولى زن بعد از مرگ شوهرش نمى‌توانست شوهر كند، و از معاشرت با ديگران در خارج منزل، غالباً ممنوع بود. ... 📚 🆔 @GheyratIRAN
┈••✾•🍃❁﷽❁🍃•✾••┈ ۵ 💠 و براى هر يك از اين امّتها بر حسب اقتضاى مناطق و اوضاع خاصّ به خود، احكام و رسوم خاصّى بود، مثلاً امتياز طبقاتى كه در وجود داشت چه بسا باعث مى‌شد زنان از طبقه بالا حقّ مداخله در ملك و حكومت و حتّى رسيدن به سلطنت و امثال آن را داشته باشند، و يا مثلاً بتوانند با مَحرم خود چون پسر و برادر ازدواج كنند، ولى ديگران كه در طبقه پائين اجتماع بودند چنين حقّى را نداشته باشند. و مثلاً در از آنجا كه ازدواج نوعى خودفروشى و بَردگی بود و زن در اين معامله خود را يكباره مى‌فروخت، قهراً ديگر معقول نبود كه اختيارات يك زن ايرانى را داشته باشد و همين طور هم بود، يك زن چينى از ارث محروم بود، و حقّ آن را نداشت كه با مردان و حتّى با پسران خود سر يك سفره بنشيند، و مردان مى‌توانستند دو نفرى و يا چند نفرى يك زن بگيرند، و در بهره‌گيرى از او، و استفاده از كار او با هم باشند، آن وقت اگر بچّه‌دار مى‌شد، غالباً فرزند از آن مردى بود كه كودك به او بيشتر شباهت داشت. و مثلاً در ، از آنجايى كه معتقد بودند زن پيروِ مرد و مانند يكى از اعضاى بدن او است، ديگر معقول نبود كه بعد از شوهر، ازدواج براى او حلال و مشروع باشد، بلكه تا ابد بايد بى‌شوهر زندگى كند و بلكه اصلاً نبايد زنده بماند، چون گفتيم زن را به منزله عضوى از شوهر مى‌دانستند، و در نتيجه همان طور كه بر حسب رسوم خود مُردگان را مى‌سوزاندند، زن زنده را هم با شوهر مُرده‌اش آتش مى‌زدند، و يا اگر زمانى زنده مى‌ماندند، در كمال ذلّت و خوارى زندگى مى‌كردند. زنان هند قديم در ايّام حيض، نجس و پليد بودند و دورى كردن از آنان لازم بود، و حتّى لباسهايشان و هر چيزى كه با دست يا جاى ديگر بدنشان تماس مى‌گرفت، نجس و خبيث بود. 💠 و مى‌توان وضع زنان در اين امّتها را اينطور خلاصه كرد كه: نه انسان بودند و نه حيوان، بلكه برزخى بين اين دو موجود به حساب مى‌آمدند، به اين معنا كه از ، به عنوان يك انسان متوسط و ضعيف استفاده مى‌كردند، انسانى كه هيچ گونه حقّى ندارد، مگر اين كه به انسان‌هاى ديگر در امور زندگى كمك كند، مثل فرزند صغير كه حدّ وسطى است بين حيوان و انسان كامل که به ساير انسانها كمك مى‌كند ولی خودش مستقّلاً حقّى ندارد و تحت سرپرستى و ولايت پدر يا ساير اولياى خويش است؛ بله بين فرزند صغير و زن، اين فرق بود كه فرزند بعد از بلوغش از تحت سرپرستى خارج مى‌شد، ولى زن تا ابد تحت سرپرستى ديگران بود. ... 📚 🆔 @GheyratIRAN
┈••✾•🍃❁﷽❁🍃•✾••┈ ۶ ❇️ زن در ميان ، ، و قديم 💠 امّت‌هايى كه تا كنون نام برديم، امّت‌هايى بودند كه بيشتر آداب و رسوم‌شان بر اساس اقتضای منطقه جغرافیایی و عادات موروثى و امثال آن بود، و ظاهراً به هيچ كتاب و قانونى تكيه نداشت، در اين ميان امّت‌هايى از قبيل كلدانيان و روميان و يونانيان هستند كه تحت سيطره قانون و يا كتاب هستند. امّا و كه قوانين «حامورابى» در آن حكومت مى‌كرد، به حكم آن قوانين، زن را تابع همسرش دانسته و او را از استقلال محروم مى‌دانستند و نيز به حكم آن شريعت، زن نه در اراده‌اش استقلال داشت و نه در عمل، حتّى اگر زن از شوهرش در امور معاشرت اطاعت نمى‌كرد و يا عملى را مستقلاً انجام مى‌داد، مرد مى‌توانست او را از خانه بيرون كرده، و يا زنى ديگر بگيرد، و بعد از آن حقّ داشت با او معامله يك بَرده را بكند و اگر در تدبير امور خانه اشتباهى مى‌نمود، مثلاً اسراف مى‌كرد، شوهر مى‌توانست شكايتش را نزد قاضى ببرد، و بعد از آنكه جُرم او اثبات شد، او را در آب كند. 💠 و امّا كه از قديمى‌ترين امّت‌هايى است كه قوانين مدنى وضع كرده است، اوّلين بارى كه دست به وضع قانون زد حدود چهارصد سال قبل از ميلاد بود كه به تدريج در صدد تكميل آن برآمد. اين قانون، نوعى استقلال به خانه داده كه در آن چهار ديوارى، دستورات سرپرست خانه واجب الاجراء است، و اين سرپرست يا شوهر است و يا پدر فرزندان كه نوعى رُبوبيّت و سرپرستى نسبت به اهل خانه دارد، و اهل خانه بايد او را بپرستند؛ همان طور كه خود او در كودكى، پدرانِ گذشته خود را كه قبل از او تأسيس خانواده كردند مى‌پرستيد و اين سرپرست اختيار تامّ دارد، و اراده او نسبت به اهل خانه‌اش يعنى زنان و فرزندان در تمامى آنچه كه مى‌خواهد و به آن امر مى‌كند نافذ و معتبر است، حتّى اگر صلاح بداند كه فلان زن و يا فلان فرزند بايد شود، بدون چون و چرا باید اطاعتش مى‌كردند و كسى نبود كه با وى مخالفت كند. و خانه يعنى همسر و دختر و خواهر وضع بدترى نسبت به مردان و حتّى پسران داشتند، با اينكه مردان و پسران هم تابعِ محض سرپرست خانه بودند، ولى زنان اصولاً جزء جامعه نبودند و در نتيجه به شكايت آنها گوش نمى‌دادند، و هيچ معامله‌اى از ايشان معتبر و نافذ نمى‌شد، و مداخله در امور اجتماعى به هيچ وجه از آنان صحيح نبود؛ ولى مردان خانه، يعنى اولاد ذُكور و برادران سرپرست و حتّى پسر خوانده‌ها (چون در آن روزها پسرخواندگى در ميان روميان و همچنين يونانيان و ايرانيان و اَعراب معمول بوده) مى‌توانستند با اجازه سرپرست مستقل شوند، و همه امور زندگى خود را اداره كنند. ... 📚 🆔 @GheyratIRAN
┈••✾•🍃❁﷽❁🍃•✾••┈ ۷ 💠 زنان در قديم جزء اعضاى اصلى خانه و خانواده نبودند، خانواده را تنها مردان تشكيل مى‌دادند و زنان تابع خانواده بودند، در نتيجه قرابت اجتماعى رسمى كه مؤثر در مسأله توارث (= ) و امثال آن است، مختصّ در بين مردان بود (مردان بودند كه از يكديگر ارث مى‌بردند، و يا مثلاً دودمانشان به وسيله ايشان حفظ مى‌شد) و امّا زنان نه در بين خود خويشاوندى (خواهرى و دختر عمويى و غيره) داشتند و نه در بين خود و مردان، حتّى بين زن و شوهر خويشاوندى نبود، بين پسر با مادرش و بين خواهر و برادرش و بين دختر و پدرش ارتباط خويشاوندى كه باعث توارث شود نبود. بلكه تنها (كه باعث اتصال زن و مرد به هم و تولّد فرزند از آن دو می‌شد) وجود داشت و بسا مى‌شد كه همين نبودن قرابت رسمى، مجوّز آن مى‌شد كه با مَحارم يكديگر ازدواج كنند، و سرپرست خانه، كه ولىّ همه‌ی دختران و زنان خانه بود، با دختر خود ازدواج كند؛ چون ولىّ دختر و سرپرست او بود پس همه رقم اختيارى در او داشت. 💠 و سخن كوتاه اينكه در اجتماعِ ، وجود زن در نظر روميان وجودى طُفيلى، و زندگيش تابع زندگى مردان بود، زمام زندگى و اراده‌اش به دست سرپرست خانه بود (كه يا پدرش باشد اگر پدرى در خانه بود، و يا همسرش اگر در خانه كسى به نام همسر باشد، و يا مردى ديگر غير آن دو) و سرپرست خانه هر كارى مى‌خواست با او مى‌كرد، و هر حكمى كه دلش مى‌خواست مى‌راند. چه بسا مى‌شد كه او را مى‌فروخت، و يا به ديگران مى‌بخشيد، و يا براى به ديگران قرض مى‌داد، و چه بسا به جاى حقّى كه بايد بپردازد (مثلاً قرض يا ماليات) خواهر يا دخترش را در اختيار صاحب حقّ مى‌گذاشت، و چه بسا او را با كتك و حتّى كُشتن مجازات مى‌كرد. تدبير اموال زنان نيز به دست مردان بود، هر چند كه آن مال، مهريه‌اى باشد كه با ازدواج به دست آورده و يا با اذن ولىّ خود كسب كرده باشد، ارث را هم كه گفتيم نداشت و از آن محروم بود؛ و اختيار ازدواج كردن دختر و زن به دست پدر و يا يكى از بزرگان قوم خود بود، طلاقش هم كه به دست شوهر بود و ... آرى اين بود وضع زن در . ... 📚 🆔 @GheyratIRAN