eitaa logo
قلاب‌هایی که صیدم کردند 🎏
148 دنبال‌کننده
188 عکس
10 ویدیو
2 فایل
زندگی است دیگر، پر از قلاب‌هایی که گیرشان می‌افتیم حرفی، سخنی، چیزی هست در خدمتم👇 @alijavid1014
مشاهده در ایتا
دانلود
چرا اینهمه ادا؟ واقعیت را همینجا لو می‌دهم؛ من آدم ته خط نیستم. نمی‌توانم. هر سال یکی دو روز قبل از جمع شدن موکب جیم می‌زنم. هر سال هم قبل از سفر تأکید می‌کنند که از روز اول تا روز آخر کار باید باشی. اما آنقدر راست و دروغ بهم می‌بافم تا یک بهانهٔ منطقی درست کنم و محترمانه بروم. با اینکه خستگی ماسیده روی پوست آفتاب‌سوخته‌شان را می‌بینم، با اینکه می‌دانم جمع کردن سازه و وسایل چقدر ازشان جان می‌گیرد، اما مثل خودخواه‌ترین آدم دنیا تنهایشان می‌گذارم. اگر خاویر کرمنت در موکب ما خادم بود و من را می‌دید، احتمالا فصل دیگری در شمارش انواع بیشعوری به کتابش اضافه می‌کرد. حق هم داشت. حق هم دارند که ته دلشان بد قضاوتم کنند. اما نمی‌توانم. حتی تصور اینکه موکب قرار است از وسایل لخت شود و بدون زائر و خادم تنها بماند، دیوانه‌ام می‌کند. حقیقت را اینجا می‌گویم. من از موکب خالی در مسیر نجف - کربلا بیشتر از تاریکی قبر وحشت دارم. همین ترسم است که نمی‌گذارد تا روز آخر بمانم. رایج‌ترین رویکرد مواجهه با ترس، انکار است. پس دقیقا همان موقع که مشایه مملو از زائر است، همان موقع که هنوز آب خنک موکب از دست خادم به زائر می‌رسد، همان موقع که عرق کسی از نجف تا کربلا خشک نشده، از موکب فرار می‌کنم. من روی تمام لحظه‌های شلوغی و کار موکب، تافت می‌زنم. نمی‌گذارم صحنه دیگری در خیالم جایش را بگیرد. انگار که تا ابد و هر روز این مسیر همین‌طور با شلوغی زائران و خادمانش باقی می‌ماند. بگذار هر جور می‌خواهند قضاوتم کنند. آخر خادم بدون زائر به چه درد می‌خورد؟ کلی جان کندم و التماس کردم تا خادم شدم. آن وقت این توقع به جاست که راحت این لباس را از تنم جدا کنم؟ درست است که وسایل موکب را جمع کنم؟ اصلا می‌توانم جاده خالی مشایه را ببینم و تحمل کنم؟ اصالت من خادمی است. از اصالت خودم دور بیفتم؟ آقای اباعبدالله، تصدقتان شوم، من برای آن مسیری که قرار است لباس خادمی از تنم در بیاورم، آدم ته خط نیستم. مدت کوتاهی مرخصی می‌گیرم و می‌روم که خودم را در شلوغی زائران حرم حضرت معصومه گم و گور کنم.