4_5888997446737988429.mp3
13.72M
توضیح درباره حدیث جعلی تنویر الایمان پیرامون شهادت ثالثه در اذان و تهمت غالیان به شیخ صدوق (ره)
🎙علی عادلزاده
0:00 دشمنی غالیان با علمای امامیه
1:38 قلب وارونه غالیان و ردّ منابع اصیل با منابع جعلی
3:36 روایت تنویر الایمان و افترا بر شیخ صدوق
4:37 زمینهسازی شیخ محمد سند برای رشد غالیان
6:08 بررسی سند روایت تنویر الایمان
8:55 بررسی متن روایت تنویر الایمان و شواهد جعلی بودن و ترکیب آن از ۵ روایت
23:55 نمونهای از جعلیات فقهی متأخر
@gholow
🔺مفوضه و شهادت ثالثه در اذان
🔸شیخ صدوق روایت شاذ شهادت به ولایت امیرالمؤمنین ع در اذان را ساخته مفوضه میداند. (من لا يحضره الفقيه، ج1، ص291)
برخی در راستای اعتبارتراشی برای این خبر بیسند مدعی شدهاند که قدما به کمترین بهانهای مانند اختلاف نظر در بحث سهو النبی راوی را به تفویض و غلو متهم میکردهاند و راوی آن روایت در واقع امامی بوده است.
(نمونه: سند، بحوث في مباني علم الرجال، ص330؛ همو، الشهادة الثالثة، ص154. و نک: t.me/gholow2/1084)
🔹ناقدان به این نکته توجه ندارند که قدمای امامی فِرق و جریانهای متعددی برای غلات میشناختهاند، و با ذکر نام هر جریان آرای خاصی را به آنها نسبت میدادهاند، و تفاوت معنای غلو و تفویض از همین سنخ، و در کلمات قدما روشن است.
مفوضه در کنار اعتقاد به مخلوقیت امامان، باور داشتند خدا خلقت و تدبیر و رزق عالم را به آنان واگذارده است.
🔸برخی مانند آقای محمد سند فراتر از این رفتهاند. آقای سند مدعی است چون فقهای امامی از منابع غلات پرهیز داشتهاند؛ پس وقتی در نقد برخی آرای فقهی، آن را نظر غلات و مفوضه میشمرند، در واقع آن آرای فقهی نه از غلات که از دیگر امامیان بوده، و فقها به نوعی به دیگر صاحبنظران امامی اتهام غلو زدهاند.
درحالیکه باید در نظر داشت احتمال اثرگذاری رأی غلات نزدیک و کمتر شناخته شده بر برخی از ضعفای امامیه، انگیزهای کافی برای احتراز دادن فقها از آنان است؛ به ویژه در ابحاث مهمتر فقه. چنانکه گاه این تذکر به خاطر تبیین ریشه برخی اخبار نامعتبر بوده است؛ مانند یادکرد برخی آرای خطابیه در تهذیب. شیخ صدوق نیز در ذیل بحث شهادت ثالثه به این نکته تذکر داده است.
🔹هر چه هست به مانند اخبار اهل بیت ع، (وسائل الشيعة، ج5، ص413-423) تا دوران صفویه در کتب فقها، شهادت ثالثه جایگاهی نداشته است. چنانکه مثلاً شیخ طوسی می فرماید:
«ما رُوي في شواذّ الأخبار من قول: «أشهد أن عليا ولي الله و آل محمد خير البرية» فممّا لا يعمل عليه في الأذان و الإقامة. فمن عمل بها كان مخطئا»! (النهاية، ص69؛ المبسوط، ج1، ص99 با اختلاف نسخه)
🔸در دوران بعد هم علامه حلی به صراحت میگوید شهادت ثالثه در اذان جایز نیست. او با ذکر کیفیت رایج اذان نزد قدما، آن را متواتر میداند (نهاية الإحكام في معرفة الأحكام؛ ج1، ص411؛ نیز نک: منتهى المطلب، ج4، ص374؛ تذكرة الفقهاء، ج3، ص41).
🔹شهید اول (البيان؛ ص144؛ الدروس الشرعية، ج1، ص161؛ ذكرى الشيعة؛ ج3، ص199) و شهید ثانی نیز مواضع مشابهی دارند. الروضة البهية، ج1، ص572)
شهید ثانی در روض الجنان (ج2، ص646) شهادت ثالثه را بدعت دانسته است.
امثال این مواضع را در بسیاری از آثار فقهی و حدیثی پیشاصفوی میتوان پی گرفت.
🔸البته اینکه برخی بعداً تعبیر تضعیفی «شواذّ الاخبار» در کلام شیخ طوسی را نشانه اعتبار و یا امامی بودن خبر گرفتهاند، (روضة المتقين، ج2، ص245) هیچ مدرک و قرینه ای ندارد، و خروج از مصطلح علم حدیث است. و بنا بر این، انکار انتساب این خبر به اهل تفویض دلیل روشنی ندارد. به ویژه آنکه شیخ صدوق در این موضع برخلاف مواضع بسیار دیگر مفوضه را بدون عطف به غلات به کاربرده است. به نظر میآید این اتفاقی نیست و اشاره به نکته مهمی دارد، و آن اینکه غلات تألیهی و غیر تفویضی شهادت ثالثه را نمیپسندند. چنانکه در مقاله ای نشان دادهام مثلاً نصیریه بسیاری از فضائل متواتر امیرالمؤمنین ع مانند خبر غدیر، ولایت و منزلت را که جنبه بشری دارد، برنمیتابند. (اکبری، رویکرد مصادر فرقه نصیریه به نصوص وصایت امیرالمؤمنین ع با تأکید بر حدیث غدیر) و لذا نُصیریه علی ع را خدا میدانند؛ نه ولی خدا!
تا به امروز هم نصیریان با وجود غلو بی حسابشان، و نداشتن انگیزه بر تقیه در شهادت به ولایت در برابر امامیه، اذان خود را بدون شهادت ثالثه میشمرند. (العلویون، عاصی، ص371)
🔹علاوه بر اینها برخی از متأخران مایل به غلو (مانند محمد جمیل حمود و…) بر وجوب گفتن شهادت ثالثه در اذان حکم دادهاند، و نیز بسیاری از عوام معاصر شیعه به جزئیت شهادت ثالثه در اذان باور دارند و با وجود تصریحات عموم فقها بر خلاف آن، اذان بدون شهادت ثالثه را برنمیتابند.
مجموع این نکات عمل به اذان مورد اتفاق قدمای امامیه و احتیاط در این زمینه را موجهتر میکند.
@gholow
🏴 لعن الله قاتلی امیرالمؤمنين علیه السلام
❌ستایش قاتل امیرالمؤمنین علیه السلام در کلام غالیان و صوفیان
🔸صوفی شهیر، مولوی بلخی، «ابن ملجم»، شکافنده سر مقدس امیرالمؤمنین علیه السلام را، آلت حق مىشمارد، و بزرگ جنایت او را -که روی تاریخ بشریت را سیاه کرده است- غیر قابل طعن و ملامت مىداند.
این دشمن شیعیان امیر مؤمنان علیه السلام در همین اثر پر آسیب خود خطاب به ابن ملجم چنین افترایی را به آن امام نسبت میدهد:
من همی گویم بر او جف القلم
ز این قلم بس سرنگون گردد علم
هیچ بغضی نیست در جانم زتو
زانک این را من نمی دانم زتو
آلت حقی تو فاعل، دست حق
چون زنم بر آلت حق طعن و دق؟
… لیک بى غم شو شفیع تو منم
خواجه روحم نه مملوک تنم
(مثنوی، دفتر اول، تصحیح: استعلامی، ش3866؛ تصحیح سبحانی، ص154-157)
🔹در میان غالیان نیز، بسیاری از سران نصیریه ابن ملجم و دیگر محاربان ائمه ع مانند زبیر را ستوده، و آن ها را مأمور حق میدانند (خصیبی، رستباشیة، ص81؛ از همو: طبرانی، الرد علی المرتد، 2016، ص145، 173؛ عصمة الدولة، الرسالة المصریه ص238، 359، 501، 502؛ طبرانی، الجواهر، ص30-31: ذکر افضلیت او؛ ابن معمار، الجدول النورانی، ص46).
🔸بنابر گزارشی از طبرانی، جلی از خصیبی میپرسد که معنی (یعنی الله یا علی) در حالی که شَبَهِ خود را بر اسم و حجاب (ائمه بعد و ابواب) نمیاندازد؛ پس چگونه آن را بر ابن ملجم و حنظله بن اسعد شبامی انداخته؟ که خصیبی، پیشوای بزرگ غالیان، پاسخ میدهد که معنی عز و جل چون خواست غیبت کند، به خواص اولیای خود گفت چه کسی تحمل لعن را دارد؛ که هیچ کس جز ابن ملجم آن تحمل را نداشت (رساله منسوب به بعمره، ص13).
🔹در این موارد به مانند دیدگاه مولوی ابن ملجم خود مأمور حق است (مولوی بلخی، مثنوى معنوى، ص154).
🔸انداختن شبه علی ع بر دیگری، از غالیان پیش از نصیریه نیز نقل شده است. (بغدادی، الفرق بين الفرق، ص45)
🔹نصیریه معتقدند مولا، غیبت خود را به دست ابن ملجم که مختبر (امتحان شده) بود، ظاهر کرد(عصمة الدولة، مصریه، ص239؛ صویری، نوریه، ص46؛ کلبی، الفصل، ص19؛ جلی، الجوهرية، ص42). به تعبیری او بود که روح لاهوت را از جسد آزاد کرد (سلیمان الطعان، الطائفة المرشدية، ص100؛ ابن حزم، الفصل في الملل و الأهواء و النحل، ج3، ص123) و لذا برترین اهل زمین است.
این اعتقاد برتری ابن ملجم برخی از نصیریان را بر آن داشته در باب مجزایی اخباری در فضلش را گرد آوردند، و او را در اولین درجه از مقربان و برترین مختبران بشمارند! (عصمة الدولة، ص500 فصل في حمد المختبر عبد الرحمن بن ملجم والزبیر؛ نیز نک: کرمانی، تنبیه الهادی، مخطوط دانشگاه تهران، برگ139)
و در همین باب از خصیبی نقل کرده است که مدح ابن ملجم، صعب مستصعب و سرّ مستتر است.
🔸نصیریه ابن ملجم را گرگ داستان حضرت یوسف دانستهاند که در واقع گناهی نداشت، و تنها در نگاه دیگران قاتل بود (کلبی، الفصل، ص11؛ طبرانی، الدلائل، س222، سوال آخر؛ طوسی، الألفیة الموسومة بالعینیة، ص45).
@Gholow
🔶 اِخبار غیبی امیرالمؤمنین علیه السلام از چگونگی تحریف دین مجوس
💠واژه مغ، مگه، مگوش و… در ایران باستان (از جمله عصر هخامنشی) برای عالمان و خادمان دینی به کار برده میشد. کلمه «موبد» هم از این ریشه گرفته شده است. اصطلاح «مجوس» هم در واقع به پیروان همین آیین مغان اطلاق میشود. (دوستخواه، ج۲، ص۱۰۵۴، ۱۰۵۵ و۱۰۵۶)
💠در نصوص اسلامی: این آیین دارای ریشه الهی است ولی دچار تحریف شده است. روایتی از امام علی (ع) نقل شده که با شواهد مختلف تاریخی بررسی خواهیم کرد:
💠در توحید صدوق چنین میخوانیم که امام (ع) خود را وارث علم رسول الله (ص) معرفی کرده و از مردم خواستند که پرسشهای خود را برای ایشان مطرح کنند پیش از آنکه دیگر ایشان را در بین خود نیابند…
💠یکی از سوالات این بود که: چرا از مجوس، جزیه میگیرید؟ (چرا مانند اهل کتاب با آنان رفتار میشود در حالی که کتاب و نبی ندارند)
💠پاسخ حضرت این بود که: مجوس دارای رسول و کتاب الهی بودند. تا اینکه یکی از شاهان ایشان در اثر غلبه مستی، با دختر خود زنا کرد و این واقعه بر او گران آمد. اما (برای حفظ جان و جایگاه خود) ازدواج با محارم را مشروع جلوه داد و مردم را فریفت! از این پس خدا علم و کتاب آسمانی را از آنان گرفت
✍✍اما این مشخصات بر کدام شخصیت قابل تطبیق است؟ با دقت در اسناد میبینیم که این خصوصیات به اردشیر دوم هخامنشی (یکی از واپسین شاهان هخامنشی) اشاره دارند. چنانکه در ادامه از جنبههای مختلف بررسی میکنیم:
🔶در تاریخ اردشیر دوم میخوانیم که او با دختر خود ازدواج کرد در حالی که ابتدا نسبت به این کار مردد بود. (و به نقلی در نهان با او مراوده داشت.) ولی مادرش او را چنین وسوسه کرد که: (تو فوق قوانین هستی و خوب و بد را تو تعیین میکنی!)
درباره هوا پرستی او امور شگفتی گزارش شده که همین زمینه سقوط حکومت هخامنشی شد…به علاوه جنگ قدرت درون دربار شدت گرفت به گونهای که ابتدا برادر و نهایتا برخی فرزندانش قربانی آن شدند. مدت کوتاهی پس از مرگ او دولت هخامنشی فروپاشید (از جمله بنگرید به تاریخ ایران باستان، ج۲، صص ۹۰۷ و ۹۰۸ و ۹۵۰ و ۹۵۱ و ۹۵۲ و ۹۵۳ و ۹۵۴ و ۹۵۵ /// تاریخ مردم ایران، ج۱، صص ۱۸۹ و ۱۹۰ و ۱۹۱)
🔶در فصل نهایی کتاب گزنفون (مورخ و سردار یونانی معاصر با اردشیر دوم) توضیحاتی پیرامون آن عصر میخوانیم. از جمله اینکه میگساری اردشیر سبب رواج تنبلی شده و ستمگری و رشوه هم بین مردمش شایع شد (ص۲۷۴)
به یاد داریم که در آن روایت هم به میگساری شاه مجوس اشاره شده بود تا حدی که منشا مشکلات بزرگتری شد.
🔶اما سیاستهای دینی: در این مطلب نشان دادیم که در دوران اردشیر دوم، پرستش مجسمههای ایزدان (از جمله تندیس آناهیتا) به شکل جدی وارد دین ایرانیان شد. اما پیش از او ایرانیان و هخامنشیان در مجموع، دین پاکیزه تری داشتند: الف و ب و ج و د.
💠کریستین سن معتقد بود که «آبان یشت» (یکی از فصول اوستا با موضوع ستایش ایزد آناهیتا) در عصر اردشیر دوم سروده شده است! (آیین مزدا پرستی در ایران قدیم، صص۷۹ و ۸۰) در آبان یشت، نگاه جسم انگارانه درباره خدا را شاهد هستیم و اینکه ایزد آناهیتا شریک در خالقیت و ربوبیت اهورا مزدا است.
💠آقای پرویز رجبی هم احتمال داده است «مهر یشت» (در ستایش ایزد مهر) در دوران همین شاه جان گرفته یا سروده شده (ج۱، ص۳۳۷)
✍✍ برای نقد اجمالی آبان یشت و مهر یشت: رجوع شود
💠آقایهاشم رضی بیان میکند که به سبب رویکرد اردشیر، دین در اواخر عصر هخامنشی رو به انحطاط نهاد (ص۲۷۶)
💠پس از فروپاشی امپراتوری هخامنشی (در پی حمله اسکندر مقدونی) مدتها یونانی گرایی در آسیای غربی و شمال آفریقا گسترش یافته و راه برای تحریفات گسترده تر گشوده شد. پس از آن هم که در دولت ساسانی، کتاب اوستا تدوین یافت. ابعاد مختلف بدعت آلود باقی ماندند بلکه از جهاتی شدت گرفتند.
📖بنابراین: توصیف روایت امام علی (ع) بر اردشیر دوم هخامنشی تطبیق دارد. از زنای این شاه با دخترش و مشروعیت دادن به ازدواج با محارم تا میگساری و هوس رانی و تحریف دین به گونهای که متون و مناسک دینی جدیدی رواج یافته و شکل اصیل به محاق رفت و قدرت ملتش را به سقوط سپرد.
📖این آگاهیها درباره اردشیر دوم تا حدی حاصل تحقیقات معاصر است. بخش دیگر هم به زبانها و خطوط مختلف باستانی بودند که تا قرنها بعد به عربی ترجمه نشده بودند! برای همین: آگاهی مورخین قرون اول اسلامی از هخامنشیان بسیار اندک بود. به گونهای که مانند شاهنامه فردوسی، تاریخ ایران را از شاهان اساطیری پیشدادی و کیانی آغاز کرده و سپس به حمله اسکندر میپرداختند! مثلا ابن خلدون در قرن هشتم هجری، به ترجمه عربی تاریخ یوسفوس دست یافته و در کنار نقل مطالبی درباره کوروش و سقوط بابل بیان میکند که هیچکدام از بزرگان مورخین مسلمان (از جمله طبری و…) به اینها دسترسی نداشتهاند.
t.me/Hekmatenabavi
@Gholow
▪️خطبه امام حسن علیه السلام در صبح شهادت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه
رَوَى أَبُو مِخْنَفٍ لُوطُ بْنُ يَحْيَى قَالَ حَدَّثَنِي أَشْعَثُ بْنُ سَوَّارٍ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ السَّبِيعِيِّ وَ غَيْرِهِ قَالُوا: خَطَبَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ع صَبِيحَةَ اللَّيْلَةِ الَّتِي قُبِضَ فِيهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ صَلَّى عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ قَالَ: لَقَدْ قُبِضَ فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ رَجُلٌ لَمْ يَسْبِقْهُ الْأَوَّلُونَ بِعَمَلٍ وَ لَا يُدْرِكُهُ الْآخِرُونَ بِعَمَلٍ لَقَدْ كَانَ يُجَاهِدُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ فَيَقِيهِ بِنَفْسِهِ وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يُوَجِّهُهُ بِرَايَتِهِ فَيَكْنُفُهُ جَبْرَئِيلُ عَنْ يَمِينِهِ وَ مِيكَائِيلُ عَنْ يَسَارِهِ فَلَا يَرْجِعُ حَتَّى يَفْتَحَ اللَّهُ عَلَى يَدَيْهِ وَ لَقَدْ تُوُفِّيَ ع فِي اللَّيْلَةِ الَّتِي عُرِجَ فِيهَا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ع وَ فِيهَا قُبِضَ يُوشَعُ بْنُ نُونٍ وَصِيُّ مُوسَى وَ مَا خَلَّفَ صَفْرَاءَ وَ لَا بَيْضَاءَ إِلَّا سَبْعَمِائَةِ دِرْهَمٍ فَضَلَتْ مِنْ عَطَائِهِ أَرَادَ أَنْ يَبْتَاعَ بِهَا خَادِماً لِأَهْلِهِ ثُمَّ خَنَقَتْهُ الْعَبْرَةُ فَبَكَى وَ بَكَى النَّاسُ مَعَهُ. ثُمَّ قَالَ أَنَا ابْنُ الْبَشِيرِ أَنَا ابْنُ النَّذِيرِ أَنَا ابْنُ الدَّاعِي إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ أَنَا ابْنُ السِّرَاجِ الْمُنِيرِ أَنَا مِنْ أَهْلِ بَيْتٍ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِيراً أَنَا مِنْ أَهْلِ بَيْتٍ افْتَرَضَ اللَّهُ حُبَّهُمْ فِي كِتَابِهِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً فَالْحَسَنَةُ مَوَدَّتُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ.
صبح شهادت امیرالمؤمنین ع امام حسن بن علی ع خطبه خواند و پس از حمد و ثناء و صلوات فرمود:
«دیشب مردی از دنیا رفت که گذشتگان با هیچ کاری بر او پیشی نگرفتند و آیندگان نیز با هیچ عملی به او نخواهند رسید. همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله جهاد میکرد و او را به جان خویش، حفظ می نمود. رسول خدا صلی الله علیه و آله او را با پرچم خویش روانه می ساخت؛ پس جبرئیل او را از راست در بر می گرفت و میکائیل از چپ. باز نمی گشت تا خداوند به دست او فتح کند. در شبی از دنیا رفت که عیسی بن مریم به آسمان رفت و یوشع بن نون وصی موسی در گذشت. هیچ دینار و درهمی باقی نگذاشت مگر هفتصد درهم که از سهمش از بیت المالش آمده بود و می خواست با آن خادمی برای خانوادهاش بخرد.»
سپس بسیار گریست و مردم نیز با او گریستند. سپس فرمود:
«منم پسر بشارت دهنده. منم پسر انذار کننده. منم پسر آن کسی که به اذن خدا مردم را به سوی خدا می خواند. منم پسر چراغ فروزان و روشنی بخش. من از خاندانی هستم که خداوند ناپاکی را از آنان برده و آنان را پاک نموده است. من از خاندانی هستم که خداوند محبت آنان را در کتاب خود واجب گردانده است. خداوند فرموده است: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً» پس حسنة، دوستی ما اهل بیت است.»
📚مفید، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد؛ مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ج2، ص7؛ و نیز کلینی، الكافي، الاسلامیة، ج1، ص457، ح8 به سند دیگر از امام باقر ع.
مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج3، ص246؛ ابو الفرج اصفهانی، مقاتل الطالبيين، ص61 به چندین سند؛ ابن سعد، الطبقات الكبرى، ج3، ص28 به چند سند؛ نسائی، خصائص، ص8 و…
(طرقی نیز در کتاب إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج4، ص411 از دیگر منابع گرد آمده.)
@gholow
❌ارادت حسین بن حمدان خصیبی به ابن ملجم و نمود آن در الهدایة الکبری
خصیبی (م 346ق) و پیروانش معتقدند که ابن ملجم -لعنه الله- (قاتل امیرالمؤمنین ع) از اولیاء مقرب خداوند و در درجه مختبرین بوده و ضربه او هم صرفاً جنبه نمایشی داشته است (نمونه مستندات؛ توضیحات متنی - تصویری در این باره از یاسر الحبیب)
میمون طبرانی گفته است: «خصیبی در تصنیفش که به الهدایة معروف است، ابن ملجم را مذمت کرده؛ زیرا این کتاب تصنیفی ظاهر و برای اهل ظاهر بود؛ چون خصیبی آن را به سیف الدولة بخشید؛ ولی در رساله خود (=رستباشیه) ابن ملجم را مدح کرده است» (طبرانی، الجواهر، 2016م، ص31).
با این حال، در الهدایة الکبری نیز ذمّ صریحی برای ابن ملجم دیده نمیشود. خصیبی در این کتاب هیچ جا قتل امیرالمؤمنین (ع) را به ابن ملجم نسبت نمیدهد! او همه جا تعبیر «بضربة عبد الرحمن بن ملجم» را به کار میبرد و قتل را به دیگران نسبت داده یا قاتل را مشخص نمیکند: «قَتَلُونِي بِضَرْبَةِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مُلْجَمٍ» (خصیبی، الهدایة، ص409). «قُبِضَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) بِضَرْبَةِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مُلْجَمٍ الْمُرَادِيِ» (خصیبی، الهداية، ص168). «وَ مَضَى بِضَرْبَةِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مُلْجَمٍ الْمُرَادِيِ» (خصیبی، الهدایة، ص91). «اسْتُشْهِدَ بِضَرْبَةِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مُلْجَمٍ» (خصیبی، الهدایة، ص414).
این نحو تعبیر -آن هم با تأکید مکرّر- از ویژگیهای خصیبی است. در این جا دو نکته مهمّ نهفته است:
1. در پس این تعبیر، مدح ابن ملجم پنهان است. چنان که خود خصیبی در رستباشیه میگوید: «... واظهر ضربة عبدالرحمن بن ملجم له وما كان منه... عبد الرحمن کان مختبراً...» (خصیبی، الرسالة، 2006م، ص85؛ 2016م، ص43؛ طبرانی، النجحية، ص145). و پیروان خصیبی نیز با تعابیر مشابه ابن ملجم را مدح کردهاند. مثلاً یکی از متأخرانشان نوشته است: «ثم ظهر الغیبة بضربة المختبر عبد الرحمن بن ملجم» (حمین، قلائد الدرر، ص212). علی بن سلیمان الماخوسی از شعرای آنها سروده است: «كغیبة المولى العليِّ بضربةٍ / من ابن ملجمَ جلّ من لم یُفقد» (حمین، قلائد الدرر، ص337). این نشان میدهد خصیبی عقاید باطلش را به صورت رمزی در الهدایة گنجانده است.
2. خصیبی به ظاهر، این روایات را به اسنادِ گوناگون نقل میکند؛ ولی در همگی، نوعِ تعابیر یکسان است. این یکسانی تعابیر و ادبیات مشابه نشان میدهد عبارتپردازی از خود خصیبی است و مسئولیت جعل و تحریف متنها بر عهده خود او است، اگر چه سندهای مختلفی ادّعا میکند. شواهد متعدد دیگر نیز آن را تأیید می کند.
_____
گفتنی است برخی از غالیان وطنی برای دیدگاه خصیبی در مورد ابن ملجم به دو مطلب استناد کردهاند:
1- عبارت «و البراءة من أشقي الأولين و الآخرين شقيق عاقر ناقة ثمود قاتل أمير المؤمنين واجبة...» در المائده ص315 چاپ مؤسسة البلاغ در قم
2- جمله دعایی معترضه «لعنه الله» پس از نام ابن ملجم در برخی نسخ وطنی
پاسخ مورد اول:
این جمله در کتاب المائده خصیبی نیست (نک: چاپ هاشم عثمان). پیشتر به تفصیل گفتیم که مصحح بیسلیقه و مغرضِ چاپ قم به تصریح خودش، مجموعه اخباری را از کافی و کتب شیخ صدوق (م 381ق) به نسخه المائده افزوده تا کتاب رنگ و بوی امامی بگیرد. این عبارت «البراءة...» نیز عین روایت صدوق است (الخصال، ج2، ص607). که مصحح به تصریح خودش سند صدوق را افزوده است.
پاسخ مورد دوم:
بر محققان مخفی نیست جملات دعایی مانند علیه السلام و لعنه الله به سادگی به نسخهها افزوده میشده است، و در بحث ما نیز در نسخ سوری الهدایة تعابیر «لعنه الله» برای ابن ملجم نیامده، و افزودههای ناسخان امامی در برخی نسخ متأخر وطنی نیز قابل استناد نیست.
@gholow
💠 تاثیر عجیب دعا در حق دیگران برای خودشخص دعا کننده
روایتی از امام صادق (ع):
إِذَا دَعَا الرَّجُلُ لِأَخِیهِ بِظَهْرِ الْغَیْبِ نُودِیَ مِنَ الْعَرْش،ِ وَ لَكَ مِائَةُ أَلْفِ ضِعْفِ مِثْلِه
اگر شخصی در پشت سر برادر مؤمنش برای او دعا کند، ، از عرش ندا می شودِ، برای تو صد هزار برابر مثل او است (صد هزار برابر برای تو است)
وَ إِذَا دَعَا لِنَفْسِهِ كَانَتْ لَهُ وَاحِدَةٌ. فَمِائَةُ أَلْفٍ مَضْمُونَةٌ خَیْرٌ مِنْ وَاحِدَةٍ لَا یَدْرِى یُسْتَجَابُ لَهُ أَمْ لَا
این در حالی است كه اگر برای خودش دعا می كرد،
فقط به اندازه همان یك دعایش به او داده می شد.
پس دعای تضمین شده ای که صدهزار برابر آن داده می شود بهتر است از دعایی(دعای شخص دعا کننده برای خود) که معلوم نیست مستجاب بشود یا نشود.
📚 شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج2، ص212 و و نیز در الکافی، ج2، ص507 باب الدعاء للاخوان بظهر الغیب در این معنا7 روایت دارد. و نیز ر.ک به ص509/ ح5 و 7؛ و ص487/ ح1
مشابه آن روایاتی در عمل به اصحاب به این روایت در کتبی مانند رجال کشی از عبد الله بن جندب و اصل زید نرسی آمده است.
چه نیکو که برای بهترین خلایق خدا امام زمان علیه السلام دعا کنیم.
اللهم عجل لوليك الفرج
التماس دعا از همه عزیزان
@gholow
نقد_روایت_سؤالات_زندیق_از_امیرالمؤمنینع_در_الإحتجاج_طبرسی،_در_موضوع.pdf
438.9K
نقد روایت سؤالات زندیق از امیرالمؤمنین(ع) در الإحتجاج طبرسی، در موضوع تحریف قرآن
علی عادل زاده و عمیدرضا اکبری
پژوهشنامه علوی، ش26، 1401.
احمد بن علی طبرسی (م۵۸۸ق)، در کتاب الاحتجاج، روایتی طولانی درباره سؤالات یک زندیق از امیرالمؤمنین(ع) در زمینه تناقضات ادعایی قرآن نقل کرده است. در میانِ پاسخهای منسوب به امیرالمؤمنین(ع) تحریف گسترده قرآن، شاملِ افتادگی بیش از یک سوم قرآن از میان آیه سوم سوره نساء و تحریف به زیاده مطرح شده است. پیش از طبرسی، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (م۳۸۱ق) و محمد بن مسعود عیاشی، تحریری کوتاهتر از همین خبر را نقل کردهاند که در آن به تحریف قرآن اشاره نشده است. میرزا حسین نوری (م۱۳۲۰ق) علّت این تفاوت را تقطیع ابن بابویه دانسته است. در این مقاله با بررسی ساختار و متنِ سه تحریر طبرسی، ابن بابویه و عیاشی، این دیدگاه ردّ شده است. ساختار ناهمگون، اضطرابهای متنی، واژگان و ادبیات متأخر، اشکالات کلامی و تاریخی و شواهد دیگر نشان میدهد که اضافاتِ تحریر طبرسی، حاصل جعل متأخّر است. علاوه بر این، بررسی متن و اِسنادِ تحریر کهنتر روایت، بیانگر پردازش آن در فضای عامی است.
پیوست مقاله
@gholow
❌ابن عربی و حسنزاده: پیامبران همان اللهاند.
خداوند رحمان میفرماید:
وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آيَةٌ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّىٰ نُؤْتَىٰ مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ ۘ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ ۗ … (الأنعام: ۱۲۴)
و چون آیتی برای (هدایت) آنها آمد گفتند: ما ایمان نیاوریم تا مانند آنچه به رسولان خدا داده شد به ما نیز داده شود. خدا بهتر میداند که در کجا رسالت خود را قرار دهد.
_
صوفی شهیر، ابن عربی، در چند کتابش در راستای ترویج انگاره کلیشهای همهخدایی، طریقه وقف و ابتدا در آیه بالا را چنین پیشنهاد میدهد:
وَ إِذا جاءَتْهُمْ آيَةٌ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتى مِثْلَ ما أُوتِيَ | رُسُلُ اللهِ اللهُ | أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ!
«فاللَّه أعلم» موجَّه: له وجه بالخبرية إلى رسل اللَّه، و له وجه بالابتداء إلى أعلمُ حيث يجعل رسالاته. و كلا الوجهين حقيقة فيه، و لذلك قلنا بالتشبيه في التنزيه و بالتنزيه في التشبيه (فصوص الحكم، ج1، ص182)
قال إذا قرأت رسل اللَّه اللَّه فإن انقطع نفسك على الجلالة الثانية كان و إلا فاقصد ذلك ثم ابتدئ اللَّه اعلم حيث يجعل رسالاته (الفتوحات، ج4، ص405)
و نیز شارحانش مینویسند:
لِيبين التنزيه و التشبيه فيه. فقوله: (اللَّه أعلم، موجّه) أي، موجَّه بالوجهين: الخبرية، و الابتدائية.
أما خبريته، فلأن قوله تعالى: «لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتى مِثْلَ ما أُوتِيَ.» كلام تام، لأن المفعول الذي أُقيم فيه مقام الفاعل ضمير عائد إلى «الرسول». أي، لن نؤمن بالآية حتى نُؤتى مثل ما أُوتىَ الرسول المبلِّغ إياها. ف (رسل اللَّه) «اللَّه» جملة أخرى. أي، رسل اللَّه هم مظاهر اللَّه. و (أعلمُ) خبر مبتدأ محذوف. أي، هو أعلم حيث يجعل رسالاته.
و الثاني، (اللَّه) مبتدأ و (أعلم) خبره. فهو كلام مستأنف.
و الوجه الأول و إن كان فيه تعسفات كثيرة، لكن لمّا كان في نفس الأمر كلاماً حقاً، التزمه (شرح قيصرى، ص1057-1058)
رُسُلُ اللَّهِ: اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ، و ذكر أن لها وجهاً إلى الخبرية و وجهاً إلى الابتدائية، و بين التنزيه و التشبيه في المثال، قال مُنتِجاً عمّا ذكره: (فاللَّه على التحقيق عبارة) أي، فلفظ «اللَّه» في «اللَّه أعلم» في الحقيقة عبارة عن حقيقة ظهرت في صور الرسل لمن فهم ما أشرنا إليه مِن جعلنا «اللَّه» خبراً ل «الرسل». (شرح قيصرى، ص1061)
إن في الإمكان أن نجعل «رسل اللَّه» مبتدأ خبره اللَّه (الثانية) فيكون معنى الآية: و قالوا لن نؤمن حتى نؤتى مثل ما أوتي (أي الرسول): رسل اللَّه هم اللَّهَ، هو أعلم حيث يجعل رسالته (مقدمه فصوص الحكم، ج1، ص14)
حسنزاده آملی هم، با تمسک به یک مغالطه، آن را تأیید کرده است:
«تأییداً گوییم که، در سوره والشمس وضحاها، حق تعالی فرمود «فقال لهم رسول الله ناقة الله وسقیاها»
این رسول الله، جناب صالح است. و ناقهی صالح ناقةالله خوانده شد. پس رسولالله، الله است». (ممدّ الهمم، ص484)
@gholow
📄غلوّ الشّلمغاني وآثاره في «كتاب الأوصياء»
🖋 إبراهيم جواد
رابط المقال:
http://mhedaiat.blogspot.com/2023/04/blog-post_17.html
@gholow
☀️"سهم اهلبیت علیهمالسلام از لغتنامه ۵۰ جلدی دهخدا"
✍ محمدتقی یارمحمدیان
🔰در لغتنامه دهخدا، مداخل چشمگیری به امامت و مسائل مرتبط با آن اختصاص یافته است؛ پژوهشهای نوین اما نشان داده که دهخدا، مداخل مربوط به امامت و اعتقادات شیعی را بهدرستی و بهطور کامل و دقیق تبیین نکرده است. وی بهلحاظ روشی به خطا رفته و دادههای محتوایِ مداخل را از منابع اهلتسنن برگرفته است. خواننده احساس میکند گویا نویسنده یا یکی از عالمان اهلتسنن بوده یا اعتقادات ضدشیعی داشته است...
🖇مطالعه متن کامل در سایت پایگاه جامع اطلاعرسانی امامت👇
https://emamat.org/andishe-1454/
@gholow
فقهای اصحاب امام باقر و امام صادق ع
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَمَّا حَضَرَتْ أَبِي ع الْوَفَاةُ قَالَ يَا جَعْفَرُ أُوصِيكَ بِأَصْحَابِي خَيْراً قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ اللَّهِ لَأَدَعَنَّهُمْ وَ الرَّجُلُ مِنْهُمْ يَكُونُ فِي الْمِصْرِ فَلَا يَسْأَلُ أَحَداً.
روایت است از حضرت ابو عبد الله صادق (ع) مه فرمود: چون پدرم كه به حال احتضار افتاد به من گفت: «اى جعفر! وصيت من با تو آن است كه درباره اصحابم نیکی کنی (یا در موردشان نيكانديش باشى)». من گفتم: فدایت شوم. به خدا سوگند، چنان (دانشی) را برایشان به ودیعه گذارم، كه مردی از ایشان در شهر مسائلش را از دیگری نپرسد (یعنی به فقه و دانش ديگران محتاج نباشد).
📚 الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص306
در روایات زیر نمونهای از این صحابیان مشترک این دو امام همام ع یاد شدهاند:
- حَدَّثَنِي حَمْدَوَيْهِ بْنُ نُصَيْرٍ، قَالَ حَدَّثَنِي يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ وَ غَيْرِهِ، قَالُوا قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) رَحِمَ اللَّهُ زُرَارَةَ بْنَ أَعْيَنَ لَوْ لَا زُرَارَةُ بْنُ أَعْيَنَ لَوْ لَا زُرَارَةُ وَ نُظَرَاؤُهُ لَانْدَرَسَتْ أَحَادِيثُ أَبِي (ع) (کشی، ص136، ح217).
از امام صادق ع: اگر زراره و امثال او نبودند، احادیث پدرم از میان میرفت.
- حَدَّثَنِي حَمْدَوَيْهِ بْنُ نُصَيْرٍ، قَالَ حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ، قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ بَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ بِالْجَنَّةِ بُرَيْدُ بْنُ مُعَاوِيَةَ الْعِجْلِيُّ وَ أَبُو بَصِيرٍ لَيْثُ بْنُ الْبَخْتَرِيِّ الْمُرَادِيُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ وَ زُرَارَةُ، أَرْبَعَةٌ نُجَبَاءُ أُمَنَاءُ اللَّهِ عَلَى حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ، لَوْ لَا هَؤُلَاءِ انْقَطَعَتْ آثَارُ النُّبُوَّةِ وَ انْدَرَسَتْ (کشی، ص170، ح286).
معنى حديث: «فإنَّا صنائعُ ربِّنا، والنّاس بعدُ صنائعُ لنا»
✍🏻 الشيخ حسن فوزي فوّاز
رابط الإجابة: http://basaer-qom.com/q31
@gholow
📕 نصیریه؛ تاریخ، منابع و عقاید
✍ عمیدرضا اکبری
با همکاری مهدی جمالیفر و علی عادلزاده
انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب
چاپ اول، بهار ۱۴۰۲
@Gholow