eitaa logo
غلوپژوهی | یادداشت‌های حدیثی و رجالی
603 دنبال‌کننده
50 عکس
4 ویدیو
61 فایل
بررسی‌های رجالی، تاریخی و اعتقادی ارتباط با مدیر: @amid30 كانال اصلی در تلگرام: https://t.me/gholow2 گروه نظرات غلو پژوهی: eitaa.com/joinchat/588316994C46d2b1319c
مشاهده در ایتا
دانلود
درباره تاریخ شهادت امام حسن (ع) چنان که می‌دانیم در تاریخ شهادت امام حسن مجتبی (ع) اختلافاتی شده است و گروهی شهادت ایشان را در آخر ماه صفر و گروهی دیگر در هفتم صفر دانسته‌اند. گروه اوّل به منابع متقدّم مانند کافیِ کلینی، فرق الشيعة نوبختی، مسار الشيعة، مصباح المتهجد و... استناد می‌کنند و گروه دوم به منابع متأخّر مانند الدروسِ شهید اوّل. و البته قرائن متعددی در ترجیح دیدگاه نخست ارائه شده است. (نک: مقدسی، hiq.bou.ac.ir/article_10731_1046.html اسلام ملکی، arabi-maleki.blogfa.com/post/518 یا t.me/shenakhtehadis/356 موسوی نژاد، t.me/Ali_MousaviNejad/166 جعفریان، t.me/jafarian1964/12123 ) به نظر می‌رسد این اختلاف ریشه در یک تصحیفِ ساده دارد. چنان که می‌دانیم در عربی از پایان ماه به «سلخ» تعبیر می‌شود. در بعضی کتب مانند دلائل الامامة (ص59) از تاریخ وفات امام حسن (ع) با تعبیر «سلخ صفر» -یعنی پایان ماه صفر- یاد شده است. «سلخ» از نظر شکل ظاهری -در دست‌نویس‌ها- بسیار شبیه «سابع» است؛ از این رو «سلخ صفر» به «سابع صفر» تصحیف شده است. (کافی است شهید اول اشتباها سلخ را سابع خوانده باشد یا در منبع او چنین تصحیفی رخ داده باشد یا در نسخه اصلی دروس تصحیف رخ داده باشد. و این به آثار بعدی نیز سرایت کند.) و لذا ظاهراً گزارش منابع متقدم از جهات مختلف ترجیح دارد. هم چنین برخی به نادرست نقل شهادت حضرت مجتبی ع را به کتاب قاسم رسی زیدی (م246) نسبت داده‌اند، که البته خطا است، و این افزوده‌ای متأخر است. (نک‍‌: مطالب آقای کاشانی) هفتم صفر، مشهور ترین روز به عنوان سالروز میلاد امام کاظم ع در منابع سلف است: t.me/hadispajoohi/163 @gholow
📕 اخبار امامیه در مصادر غلات نصیریه اخبار تراث نصیریه عموماً فرسنگ‌ها از آموزه‌های امامیه دور است، و آکنده است از مطالب ساختگی در زمینه الوهیت ائمه ع، بابیت سران غلو، تناسخ و حلول و... اما در عین حال اخبار و اسناد برخی از مصادر نصیریه، اطلاعات خوبی را در رابطه با تراث و احادیث امامیه در اختیار قرار می‌دهد، هرچند که گاه تشخیص سره از ناسره آن تنها با پژوهش‌های دقیق ممکن است. آثار زیر تقریباً به ترتیب، از اخبار مصادر امامیه استفاده گسترده‌تری برده‌اند: 1- حقائق أسرار الدين لأبي محمد الحسن بن شعبة این اثر در واقع بنای جمع میان تراث امامیه و خطابیه دارد. و می‌خواهد با استفاده از تراث امامیه نیز غلو را تقویت کند! و به نحو گسترده از اخبار کافی، معرفة الباری عقیقی، مشیخه حسن بن محبوب و... و نیز از برخی از تراث متقدم غلات بهره گرفته است. (نک مقاله تحلیلی از گزارش‌های تازه‌یاب شامی در مورد کاتب نعمانی) 2- تحف العقول است و التمحيص از همو که بنا بر مصادر امامیه تألیف شده. هرچند اسناد آن ذکر نشده، و البته گاه متون امامیه را در هم آمیخته است (http://alasar.blog.ir/tag/%D8%AA%D8%AD%D9%81%20%D8%A7%D9%84%D8%B9%D9%82%D9%88%D9%84). 3- حاوی الأسرار جلی، که اسناد دهی آن تا حدی شبیه حقائق اسرار است. ولی اثر مختصری است. 4- البدء و الإعاده ابن هارون صائغ 5- المائده خصیبی و المعارف منسوب به طبرانی این آثار نیز از مصادر امامی فراوان بهره برده‌اند. هرچند هر دو ناقص به دست ما رسیده‌اند. گذشته از این موارد، برخی از دیگر آثار غلات نیز گرچه کمتر از تراث نصیریه بهره برده‌اند، اما در تبیین برخی از اطلاعات مصادر امامیه، و یا جریان‌شناسی بعضی از اخبار مشکوک مفید هستند: 1- آثار غالیانه منسوب به مفضل بن عمر، مانند الهفت گرچه عموماً مجعول و پرتحریف هستند. ولی می توانند اطلاعات خوبی در قبال مفضلیان عصر حضور ائمه ع را به دست دهند. هم چنین برخی از اخبار این آثار تشابه بالایی با اخبار مروی از مفضل در تراث امامیه دارند. 2- اسناد الهداية الکبری گرچه معمولاً مغشوش و پرتحریف هستند، ولی در برخی از بخش ها مانند فصل ابواب قدری اصیل‌تر به نظر می‌آیند، و برای جریان‌شناسی غلات مفید هستند. 3- آثار مسندی چون الأعیاد طبرانی گرچه کمتر از اسناد امامیه بهره برده‌اند، ولی اشتراکات جالبی با اخبار مجاهیل و متهمان به غلو در منابع امامیه دارند. 4- الرسالة المصرية اثری مسند و مفصل است که همه نوع سند جعلی و اصیل در آن یافت می‌شود. البته گاه از آثاری چون کافی نیز روایت کرده است. 5- رستباشیه خصیبی و دیوان او به عنوان دو اثری که تأثیر بسیار مهمی را در تکوین آرای نصیریه و تمایزشان از دیگر غلات داشته اند، و از جهت تبیین برخی از آرای متقدم غالیان بسیار حائر اهمیت هستند. و... غلو پژوهی @gholow
🔸مروری بر قرائن دلالت روایات حصر علم در اهل بیت علیهم‌السلام کم نیستند کسانی که امروزه همه علوم انسانی و تجربی را در دین می‌جویند، و رسالت دین را تنها هدایت نمی‌دانند. از جمله روایاتی که مستند برخی برای نگاه‌های ایدئولوژیک در ترویج علوم تجربی با پسوند اسلامی است، مجموعه‌ای از اخبار است که علم را منحصر در ائمه علیهم السلام می‌داند، و دستور می‌دهد که علم را از ایشان بگیریم. کتاب ارزشمند بصائر الدرجات حاوی بابی در این معنا است: «باب 6 ما أمر الناس بأن يطلبوا العلم من معدنه و معدنه آل محمد ع»‏ با 6 روایت. (بصائر الدرجات، ج‏1، ص9) نکته در خور توجه در مورد روایات این باب این است که در آن بحث انحصار علم در اهل بیت ع عموماً به روایت از امام باقر ع و پس از ذکر نظراتی اشتباه از کسانی چون حسن بصری، حکم بن عتیبة و سلمة بن کهیل می‌آید. می‌دانیم این اشخاص از راویان با گرایش شیعی بوده‌اند که گرچه خود را محب امیرالمؤمنین ع و اهل بیت ع می‌خواندند، (نمونه: شوشتری، قاموس الرجال، ج‏3، ص198-201؛ قندهاری، بازشناسی هویت سلیم، بخش3-4-1 و 3-4-3) ولی امامی نبودند، و معالم دین خود را از امام باقر ع نمی‌گرفتند. موضوع اظهار نظرهای اشتباه این شخصیت‌ها در روایات مورد بحث، اموری اعتقادی و فقهی است. از جمله روایات باب، خبر زیر از است که 3 طریق در باب به آن تعلق دارد: 1- حَدَّثَنِي السِّنْدِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ سُلَيْمَانَ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع وَ عِنْدَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ يُقَالُ لَهُ عُثْمَانُ الْأَعْمَى وَ هُوَ يَقُولُ إِنَّ الْحَسَنَ الْبَصْرِيَّ يَزْعُمُ أَنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ الْعِلْمَ يُؤْذِي رِيحُ بُطُونِهِمْ أَهْلَ النَّارِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَهَلَكَ إِذاً مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ وَ مَا زَالَ الْعِلْمُ مَكْتُوماً مُنْذُ بَعَثَ اللَّهُ نُوحاً ع فَلْيَذْهَبِ الْحَسَنُ يَمِيناً وَ شِمَالًا فَوَ اللَّهِ مَا يُوجَدُ الْعِلْمُ إِلَّا هَاهُنَا. گذشته از جهات اعتباری، در این روایت بحث کتمان علم در کلام امام ناظر به مؤمن آل فرعون مطرح شده که قرآن در مورد او می‌فرماید: «قال رَجُلٌ‏ مُؤْمِنٌ‏ مِنْ‏ آلِ‏ فِرْعَوْنَ‏ يَكْتُمُ‏ إِيمانَه‏» (غافر: 28) بر این اساس این‌جا علم و ایمان در سیاق یکسانی به کار رفته‌اند. جست‌وجوی استعمال علم در دیگر ابواب به تبیین معنا کمک می‌کند: - ... عن سهل بن زياد عن محمد بن عيسى عن عبيد الله بن عبد الله الدهقان عن درست الواسطي عن إبراهيم بن عبد الحميد عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ: دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمَسْجِدَ فَإِذَا جَمَاعَةٌ قَدْ أَطَافُوا بِرَجُلٍ فَقَالَ مَا هَذَا فَقِيلَ عَلَّامَةٌ فَقَالَ وَ مَا الْعَلَّامَةُ فَقَالُوا لَهُ أَعْلَمُ النَّاسِ بِأَنْسَابِ الْعَرَبِ وَ وَقَائِعِهَا وَ أَيَّامِ الْجَاهِلِيَّةِ وَ الْأَشْعَارِ الْعَرَبِيَّةِ قَالَ فَقَالَ النَّبِيُّ ص ذَاكَ عِلْمٌ لَا يَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ وَ لَا يَنْفَعُ مَنْ عَلِمَهُ ثُمَّ قَالَ النَّبِيُّ ص إِنَّمَا الْعِلْمُ‏ ثَلَاثَةٌ آيَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلَاهُنَّ فَهُوَ فَضْلٌ‏. (الكافي، ج‏11، ص32) در این روایت از طرفی ابتدا برای انساب عرب و وقائع ایام جاهلیت و اشعار تعبیر علم به کار رفته، ولی در ادامه با حصر علم به سه زمینه مرتبط با دین، غیر آن را فضل خوانده، نه علم. بر این اساس به نظر می‌آید حصر ادامه روایت حصری اضافی باشد. یک وجه ابتدایی در جمع میان دو بخش روایت این است که علم در بخش دوم را با قید «يَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ وَ يَنْفَعُ مَنْ عَلِمَهُ» در نظر بگیریم. بر این اساس علوم غیر آیه محکمه و... فضل و غیر ضروری هستند. با این حال ما در خارج می‌بینیم که برخی با دانستن شعر و تاریخ به منافع دنیوی می‌رسند. پس تعبیر «يَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ وَ يَنْفَعُ مَنْ عَلِمَهُ» می‌تواند ناظر به سعادت اخروی باشد. این کاربرد مقید را در روایات دیگری نیز می‌توان پی گرفت. (نمونه: بشارة المصطفى، ص94، 188) @gholow
... بر اساس این گوناگونی استعمال علم در روایات، مناسب است که معنای علم را در برخی از نزدیک‌ترین روایات به روایات مورد بحث پی بگیریم. می‌شود گفت که از جمله نزدیک‌ترین روایات، همان احادیثی که در ابواب مجاور از همین فصل بصائر الدرجات آمده است. ما در این‌جا تنها مروی بر عناوین ابواب می‌کنیم که خود برگرفته از روایات باب هستند: 1 باب في العلم أن طلبه فريضة على الناس (روشن است که آموختن همه علوم فریضه نیست. در خور توجه که در روایات فریضة معمولاً به معنای واجب قرآنی به کار می‌رود.) 2 باب ثواب العالم و المتعلم / 3 باب معرفة العالم الذي من عرفه عرف الله و من أنكره أنكر الله تعالى و السبب الذي يوفق لمعرفته / 4 باب فضل العالم على العابد (فضای این ابواب نیز ناظر به هر علمی نیست، در میان اخبارش اشارات به علم دین و حدیث وجود دارد.) 5 باب أن الناس يغدون على ثلاثة عالم و متعلم و غثاء و أن الأئمة من آل محمد ص هم العلماء و شيعتهم المتعلمون و سائر الناس غثاء (گذشته از نکته باب در مورد خود ائمه ع، می‌گوید متعلمان شیعیانند. در حالی‌که می‌دانیم شیعیان علوم مختلفی را از جاهای گوناگونی فرا می‌گرفته‌اند. و به طور خاص در دین و فقه و عقاید بوده که به غیر اهل بیت ع مراجعه نمی‌کردند.) چنان‌که فقه گرچه در اصل لغت به معنای خوب فهمیدن و دانستن است، ولی کاربرد آن در معنای مقید دانستن احکام الهی بسیار رایج است. علم نیز در بسیاری از روایات به معنای مقید علم دین و یا علم حدیث به کار رفته است. و تعابیری مانند روایت علم نیز شاهد دیگری بر آن است. (نمونه: نهج البلاغة، صبحي صالح، ص358، 485) برخی از پژوهش‌گران بنابر شواهد بسیاری از اخبار فریقین، معتقدند که در قرن 1 و تا حدی قرن 2 واژه علم نخستین تعبیر برای مفهومی بوده که بعدها بیشتر حدیث خوانده می‌شود. (پاکتچی، مدخل حدیث، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، بخش1-3، ص237-238) البته خود واژه حدیث هم گرچه در وضع لغوی به معنای سخن است، ولی امروه استعمال معنای مقید آن رایج‌تر از معنای مطلق لغوی آن است. هم‌چنین نمونه دیگری از روایات که مستند نگاه ایدئولوژیک قرار گرفته است، فراز تقطیع شده‌ای است از عن خبری از حماد بن عيسى از ربعي از فضيل که بصائر الدرجات نمود یافته است: «كلّ شى‏ء لم يخرج من هذا البيت‏ فهو باطل‏» (بصائر الدرجات، ج‏1، ص511) اما در خور توجه است که متن کامل‌تر این روایت به همین سند حماد در کمال الدین چنین آمده است: بالْإِسْنَادِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ رِبْعِيٍّ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولَانِ‏ إِنَّ الْعِلْمَ الَّذِي أُهْبِطَ مَعَ آدَمَ لَمْ يُرْفَعْ وَ الْعِلْمُ يُتَوَارَثُ وَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ مِنَ الْعِلْمِ وَ آثَارِ الرُّسُلِ وَ الْأَنْبِيَاءِ لَمْ يَكُنْ مِنْ أَهْلِ هَذَا الْبَيْتِ‏ فَهُوَ بَاطِلٌ وَ إِنَّ عَلِيّاً ع عَالِمُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ إِنَّهُ لَمْ يَمُتْ مِنَّا عَالِمٌ إِلَّا خَلَّفَ مِنْ بَعْدِهِ مَنْ يَعْلَمُ مِثْلَ عِلْمِهِ أَوْ مَا شَاءَ اللَّهُ. (كمال الدين، ج‏11، ص223) روشن است که علوم انبیاء ع حق هستند، نه باطل. و نیز چنین نیست تا زمان امامین صادقین ع همه آن تحریف شده باشد. بلکه به ضرورت تاریخ و شهادت بعضی از احادیث بخشی از آن تا زمان ایشان به روایت غیر اهل بیت ع نیز صحیح بوده است (بصائر الدرجات، ج‏1، ص363-365). بنا بر این روایت مورد بحث، شاید ناظر به باطل بودن مرجعیت غیر اهل بیت ع در برابر ایشان برای علوم انبیا ع باشد. و الله العالم. بر آن‌چه گذشت نباید برخی از هر روایتی در زمینه علم اطلاق بگیرند و آن را ناظر به هر دانستنی بشمرند. و سپس به خاطر امثال روایات مورد بحث، هر دانشی از غیر اهل بیت ع را پوچ و باطل بینگارند. مؤید گفتار ما این بالوجدان و به تصریح برخی از روایات (نمونه: الكافي، ج1، ص122؛ ج‏61، ص46؛ ج7، ص69؛ ج8، ص22) تجربه ارزشمند است. گفتنی است به طور خاص بعضی از روایات نیز بر انحصار علم طب در حجج الهی دارد، ولی این روایات در حد فحص ما در آثار ضعیف و مجهول المؤلفی مانند اهلیلجه و یا رسائل منسوب به جابر بن حیان آمده است. غلوپژوهی @gholow
🔺نمونه ای دیگر از جعل های آسیب‌زای سیاسی و تأملی در برخورد دوگانه نهادهای نظارتی در امر نشر کتب بی سندی داستان های ادعایی آثاری مانند کتاب تازه نشر «سه دقیقه در قیامت» در بی اعتباری آن کافی است. با این حال این اثر که حتی مولفش نیز مجهول است، در مقدمه اش تلاش مغرضانه‌ای کرده تا با ذکر چند نمونه خارجی NDE (تجربه نزدیک مرگ) ادعاهای خود را باورپذیر جلوه دهد. او سپس مدعی شده شخصیت اصلی قضایای کتابش، تجربه ارتباط با قیامت را داشته، و از این طریق بر مسند قضاوت در مورد بسیاری از مسائل و رجال سیاسی و غیر ایشان نشیند، و به دلخواهش این و آن را به بهشت و جهنم فرستد. هم چنین نویسنده در جای جای کتابش تلاش کرده تا برای داستان‌هایی که از آن دنیا نقل می‌کند، از آیات و روایات گرته برداری کند، تا مطالب برای مخاطب مأنوس تر باشد. با این حال خالق این داستان‌ها در مواردی از استفاده از روایات سهوهای عجیبی کرده است. مثلاً مدعی شده، در برابر ظلمی سهوی که یک شهید به شخصیت اول داستان كرده بوده، مامور جوان حساب اعمال در آن دنیا اختیار داشته که «آن قدر از گناهان» او ببخشد، «تا از آن شهید راضی شود» و حتی «تمام اعمال بد را پاک کند.» (سه دقیقه، ص70) این ظاهراً خلط برداشت‌هایی ناقص از چند روایت است: نخست از روایات آمرزش گناهان شهید، قید «الا الدین» (وسائل الشيعة، ج‏18، ص324؛ نیز نک: المحاسن، ج‏1، ص7) را در نظر نگرفته. دوم روایت دادن برخی از ثواب های مدیون به صاحب دین (الكافي، ج‏8، ص106) را ناخودآگاه تحریف کرده است. و چنین نتیجه گرفته اگر شهیدی به انسان ظلمی کند، همه گناهان فردی که مورد ظلم واقع شده، بی‌حساب پاک می‌شود! چنین چیزی از کجا آمده است؟ حتی روایات شفاعت حق الناس نیز -فارغ از بحث سندی آن- از چند جهت با برداشت نویسنده تفاوت دارند. (نک: عيون أخبار الرضا ع، ج‏2، ص57؛ تأويل الآيات، ص762-763، 575؛ الأمالي للطوسي، ص406) همچنین در ترتیب ارائه مطالب کتاب اشکال‌هایی رخ داده که غیر واقعی بودن داستان را بیشتر نمایان می‌کند. مثلا در ص75 مأمور محاسبه اعمال به شخص اول داستان در مورد «دسیسه چینی اسراییل و امریکا در کشورهای اسلامی» توصیه می‌کند که «نگران نباش. این‌ها نیست و نابود می‌شوند. شما نباید سست شوید نباید ایمان خود را از دست دهید.» در حالی که این جوان قرارنبوده بر گردد. چون در ادامه رمان به مأمور می‌گوید: «دستم خالی است. نمی‌شود کاری کنی که من برگردم؟ نمی‌شود از مادرمان حضرت زهرا بخواهی که مرا شفاعت کند... تا من برگردم و کارهای خطای گذشته را اصلاح کنم؟ جوابش منفی بود. اما باز اصرار کردم...» تا این‌که حضرت زهرا س «به خاطر اشک‌های کودکان یتیم و دعاهای همسر»ش، شفاعتش می‌کنند که برگردد! (ص77) به هر حال همین بی‌سندی کتاب کافی بود تا متصدیانی که به اندک چیزی کتب را مشمول ممیزی می‌کنند و یا مانع نشر می‌شوند، تا این حد، برای نشر چنین کتبی سهل نگیرند! و در روز روشن صد من داستان بی سند را به عنوان حقائق عالم در ذهن جوانان کم اطلاع نکنند. آیا کرامت بافی کتاب برای لباس سبز سپاه ایشان را به تسامح وا داشته، یا این داستان که می‌گوید «به جوان پشت میز [مأمور اعمال] گفتم چکار کنم که من هم توفیق شهادت داشته باشم؟ او هم اشاره کرد و گفت: در زمان غیبت امام عصر عج زعامت و رهبری شیعه با ولی فقیه است. پرچم اسلام به دست اوست. همان لحظه تصویری از ایشان را دیدم.» (ص74-75) و صد افسوس که پا را فراتر از این می‌گذارند، و این کتاب را در اخبار صدا و سیما نیز تبلیع می‌کنند! و این رسانه چه بسیار چنین برای مردم عقیده می‌سازد؛ که البته این روزها نمونه‌هایش را کم نمی‌بینیم! از ادعای اجماع شیعه بر اسلامی بودن نوروز (http://t.me/hawzeh_notes/70) تا اسناد ندیده ساخت ویروس کرونا توسط امریکا (https://t.me/gholow/202)! نمونه های مشابه از جعلیات سیاسی متداول: t.me/gholow2/933 و t.me/gholow2/988 @gholow
💠 عوامل اختلاف نسخ کتب اصحاب غیر از اختلافات عمومی ناشی از تصحیفات که تقریبا بین همه نسخ خطی مشترک است، اختلافات نسخ –که منحصر در کتب متقدم نیست- ناشی از چند مسأله است: 1️⃣ اضافات راویان کتب (که امری رایج بوده‌است) گاهی به دلیل منضبط نبودن نسخه‌های نخستین، از سوی راویان، روایات دیگری از مؤلف اولیه و یا غیر او به کتب او افزوده‌ می‌شد. در مورد کتب اصحاب ائمه ع شواهد بسیاری در این رابطه یاد شد. ملاحظات زیر در همان راستا است: - اشاره به احادیث متفاوت برای تکمیل کتاب؛ مانند اضافات ابن ابی عمیر بر کتاب حلبی: «سمعت شيخنا محمد بن الحسن بن أحمد بن الوليد رضي الله عنه يقول سمعت محمد بن الحسن الصفار يقول كلما كان في كتاب الحلبي‏ و في حديث آخر فذلك قول محمد بن أبي عمير رحمه الله». (معاني الأخبار، ص150) - شرح مزجی شارحین نیز زمینه‌ساز تغییر در بعضی اسناد و روایات می‌شده و در دوران بعدی حد و مرز دقیق آن گاهی مبهم می‌مانده است. مانند نقل‌های تفسیر نعمانی. - گاه خود مولف بعد از روایت کتبش برای اصحاب، روایاتی را به آن کتب ‌افزوده و بعد، آن را تنها برای یک راوی خاص قرائت کرده‌است. بنابراین، طریقی خاص در نقل این روایات از مولف متفرد می‌شده است. هر چند شاید این روایات، اسناد دیگری از غیر طریق مؤلف داشته باشند. چه‌بسا بعضی از زیادات محمد بن عیسی بن عبید از کتب یونس نسبت به دیگر نسخ، از این دست باشد. - گاه بعضی از متقدمان محور تألیف خود را تکمیل اثری مشهور از امامیه قرار می‌دادند؛ هر چند به طور خاص راوی کتب صاحب آن اثر مشهور نباشند. مثلا بسیاری از قدمای امامیه کتب فقه را بر محور کتب مرحوم حسین بن سعید می‌نگاشتند. از این رو، بعید نیست تشابه این نسخ در خلط بین نسخ مؤثر بوده باشد. - گاهی زیادات بیش‌تر به خاطر علاقه راوی به برخی روایات است. که ممکن است راوی از روایات دیگر مؤلف نخستین، به کتاب بیفزاید؛ مثلا بوشنجی روایتی را به تصریح خودش به کامل الزیارات افزوده است. شاید چند مورد از اضافات صفوانی به نسخه کافی نیز چنین باشد. نسخه موجود از کتاب تفسیر منسوب به قمی نیز در واقع بخشی از کتاب علی بن ابراهیم همراه با زیادات راوی کتاب است. 2️⃣ خلط با دیگر نسخ در زمان قدیم، به دلیل عدم ثبت دقیق ویژگی‌های بعضی نسخ، بعضی کتب با یکدیگر خلط، و گاه دو کتاب موجود در یک مجلد، یک کتاب تصور می‌شدند. از میان کتب باقی مانده، مانند خلط جامع الاحادیث جعفر بن احمد قمی با کتاب الإمامة و التبصرة در نسخه بحار مرحوم علامه مجلسی و نیز، خلط نسخه نوادر احمد بن محمد بن عیسی با فقه الرضا. 🔅فائده: اگر کتبی به صورت وجاده و یا با سند مرفوع به دست ما برسند و بین فقرات آن کتاب تفاوت در خور توجه باشد، احتمال دارد کتاب متعلق به بیش از یک مؤلف باشد. قابل توجه است که بسیاری از کتب روایی ما سند متصل ندارند. - گاه به علت پراکندگی اوراق دفاتر محدثین و کهنگی آنها، با بعضی از روایات و کتب دیگر خلط شده و لذا نسخه ها متفاوت می‌شده‌اند. در نتیجه، اعتبار آن روایات خلط شده دقیقاً معلوم نیست. مانند دلائل الإمامة و بعضی کتب که امروزه با عنوان مجموعه رسائل محدثین نزد نسخه شناسان مطرح هستند. - گاه اوراق یک کتاب جا به جا می‌شدند و ترتیب آن ها به هم می‌ریخت. (مانند نسخه فعلی کتاب حقائق اسرار الدین ابن شعبه) - خلط حواشی با متن نیز از عوامل افزوده شدن یک روایت به کتب بوده است. نمونه نک‍: t.me/derasatfielmrejal/120 3️⃣ خرابی و آسیب دیدگی نسخ بسیاری از اسناد و کتب از همان دوران اولیه تألیف ناقص می‌شدند و در بعضی نسخه‌های آن ها خلل وارد می‌شد. از جمله شواهد بسیار: - نجاشی بعد از توثیق و ذکر کتب حمیری، از او نقل کرده: «... قال محمد بن عبد الله بن جعفر: كان السبب في تصنيفي هذه الكتب أني تفقدت فهرست كتب المساحة التي صنفها أحمد بن أبي عبد الله البرقي و نسختها و رويتها عمن رواها عنه، و سقطت هذه السنة الكتب عني فلم أجد لها نسخة، فسألت إخواننا بقم و بغداد و الري فلم أجدها عند أحد منهم فرجعت إلى الأصول و المصنفات فأخرجتها و ألزمت كل حديث منها كتابه و بابه‏ الذي شاكله (رجال النجاشي، ص355/ 949). - محمد بن أبي‏ عمير ... قيل: إن أخته دفنت كتبه في حال استتارها و كونه في الحبس أربع سنين فهلكت الكتب، و قيل: بل تركتها في غرفة فسال عليها المطر فهلكت، فحدث من حفظه. و مما كان سلف له في أيدي الناس‏ (رجال النجاشي، ص326/ 887) @gholow
4️⃣ گزینش و نقل ناقص نسخه‌ها توسط راویان روایت یا استنساخ نکردن بخش‌هایی از نسخه یک کتاب به انگیزه‌های گوناگونی انجام می‌شده است. از آن جمله: - حذف بخش‌های فاسدتر نسخه. عالمان امامی قم و بغداد برخی از کتب متهمان به غلو را با استنای بخش‌های غلو و تخلیط روایت می‌کرده‌اند. این روایات اگر همراه با استنساخ گزینشی نیز بوده باشد، می‌توانسته تحریری متفاوت از کتاب را نیز به دست دهد. - اختصارگرایی. زحمت بالای استنساخ و یا انگیزه کم در حفظ کامل نسخه‌ها، زمینه برجاماندن نسخه‌های ناقص بسیاری از کتب متقدم شده است. مانند تفسیر عیاشی و تفسیر فرات که اسنادشان ناقض استنساخ شده است (البته نبود جلد دوم تفسیر عیاشی ظاهراً به دلیل نابودی آن است و نه گزینش ناقص.) - کتمان بخش‌های سری‌تر از نسخه‌های فرق باطنی. به گمان احتمال تعدد تحریرهای کتاب عیون المعجزات این بوده است، و نه سهو راویان در نقل نسخه. 5️⃣ دس کذابین در کتب اصحاب. از جمله قرائن مشهور در تغییر نسخه‌های کتب به خاطر دس و جعل، دو روایت رجال کشی از یونس از امام رضا ع و هشام از امام صادق ع است که در آن دس غالیان مغیری و خطابی در برخی از کتب اصحاب ائمه ع مطرح و از آن تحذیر داده شده است. و البته در ادامه یونس را به عرضه برخی از کتب واداشته است (رجال الكشي، ص224/ 401) البته از روایت کشی نه حدود کتب تحریف یافته، و نه حدود تصفیه آن‌ها با عرضه معلوم نمی‌شود. نسخه‌هایی از دو اصل زید زراد و نرسی نیز می‌توانند مورد دس جاعلان قرار گرفته باشد (فهرست كتب الشيعة، ص202) با اخلال به حدود یک اثر در دوران بعدی زمینه نسبت مطالب نا معتبر به صحب آن اثر بیشتر فراهم می‌آید. حتی بعضی از غلات معاصر، شاذ ترین افکار خود را به روایات کتبی چون مدینة العلم شیخ صدوق و یا الزام النواصب مرحوم علامه حلی و دیگر کتبی که اثری از آن نیست، نسبت می‌دهند. وجه بعضی از زیادات نیز مبهم است: «مؤمن الطاق ... و قد نسب إليه أشياء لم تثبت عندنا، و له كتاب افعل لا تفعل، رأيته عند أحمد بن الحسين بن عبيد الله رحمه الله كتاب كبير حسن، و قد أدخل فيه بعض المتأخرين أحاديث تدل فيه على فساد...، و يذكر تباين أقاويل الصحابة» (نجاشي، ص326/ 886). @gholow
🔸اضافات کتب متأخر در دوران نخستین حدیث شیعه که در آن به خاطر محدودیت‌های نوشتاری و عوامل دیگر، خیلی اوقات کتب اصحابه امامیه نسخه‌های مختلفی در روایات مختلفش می‌یافت، و اصلا چه بسا همین از مهم‌ترین دلایل آن بوده است، که محدثان متقدم بیشتر راغب به ذکر رجال بوده‌اند، تا ذکر کتاب مصدر روایت. هرچند چنان‌که می‌دانیم از همان اوایل حدیث شیعی بر اساس سنت کتبی پاگرفته بود. و به ویژه در دو سه طبقه بعد از امامین صادقین ع، صرف روایت شفاهی بدن نقل مکتوب چندان جایگاهی نداشت. اما در خور توجه است که در دوران بعدی هم که با تعدد نسخ برخی از کتب تغییراتی در روش روایت حاصل شد، باز بحث زیادات در نسخ در مواردی گرچه محدودتر باقی ماند. در این میان خصوصاً کتبی که بیشتر محل استفاده عموم افراد جامعه بودند، بیشتر در معرض تغییرات هرچند جزئی بودند. - به عنوان نمونه تحقیقات جدید نشان می‌دهد، نسخه اصیل در فراز آخر در زیارت عاشورا مروی در کتاب مصباح شیخ طوسی مانند روایت آن در کامل الزیارات است؛ نه آنچه که امروزه در مفاتیح متداول شده است. t.me/gholow/284 - اعمال پایانی کتاب مصباح در مورد نوروز به آن اضافه شده است. این مطلب در تفاوت نسخ قدیمی کاملا مشهود است. بلکه اولین نسخ حاوی آن هم با سبک و خطی کاملا مجزا آن را آورده‌اند، که روشن است بعدها به پایان کتاب افزوده شده است. t.me/gholow2/1153 عجیب آنکه اين دست روايات نوروز درسنت مذهبی غیر امامیه (یعنی خطابیه) کاملاً شناخته شده است (مثلاً درمجموع الأعیاد بابی در این زمینه آمده است). - کتاب دعای دیگر، اقبال سید بن طاوس است که بعد از تحقیقات مرحوم علامه مجلسی، پژوهش‌های جدید نیز نشان می‌دهد که به عنوان نمونه فرازهای پایانی دعای عرفه بعداً به کتاب افزوده شده است (ترابی، پژوهشی در ذیل دعای عرفه). برخی نیز ذیل دعای عرفه را نقد ادبی کرده‌اند (خانی، دفاع از اصالت ادعیه اهل بیت، مطالعه موردی ذیل دعای عرفه، خانی، حدیث‌پژوهی، ص86-88) - عجیب‌تر آنکه حتی در آثاری متاخر مانند مفاتیح الجنان نیز این اتفاق افتاده، و نقل حدیث کسا در پایان آن توسط ناشران افزوده شده است. t.me/gholow2/1626 گرچه در دوران بعد از ائمه علیهم السلام گاه این زیادات در مصادر مهم‌تر تثبیت‌یافته هم اتفاق می‌افتاده است. اما خوشبختانه خیلی اوقات افزودن به متن کتاب همراه با تذکر به آن بوده است. و این عموماً از خلط آن مطالب نسخه اصلی کتاب جلوگیری می‌کند. نمونه آن اضافات ابن المغیرة بوشنجی به کتاب کامل الزیارات است (نک‍: ص249، 250، 259، 273). و یا در میان متاخرین اضافه استدراکات مرحوم محدث نوری به برخی از مجلدات بحارالانوار، و یا مستدرکات آقای ابطحی بر عوالم العلوم ملا عبد الله بحرانی است. هر چند در همین موارد هم گر چه صاحب استدراک، در جایی از کتاب و یا در محل خود استدراک، اضافه بودن استدراک را گاه تذکر داده است. اما مزجی بودن برخی از استدراکات با متن کتاب، فراوان موجب آن شده است که حدیث نگاران کم دقت، استدراک را بخشی از متن اصلی کتاب بپندارند. @gholow
🌹پیامبر (صلی الله علیه و آله) در نهج البلاغه فَتَأَسَّ بِنَبِيِّكَ الْأَطْيَبِ الْأَطْهَرِ ( صلي الله عليه وآله ) فَإِنَّ فِيهِ أُسْوَةً لِمَنْ تَأَسَّي وَ عَزَاءً لِمَنْ تَعَزَّي وَ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَي اللَّهِ الْمُتَأَسِّي بِنَبِيِّهِ وَ الْمُقْتَصُّ لِأَثَرِهِ قَضَمَ الدُّنْيَا قَضْماً وَ لَمْ يُعِرْهَا طَرْفاً أَهْضَمُ أَهْلِ الدُّنْيَا كَشْحاً وَ أَخْمَصُهُمْ مِنَ الدُّنْيَا بَطْناً عُرِضَتْ عَلَيْهِ الدُّنْيَا فَأَبَي أَنْ يَقْبَلَهَا وَ عَلِمَ أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَبْغَضَ شَيْئاً فَأَبْغَضَهُ وَ حَقَّرَ شَيْئاً فَحَقَّرَهُ وَ صَغَّرَ شَيْئاً فَصَغَّرَهُ وَ لَوْ لَمْ يَكُنْ فِينَا إِلَّا حُبُّنَا مَا أَبْغَضَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ تَعْظِيمُنَا مَا صَغَّرَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ لَكَفَي بِهِ شِقَاقاً لِلَّهِ وَ مُحَادَّةً عَنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ لَقَدْ كَانَ ( صلي الله عليه وآله ) يَأْكُلُ عَلَي الْأَرْضِ وَ يَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ وَ يَخْصِفُ بِيَدِهِ نَعْلَهُ وَ يَرْقَعُ بِيَدِهِ ثَوْبَهُ وَ يَرْكَبُ الْحِمَارَ الْعَارِيَ وَ يُرْدِفُ خَلْفَهُ 🔸پس به پيامبرت که پاک ترین و پاکیزه ترین است (صلی الله علیه و آله) اقتدا كن، كه راه و رسم او الگويي است براي الگوطلبان، و مايه فخر و بزرگي است براي كسي كه خواهان بزرگواري باشد، و محبوبترين بنده نزد خدا كسي است كه از پيامبرش پيروي كند، و گام بر جايگاه قدم او نهد، پيامبر از دنيا چندان نخورد كه دهان را پر كند، و به دنيا با گوشه چشم نگريست، دو پهلويش از تمام مردم فرو رفته تر، و شكمش از همه خاليتر بود، دنيا را به او نشان دادند اما نپذيرفت، و چون دانست خدا چيزي را دشمن مي دارد آن را دشمن داشت، و چيزي را كه خدا خوار شمرده، آن را خوار انگاشت، و چيزي را كه خدا كوچك شمرده كوچك و ناچيز مي دانست. اگر در ما نباشد جز آنكه آنچه خدا و پيامبرش دشمن مي دارند، دوست بداريم، يا آنچه را خدا و پيامبرش كوچك شمارند، بزرگ بداريم، براي نشان دادن دشمني ما با خدا، و سرپيچي از فرمانهاي او كافي بود. و همانا پيامبر (صلی الله علیه و آله) بر روي زمين مي نشست و غذا مي خورد، و چون برده ساده مي نشست، و با دست خود كفش خود را وصله مي زد، و جامه خود را با دست خود مي دوخت، و بر الاغ برهنه مي نشست، و ديگري را پشت سر خويش سوار مي كرد 📚 بخشی از خطبه 160 نهج البلاغه 💠 ميلاد پر خیر و برکت رحمة للعالمین، حضرت رسول اکرم، محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله و حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مبارک باد. @gholow
💠 لزوم برخورد نیک و باز خورد اجتماعی آن در تبلیغ دین! عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِالْخَيْرِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ لِيَرَوْا مِنْكُمُ الِاجْتِهَادَ وَ الصِّدْقَ وَ الْوَرَعَ. از ابن ابی یعفور، ابو عبد اللَّه صادق (ع) گفت: مردم را با كردار نيك خود [به خیر و راه صحیح] دعوت نمائيد؛ نه با زبان خود. مردم بايد از شما (شیعیان) تلاش و کوشش (در طاعت و عبادت)، راستى و پرهیزکاری ببینند. 📚الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص105 به سند صحیح؛ و ص87 به طریق دیگر از علاء. و مشابه خبر به طریق متفاوت: ص77. و الأصول الستة عشر (ط - دار الشبستري)، ص151 مختصر اصل علاء. تأمل: به راستی امروزه مردم، هر یک از ما شیعیان به چه اموری می‌شناسند؟ @gholow
دفاع از انتساب کتاب تصحیح الاعتقادات به شیخ مفید، اکبری، مطالعات تاریخی قرآن و حدیث، ش67، بهار و تابستان 1399ش.pdf
901K
دفاع از انتساب کتاب تصحیح الاعتقادات به شیخ مفید عمیدرضا اکبری، مطالعات تاریخی قرآن و حدیث، ش67، بهار و تابستان 1399ش از دیرباز شرح و نقدنگاری بر آثار عالمان، خاصّه در مسائل کلامی، امری رایج بوده است. اما برخی از این کتب در طول تاریخ اسلام ازمیان رفته، یا مغفول مانده‌اند. کتاب تصحیح الاعتقادات شیخ مفید هم که حاشیه‌ای بر الاعتقادات ابن بابویه است، در سده‌های میانی کم‌تر مورد توجه بوده، و این امر به همراه برخی آراء مندرج در این کتاب موجب شده است بعضی از معاصران در اصالت کتاب تردید کنند و حتی آن را برساختۀ دوران متأخر بدانند. در این مطالعه با نقد مستندات منکرانِ نسبتِ اثر، در جستجوی قرائنی برآمده‌ایم که نسبت کتاب را به شیخ مفید تأیید می‌کنند. از آن جمله، گزارش‌های مکرر ابن شهرآشوب از نسخه‌ای از شیخ مفید است، که مطالبش به‌سان حاشیه‌ای بر الاعتقادات ابن بابویه ذکر می‌شود. شواهدی مؤید آن است که جوابات ابی‌جعفر القمی و الرد علی ابن بابویه که نجاشی و ابن شهرآشوب از جملۀ آثار شیخ مفید ذکر کرده‌اند، احتمالاً همین کتاب است. این کتاب از نظر منابع، مبانی و ادبیات هم‌خوانی بالایی با آثار شیخ مفید دارد. @gholow
احادیث طوال در میراث مکتوب سدۀ نخست هجری، قندهاری، مطالعات تاریخی قرآن و حدیث، ش67، بهار و تابستان 1399ش.pdf
1.09M
احادیث طوال در میراث مکتوب سدۀ نخست هجری، قندهاری، مطالعات تاریخی قرآن و حدیث، ش67، بهار و تابستان 1399ش متون حدیثی بلند یا احادیث طوال مسئله‌ای قدیم‌ اما هم‌چنان چالش‌برانگیز در حدیث‌پژوهی بوده است. احادیث و اخبار بلند به‌جامانده از سدۀ اول با ابهامات متعددی روبرو هستند. شاید مهم‌ترین آن‌ها این است که این احادیث چه‌گونه ثبت و ضبط می‌شدند و اگر از ابتدای صدور به این بلندی نبوده‌اند، متن فعلی چه‌گونه شکل گرفته است. شاید یکی از بهترین نمونه‌های موجود، روایات بلند کتاب سلیم بن قیس هلالی باشد که بیش‌‌تر این چالش‌ها را به همراه خود دارد. در این مطالعه، برای فهم بهتر مشکل و پیدا کردن راهکار، با مروری بر فرهنگ نقل مکتوب روایات در صدر اسلام، به انواع و اقسام حالاتی که به ایجاد احادیث طوال انجامیده است می‌پردازیم تا با مرور مثال‌هایی از همان دوران ببینیم چه‌گونه برخی از سنت‌های ثبت و نقل حدیث در میان محدثان و مورخان متقدم به بدفهمی این روایت‌های طولانی در نسل‌های بعد منجر شده است. درنهایت می‌توانیم از نتایج این بحث برای فهم ساختار متون کتب کهنی هم‌چون کتاب سلیم بهره بگیریم. @gholow