eitaa logo
قـنوت🕊️
15.9هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
118 ویدیو
0 فایل
افسانه‌ی قنوتَت مرا اسیر آن برق نگاهِ موقع قنوتَت کرد!🤍🫀 رمان زیبای قنوت به قلم #ماه‌تابان . . رمان عاشقانه ی تـلـخـی جـام تبلیغاتمون😍👇 https://eitaa.com/joinchat/1759249087C4c9dc63f34 . . . هرگونه کپی برداری ممنوع است و پیگرد قانونی دارد.🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
قـنوت🕊️
#قنـوت‌ به‌قلم‌ #ماه‌تابان🪶🐾 #پارت510 - - - - - - - - - - - - - - ‹ 🎈🕊 › چشمانم گرد شد‌ و مبهوت خ
به‌قلم‌ 🪶🐾 - - - - - - - - - - - - - - ‹ 🎈🕊 › قلبم لحظه به لحظه خورد‌تر میشد. حس می‌کردم امکان داره از جاش در بیاد و یه گوشه‌ای بیوفته. حرکت دستانم روی شکمَم، دگر حرکت نبود. انگشتانم مشت شده بود و با هر دردی که از درون بهم فشار می‌آورد؛ مشتم محکم‌تر می‌شد. نگاهش به روی جزء به جزء صورتم به حرکت در اومد و بی‌پروا ادامه داد: - حورای عوضی حداقل داره با تمام جونش از بچم مراقبت میکنه، تو چی؟ قرص خوردی که بمیره! تاوان می‌دی قنوت. باید تاوان بدی! با خشم باز نزدیک تخت میشه و تو صورتم براق میشه: - بترس از روزی که بدنیا بیاد این بچه! از کلماتش تهدید می‌ریخت. اون داشت... اون داشت من رو تهدید می‌کرد. کسی رو که ادعا داشت دوستش داره..! کسی رو که این همه وقت خودش رو محرم کرده بود ازش! این‌دفعه نوبت من بود. پس بود که هرچی گفته بود سکوت کرده بودم و اجازه داده بودم هر توهینی میخواد بهم بکنه! درمونده و خسته، کلمات رو پشت هم می‌چینم: - غیاث بخدا من اصلاً روحمَم خبر نداشت حاملم. باور کن... فکر می‌کردم... فکر می‌کردم بخاطر فشار عصبیه! - - - - - - - - - ‹ 🎈🕊 › هرگونه کپی حتی با نام نویسنده ممنوع هست و صد در صد پیگرد قانونی و الهی داره! 🔥🚫