eitaa logo
قـنوت🕊️
16هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
119 ویدیو
0 فایل
افسانه‌ی قنوتَت مرا اسیر آن برق نگاهِ موقع قنوتَت کرد!🤍🫀 رمان زیبای قنوت به قلم #ماه‌تابان . . رمان عاشقانه ی تـلـخـی جـام تبلیغاتمون😍👇 https://eitaa.com/joinchat/1759249087C4c9dc63f34 . . . هرگونه کپی برداری ممنوع است و پیگرد قانونی دارد.🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
قـنوت🕊️
#قنـوت‌ به‌قلم‌ #ماه‌تابان🪶🐾 #پارت518 - - - - - - - - - - - - - - ‹ 🎈🕊 › روم خم‌ شد و بازوهام رو
به‌قلم‌ 🪶🐾 - - - - - - - - - - - - - - ‹ 🎈🕊 › بغض کردم و طعنه زدم: - نمی‌دونستم حضور این بچه انقدر باعث میشه تغییر کنی و اهمیت بدی. چند لحظه بهم خیره موند. با حالت عجیب. چند لحظه‌ی خیلی طولانی، انگار میخواست چیزی بگه و مطمئن نبود. دستم رو که گرفت، متوجه داغی و گرگرفتگی بدنش شدم. متعجب بهش نگاهی انداختم و به لبخند دلگرم کننده‌ی نقش بسته روی صورتش خیره موندم. شستش رو نوازش‌وار رو دستم کشید: - و اینم نمیدونی که حضور خودت هم... منتظر شدم جملشو کامل کنه، اما نکرد و من، با فکر کردن به تمام کلماتی که می‌‌تونست این جمله رو کامل کنه، لبخند عمیقی زدم. نفس راحتی کشید و از روی تخت بلند شد. لبخند جمع و جوری زد: - می‌خوام که... بیشتر به فکر آرامشت باشم. سری تکون داد: - الان هردوتاتون نیاز به آرامش دارید. نمی‌فهمم، اون داشت به حورا هم فکر می‌کرد؟! - - - - - - - - - ‹ 🎈🕊 › هرگونه کپی حتی با نام نویسنده ممنوع هست و صد در صد پیگرد قانونی و الهی داره! 🔥🚫