#رمان_بهانه_های_بی_بها
#پارت_صد_پنجاه_سه
سهراب با موتور کنارم ایستاد:
- وایسا رویا، یه لحظه گوش کن ببین چی میگم.
به راهم ادامه دادم:
- الکی خودتو خسته نکن، برو به زندگیت برس، من قصد ازدواج ندارم نه با پسر حاج یدالله نه تو و نه هیچ کس دیگه، تو در مورد من چی فکر کردی سهراب، اگه میخواستم عروسی کنم که دیگه لازم نبود اینهمه عذاب بکشم و ...
خودش را کنارم کشید:
- ببین انگار اشتباه شد من واقعا دلم میخواد کمکت کنم ...
به چشمهایش خیره شدم:
- دلت میخواد از آب گل آلود ماهی بگیری؟ هان سهراب دلت اینو می خواد!
روی جدول نشستم:
- همه از روم رد شدن تو هم میخوای رد شی نامرد.
موتور را کنار زد و پیاده شد:
😳😱😍
داســتـانِ عاشـقـانــه ی سخت و زیبای ســهراب و رویـا❤️
https://eitaa.com/joinchat/402063792C3718525b2c
👆🏻🌱👆🏻🌱👆🏻
تا پاک نشده عضو شو😍❤️
هدایت شده از طناز
#رمان_بهانه_های_بی_بها
#پارت_صد_پنجاه_سه
سهراب با موتور کنارم ایستاد:
- وایسا رویا، یه لحظه گوش کن ببین چی میگم.
به راهم ادامه دادم:
- الکی خودتو خسته نکن، برو به زندگیت برس، من قصد ازدواج ندارم نه با پسر حاج یدالله نه تو و نه هیچ کس دیگه، تو در مورد من چی فکر کردی سهراب، اگه میخواستم عروسی کنم که دیگه لازم نبود اینهمه عذاب بکشم و ...
خودش را کنارم کشید:
- ببین انگار اشتباه شد من واقعا دلم میخواد کمکت کنم ...
به چشمهایش خیره شدم:
- دلت میخواد از آب گل آلود ماهی بگیری؟ هان سهراب دلت اینو می خواد!
روی جدول نشستم:
- همه از روم رد شدن تو هم میخوای رد شی نامرد.
موتور را کنار زد و پیاده شد:
😳😱😍
داســتـانِ عاشـقـانــه ی ســهراب و رویـا
https://eitaa.com/joinchat/402063792C3718525b2c
👆🏻🌱👆🏻🌱👆🏻
تا پاک نشده عضو شو😍❤️