eitaa logo
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
761 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
3.1هزار ویدیو
63 فایل
🌿🌾 اینجا ؛ تنها مسیر گیلان🌾🌿 ✨جهت ظهور تنها منجی عالم لطفا صلوات✨ همه دنیا یک لحظه است لحظه ای در برابر ابدیّت ارتباط با ادمین کانال:👇👇 @rahim_faraji @adrekni1403 http://eitaa.com/joinchat/1390084128Cd05a9aa9c5
مشاهده در ایتا
دانلود
7.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کار قشنگ و تمیز یعنی کار مربی کامپیوتر مدرسهٔ تمدن نوین اسلامی اسلامشهر ‌ ‌
✅ آداب غذا خوردن از نظر اسلام 🌺 امام حسن مجتبی (ع) می فرمایند: برای غذا و غذا خوردن، دوازده ویژگی است که بر هر مسلمانی واجب است آنها را بداند. چهار مورد از آن واجب است، چهار مورد از آن مستحب است و چهار مورد از آن جزو آداب است. اما آنچه واجب است، عبارت است از: معرفت( بداند که رازق کیست)، راضی بودن به روزی خود، بردن نام خدا و شکر نمودن. و آنچه که مستحب است: وضو گرفتن قبل از غذا و نشستن بر طرف چپ و غذا خوردن با سه انگشت و لیسیدن انگشتان. 💥 و آنچه آداب است: خوردن از آنچه پیش روست، کوچک گرفتن لقمه‌ها و خوب جویدن غذا و کمتر به صورت دیگران نگاه کردن است. 📚 منبع: وسائل الشیعه، ج ۱۶،ص ۵۳۹ ‌
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
🔉 #حال_خوب ۴ 📅 جلسه چهارم | ‌۱۴۰۰/۰۱/۲۷ 🕌 مسجد امام صادق(ع) 🌺 استاد پناهیان
👆🏼✅🌹 جلسه چهارم حال خوب رو فکر کنم گوش کرده باشید. 🔸جلسه پنجم حال خوب رو تقدیم حضورتون میکنیم 👇🏼
3446945262.mp3
9.54M
🔉 حال خوب(۵) 📅 جلسه پنجم | ‌۱۴۰۰/۰۱/۲۸ 🕌 مسجد امام صادق(ع)
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
#دختر_شینا #رمان #قسمت_هفدهم مادرم پشت سر هم می گفت: «قدم! زود باش. صدایش کن.» به ناچار صدازدم: «آق
بالاخره به امامزاده رسیدیم. گوسفند را قربانی کردند و چندنفری گوشتش را جدا و بین مردمی که آن حوالی بودند تقسیم کردند. قسمتی را هم برداشتند برای ناهار، و آبگوشتی بار گذاشتند. نزدیک امامزاده، باغ کوچکی بود که وقف شده بود. چندنفری رفتیم توی باغ. با دیدن آلبالوهای قرمز روی درخت ها با خوشحالی گفتم: «آخ جون، آلبالو!» صمد رفت و مشغول چیدن آلبالو شد. چند بار صدایم کرد بروم کمکش؛ اما هر بار خودم را سرگرم کاری کردم. خواهر و زن برادرم که این وضع را دیدند، رفتند به کمکش. صمد مقداری آلبالو چیده بود و داده بود به خواهرم و گفته بود: این ها را بده به قدم. او که از من فرار می کند. این ها را برای او چیدم. خودش گفت خیلی آلبالو دوست دارد.» تا عصر یک بار هم خودم را نزدیک صمد آفتابی نکردم. بعد از آن، صمد کمتر به مرخصی می آمد. مادرش می گفت: «مرخصی هایش تمام شده.» گاهی پنج شنبه و جمعه می آمد و سری هم به خانه ی ما می زد. اما برادرش، ستار، خیلی تندتند به سراغ ما می آمد. هر بار هم چیزی هدیه می آورد. یک بار یک جفت گوشواره طلا برایم آورد. خیلی قشنگ بود و بعدها معلوم شد پول زیادی بابتش داده. یک بار هم یک ساعت مچی آورد. پدرم وقتی ساعت را دید، گفت: «دستش درد نکند. مواظبش باش. ساعت گران قیمتی است. اصل ژاپن است.» کم کم حرف عقد و عروسی پیش آمد. شب ها بزرگ ترهای دو خانواده می نشستند و تصمیم می گرفتند چطور مراسم را برگزار کنند؛ اما من و صمد هنوز دو کلمه درست و حسابی با هم حرف نزده بودیم. یک شب خدیجه من را به خانه شان دعوت کرد. زن برادرهای دیگرم هم بودند. برادرهایم به آبیاری رفته بودند و زن ها هم فرصت را غنیمت شمرده بودند برای شب نشینی. موقع خواب یکی از زن برادرهایم گفت: «قدم! برو رختخواب ها را بیاور.» رختخواب ها توی اتاق تاریکی بود که چراغ نداشت؛ اما نور ضعیف اتاقِ کناری کمی آن را روشن می کرد. وارد اتاق شدم و چادرشب را از روی رختخواب کنار زدم. حس کردم یک نفر توی اتاق است. می خواستم همان جا سکته کنم؛ از بس که ترسیده بودم. با خودم فکر کردم: «حتماً خیالاتی شده ام.» چادرشب را برداشتم که صدای حرکتی را شنیدم. قلبم می خواست بایستد. گفتم: «کیه؟!» اتاق تاریک بود و هر چه می گشتم، چیزی نمی دیدم. ـ منم. نترس، بگیر بنشین، می خواهم باهات حرف بزنم. صمد بود. می خواستم دوباره دربروم که با عصبانیت گفت: «باز می خواهی فرار کنی، گفتم بنشین.» اولین باری بود که عصبانیتش را می دیدم. گفتم: «تو را به خدا برو. خوب نیست. الان آبرویم می رود.» می خواستم گریه کنم. گفت: «مگر چه کار کرده ایم که آبرویمان برود. من که سرِ خود نیامدم. زن برادرهایت می دانند. خدیجه خانم دعوتم کرده. آمده ام با هم حرف بزنیم. ناسلامتی قرار است ماه بعد عروسی کنیم. 📚
‌‌ بِسْمِ اللَّهِ، آمَنْتُ بِاللَّهِ، تَوَکَّلْتُ عَلَی اللَّهِ، ما شاءَ اللَّهُ لا حَوْلَ وَلا قُوَّهَ اِلّا بِاللَّهِ🌿 ‌
🔥 بسم الله الرحمن الرحیم حساب عبری دفتر امام خامنه ای(مدظله‌العالی) در ایکس فعالیتش رو شروع کرد... ‌
| واکنش رسانه‌های خبری جهان  به ترقه‌بازی اسرائیل ‌ ‌
رهبر انقلاب اسلامی در دیدار خانواده‌های شهدای امنیت: کیفیت فهماندن قدرت و اراده ملت ایران به رژیم صهیونیستی را باید مسئولان تشخیص دهند و آنچه را که صلاح این ملت و کشور است انجام گیرد. ۱۴۰۳/۸/۶ ‌
رهبر انقلاب: در مورد حرکت شرورانه دوشب پیش رژیم صهیونیستی، هم بزرگنمایی غلط است هم کوچک‌انگاری/ باید خطای محاسباتی رژیم صهیونیستی به هم بخورد / قدرت و توانایی و ابتکار و اراده ملت ایران را باید به آن‌ها بفهمانیم رهبر انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار خانواده‌های شهدای امنیت: مطلب دوم مربوط به این حرکت شرورانه‌ای است که دو شب پیش اینجا انجام دادند. خب، یک غلطی کرد، خودشان هم البته بزرگنمایی می‌کنند. بزرگنمایی آنها غلط است اما توجه داشته باشید کوچک‌انگاری آن هم غلط است. اینکه ما بگوییم: «نه؛ چیزی نبود، اهمیتی نداشت» این هم غلط است. بایستی خطای محاسباتی رژیم صهیونیستی به هم بخورد. اینها دچار خطای محاسباتی‌اند نسبت به ایران. اینها ایران را نمی‌شناسند، جوانان ایران را نمی‌شناسند، ملت ایران را نمی‌شناسند، قدرت و توانایی و ابتکار و اراده ملت ایران را هنوز درست نتوانسته‌اند بفهمند؛ این را ما باید به این‌ها بفهمانیم. کیفیت کار را مسئولین ما باید تشخیص بدهند و درست بفهمند آنچه که صلاح این کشور و این ملت هست آن را انجام بدهند. [صهیونیستها] باید بدانند ملت ایران کیست، جوانان ایران چگونه‌اند، این فکر، این انگیزه، این رشادت، این آمادگی که امروز در ملت ایران وجود دارد، خود این امنیت‌ساز است. این را بایستی حفظ کنیم. ۱۴۰۳/۸/۶ ‌