•اعضای گل کانال ممنون از حضور سبزتون🌱
هشتگ های کانالمون😌💕🌸:
🌸#والپیر
🌸#انگیزشے
🌸#تم
🌸#هرشب_یک_آیه
🌸#آرامش
🌸#استکان_چایے
🌸#نقاشے
🌸#لینک_ناشناس
🌸#ایده
🌸#توصیه
🌸#برنامه_ریزے
🌸#پروفایل
🌸#کتاب
🌸#خوهرانهـ
🌸#مینیمال
🌸#بی_کلام
🌸#journaling
🌸#مدیریت_ندای_دخترانه
🌸#بوک_مارک
🌸#رنگی_رنگی
🌸#شاعرانه
🌸#روم_تور
🌸#ولاگ
🌸#زیبایے
🌸#هری_پاتر
🌸#قول
🌸#اسلایم
🌸#موسیقے
🌸#انیمیشن
🌸#آنباکسینگ
🌸#استایل
🌸#دلنوشته
🌸#بولت_ژورنال
🌸#ایده_بولت_ژورنال
🌸#تلنگر
🌸#رفیق_جانا
🌸#دیالوگ
🌸#شازده_کوچولو
🌸#قشنگیجات
🌸#گوگولیجات
🌸#دریا
🌸#دخترونهـ
🌸#دیزنے
🌸#خوشمزهـ
🌸#حال_خوب
🌸#کلیپ
🌸#نوستالژے
🌸#گوشه_دنج
🌸#گل_گیاه
🌸#اسکرپ_بوک
🌸#باب_اسفنجے
🌸#بابا_لنگ_دراز
🌸#جودی_آبوت
🌸#آنشرلی
🌸#خدا_جونم
🌸#پروف_هنرے
🌸#انرژے_مثبت
🌸#همسایهـ_هامون
🌸#دلبرانه
🌸#انگلیش_تایم
🌸#دکلمه
🌸#کارما
🌸#پیشنهاد
🌸#شروط
🌸#موش_سر_آشپز
🌸#نارنگے
🌸#پاییز
🌸#نرگس_صرافیان_طوفان
🌸#درسے
🌸#ماجراجویے
🌸#کاربردے
🌸#شکرگزارے
🌸#جملات_تاکیدے
🌸#بهارے
• • • ✤ • • • · · 𖧷 · · • • • ✤ • • •
بمونین برامون🌸💕[#مدیریت_ندای_دخترانه]
﴿پ ن:لینک ناشناس در بیو کانال⭐️﴾
@Girl_village
نــــدایـــ🎶دخـــتــرانـــهــ🎀💕
#گوشه_دنج🏕 @Girl_village⟵☘️
🌱😌
بر ماست که بهشت کوچکی کنج خانه هامان بسازیم، با گیاه و شعر و موسیقی🎶
بر ماست که آسمان را به زیر سقف اتاق هامان ببریم، بر ماست که لبخند بزنیم، بر ماست که تحت هر شرایطی، سرزنده و امیدوار بمانیم، برماست که بدانیم، بر ماست که بیشتر بدانیم...
که بعد از این، هر خانه، یک سیاره ست... سیاره هامان را سبز و با شکوه نگاه داریم و از گزند بیماری و اندوه، به دور🛸
بر ماست که خیال های خوب کنیم و نور را از روزنه ی کوچک نگاه هامان به زیر پوست لطیف و بی گناه خانه تزریق کنیم و دل بدهیم به ساقه های سبز و باریک امید🌿
دل بدهیم به آوای آرام موسیقی و طعم چای و عطر شمعدانی و آغوش سبز و پناه دهنده ی عشق♥️
بر ماست که کنج سیاره هامان، بهشت شورانگیز و روشنی بسازیم و بی بهانه و با صدایی بلند، زندگی کنیم...🌳
بر ماست که بخوانیم، بر ماست که بدانیم، بر ماست که امیدوار بمانیم...🌱
#نرگس_صرافیان_طوفان
#شاعرانه🌈
@Girl_village⟵☘️
این روزهایِ پایانیِ شهریور ، دلهره ی عجیبی دارد !
دلهره ای از جنسِ حال و هوایِ نابِ کودکی ،
با عطرِ دلبرانه ی کتاب هایِ نو و طعمِ گسِ خرمالو ...
ما دیگر آن کودکِ بی غم و خندانِ سالهایِ دور نیستیم ، اما این دلهره ، یادگارِ خوبِ همان روزهاست ،
روزهایِ خوبی ، که نگرانیِ مان ، بخاطرِ معلمِ تازه ای بود که نمی شناختیم ،
و تمامِ ترسمان ، برای درس هایی ؛ که قرار بود سخت تر از سال هایِ قبل باشد ...
چه حال و هوایِ بی نظیری بود !
هنوز هم که هنوز است ، پاییز ، دلنشین تر از تمامِ فصل هاست ،
قدم زدن در خیابان هایِ نارنجی و خِش خشِ جانانه ی برگ ها ، تسکینِ خوبی ست ...
اما کاش برایِ یک روز هم که شده به روزهایِ خوبِ کودکی بر می گشتیم ،
مثلا اوایلِ مهر باشد و حیاطی شلوغ و بچه هایی شاد و خندان ، که با اشتیاقی بی وصف ، لباس و کفش هایِ جدیدشان را به هم نشان می دهند ،
مثلا پاییز باشد و کودکی که بی غم و آسوده ، کوله پشتی اش را روی دوشش گرفته و سرخوش و لی لی کنان ، به سمتِ خانه می دود ،
و چه موسیقیِ دلنوازی ست ، خش خشِ برگهایِ پاییزی ؛
وقتی دلت کودکانه می تپد ،
وقتی نگرانِ هیچ چیز نیستی ...
#نرگس_صرافیان_طوفان ••
⋅⋅⋅⋅⋅⋅⋅⋅•❅•⋅⋅⋅⋅⋅⋅⋅⋅
•life is Beautiful . 🌤
•Dont,Copy . ✨
•Join : . @Girl_village🌻
⋅⋅⋅⋅⋅⋅⋅⋅•❅•⋅⋅⋅⋅⋅⋅⋅⋅
نــــدایـــ🎶دخـــتــرانـــهــ🎀💕
🎒🍂
دوران ابتدایی عاشق یک کوله ی پارچه ای شدم که روی دوش یکی از بچه های مدرسه دیده بودم، برای رسیدن به آن، کیفی که داشتم را به عمد پاره کردم. حالاشرایط رسیدن به رؤیایی که داشتم فراهم بود. به بابا اصرارکردم و بابا کوله رابرایم خرید. خیلی خوشحال بودم، وسایلم را مرتب داخلش چیدم وثانیه ها راشمردم تاصبح شود وکوله ی دوست داشتنی ام را بردارم وخرامان وشاد به مدرسه بروم. از شدت ذوقی که داشتم، فکرمیکردم به محض ورودم به مدرسه، حواس ها متمرکزبه من وکیف جدیدم خواهدشد وتمام بچه ها غبطه ی حال خوب مرا خواهندخورد.`
صبح شد، از ذوقم صبحانه نخورده کوله را برداشتم و راه افتادم. وارد مدرسه شدم، بماند که هیچ کس حواسش به من وکوله ام نبود وهرکس راه خودش را می رفت! کمی توی ذوقم خورد اما هنوزهم ته دلم برای داشتن آن، خوشحال بودم. زنگ اول که درکلاس نشستم، کوله مدام زیر میز می افتاد و کلافه ام کرده بود، نه پایه ای داشت، نه تکیه گاهی که به نیمکت تکیه اش بدهم. ضمن اینکه کتاب و دفترهایم بدحالت شده بودند وپیداکردنشان زمان میبرد. دیگر نه تنها دوستش نداشتم، بلکه از دستش عصبانی بودم!
خلاصه که آن روز باشوق به مدرسه رفتم وباحالی گرفته به خانه برگشتم، کوله را گوشه ای انداختم و نشستم. بیشتر مدادرنگی هایم از شکاف های بالای کوله بیرون افتاده وگم شده بودند، خلاصه که پشیمان بودم، خیلی پشیمان.
همینطور که باحال گرفته کنج اتاق کز کرده بودم چشمم به کیف قبلی ام افتاد که باتمام کهنه بودنش، بی نقص بود و تازه فهمیدم چقدردلم برایش تنگ شده. برش داشتم، باسوزن و نخ به جانش افتادم و پارگی اش را دوختم، کتاب هایم را داخلش چیدم، نفس راحتی کشیدم و به خودم قول دادم دیگر از روی ظاهر، عاشق هیچ چیز و هیچ کس نشوم و قبل از انتخابم، همه چیز را درنظر بگیرم!💛(:
#نرگس_صرافیان_طوفان🌱
@Girl_village⟵🍁
~☁️🌼~
چیزی عزیزتر از آرامش سراغ داری؟
چیزی هست که در شرایط فقدان آرامش و قرار، همچنان برای تو دلچسب و عزیز باشد؟
چیزی هست که تو را خوشبخت کند، آنزمانکه آرام نیستی؟
آنزمانکه از درون، ملتهبی و پیچکهای بیتابی، تمام وجود تو را در بر گرفتهاند؟ عشق، زیبایی، ثروت، هنر، شهرت، آزادی، سفر؛ کدامیک حال تو را خوب میکنند؟
وقتی آتشفشانی در تو به جوش و خروش افتاده، و رودخانههایی سر به طغیان گذاشتهاند!
#نرگس_صرافیان_طوفان
#دلنوشته
@Girl_village ⟵🌸🍃