من با رخ چون خزان خرابم بی‌تو تو با رخ چون بهار چونی بی من؟! @Glorious_poem #مولانای_جان #نوروز

خدایا! دلم به همین نگاهت گرمه نگاهتو قدر طرفة‌العینی ازم برندار که یخ میزنم توی این زمهریر @Glorious_poem چه نکو طریق باشد،که خدا رفیق باشد #مولانای_جان خدا رفیق تون🤲 #شب_قدر

😔 چقدر آه داره این بیت رومی نازنین: او به آزار دل ما هر چه خواهد آن کند ما به فرمان دل او هر چه گوید آن کنیم @Glorious_poem #مولانای_جان

🌹🍃 قدیم به همسر میگفتند جفت. فلانی جفتش را پیدا کرد؛ یا فلانی جفتش نبود. رومی جانمون در دفتر اول مثنوی گفتگویی شیرین بین یک زن و مرد عرب را روایت میکند. او میگوید در ازدواجی که طرف مقابل جفت تو نباشد، نه تنها تو در واقع همسر نداری و همسرت را از دست داده ای؛ بلکه از آن بدتر، خودت را هم از دست میدهی. درست مثل یک جفت کفش که اگر یک لنگه اش تنگ باشد، آن یکی لنگه هم تباه میشود و به درد نخواهد خورد: جفت مایی جفت بايد هم صفت تا برآيد کارها با مصلحت جفت بايد بر مثال همدگر در دو جفت کفش و موزه در نگر گر يکی کفش از دو تنگ آيد به پا هر دو جفتش کار نايد مر ترا جفت در يک خُرد، وان ديگر بزرگ جفتِ شير بيشه ديدی هيچ گرگ؟ @Glorious_poem #مولانای_جان #روز_ازدواج

ما ذره‌ی آفتابِ عشقیم ای عشق برآی تا برآییم @Glorious_poem #مولانای_جان ۱ روز تا #غدیر

نامه #قائم_مقام_فراهانی (امیرکبیر) به همسرش "مهربان من دیشب که به خانه آمدم خانه را صحن گلزار و کلبه را طبله عطار دیدم ضيفى مستغنى الوصف که مایه ناز و محرم راز بود. گفت قاصدی وقت ظهر کاغذی سر به مهر آورده که سربسته به طاق ایوان است و گلدسته باغ رضوان، گفتم:" اِنّی لاجد ريح يوسف لو لا أن تُفَنِدُونَفى الفور" با کمال شعف و شوق مهر از سر نامه بر گرفتم گوئی که سر گلابدان است؛ ندانستم نامه خط شماست یا نافه مشک ختا؛ نگارخانه چین است یا نگارخانه عنبرین دل می برد از آن خط نگارین ، گوئی خط روی دلستان است؛ پرسشی از حالم کرده بودی از حال مبتلای فراق که جسمش اینجا و جان در عراق است چه می پرسی تا نه تصور کنی که بی تو صبورم، به خدا که بی آن جان عزیز شهر تبریز برای من تب خیز است بل که از ملک آذربایجان آذرها به جان دارم و از جان و عمر بی آن جان عمر بیزارم. بلی فرقت یاران و تفریق میان جسم و جان بازیچه نیست لیس ما بنالعب. ايام هجر است و لیالی بی فجر درد دوری هست تاب صبوری نیست. رنج حرمان موجود است راه درمان مسدود يارب تو بفضل خویش، باری زین ورطه هولناک برهانم همین بهتر که چاره این بلا از حضرت جل و علا خواهم تا به فضل خدائی رسم جدائی از میان برافتد و بخت بیدار و روز دیدار با دیگر روزی شود." @Glorious_poem گفت معشوقی به عاشق کی فتی تو به غربت دیده ای بس شهرها پس کدامین شهر از آنها خوشتر است گفت آن شهری که در وی دلبر است #مولانای_جان

. از غم نیاموزی چرا ای دلربا رسم وفا غم با همه بیگانگی، هر شب به ما سر می زند #فریدون_مشیری @Glorious_poem و به قول #مولانای_جان حقّا که غمت از تو وفادارتر است..

. کی شود این روان من ساکن⁣            این چنین ساکن روان که منم⁣ @Glorious_poem #مولانای_جان ۲۵ سپتامبر، روز جهانی روان‌درمانی

. امروز ندانم ز چه مست آمده ای کز اولِ صبح، مست مست آمده ای گر خونِ دلم خوری ز دستت ندهم زیرا که به خونِ دل بدست آمده ای @Glorious_poem #مولانای_جان

. پندی از حضرت مولانا: در این بازارِ عطاران، مرو هرسو چو بیکاران به دکّانِ کسی بنشین که در دکّان شکر دارد @Glorious_poem ۸ مهر، بزرگداشت #مولانای_جان

. در حسرت دیدارت بی خوابم و بـیدارم یاد دل من هستی؟ ای مظهرِ زیـبـایی تلخ ست همه ی عمرم از شدت دلتـنگی یا سوی تو باز آیم؛ یا اینکه تو مـی آیی! @Glorious_poem #مولانای_جان

. ز آنچه چشیدم ز لبت ،                       هیچ لبی را مچشان @Glorious_poem #مولانای_جان