"🍉"
#در_مسیر_حوزه_چه_میگذرد؟
#داستان_دوم
البته این خاطره برمیگرده به مسیر برگشت که مسیر خونه حساب میشه🗿
پاییز پارسال بود و هنوز با محدثه برمیگشتم خونه. اون روز محدثه پوشیه زده بود، منم یه ماسک مشکی زده بودم و جفتمونم روسریهامون مشکی بود.(این پوشش دائممون نیست. اون روز استثناء بود)
نشسته بودیم تو ایستگاه منتظر اتوبوس🫠
یهو دیدم دوتا پسربچه از پشت ایستگاه اومدن بیرون، با سرعت اسب دوییدن از خیابون رد شدن.
همزمان یه صدایی از پشت ما اومد که داد زد آقااااااا اون دوتا پسر گوشی تو زدننننننن؛ و اون فرد مالباخته دست زد به جیب پشت شلوارش دید گوشیش نیست. دویید دنبال اون دوتا ولی خب خیلی دیر بود🦦
این آقاهه که تنها شاهد لحظهی دزدی بود، از شدت هیجانی که داشت میخواست ماجرا رو برای یه نفر تعریف کنه؛ و از بدشانسیش، تنها انسانهای موجود در اونجا ما دوتا بودیم که فقط دوتا چشم ازمون معلوم بود.
آقاهه اومد سمت ما و بلند گفت دیدیییید پسره چیکاررر کرددددد؟؟؟😨
بنده خدا دید ما جز پلک زدن علائم حیاتی دیگهای نداریم. برای اینکه کمی ما رو شوکه کنه صداشو بلندتر کرد و گفت من خودم دیدم چجوری گوشی رو از جیب طرف برداشت. خیلی حرفهای بود اون اصلا متوجه نشددددد😨
حس کردم آقاهه ما رو با خبرنگارهای برنامه "درشهر" اشتباه گرفته. هی با جزئیات بیشتری ماجرا رو برای ما شرح میداد، به امید اینکه "وای خدا مرگم بده" ای بشنوه یا سوالی ازش بپرسیم.
ولی متأسفانه قیافهی ما دقیقا مثل عکس پروفایل کانال بود.
آقاهه یکم مکث کرد، دید نه انگاری اینا تو این عالم نیستن؛ بنده خدا ناامید شد رفت برای مغازهدارها تعریف کنه.
پ.ن۱: مراقب گوشیاتون باشید🦦
پ.ن۲: اگه شاهد ماجرای هیجان انگیزی بودید، برای تعریفش سمت ما نیاید چون آسیب روحی میبینید.
《 چایی نبات^-^ 》
راستی دو هفته پیش گوشی فائزه رو زدن😬
از اونجایی که مدل گوشیهامون یکی بود و
میخواست اتمام حجت کنه که باید مدل بالاتر
براش بگیرن، قابهاش رو به من اهدا کرد.
روزی این شکلی میرسه ها🦦
حالا باید ببینم گوشی بعدیش چیه که منم
موقع گوشی گرفتن همونو بگیرم..
چون همسرش تو کار قاب موبایله، همیشه
چن تا چن تا قاب میگیره و خب منم نمیخوام
بعدا اون همه قاب بلا استفاده بمونه🌝
کانالشونم اینجاست :
https://eitaa.com/joinchat/3604676943Cffc7d9b4cb
اگه از طرف من ازشون خرید کنید، هزار
تومنم بهتون تخفیف نمیدن. ممکنه بیشترم
باهاتون حساب کنن چون من سه تا قاب مفتکی
ازشون بهم رسیده✌️🏻
"🍉"
امروز کلهی صبح بلند شدم دیدم آسمون خوشگله صدای گنجشکا ام میاد. گفتم به به هوا هوای ورزش کردنه🏋🏻♂
جوگیر شدم یک ساعت ناشتا ورزش کردم. با بدن درد صبونه درست کردم خوردم؛ بعدشم آماده شدم اومدم حوزه و خب مسیر نیم ساعت پیاده روی هم داره...
خلاصه الان تمام اعضا و جوارحم دارن بهم درود میفرستن. البته خودم احساس رضایت میکنم🦦
May 11
• گل نِسا •
"🌷"
(چایی نبات^-^) همیشه در گلب من باقی خواهد ماند💔
به یاد او هرروز چایی نبات مینوشم تا دچار دیابت نوع دو شومಥ-ಥ
پ.ن: دلیلِ این اسم رو در دوماه آینده متوجه میشین😌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قندم الان میارم☕️
امروز تو ایستگاه منتظر اتوبوس که بودم، یه خانوم با دوتا بچه که معلوم بود میرن پیش دبستانی اومدن تو ایستگاه🚌
بچهها یکیشون دختر بودن، اون یکی پسر.
با هر اتوبوسی که میومد، اول دختربچه میدویید سمت مامانش میگفت همینه؟ مامانش میگفت نه.
ولی اون یکی بیتوجه به حرف مامانش، از همهی رانندهها میپرسید: عمو میرین جوادیه؟
و مامانش هر دفعه حرص میخورد😂
یاد ۴ سالگیم که با پسرخالم میرفتم کلاس قرآن افتادم..
نمیدونم بر چه اساسی برای ماشینا دست تکون میدادیم بلند میگفتیم:(آقااا دربست کُشتارگااااااااه)
و وقتی ماشینا برامون وایمیسادن هر هر میخندیم😐
رسما ایستگاه میکردیم. خدایا توبه.
مامان و خالم انقدررر حرص میخوردن. و ما یه دور ام از حرص خوردن اونها میخندیدیم😐
خب مادر من میبینی هرروز وضعیت همینه و ما به تذکراتت بیتوجهیم، وِلَکِن دیگه😂
《 @Goll_Nesa 》