هدایت شده از حیفه نبینی/یک از هزاران
📣 معرفی استان سیستان و بلوچستان
🔸استان سیستان و بلوچستان، استانی در نیمه جنوبی ایران است که با استانهای هرمزگان، کرمان، خراسان رضوی و کشورهای افغانستان و پاکستان مرز مشترک دارد و از جنوب به دریای عمان ختم میشود.
🔸این استان پس از کرمان دومین استان پهناور ایران است و اکثر نقاط آن آب و هوایی گرم و خشک دارد؛ با این حال به دلیل گستره جغرافیایی این استان، دارای مناطق کوهستانی، جنگلی و باتلاقی نیز بوده و در نقاط مختلف آن تنوع آب و هوایی به چشم میخورد.
🔸از جمله آثار باستانی استان سیستان و بلوچستان که تنها بخشی از جاهای دیدنی سیستان و بلوچستان است، میتوان به، شهر سوخته، آتشکده کرکویه، مجله چهل دختر، محوطه هاتین، قلعه تیس، قلعه بلوچ، قلعه پمپور، قلعه قصرقند، آتشکده ورمال، کلان گرد، تپههای تاسوکی، ارگ سردار محمد حسین، کوه خواجه، بیبی دوست، قبرستان اسپیدژ، کوه خضر، شهر دقیانوس، مسجد کهنه قلعه، چاه نیمه، زاهدان کهنه، کاروانسرا فرنگی، کاروانسرا نصرت آباد، محوطه تاریخی سپیددژ، قلعه خاش، گورستان دختران مدانچ، گورستان هفتاد ملا، آتشکده مهرگان و… اشاره کرد.
🔸استان سیستان و بلوچستان از دو منطقه متمایز تشکیل گردیده است. منطقه بلوچستان با ۱۷۲۳۰۵ کیلومتر مربع وسعت و از شهرستانهای زاهدان، خاش، سراوان، ایرانشهر، نیکشهر، چابهار، سرباز، کنارک، دلگان، زابلی، سیب وسوران، قصر قند، فنوج، تشکیل میگردد.
منطقه سیستان نیز شامل شهرستانهای زابل، زهک، نیمروز، هامون و هیرمند میباشد و ۱۵۹۱۷ کیلومترمربع مساحت دارد.
@jaarchi_sistan
📣 اخبار ریزُ درشتِ سیستانوبلوچستان👆
☝️پیام وارده☝️
🆔 @chelcheraaqHM
هدایت شده از حیفه نبینی/یک از هزاران
بنده جهت مأموریت فرهنگی از طرف تشکیلات مرحوم آیةالله غیوری (نماینده وقت ولایت فقیه در امور هلال احمر و امدادرسانی سریع مناطق محروم) در سالهای ۱۳۷۲ لغایت ۱۳۷۵ که با خانواده، مقیم «بنجار زابل» (از توابع سیستان) بودم، سفرهای مکرری هم به شهر زاهدان (مرکز استان) داشتم و یکبار هم میهمان شدم در ایرانشهر و زابلی (شهرهای زابل و زابلی عمدتاً شیعهنشین هستند). در تابستان ایرانشهر، استفاده از آب لولهکشی شهری، حتی باندازه وضوگرفتن برایمان (بعلت حرارت و داغی در حد آب جوش!) قابل تحمل نبود! همچنانکه در زمستان بنجار، استفاده از آب لولهکشی حتی باندازه وضوگرفتن، بعلت شدت سردی و برودت آن، طاقتفرسا بود!
آخرین سفر بنده به زاهدان (برای سخنرانی علمی در جمع مخترعین و کارآفرینان بسیجی استان) حدود ۱۰ سال قبل بود.
✍ سیدمحمدحسینی(منتظر)
۱۹ اسفند ۱۴۰۲
🆔 @chelcheraaqHM
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی امامزاده
💠
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت۳۰۱):
فراتر از تعارض منافع!!
(بخش۶۱)
🕸 تارهای عنکبوتی
تنیده بر پارکینگ قاسم(۳۲)
ادامه نقادی نامه آقازاده مرحوم آ.سیدابراهیم در موضوع کوچه جهنمی:
ادعای سید X موسوی:
۲) «بعد از زلزله سال 81 [مرحوم پدر] به این فکر افتاد که آرزو و دغدغه خود که داشتن یک راه ماشین رو بود را عملیاتی کند.
بدین منظور اقداماتی را شروع کرد.
1) جلب رضایت آقا زین الدین داودی اجازه بدهد به اندازه چهار متر معبری که یک ماشین براحتی بتواند رفت و آمد کند.
بدین جهت حاضر شد زمین معوض چندین برابر (300متر مربع) در مقابل کمتر از( 30متر مربع) به او زمین بدهد.
2) حدود 40 متر مربع از زمین خانه خود را هم به این امر اختصاص داد. تا این معبر به راه فرعی و نهر آب قدیمی روستا متصل شود. چرا! چون یکی دیگر از دغدغه های پدر داشتن راه ماشین رو به خانه فرزندش سید قاسم بود.»
نقد حم:
در این فراز اگرچه، ایشان اعتراف میکند که تخصیص معبری ماشینرو (۴۰ متر از زمین ملک سیدابراهیم + ۳۰ متر از زمین معوض حاجزینالدین) به آ.سیدقاسم هم مربوط بوده است ولیکن بگونهای عبارتپردازی میکند که گویا سیدقاسم هم یکی از گزینههای تخصیص مذکور بوده است!
و حال آنکه تخصیص زمین باغچه سیدابراهیم به سیدقاسم در سال ۱۳۷۹ بوده است و احداث خانه او و اسکان در آن، قبل از زلزله انجام گرفته است و در حدفاصل دو سال مذکور، تنها کسی که نیازمند معبری ماشینرو بوده، فقط سیدقاسم بوده است وگرنه قبل از زلزله هیچکدام از اعضای خانواده آنمرحوم دغدغه معبر ۴ متری را نداشتهاند.
بنابراین عبارت «یکی دیگر از دغدغههای پدر»، غلطانداز است و تحریف «تنها دغدغه پدر» محسوب میشود که دور از صداقت و اخلاص در گزارش ماوقع میباشد.
تحریف و فریب دیگری که در این فراز، قابل توجه است اینکه؛ انتهای معبر ماشینروی مذکور را بجای «خانه سیدقاسم»، «راه فرعی و نهر آب قدیمی روستا»، قلمداد کرده است تا وانمود کند که تخصیص مذکور، جنبه عمومی داشته است و اختصاصی سیدقاسم نبوده است!! زهی به اینهمه اخلاص و صداقت و تقوای الهی!!!
نکته قابل توجه دیگر آنکه، بعد از وقوع زلزله و تخریب منزل مسکونی خود آ.سیدابراهیم، او و همسرش تا زمان احداث خانهای جدید برای خود، (حدود ۲ سال) ساکن طبقه اول خانه سیدقاسم بوده است.
در آن دو سالی که عملاً مستأجر پسرش سیدقاسم شده بود، سیدابراهیم (که قبلاً از طریق دروازه شمالی خانه قدیمی خودش به معبر وسطی روستا دسترسی داشته است)، دغدغه دسترسی سریعتر و راحتتر به همان معبر را یافته بود ولو با معبری یکمتری که تدریجاً و یا همزمان تبدیل میشود به معبری ۴ متری. بنابراین براحتی میتوان تصور کرد که سیدابراهیم در مدتی که ساکن خانه سیدقاسم شده بود، دغدغهمند و آرزومند معبری ماشینرو برای خانه سیدقاسم بوده است که بعد از احداث منزل جدید برای خود، نیاز خودش هم بر آن دغدغه و آرزو افزوده شده است.
و حال آنکه «تعویض مشروط» ملک مخروبه ۳۰ متری داخل بافت روستا با زمین ۳۰۰ متری خارج از بافت روستا، نقطه پایانی دغدغه آنمرحوم بوده است که از زمان احداث پر مشقت خانه سیدقاسم در سال ۱۳۷۹، آغاز شده بود.
حال چگونه است که دو سال (۱۳۷۹ لغایت خرداد ۱۳۸۲) تبدیل گردیده است به «آرزوی قدیمی در طول زندگی» سیدابراهیم؟!!!
علت این تحریف آشکار و دروغپردازی واضح چیست؟!! با این حرفها شاید بتوانید قاضی و غریبهها را فریب بدهید ولیکن اگر آنها تواریخ وقایع را مثل بنده، مورد توجه قرار بدهند، هرگز در دام نیرنگ و سالوسی شما نخواهند افتاد.
تحریف معنوی دیگری که این آقازاده در این فراز از گزارش ماوقع، مرتکب آن شده است، اینست که هنگام شمردن «اقداماتی برای عملیاتی کردن آرزوی مثلاً قدیمی در طول زندگی»، اولین اقدام آنمرحوم را «1) جلب رضایت آقازینالدین»، قلمداد کرده است و حال آنکه، قبل از این مورد، اقدام دیگری صورت گرفته است که عدم لحاظ آن، موجب گمراهی مخاطب میشود.
معبر واسطی که بنیاد مسکن در طرح هادی خود که بصورت غیرقانونی از ملک مخروبه مرحوم سیدحسین موسوی (ثریاخالا) و ملک مخروبه خود سیدابراهیم، معبر وسطی روستا را به کوچهباغ شرقی روستا پیوند میزد به قیمت نادیده گرفتن غلط معبر قدیمی کوچهباغ دارای نهر عمومی (حدفاصل خانه سیدقاسم و مرحوم اکبر دایی) و بدون کسب اجازه از صاحبان این املاک، تقدم دارد بر مسئله معوضه مذکور.
قبل از مذاکره با زینالدین، آ.سیدابراهیم به درخواست دوراندیشانه سیدقاسم، اول با وارث ثریاخالا وارد مذاکره و معامله میشود ولیکن اولین اقدام آنمرحوم، موفقیتآمیز نبوده است.
قبل از معاوضهنامه با زینالدین، هبهنامه باریکه ۴ متری جنوبغربی ملک سیدابراهیم به سیدقاسم را داریم که میرزاییها سد راه میشوند البته بحق!
..ادامه دارد.
✍️سیدمحمدحسینی(منتظر)
۲۰اسفند۱۴۰۲
سادات میدان
🎲
سیدعلاءالدین
🌹
هدایت شده از حیفه نبینی/یک از هزاران
🇮🇷﷽☫
#تحریر_حم
💎 @SMHM212
بسمه تعالی
🔥 جهنم؛ انتقامی جبّاریه یا ابزاری رمضانیه؟!
(بخش دوم):
بخش اول را در ایـــنـــجـــا ببینید.
اشاره کردیم که غمناکترین درد بشریت در صحرای برهوت و سوزان محشر، نحوه جداسازی گناهان همچون دمهای چسبیده و فرو رفته در اعماق تاروپود وجودی انسانهاست.
«حیات» انسان برای «فلاح» اوست یعنی «حیات» سکوی پرش انسان بسوی «فلاح» اوست که در مجال «العاجلة» (در مقابل «الآخرة» بمثابه «دنیا» در مقابل «عقبیٰ» بمفهوم موقت و سریعالسیر) باید استفاده نماید.
خدا تنوری را آماده کرده تا داغه (مهلت انسان در حیات خود)، نان خود را بچسباند!
«ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند/تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری»
«سخر لکم ما فیالسموات و ما فیالارض»
خالق متعال زمینههای لازم و بلکه کافی را فراهم ساخته است که تو خود را به «فلاح» (الله) برسانی.
خدا مجبور نبود تو را بیافریند ولیکن لطف کرد (و البته با اجازه خودت) تو را وارد چرخه حیات کرد. «قال ألست بربکم؟ قالوا بلیٰ»!
حیاتی که به تو بخشیده، «کف لطف» اوست و فرصتی گذرا تا نان فلاح خود را که «سقف لطف» پروردگار حکیم است، به دست آوری.
تو برای این «تنور پخت» و این «سکوی پرش» نیستی بلکه اینها برای تو هستند تا به فلاح برسی که «قرب الله» است. هر کاری که در این حیات مایه «قربت تو بسوی الله» است دریغ نکن؛ «إنّا لله».
ولیکن در دنیا گرفتار «جناح» میگردی فلذا در آخرت محتاج «نجاح» میشوی که عملیات نجاح (نجات) به دست «رمضان» است و بس که از همین دنیا آغاز میگردد.
شعار بنیادی مکتب الهی پیامبران و امامان بحق؛ «حیَّ علی الفلاح» (رجعت و بازگشت بسوی معشوق حقیقی) است و ضرورت شتافتن بسوی رستگاری و پیروزی نیل به «مقام قرب اعلی» اما ابناء بشر مختار هستند که خود را در جُناح و گناه «فساد و سفاکی» هم غرق سازند و برای خود انواع دُمها را در آورند! ولیکن رمضان (خالق متعال) بر آنست که همه دمهای آنها را سوزانیده و معدوم سازد و سرانجام آنان را وارد بهشت خود گرداند.
اگر خدا، رمضان (سوزانترین آتش مطلق) نبود، هرگز انسان را نمیآفرید و اگر میآفرید، هرگز به او اختیار ارتکاب گناه نمیداد تا برای خود دُم در آورد!
رمضان همان «اسمالله»ی است که ملائکه (از شدت وحشت و ترس خود!) آنرا کتمان میکردند اما خدا «بیصداقتی» آنان را لو داد!
در قصه آفرینش؛ خطاب «إن کنتم صادقین» (اگر راستگویان هستید!) «پنهانسازی ملائکه» را آشکار ساخت همچنانکه در هنگامه سجده ملائکه بر آدم که شیطان، طفره رفت، خدا آن عزازیل (عزیز خدا!) را «ابلیس» (مأیوس) نامید؛ «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَة اسْجُدُوا لآدَمَ فَسَجَدوا إِلاّ إِبْلِیس»!
خالق رحمان، چنانچه «رمضان» نبود، هرگز اجازه «ابلیسی و شیطنت» و نیز «عصیان و طغیان» به هیچ مخلوقی را نمیداد.
«رمضان»؛ «حریم آتشین» ممنوعهای دارد که هر مخلوقی اگر بدان نزدیک شود، بلافاصله آتش میگیرد، حتی اگر قویترین فرشته خدا همچون حضرت جبرئیل(ع) باشد که أَبَرقدرت عالم آفرینش است. لذا فرمود: «لَو دَنوتُ أنملةً لَأحترقتُ»! (اگر باندازه یک بند انگشت نزدیکتر شوم، بلافاصله آتش میگیرم)!
رمضان، شرّ هر شروری را آنقدر میگدازد و میسوزاند که هیچ اثری از شرارت او در عالم آفرینش پاک الهی، باقی نمیماند. رمض، آن سوختنی است که اثری از آن باقی نماند!
خداوند سبحان و مقدس، چون «رمضان» است، «جهنم» هم دارد تا عالم خود و بندگان خود (مذنبین سفاک و مفسد) را کاملا پاکسازی کند.
البته زمانی هم میرسد که حتی «جهنم رمضان» هم (با آنهمه قدرت سوزندگی خود تا اعماق افئده)، گویا قادر به سوزانیدن و محو کامل «ذنوب» مخلوقات فوقالعاده «شریر» او نیست! و لذا ادامه «تعذیب مذنبین» (اقلیتی از انسانها و شیاطین شر) بیفایده میگردد! و چارهای باقی نمیماند که آنها را با خود جهنم بطور کامل نابود کند. فلذا جهنم با ساکنین آن (اقلیت غیرقابل پاکسازی از گناهان)، نابود خواهند شد.
جهت اطلاعات بیشتر از «نابودی بهشت و جهنم» لطفاً منتظر چاپ «طپش خلقت و انقراض آخرت» (به قلم نگارنده این سطور) باشید که از سال ۱۳۶۶ تاکنون (بلحاظ ثقل مسئله) در حال ویرایشی طویل است!
طی آن، در صدد تفسیری از «آیات انقراضیه» سوره هود هستم. همان سورهای که باعث پیری زودرس پیامبر اعظم(ص) شد!
تعذیب انسانها بوسیله جهنم، «فرجامی از نجات» اکثریت آنها از «ذنوب» و گناهانی دارد که بدنباله خود میکشند و مانع ورود آنها به بهشت هستند، ولیکن وقتی که برای تداوم عذاب و شکنجه، فرجامی قابل تصور نیست، خالق جبار اقدام به محو خود جهنم (و بالتبع اهالی آن) میکند ولیکن «نابودی بهشت» چه وجاهتی دارد که همزمان اتفاق میافتد؟!
... ادامه دارد.
✍ سیدمحمدحسینی(منتظر)
بهار ۱۴۰۲
💠
کانال چلچراغ معارف و احکام حم
🎲
گروه چلچراغ معارف و احکام
🌹
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی غیور امامزاده
💠
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت ۳۰۲):
فراتر از تعارض منافع!!
(بخش ۶۲)
🕸 تارهای عنکبوتی
تنیده بر پارکینگ قاسم(۳۳)
با دیدن این شکوائیه جدید،☝️دلم برای دختر خالهام واقعاً سوخت که یک عمر از دست چنین کله پوکی، چه رنجی کشیده؟!!!😭
و اما بعد؛
مرحوم سیدابراهیم برای رفاه حال پسرش، بعد از شکست در معامله با وارثه ثریاخالا، دست به دامن حاجزینالدین میشود که او هم اول قبول نمیکرده است، معبری ۴ متری به کوچه مدنظر سیدابراهیم بدهد تا اینکه او را با این عبارت که «لااقل بخاطر دامادت و دخترت کوتاه بیا» و او هم بشرطی که آن قطعه معوضه به دخترش و دامادش میرسد، تسلیم آنها میسازد و معامله صورت میگیرد. در قرارداد ذیربط هم دقیقاً مشخص است که آنقطعه به سیدقاسم تعلق پیدا کرده است.
معامله کاملاً مشروع و قانونی بوده است. متراژ این قطعه (داخل بافت مسکونی قانونی روستا) فرضاً حدود ۳۰ متر بوده و زمین معوضه (خارج از بافت مسکونی روستا) حدود ۳۰۰ متر بوده است، لابد مرضیالطرفین بوده است که انجام میشود و تامام!
حالا یک کلهپوکی بیاید (متأثر از سایر عنکبوتهای شیطانصفت این کوچه جهنمی)، متراژ آنرا در اوهام خود به ۶۰۰ متر افزایش بدهد و ادعای تصرف عدوانی نماید، صرفنظر از گناهآلود بودن و نیز غیرقابل استماع بودن آن، نشانه چیست؟! بجز قلدری و حماقت و سفاهت و حداقل جنون عقلی و قاطی کردن مشاعری که به هم ریختگی آن مسبوق به سابقه هم است!
و عجیبتر از همه، شاهدین اوست!
...ادامه دارد.
✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر)
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
هماندیشی سادات میدان
🎲
هماندیشی سیدعلاءالدین
🌹
هدایت شده از مقالات حسینی منتظر
‼️ چه پاس گلی داد این رسایی
🔰 متاسفانه آقای رسایی با نوشتن این توئیت به شدت غلط و گمراه کننده ، یک پاس گل طلایی به اصلاح طلبان داد و حالا آنها دارند دوباره زخم های کهنه را باز می کنند و می گویند دیدید که خودتان هم اعتراف به دخالت سپاه کردید ‼️
👈 احمد زیدآبادی ، اصلاح طلب مشهور که سابقه زندانی شدن هم دارد و در فتنه 88 هم دستگیر شد ، بعد این توئیت واقعا عجیب رسایی ، در کانال تلگرامی خودش ( نگاه متفاوت) نوشت 👇👇👇
💠شیخ حمید رسایی: "از فرماندهان عالی سپاه(سردار سلامی و سردار نقدی) و رییس اطلاعات سپاه (حاج کاظم) سپاسگزارم که در انتخابات این دوره، اجازه دخالت و سوءاستفاده از این نهاد مقدس به نفع یک جریان سیاسی را ندادند و قاطعانه دربرابر معدود قانونشکنان ایستادند. عصبانیت سردبیر روزنامه جوان برایم قابل درک است."
سخن رسایی؛ بینیاز از توضیح یا نیازمند توضیح شفاف؟
سخن آقای رسایی بینیاز از توضیح است یا نیازمند توضیح شفاف؟
به نظرم هر دو! من نیازی به توضیح در این باره نمیبینم، اما آقای رسایی خوب است توضیح دهد که آن "جریان سیاسی" که در دورههای قبل اجازۀ دخالت و سوءاستفاده از سپاه را به نفع خود در انتخابات پیدا میکرده اما "در انتخابات این دوره" چنین اجازهای پیدا نکرده است، کدام جریان است و چرا با وجود منع قانونی نیروهای نظامی در امر انتخابات، این موضوع نه فقط مورد رسیدگی قرار نگرفته بلکه با انکار شدید آن از سوی حکومت، برخی افراد منتقد به دلیل اشاره به آن، تحت فشار قرار گرفتهاند!
#احمد_زیدآبادی
👆👆👆👆👆
پی نوشت:
آقای حمید رسایی ، شما الان منتخب مردم شده اید و چند ماه دیگر می شوید نماینده مجلس ، به جای اینکه بنشینید از الان روی طرح های مهم و حساس و گره گشا کار کنید ، نشسته اید و اینطور توئیت می زنید که گویا سپاه در انتخابات های قبلی دخالت داشته و این گونه سلامت انتخابات های گذشته را زیر سوال می برید ⁉️
الان این حرف شما چه فرقی با حرف اصلاح طلبان دارد که هر وقت رأی نمی آورند میگویند انتخابات سالم نبوده ⁉️
خواهشا دقت کنید ، شما به عنوان یک نماینده انقلابی وارد مجلس شدید ، پس مراقب نوع حرفهایتان باشید
#انحراف
☝️از پیامهای وارده☝️
نقدونظر #حم
توصیه یا دخالت؟ مسئله اینست!
👌 منظور آقای #رسایی، اشاره به توصیههای مرسوم سلسله مراتبی در #بسیج بود که به لیست خاصی رأی بدهند.
«توصیه» که «دخالت» نیست ولیکن متن رسایی، موجب سوء تفاهم میشود و اساساً قابل برجستهسازی هم نبوده است و بنظر بنده، رسایی باید متن حسابشدهتری را مینوشت.
در هر حال این متن به نفع #دشمنان هم تمام شده است! و امثال زیدآبادی صهیونیست از آن سوءاستفاده کردند.
در هر حال، رسایی حق داشته به #توصیه اعتراض داشته باشد ولیکن حق نداشته آنرا با کلمه #دخالت همسانسازی نماید. اما مستحق #تخریب هم نبوده که جریان رسانهای خاصی بدان پرداخت.
✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر)
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
لطفاً با کلیک روی نوشتههای آبیرنگ،
به صفحات مجازی حسینی منتظر بپیوندید:
💠
🆔 @chelcheraaqHM
🎲
گروه هماندیشی چلچراغ معارف و احکام
🙏
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی غیور امامزاده
💠
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت ۳۰۳):
فراتر از تعارض منافع!!
(بخش ۶۳)
🕸 تارهای عنکبوتی
تنیده بر پارکینگ قاسم(۳۴)
... و عجیبتر از همه، شاهدین اوست!
ساعت یک نصف شب پیامک زده که برخورد زننده و کاملاً بیجای وی در آوج با من، علتش این بوده که آنروز حالش خوب نبوده!!!
احتمالاً منظورش نوعی عذرخواهی بود و من قاعدتاً باید بپذیرم که حالش خوب شده!
و منظورش از «قاسم قارا» هم احتمالاً «قاسم آقا» بوده و در هر حال من هم تقریباً خوشحال شدم و برایش دعا کردم.
ولیکن بعدش رفته علیه حاجزینالدین (پدر زن سیدقاسم هم) شکایت کرده! که نشون میده حالش اصلا خوب نیست و هرچه زودتر باید تحتنظر پزشک متخصصی بستری بشه!
در هر حال، به دادگاه اعلام کرده که برای اثبات ادعای مضحک و مسخرهاش، دو نفر شاهد هم داره!
و از کسانی اسم برده که اولی همون کسیه که دستش به خون تنها دهیاران بومی روستا آغشته است. و اما دومی کیه؟! کسست که در ضربه مغزی بر وی، مقصر بود. یعنی آ.سیدعبداله دشمن خودش را بعنوان شاهدش معرفی کرده!!
اگر اسم این شاهدین خبیث را نمیدیدم، کاری به وی نداشتم ولیکن حالا دیگه نمیشه بیخیال شد!
برای درک بهتر مطلب، لطفاً پیام شماره ۴۰ گنبد فیروزه را ملاحظه کنید:
https://eitaa.com/GonbadeFirozeh/103
صالح که طبق شایعات، سرمایه ۷/۰۰۰/۰۰۰ ریالی (بازنشستگی) سیدعبداله را به یغما برده بود، چرا آمده تا شاهد ادعای باطل وی بشود؟!
آیا این نیست که عقلانیت او را نشانه رفته است تا اگر بعداً...
..ادامه دارد.
✍️سیدمحمدحسینی(منتظر)
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
سادات میدان
🎲
هماندیشی سیدعلاءالدین
🌹
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین آوج
💠
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت۳۰۴):
فراتر از تعارض منافع!!
(بخش۶۴)
🕸 تارهای عنکبوتی
تنیده بر پارکینگ قاسم(۳۵)
🔥استشهادیه جهنمی کفتارها
تبانی عنکبوتهای کوچه جهنمی!
دخالت در کوچه جهنمی، برای بعضیها ممنوع، برای بعضیها ممدوح!
یارو طی تماسی، ۲۷۰ ثانیه، حرف مفت زد تا بگوید که بنده حق «دخالت در امور خانوادگی»!! آنها را ندارم و بلافاصله تماس را قطع کرد!
⁉️آیا براستی؛ عنکبوتهایی که درخواست نامشروع و نامتعارف پیوست را امضاء کردهاند، دخالتشان منعی ندارد اما روشنگری بنده ممنوعیت دارد؟! زهی به عدالت و شرافت نداشته شما!
کفتارهایی مثل ممدننگی، حسنتیسنا، علیحیلی و سایر تفالههای معطوف به دفینهها و نانکلی شیاد، با زنجیرهای از خیانتها و شرارتها، حق دخالت دارند ولیکن بنده حق روشنگری اطرافیانم در کانالم را ندارم؟!
گفتن کلهپوک، حداقل توهین است وگرنه مستحق بدترین تحقیرهاست!
⁉️آیا فضولی نانکلی جهنمی، دخالت در امور خانوادگی شما نیست؟!
⁉️آیا ممدننگی شرور، از نانکلی شریر، عنوان و مهر «لعین اوقاف» را گرفته تا سیدقاسم و سیدسعید را از مراجعه به دادگاه برای احقاق حقوق خود، محروم سازد؟! آنهم در حالیکه عنکبوتهای افعیصفت، نوبتی علیه آنها شکایت میکنند!
⁉️آیا مستأجری که دمپائیلیس نانکلی اوقاف لوطیخور شده، از طرف اهالی نماینده شده تا از مهر شورای خائن علیه حقوق اهالی سوءاستفاده کند؟!
به کجا چنین شتابان؟!!
اوباش این «استشهادیه غیرقانونی»، مستحق محکومیت قضایی هستند.
..ادامه دارد
✍️حسینی(منتظر)
۲۴ اسفند۱۴۰۲
سادات میدان
🎲
سیدعلاءالدین
🙏
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان
💠
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت ۳۰۵):
صفت داودی و برادران یوسف! (۱۸)
👌 از آنجا که مسئولین ادارات شهرستان آوج، بوئین، قزوین و حتی تهران هم، به جمع مشتریان این کانال، پیوستهاند، لذا عبارت «و مسئولین شهرستان» هم به عنوان مخاطبین پیامهای اطلاعرسانی بنده افزوده شده است. چنانکه نانکلی شیاد در شکایت خود علیه بنده به دادسرای ویژه روحانیت قزوین، به نوشتههای بنده در کانال گنبد فیروزه (البته بصورت گزینشی!) استناد کرده بود! بویژه به پیام شماره ۱۱۶ با عنوان «غلامان پُر شَرر در معرض خطر»! (از میان صدها پیام بنده، چرا به این یکی حساس شده بود؟!)
شکایت کیفری حاجصفوت داودی علیه عموزادههای بنده (سیدرضا و یداله و علی)، باعث شد که بنده هم در جلسه ذیربط دادگاه مورخه ۱۴۰۲/۱۲/۲۱ آوج، شرکت بکنم و لازمست نکاتی را معطوف به آن، خدمت مخاطبین اطلاعرسانی خود تقدیم نمایم:
۱) جلسه مذکور در چند قسمت برگزار گردید:
قسمت اول: با حضور صفوت داودی بعنوان شاکی و دخترش بعنوان وکیل او در یکطرف دعوا و یداله و برادرزادهاش علی به همراه وکیلشان و نیز سیدرضا به همراه بنده بعنوان سخنگوی ایشان در طرف دیگر دعوا در محضر قاضی.
قسمت دوم: با حضور کلیه افراد طرف دوم دعوا بدون حضور طرف اول دعوا (که مورد اعتراض حاجصفوت قرار گرفت) در محضر قاضی.
قسمت سوم: با حضور سیدرضا و صفوت و بنده در محضر قاضی.
قسمت چهارم: با حضور بنده در محضر قاضی بدون هیچکدام از طرفین دعوا.
قسمت پنجم: با حضور بنده و سیدسعید در محضر قاضی.
از آنجا که بنده در کلیه قسمتهای دادگاه مذکور حضور ثابتی داشتم، این شائبه بوجود آمد که جلسه مذکور را لابد بنده مدیریت میکردم! و ظاهراً حاجصفوت علیه قاضی رحمانی (شعبه دو) در نزد قاضی محمدی (شعبه یک)، سعایت کرده است!
و حال آنکه حضور بنده در این جلسات پیاپی، موجب هیچگونه اعمال نفوذی در رأی دادگاه نبود که لازمست روشنگری بکنم:
۱) در قسمت اول جلسه، وکیل یداله به شرکت غیرقانونی وکیل داودی، اعتراض کرد تا قاضی را وادار نماید که خانم داودی را از محضر دادگاه اخراج نماید که اگر قاضی تقبل میکرد، قاعدتاً بنده را هم (که حضورم غیرقانونی بود)، باید اخراج میکرد ولیکن خوشبختانه قاضی بیش از آنکه اسیر مقررات باشد، در صدد کشف واقعیت دعوا بود. در عینحال بنده که مصمم بودم صرفاً بعنوان مستمع آزاد در جلسه حضور داشته باشم، (با این احتمال که ممکنست اخراج شوم)، ناچار شدم، پیشدستی کنم و در موضوع دعوا، ورود نمایم.
ناگفته نماند که قبل از ورود به محضر دادگاه، سیدعلی با دیدن من نگران شد و لذا تصریح و تأکید کرد که در دادگاه برنامه دفاع در برابر حاجصفوت را ۱۰۰٪ به وکیل آنها بسپارم و من در دفاعیه وکیل آنها هیچگونه دخالتی نورزم!
به همین علت من هم پذیرفتم که در دعوای طرفین، سکوت اختیار بکنم!
البته زمانی که آ.سیدرضا در تهران از بنده خواست که به کمک او بروم، گمان میکردیم، آقای داودی از عموزادههای بنده، جدا جدا شکایت کرده است و لذا بر این تصور بودیم که دادگاه صرفاً علیه سیدرضا برگزار میشود ولی در دادسرای آوج متوجه شدم که دادگاه مشترک است و حال آنکه من چندان تمایلی به حضور در دادگاه یداله و برادرزادهاش را نداشتم. بنابراین دو دل شدم که اساساً وارد دادگاه بشوم یا نه؟!! نهایتاً با در نظر گرفتن همه جوانب و اینکه این دادگاه فرصتی برای من است که به شخصیتشناسی حاجصفوت بپردازم، صلاح در این دیدم که صرفاً بعنوان مستمع آزاد حضور پیدا بکنم و در صورت لزوم به دفاع از سیدرضا بپردازم. بینی و بینالله بجز این هیچ نیت و قصدی هم نداشتم ولیکن خوب شد که حضور یافتم و به نکته خیلی مهمی پی بردم که به منافع اهالی امامزاده معطوف است.
با گیر دادن وکیل یداله به رسمیت حضور وکیل داودی، احتمال دادم که او در صدد زمینهسازی برای اخراج من از دادگاه است! زیرا همچنان که من تمایلی به دفاع از موکلین وی نداشتم آنها هم ناشی از توهمات خود، نسبت به من بدبین بودند و گمان میکردند که ممکنست باعث بشوم که دفاع آنها شکست بخورد!!
قاعدتاً قاضی اگر خانم داودی را اخراج میکرد، مرا هم باید اخراج میکرد (به درخواست قانونی صفوت یا یداله) فلذا ناچار شدم به پیشدستی تا اگر لازم شد که دادگاه را ترک بکنم، محترمانه صورت بگیرد!
اسم و مشخصات وکیل صفوت (دخترش) در پرونده ثبت نشده بود و همانند من حق شرکت در دادگاه را نداشت. همچنانکه مشخصات من هم ثبت نشده بود. زیرا نه شاکی بودم، نه متهم بودم و نه وکیل و نه حتی مطلع یا شخص ثالث ذینفعی که مدارک لازمه را پیشاپیش به دادگاه ارائه داده باشم!
ولیکن قاضی رحمانی، همچنان که به حضور وکیل صفوت، سخت نگرفت، حضور مرا هم تحمل کرد.
البته خانم داودی ادعا کرد که ...
...ادامه دارد.
✍️سیدمحمدحسینی(منتظر)
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
گروه سادات میدان
🎲
گروه سیدعلاءالدین
🌹
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان
💠
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت ۳۰۶):
صفت داودی و برادران یوسف! (۱۹)
(ادامه گزارش دادگاه ۱۴۰۲/۱۲/۲۱ آوج)
وکیل حاجصفوت (دخترش)، ادعا کرد که مشخصات او در سیستم ثبت شده ولیکن بعلت اقدام دیرهنگام وارد پرونده نشده است!
و قاضی هم پذیرفت که او در دادگاه باقی بماند ولیکن حضور قانونی من متزلزل بود و هر لحظه ممکن بود با تقاضای صفت داودی یا متهمین او، از دادگاه اخراج بشوم. ولیکن دو مسئله باعث شد که من از سکوت خود منصرف بشوم؛
یکی تقاضای وکیل یداله برای اخراج وکیل صفت که حضور رسمی مرا هم زیر سؤال برد.
دوم شروع هوچیگری یداله پشتبند وکیلش (و حال آنکه قرار بود ۱۰۰٪ دفاعیه آنها به وکیل آنها سپرده شود!)
این دو اقدام یداله و وکیلش مرا واداشت که ناچاراً خود را درگیر بکنم و لذا از قاضی، محترمانه خواستم که سؤالی را مطرح بکنم و خوشبختانه قاضی هم پذیرفت. البته قبلش پرسید که شما طرف کدامیک از طرفین هستید؟
که گفتم؛ بنده ذینفع هستم و میشود گفت در مقابل آقای داودی هستم!
(قاضی رحمانی یا خود آقای داودی و یا وکیل او و حتی یداله و برادرزادهاش و یا وکیلشان، میتوانستند با طرح این ادعا که اسم من در پرونده ثبت نشده، فلذا مانع حضور بنده در دادگاه بشوند)
من قبل از آنکه سؤالم را بپرسم، جملاتی را بیان کردم که بوی تعریف و تمجید از عملکرد حاجصفوت داشت. گفتم؛ جناب آقای داودی! از اینکه شما انسانی کارآفرین و خیر هستید بنده بنوبه خود سپاسگزارم و شما را تحسین میکنم. به هر حال روستای ما زیارتگاه است و وقتی زوار محترم آن، وارد منطقه ما میشوند با محیطی سرسبز که شما پدید آوردهاید، نشاط و ابتهاج پیدا میکنند. فلذا فعالیت عمرانی و آبادانی شما بنفع روستای ما هم است. ولیکن ...
در اینجا بود که یداله عین اسپند روی آتش، شروع کرد به تخطئه حرفهای آغازین من و خیلی سعی کرد با هوچیگری و جنجال، مانع ادامه صحبت من بشود!!
تا اینکه قاضی (که مشتاق سؤال من شده بود) مکرراً به آنها تذکر داد که ساکت بمانند و بنده بعد از دو سه بار قطع و وصل صحبتم بالاخره سؤال خود را تکمیل کردم و پرسیدم: جناب آقای داودی، صرفنظر از ظاهر کارکرد شما، آیا بهتر نبود قبل از شروع به عملیات و زحمات خودتان برای آبادانی محل، از ما صاحبان آن اراضی و حقآبه مربوطه، اجازه و مجوزی میگرفتید؟!
تحلیل این بخش از ماجرا:
۱) قاضی متوجه شد که حاجصفوت به اراضی و حقآبه ما تجاوز کرده است و همین نکته در قالب سؤال، حقانیت آقای داودی در ذهن قاضی را همان اول بسمالله، منهدم کرد!
۲) وکیل صفت، چون حضورش در دادگاه، ارفاقآمیز بود، نتوانست یا نخواست شرکت مرا در دادگاه، تخطئه کند و یا اینکه نمیدانست که میتواند تقاضای اخراج مرا داشته باشد! بنابراین در امر وکالت خود، ضعیف عمل کرد.
۳) خود حاجصفوت هم که میتوانست خواستار اخراج بنده از دادگاه بشود، تعریف و تمجیدهای بنده از او و همزمان هیاهوی یداله علیه من، موجب انحراف منطقی او شد و نتوانست به اخراج بنده اصلاً فکر کند! فلذا ضعیف عمل کرد. او که بعنوان شاکی در دادگاه شرکت کرده بود بجای حفظ موضع تهاجمی خود، با سؤال بنده به موضع تدافعی افتاد!
۴) یداله و برادرزادهاش بعلت عدم توان کافی در تحلیل صحیح و عمیق مسائل، گمان کردند که صحبتهای بنده به ضرر آنها و به نفع شاکی آنهاست فلذا بیهوده شلوغ کردند که مورد کراهت قاضی هم قرار گرفت.
۵) نکته دیگری که موجب شد تا قاضی مرا شخصی بیطرف و منصف، ارزیابی کند، اشاره بنده به یک فضای معنوی بود که گفتم: پدر بنده روحانی بود و در روستای آقای داودی، مکتبخانه داشت و مرا هم که بچه بودم با خودش به آنجا میبرد و ایبسا من با آقای داودی در آنزمان همبازی بودیم و ایشان، قرآنخوانی خود را از پدر بنده آموخته باشد. در هر حال من مایل بودم در شرایط مناسبتری با ایشان ملاقات و گفتگو بکنم اما نمیدانم چرا مقدر شد که ما برای اولینبار همدیگر را در دادگاه و در مقابل یکدیگر ببینیم!! البته ایشان هم پیغام داده بودند که مایل به مذاکره با بنده هستند اما متاسفانه ردیف نشد! اگرچه من کماکان مایلم با ایشان مذاکره صمیمانهای داشته باشم تا اگر نتیجه نگرفتیم، آنگاه در دادگاه مقابل هم بایستیم.
این صحبتها موجب خوشحالی قاضی و داودی شد و موجب ناراحتی یداله و...!!!
نکته مهم بعدی این دادگاه که نمیتوانم انکار بکنم، هوچیگری و جنجال یداله بود که بنظرم توانست قاضی را تحتالشعاع خود قرار بدهد!
من گمان نمیکردم یداله در این سطح از تأثیرگذاری وارد میدان بشود! ولیکن متوسل به دروغگوییهای مختلفی هم شد که قاعدتاً قاضی متوجه دروغهای هوشمندانه او نشد و نمیتوانست هم بشود! بنده هم اگر افشاگری میکردم، پرونده پیچیدهتر میشد!
...ادامه دارد.
✍️ سیدمحمدحسینی(منتظر)
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
گروه هماندیشی سادات میدان
🎲
گروه سیدعلاءالدین
🌹
بسمه تعالی
قابل توجه اهالی امامزاده و مسئولین شهرستان
💠
علاءالدین در افق آینده؛
(قسمت ۳۰۷):
صفت داودی و برادران یوسف! (۲۰)
(ادامه گزارش دادگاه ۱۴۰۲/۱۲/۲۱ آوج)
قبلاً برخی از اهالی، از حاجصفوت برای من، غولی تصویرسازی کرده بودند که شکستناپذیر است و هیچکسی حریف او نیست! و حال آنکه چنین ادعاهایی واهی بود (حداقل در این دادگاه) و من متوجه شدم که آقای داودی، براحتی قابل شکست است و یک لقمه چپ من هم نیست! از طرفی هیچ شناخت قبلی از «هوچیگری حرفهای» یداله نداشتم و در این دادگاه فهمیدم که او را نباید دستکم گرفت!
من رفته بودم صفت داودی را بشناسم اما به شناخت جدیدی از یداله رسیدم!
اگرچه قاضی محترم در صدور رأی خود، عمدتاً به لایحه دفاعی وکیل یداله، استناد کرده است ولیکن بنظرم هوچیگری (آمیختگی راست و دروغ با جنجال) خود یداله خیلی مؤثرتر بود و اگر از لایحه دفاعی وکیلشان، قویتر نبوده باشد، ضعیفتر هم نبود! تا آنجا که اساساً او نیازی به وکیل نداشته و خودش از پس کار بر میآمد و در واقع بیست میلیون تومان خود بابت وکیل را هدر داده است!
و از حاجصفوت خیلی تعجب کردم که علیرغم متمول بودن، چرا از استخدام یک وکیل زرنگ و باهوش و تیزبین دریغ ورزیده است! معلومه که خیلی خسیس تشریف دارد که به وکالت خیلی ضعیف دخترش، اکتفاء کرده است!
سیدعلی هم مؤثر عمل کرد! آنجا که صفوت به چالههای خود اشاره میکرد که توسط متهمین او تخریب و پر شده اما سیدعلی تکرار میکرد که ما صرفاً لولههای آبرسانی ایشان را که از روی زمینهای ما انداخته بود، به بیرون زمینمان منتقل کردیم و قاضی هم این تغایر را چندان موشکافی نمیکرد!
با توجه به عملکرد ضعیف وکیل یداله در دادگاه که ظاهراً هنری بجز بالا بردن صدای خود نداشت، و دو سه بار هم بعلت بیدقتی و عدم اشرافیتش بر مواد قانونی و مفاد پرونده، مورد طعنه قاضی قرار گرفت من تصور میکنم، لایحه تقدیمی وی به دادگاه متعلق به خودش نبوده است و احتمالاً از وکیل دیگری، مشاوره گرفته است! در هر حال اگر خود یداله وارد معرکه نمیشد و من هم ورود نمیکردم بسیار بعید بود که این پرونده به نفع یداله و برادرزادهاش تمام شود.
در بخش دوم دادگاه، من متوجه نشدم که قاضی چرا حاجصفوت و وکیل او را از دادگاه بیرون کرد؟!! هیچ لزومی به این کار نبود. زیرا صرفاً به امضاء کردن صورتجلسه دادگاه توسط متهمین، گذشت و چیز خاص دیگری رخ نداد ولیکن موجب سوءتفاهم بیهوده آقای داودی شد و اعتراض هم کرد. بعد از امضای صورتجلسه دادگاه توسط متهمین (که من آنرا رؤیت نکردم و تمایلی هم به رؤیت آن نداشتم) از داودی و دخترش دعوت شد که مجدداً وارد صحن دادگاه شده و آن صورتجلسه را امضاء کنند. بدینوسیله بخش اول دادگاه تمام شد ولیکن بنده از قاضی استدعا کردم که دو نفر بمانند و ایشان هم پذیرفت که سیدرضا و صفوت بمانند تا من مطلب سوم خودم را مطرح بکنم و لذا پرسیدم: جناب آقای قاضی و جناب آقای داودی! علت حضور بنده در این دادگاه بدینمنظور است که به ارزیابی میزان صداقت این پسرعموی خودم سیدرضا بپردازم!
زیرا مکرراً پیش آمده است که ایشان از من پرسیده که؛ یداله تصمیم گرفته که با عدهای حرکت کنند و بروند سر زمینهای نقاش و هر آنچه که حاجصفوت پدید آورده است، منهدم کنند، آیا شما هم ما را همراهی میکنید؟
بنده در جواب گفتهام: درگیری فیزیکی در محل دعوا را من غلط میدانم و هرگز شما را همراهی نمیکنم و صلاح نمیدانم که شما هم ایشان را همراهی کنید.
وقتی که شنیدم آقای داودی علیه ایشان هم شکایت کرده، حساس شدم به اینکه آیا این سیدرضا که از من مشاوره میگرفت و من هم او را نهی میکردم و تأکید میکردم که اولویت ما پیمودن راهکارهای قانونی از طریق دادگاه است، آیا ایشان به توصیه من ترتیباثر داده است یا اینکه نه و بلکه با آنیکی عموزادههایم همراه شده و در معرکه اقدام به عملیات فیزیکی نموده است؟!
بنده کاری به شکایت آقای داودی یا قضاوت دادگاه ندارم ولیکن برایم مهم است که بدانم این عموزاده من چقدر از من حرفشنوی داشته است؟!
در اینجا سیدرضا بنظرم کمی دمق شد ولی من از قاضی خواستم که اگر در پرونده مطروحه، مدرکی دال بر شرکت سیدرضا هست به بنده اطلاع بدهد یا آقای داودی اگر مدرک محکمهپسندی دارد لطفاً ارائه بدهد! تا تکلیفم را با او روشن کنم!
قاضی گفت؛ در پرونده من چیزی ندیدم. حاجصفوت هم ادعا نکرد که در پرونده چیزی ارائه داده است! اما به تلفنی اشاره کرد که گویا سیدرضا با او تماس گرفته و او را تهدید کرده است!!
گفتم: جناب آقای قاضی! آیا شکایت آقای داودی دائرمدار تهدید تلفنی موکل بنده است یا دائرمدار حمله فیزیکی و تخریب و ایجاد خسارت؟!!
با این سؤال من، قاضی متوجه شد که شکایت آقای داودی علیه سیدرضا واهی است و لذا ایشان باید تبرئه بشود که شد.
..ادامه دارد.
✍️سیدمحمدحسینی(منتظر)
۲۶ اسفند۱۴۰۲
سادات میدان
🎲
سیدعلاءالدین
🌹