eitaa logo
•متنِ‌سبز!🇵🇸•
680 دنبال‌کننده
365 عکس
23 ویدیو
0 فایل
به‌نام‌خدای‌فلسطین‌ِ‌آزاد🇵🇸 شده‌آیابنویسی‌وغمت‌کم‌نشود؟! هرچه‌فریاد‌زنی‌، مرحم‌دردت‌نشود؟! شده‌روزی‌برسدبغض‌امانت‌ندهد؟! آنقدرگریه‌کنی‌، ولی‌هیچ‌زیادت‌نرود؟! کپی؟ متن ها فور بقیه‌ آزاد:) شنوام @Green987
مشاهده در ایتا
دانلود
ابر ها را نشانم می‌دادی و می‌خندیدی...🌫 در لباس عروس کوچکت، گم شده بودی. شر شر عرق می‌ریختی و راضی نمی‌شدی از بین آن تور های سفید بیرون بیایی. وقتی به این فکر می‌کردم که یک روز پسری، تو را از من بگیرد و مال خودش کند؛ قلبم مچاله می‌شد. البته حس اینکه نوه دار هم بشوم حس جالبی بود. خنده‌ای هیجانی می‌کنی و ابری فوق‌العاده سفید را نشانم می‌دهی. می‌گویی: بابایی ابره شبیه یه خرگوشه؛ مگه نه؟! میدونی یعنی چی؟ یعنی باید برام به خرگوش سفید بخری تا بهش هویجِ خوشمزه بدم! جواب دادم: اگه بخوای برات عروسک خرگوش می‌خرم ولی خرگوش واقعی نه! مامانو که میشناسی. با بغض نگاهم کرد. تحمل همه چیز را داشتم غیر از بغض کردنش! گفتم: حالا یه کاریش می‌کنیم. ناراحت نباش. جیغ کشیدی و سرم را بین دستان کوچکت فشردی. چرخیدی و به لباس عروست چین دادی. من انقدر عاشقت بودم؛ که غر غر های مامان را برای خرید خرگوش، به جان بخرم. _اِلآی وصالی دومین سفید عزیز:)☁️
_مگه بچه بازیه؟👩🏻‍🦯
•متنِ‌سبز!🇵🇸•
این خوشگلتره ولی🤌
•متنِ‌سبز!🇵🇸•
_مگه بچه بازیه؟👩🏻‍🦯
از کتاب "دا" خاطرات سیده زهرا حسینی:) کتاب قشنگیه✨ فقط ۷۵۰ صفحه ستتتتتتت😅
راه آهن جای عجیبیه...🌘 مردم همیشه عجله دارن. حتی وقت ندارن به من نگاه کنن. من از راه آهن می‌ترسم. صدای زوزه‌ی قطار ها، ناله‌ی ریل ها... من زنم رو اینجا از دست دادم. افتاده بود زیر قطار، جیغ می‌زد. وحشتناک جیغ می‌زد. بلند جیغ می‌زد. استخوان هاش داشت له می‌شد. هنوز صدای شکستن استخوان هاش تو گوشمه... اینجا؛ نقاشی هام و گل هام رو می‌فروشم. صبح تا شب پای بوم می‌شینم و به گل‌هام می‌رسم. درسته که از راه‌آهن متنفرم؛ ولی می‌خوام انتقام زنم رو ازش بگیرم. من؛ یه پیرمردِ شکسته‌یِ فقیرِ هفتاد و سه ساله، می‌خوام با راه آهن بجنگم. می‌خوام با نقاشی هام، با گل هام، با آواز خوندنم، با لبخندم، با شمع هایی که روشن کردم، با کتابایی که وقتی تو دکه‌م بی‌کارم می‌خونم و با بوی قهوه م تاریکی راه آهن رو، بوی دود قطاراش رو، سکوت و اخم مردمش رو و سر و صدای ریل ها و قطار ها رو شکست بدم. و شکستش می‌دم! فهمیدی؟ من؛ یه پیرمرد هفتاد و سه ساله راه آهن ترسناک رو شکست می‌دم! _اِلآی وصالی خاکستری عزیز:)🌚
شده آیابنویسی‌وغمت‌کم‌نشود؟!هرچه‌فریاد‌زنی‌،مرحم‌دردت‌نشود؟!شده‌روزی‌برسدبغض‌امانت‌ندهد؟!آنقدرگریه‌کنی‌،ولی‌هیچ‌زیادت‌نرود؟!
_پس زخم‌هایمان چه؟!💔