eitaa logo
متنِ‌سبز!
600 دنبال‌کننده
742 عکس
43 ویدیو
0 فایل
بخون عزیز من، برای تو نوشتم. آره، خودِ خود تو! دارم روحم رو براتون مکتوب می‌کنم:) کپی؟ متن ها فور بقیه‌ آزاد. شنوام @elay_13
مشاهده در ایتا
دانلود
آرامش جمکران>>>>
https://eitaa.com/meff_tah_313/523 هم جمکران و هم حرم به یاد مامانت بودم و جمکران دعای توسلم خوندم:)
https://eitaa.com/Dastneveshte_khatoon/1789 واقعا غیر منتظره بود😂 ولی اینجوری بدون هماهنگی دوستت رو ببینی بیشتر حال میده🌝
https://eitaa.com/array_400/22220 آقا واقعا همه‌ی دوستامو دونه دونه دارم می‌برم پیش شهید مختارزاده🥲
تقـدیـمی آرایـــــه شـــروع شــده !✨ شما این پیامو فور میکنید تو چنلتون🌴 و ما هم تا جــمعه یه تقدیمی پر و پیــمون نثــار چشماتون میکنیم .👀📲 • انبـاکس محـتویات تقدیمـی : 📦🔪 وایب چنلتون در قالب عکس + اسمتون از نظر من + تک بیتی+ یه نصیحت چند کلمه ای کلیشه ای + اگه دوست می‌شدیم کجا همو می‌دیدیم و چیکار میکردم خوشحال بشید 🌱 [جنسیتتونم درج کنید چون مورد آخر فقط مخصوص دختراس 🎀 ] —ظرفیت محدود تـــگ دونی 👇🏻: https://daigo.ir/secret/31121177288
خوشبحالتون روتین برقی دارید. ما برق رفتنمون هم نظم نداره.
هدایت شده از ❤️(:۳۱۳
نسل‌ما‌نسل‌ظهور‌است، اگربرخیزیم..!✋ اَلسَـلامُ‌عَلَیڪَ‌یـٰابقیَة‌اللّٰھِ‌فِۍ‌ارضِہ اینجا سعی میکنیم با امام زمان بیشتر اشنا بشیم💚 وچگونه سربازشون باشیم✋ https://eitaa.com/sarbaz_a_mahdi313 این کانال تا چند روز دیگه پاک میشه ولی فعالیت تو کانال جدید همچنان ادامه داره،لطفا لف بدید یامهدی🖐
هدایت شده از تقـدیـمی آرایــــه
می‌خوام یه قصه طولانی بگم : یه روز نیمه بارونی ،🌿 تو یکی از کتاب فروشی های انقلاب یه کتاب بهم چشمک زد و تا شیرجه زدم برش دارم دیدم یه دست دیگه خورد به دستم🫳🏻، ناخودآگاها خودمو عقب کشیدم و لبخند زدم از اینکه فهمیدم اون کتاب عجیب غریب توجه یه دختر دیگم جلب کرده تا اینکه طرف مقابلم با لبخند گفت😀: میخواستی برش داری ؟! راستش کتاب قشنگیه ، داستان یه دختر دو رگه فلسطینی لبنانیه که بعد از جنگ 7 اکتبر وضعیت پیچیده ای رو پشت سر می‌زاره . . :) 👐🏻✨ من فقط مبهوت لبخند میزنم و میگم : باید جالب باشه 🦦 سلیقه خوبی داری که دنبالشی چون راستش اولین باره میبینمش. توهم با لبخند دست جلو میاری و میگی : باران ! اسمم بارانه . . ؛ 🤝🏻 تهش نفهمیدم چیشد ولی تصویر پشت شیشه ها این بود که بارون می‌بارید و باران گرم‌ِ صحبت میتراوید . . . تا اونجایی که برای بچه هاش قصه میخوند : روزی روزگاری نیمه بارونی ، توی یه کتابفروشی به خاله آیه برخوردم . . :)🫂🫀🌱 *-برات کتاب می‌نوشتم تا سوپرایزت کنم✍🏻- [ برو مغازه ، شهامت بخر و پا توی دنیای بی رحم بیرون بزار ! ] — - برایِ من که پرم از فراق ، قصه نگو ، اگر کتاب تو باشی ، کتابخانه منم . .📚 _ —متـــنِ ســـبـز عزیــــزم