10.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نظر امریکایها در مورد کسینجر را با اصلاح طلبها مقایسه کنید.
#طنزیمات_روزانه
🆔@Labkhandghalam
هدایت شده از دورهها و کلاسهای آموزشی
سلام عزیزانم ✋😊🌱
قراره اینجا باهم کمی خلوت کنیم و با هم یه سِری آموزش ببینیم 😉👌
کمی آموزش آبرنگ ، خط معلی، کالیگرافی ،ماندالا ، عکس نوشته ،کوفی بنایی ،تکسچر، شعرو مطالب انگیزشی 💪
مطالب این کانال کاملا رایگان در اختیار دوستان خوبم قرار میگیره 😉
در واقع یه قراره ، یه قراربین منو امام خوبی ها ،نذرآقا امام زمان عج 🌺
اگه دوست داشتین و تمایل داشتین ازشون استفاده کنین و نذر ظهور حضرتشان گل صلوات هدیه بفرمایین 😊🌱
📲✅https://eitaa.com/joinchat/410190404C0fd8957864🌱
🔳 به بهانه ۱۵ آذر سالروز درگذشت نویسنده و روشنفکر معاصر، از منصوبین امام راحل، زنده یاد شمس آل احمد (برادر مرحوم جلال آل احمد)🔰
✍ سید شمس الدین و سید جلال الدین، فرزندان آیت الله سید احمد طالقانی(ره) و پسر عموی مرحوم سید محمود طالقانی بودند. شمس، از روشنفکران معاصر به شمار می رود. وی در دوران اوج گیری انقلاب اسلامی و پس از پیروزی آن، از جمله حامیان فکری و عملی آن بود و از همین روی نیز، راه خود را از بسیاری از همگنان خویش جدا کرد. وی پس از پیروزی انقلاب، از طرف امام راحل به عضویت ستاد انقلاب فرهنگی درآمد و همچنین، مدیر انتشارات رواق بود.
شمس، همچون برادرش جلال، از مدافعان مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره) بود و همچنین از ارادتمندان امام راحل و مقام معظم رهبری.
شمس، روز یکشنبه 15 آذر سال 89 پس از یک دوره بیماری طولانی ریوی به دلیل ایست قلبی در بیمارستان فرهنگیان شهید باهنر درگذشت.
جلال بیش از هر کسی بر زندگی و آثار او تأثیر گذاشته است و حتماً به همین دلیل است که پیش از پیروزی انقلاب و پس از آن، همه جا و به هر بهانه در آثارش از جلال گفته و خود در سایه ایستاده است. شمار زیادی از آثار زندهیاد جلال، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، زیرنظر و به همت و کوشش او چاپ و منتشر شد و از این نظر نیز شمس حق بزرگی بر گردن دوستداران جلال و آثار او دارد و به همین اعتبار میتوان گفت تاکنون هیچکس به اندازه او درباره جلال نگفته و ننوشته است.
🌹جهت شادی روحشان، الفاتحه مع الصلوات
📷 شمس (نفر سمت چپ) در کنار جلال آل احمد/۱۳۲۷ ش
🔰ادامه در بخش دوم🔰
🔰بخش دوم🔰
✅ توصیه های امام خمینی(ره) به شمس آل احمد
✍ امام خمینی(ره) به عنوان شخصیتی موثر در تاریخ معاصر ایران، شناخت دقیقی از جریانات فکری روزگار خود داشت. ایشان جریان روز روشنفکری را می شناخت و با برخی از روشنفکران گفت و شنودهایی نیز داشت. از جمله افرادی که امام به نیکی از آنها یاد می کند، مرحوم جلال آل احمد است. آنچه در پی می آید سخنان امام در دیدار با شمس آل احمد در 26 اردیبهشت 1359 است که در آن به مسئولیت ها و وظایف روزنامه نگاران می پردازد. شمس آل احمد در آن دوران سردبیر روزنامه اطلاعات بود.
بسم الله الرحمن الرحیم
من با خانواده شما سابقه دارم. با مرحوم پدر شما آقا سید احمد، و با مرحوم آقا سید محمدتقی - خدا رحمتش کند که در خدمت اسلام فوت شد - سوابقی دارم. منتها آقای جلال آل احمد را جز یک ربع ساعت بیشتر ندیده ام. در اوایل نهضت یک روز دیدم که آقایی در اتاق نشسته اند و کتاب ایشان – غربزدگی - جلو من بود. ایشان به من گفتند چطور این چرت و پرتها پیش شما آمده است. - یک همچنین تعبیری- فهمیدم که ایشان جلال آل احمد است. مع الأسف دیگر او را ندیدم. خداوند او را رحمت کند. شما را هم در تلویزیون گاهی می بینم. شما بهتر می دانید این اطلاعات و این کیهان وضعشان در سابق چطور بود، و حالا چگونه می باشد. مع الأسف همان طور که شما می دانید ما مبتلا به یک طایفه روشنفکر غربزده هستیم که هر اصلاحی در کشور بخواهد بشود نمی گذارند. در گذشته شاه نمی گذاشت، حالا اینها. اینان ولو همانها نباشند اما کار آن را می کنند. اگر ما بخواهیم یک روزنامه را بگوییم که به خط ملت باشید، تو روزنامه ای هستی که از ملت هستی و ملت هر چه می خواهد شما باید در روزنامه هایتان بنویسید، تا یک همچون صحبتی می شود و یک روزنامه ای که برخلاف مقاصد ملت و مقاصد اسلام است، و بی اذن هم منتشرمی شده، جلویش گرفته می شود یکدفعه می بینیم در روزنامه ها آن طایفه از روشنفکران شروع می کنند به اعتراض که خیر. خوب قلم آزاد است، اما هر قلمی؟! بیان آزاد است، اما هر بیانی؟! یک بیان است که یک مملکت را به دامن ابرقدرتها می اندازد. آیا این بیان آزاد است؟! این را ما بگوییم آزادی، که مملکت ما را به فساد بکشید؟! یک قلمی است که با صهیونیسم و امثال اینها روابط دارد. یک روزنامه ای که با بودجه آنها اداره می شود و خودشان تیراژی ندارند تا خود را اداره کنند. ما باید به اینها بگوییم آزاد هستید؟! کجای دنیا یافت شده که یک انقلابی بشود و اینهمه روزنامه داشته باشد؟ همه روزنامه ها را می بستند و یک، روزنامه ارگان خود حزب، مثلًا یا خود دولت را می گذاشتند باشد.
کجای دنیا اینطور آزادی به مردم داده بودند که به مجرد اینکه انقلاب پیروز بشود همه به میدان بیایند و هر چه می خواهند به هر کس بگویند، و تا پنج - شش ماه هم هیچ کس به کسی حرف نزد، تا فهمیدند به اینکه اینها یک دسته ای هستند در داخل که با خارج مرتبط می باشند، و بر ضد کشور و مصالح کشور دارند عمل می کنند. باز هم ما بگوییم که شما آزادید؟! فقط به واسطه کلمه آزادی! باید حدود آزادی آن چیزی باشد که ملت می خواهد. نه اینکه بر خلاف ملت آدم آزاد است. خوب من آزادم، یک تفنگ هم دستم هست بزنم یک کسی را بکشم. این چه آزادی است؟ آزادی موازین دارد، و بحمدالله شما اینطور که من تا حالا دیده ام و حرفهای شما را شنیده ام از روی میزان حرف می زنید. حالا که در مؤسسه اطلاعات وارد شده اید باز هم همان میزانی که از آزادی پیش شما هست و همان میزانی که در نشریات می باشد، که باید نشریات در خدمت این ملت باشد، و نه بر ضد ملت، با کمال قدرت و پشتکار مشغول شوید. شما قدرتش را دارید. به شما کسی نمی تواند بگوید مرتجع هستید. دیگران اگر بخواهند کاری بکنند، ممکن است ارباب قلم یک همچون حرفی را به او بزنند. اما نسبت به شما نمی توانند این حرف را بزنند. شما با قدرت عمل کنید و این عناصری که بر ضد مسیر نهضت و انقلاب و مصالح کشورند تصفیه و پاکسازی نمایید. خداوند ان شاء الله شما را موفق کند ./سایت امام خمینی(ره)، کد مطلب 2336 از رک: صحیفه امام؛ ج 12، صص 298 - 300
🔰ادامه در بخش سوم/پایانی🔰
🔰بخش سوم/پایانی🔰
✅ #انقلاب_اسلامی، بازگشتی به شیخ شهید علامه فضل الله نوری(ره)
✍ نوشتاری از: مرحوم شمس آل احمد 🔰
تحریم تنباکو توسط میرزای شیرازی و فتوای «الیوم استعمال تنباکو و توتون بای نحو کان در حکم محاربه با امام زمان صلواه الله علیه است» و همچنین زعامت و رهبری سیاسی چند تن از مراجع تقلید صدر مشروطیت، آیات عظام (همچون شیخ فضل الله نوری) نمونه های زنده تحرک روحانیت مبارز بود. اگر سلسله قاجار، ناچار شد تن به حکومت مشروطه بدهد، به علت پایداری مراجع روحانی بود. اما در تداوم انقلاب، روحانیت نقش مؤثر خود را از دست داد و عملاً از سیاست انزوا جست. دو علت عمده این انزوای سیاسی روحانیت، یا جدایی سیاست از روحانیت را باید در عوامل زیر جست:
۱- سیاست جهانی استعمار زمان، با فتوای میرزای شیرازی و تحریم تنباکو، در ایران مواجه با شکست شد. این ضربه، استعمار جهانی را متوجه نقطه مثبت منطقه کرد. این نقطه مثبت، نفوذ کلام بی رقیب روحانیت بود در توده مردم. آن چنان که حتی زنان حرم ناصرالدین شاه هم دیگر قلیان کشیدن و چاق کردن را ترک کردند. اگر طرف مذاکره سیاست استعماری دربار بود و اگر دربار، عامل زنده سیاست آن روز، حتی کلامش در اندرون و خانه خویش نفوذی نداشت، تنها چاره آن بود که روحانیت از این نفوذ کلام خلع شود.
۲- وقتی انقلاب مشروطه، به زعامت و رهبری انحصاری روحانیون، دربار را تا صحه و امضا گذاشتن به یک قانون، عقب نشاند، آن وقت این سئوال پیش آمد که آن قانون، چه قانونی باید باشد. آنچه بی تردید و یک قول، تمام روحانیون دوران می گفتند و در آن وحدت کلام داشتند، این بود که منصفانه و خداپسندانه نیست که تمایلات فردی یک تن به نام شاه، قانونیت داشته باشد. اما در این که چگونه تمایلاتی به جاست که قانونیت پیدا کند، بین روحانیت اختلاف سلیقه وجود داشت. و این اختلاف سلیقه در طی هشت ده ماه، تبدیل شد به اختلافات اصولی و اساسی. و روحانیت یکپارچه، منشعب شد به دو گروه:
الف: گروه طالب مشروطه مشروعه؛ کسانی بر این باور بودند که هیچ تمایلی جز تمایل پروردگار نمی تواند قانونیت داشته باشد. و تمایلات پروردگار در کتاب آسمانی قرآن مدون است. قانون گذار اصلی و به حق، خداست. مجاهد شهید، حضرت شیخ فضل الله نوری، جلوه شناخته شده این نوع باورمندی بود.
ب: گروه طالب مشروطه سلطنتی؛ کسانی که بعضاً، قرآن را قدر می گذاشتند. اما اداره جامعه را تنها با تکیه بر آن عملی نمی شناختند. شاید بین افراد این گروه آرا و افکار مونتسکیو و روسوی فرانسوی شیفتگانی یافته بود، افرادی که قانون را قراردادهای اجتماعی موضوعه می شناختند. قرادادهایی که باید بین افراد یک جامعه وضع و محترم و مجری شمرده شوند. تجلی این طرز تفکر، مجاهدان دوگانه، حضرات سید محمد طباطبایی و سید عبدالله بهبهانی، شناخته شده اند که به زعم من زیر سلطه فرزندان از فرنگ برگشته خویش بودند.
بروز این اختلاف و شکاف، سیاست استعماری را که گوش خوابانده و مترصد بود، در کار آورد. و آنان به تشویق و تحریض روحانی زادگانی چون پسران طباطبایی و بهبهانی و روحانیون جوان و فرصت طلب آن زمان چون تقی زاده، سید ضیاء طباطبایی، شیخ علی دشتی، محمد تدین، یعقوب انوار و امثالهم پرداختند. وجه مشترک اینها، آن بود که شیفته تمدن مغرب بودند. و به نقاط ضعف روحانیت آشنا بودند، به پشتوانه پدران روحانی شان، بین مردم نفوذ کلام داشتند. با این ویژگی ها، دامن همت و خدمت به کمر زدند و آتش نفاق را بین مراجع روحانی سه گانه (که جرقه اش در اختلاف سلیقه اولی بین آنان راجع به تدوین و تنظیم قانون اساسی به وجود آمده بود) دامن زدند. و مآلا" شدند رجال زادگان به مشروطیت رسیده ای که وظیفه اساسی شان آن بود تا زهر یا تیزی قانون اساسی اولیه را بگیرند که تأکید داشت مصوبات مجلس باید مورد قبول پنج تن از نمایندگان مراجع تقلید باشد [که طرح مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری، برای نظارت بر مصوبات مجلس بود]. انقلاب بهمن 1357 و حوادث پیروزمندانه سال اول انقلاب (تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی و تثبیت ولایت فقیه) نمی تواند دلیلی باشد بر حقانیت تلقی و برداشت آن گونه روحانیونی که در صدر مشروطیت قبول عام نیافتند؟ و این حوادث، ما را موظف نمی کند در قضاوت های قالبی مورخان مشروطه، که غالباً مقهور عواطف و احساسات و مجذوب ظواهر تمدن مغرب بوده اند، تجدیدنظری بکنیم؟
🔸برگرفته از: کتاب جلال، "از چشم برادر" تألیف، شمس آل احمد
✳️ @ShahidRabe
🔸 یمن را دریاب ... ! 🔸
📝#خاطره دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر
پدر داشت روزهای پایانی را میگذراند. دکترها برایش اصطلاحِ «سپسیس عفونی» را بکار میبردند. «سپسیس» یک بیماری خطرناک و مرگبار است که بر اثر واکنش شدید سیستم ایمنی بدن در برابر عفونت شدید ایجاد می شود. «سپسیس شدید» منجر به «شوک سپتیک» می شود. این شوک، فشار خون پدر را کمتر از ۷ کرده بود. بوسيله دارویی که دائم و بهتدریج به بدن تزریق میشد، سعی در جلوگيری از اُفت شدید فشار داشتند.
این حالات، پدر را در خوابی عمیق و متفاوت فرو میبرد؛ حالتی اغماء گونه ...
از شب، نوبت حضور من بالای سرشان است. حالتی رفت و برگشت دارند. بیهوش و هوشیار در نیمههای شب نگاهی به من کردند. «علی بیا !». بعد بلافاصله گفتند: «از یمن چه خبر؟!». متعجب نگاه میکنم. «با موشک کجا را زده؟». گویی نظارهگر واقعهای بوده که من از آن بی خبرم. میگویم: «خواب دیدید؛ ما الآن در بیمارستان نمازی هستیم». رویش را برمیگرداند. «نه، خواب نبود! یمن را دریاب. اخبار یمن را پیگیر باش. آخرالزمان از یمن آغاز میشود. از شلیک اولین موشکها !» بعد سکوتی طولانی کرد. دوباره میگوید «علی بیا!».
اشاره میکند که «سرت را جلو بیار». سرم را میچسبانم به دهانش. باصدای بیجوهرهای میگوید: «انشالله تو ظهور را درک میکنی!» مو به تنم سیخ میشود. میگویم «انشالله» و در دل، همۀ این فضا را حمل بر حال اغماگونه او میکنم و عبور میکنم ... تا اینروزها که اولین موشکها با جسارتی وصفناشدنی از یمن به سمت تمام منافع اسرائیل و آمریکا شلیک میشود ... و تنگهای که لقب مهمترین آبراهۀ جهان را یدک میکشد برای همه کشتیهای اسرائیل و آمریکا ناایمن شده. یمن یک تنه دارد صفآرایی و آبروداری میکند.
باز صدای پدر را میشنوم: «یمن را دریاب ...!»
(منبع)
@haerishirazi
🆔@Dailynotes20
نکات تأمل برانگیز استاد قرائتی در همایش امروز مبلغان نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاه ها/ قم؛
🔺منتظر حوزه و جامعه مدرسین نمانید / شما آخوندا به اندازه زلیخا عرضه ندارید!
#طلبه_خبرنگار
حجت الاسلام محسن قرائتی:
▫️بزرگترین محل تجمع اسلام شناس ها در جهان، قم است؛ بچه های قم باید بهترین بچه ها باشند، حال باید دید بچه های قم چطور تربیت شده اند، اگر خوب بودند که الحمدلله اما اگر خوب نبودند یعنی حوزه کم کاری کرده است؛ بیشترین کتاب طهارت را در حوزه نجف نوشته اند و از جمله کثیف ترین کوچه ها، کوچه های نجف است!
🔹ده ها هزار فاضل حوزوی در قم هستند و ده ها هزار دانش آموز دبیرستانی هم در قم هستند، عملا رابطه ای بین طلاب و دانش آموزان نیست، منتظر دعوت نمانید، خدا به موسی گفت اذهب الی فرعون؛ منتظر حوزه و جامعه مدرسین و علما و مراجع و یا دولت نباشید!
▫️اهمیت تبلیغ چهره به چهره بسیار بالاست، قرآن همه اش که نمی گوید یا ایها الناس، یک جا می گوید یا بنی یک جا می گوید یا ایهاالنبی و...
🔹بسیاری از پژوهش ها و پایان نامه ها عملا لغو و بدردنخور هستند، 350 اعوذ در دعاها داریم اما یکی از آنها را پیامبر ص هر روز می گفت: اعوذ بک من علم لاینفع!
▫️ ما آمدیم امتحان خبرگان بدهیم گفتند شما راجع به گوشت فلان پرنده یک رساله بنویس! گفتم نه من این گوشت رو خوردم نه بابام نه الان مشکل مملکت این گوشت هست!
🔹اگر طلبه طوری زندگی کرده که دخترش همسر طلبه نمی شود و پسرش حوزه را دوست ندارد، یعنی او احتمالا موفق نبوده است...
▫️آقای اعرافی به من گفتند ششصد درس خارج داریم، اما وقتی فقط ده درصد طلاب می خواهند مجتهد شوند، برای غیر این ده درصد چه کرده ایم؟ چرا همه باید درس های لازم برای اجتهاد را بخوانند؟
🔹من این روزها که از پا افتاده ام خیلی سخنرانی نمی روم اما برنامه های دانشگاه فرهنگیان را حتما می روم چون فرزندان این سرزمین را اینها درس خواهند داد.
▫️کدام آیه یا روایت به ما گفته پنجشنبه ها حوزه تعطیل باشد؟ خلبان، دکتر، نانوا و بقال همهه دارند کار می کنند اما ما پنجشنبه تعطیلیم!
سه هزار روز از عمر من تلف شده طی این سالها بخاطر این قاعده لغوی که در حوزه است؛ من مرد تحول نبودم که بگویم این قاعده را قبول ندارم، ما تفسیر نمونه را در همین ساعت ها و روزها نوشتیم!
🔹یک بار کسی متلکی به من گفت که اذیت شدم؛ گفت شما آخوندا به اندازه زلیخا عرضه ندارید! گفتتم چطور؟ گفت زلیخا یوسف را به زنها نشان داد و آنخا دستشان را بریدند اما شماها عرضه نداشتید یوسف دین را نشان نسل نو بدهید!
▫️ روحانی سنتی شست سال و هر روز مسجد می رود اما روحانی کارمند و دکترا گرفته ها روزهای تعطیل مسجد می رود و سی سال بعد هم بازنشسته می شود...
@sedayehowzeh
🆔@Dailynotes20
🔻عاقبتِ نقدِ منهای دقت:
تحریف دیگری و تناقض با خویش
🖊 مهدی جمشیدی
یادداشت آقای فرهاد فتحی در نقد موضع من در مناظرهی حجاب، گرفتار بیدقتهایی است که آن را هم نسبت به سخنم در مناظره، دچار «تحریف» ساخته و هم نسبت به سخن خود ایشان، دچار «تناقض». چند سطری دربارهی این نقد پریشان مینویسم.
۱. ایشان میگوید من ادعا کردهام که «الزام به حجاب»، ضروری دین است. در فیلم، چنین جملهای نیست. من گفتم اصل «حکم حجاب»، ضروری دین است نه الزام به آن. در این مقطع از بحث، هنوز سخن به روش اجرای حکم نرسیده بود، بلکه طرف مقابل، آشکارا به انکار دینیبودن «اصل حکم حجاب» پرداخت.
۲. ایشان بهگونهای تصویرسازی کرده که گویا من دربارهی «زنان بیحجاب» سخن از ضروری دین گفتم، حالآنکه روی سخن من با «طرف مناظره» بود که در مقام متفکر و روشنفکر، بحث نظری میکرد و تصریح نمود که حجاب، «حکم دینی» نیست. ازاینرو، به ایشان تذکر دادم که معنی کلامش، انکار ضروری دین است و در این اصل، تردید روا ندارد. بااینحال، ایشان متنبه نشد و به انکارش ادامه داد.
۳. بنده گفتم منکر حکم حجاب، به «شرط» اینکه انکارش با انکار نبوت تلازم داشته باشد، از اسلام خارج میشود. پس برخلاف ادعای ایشان، مطلق سخن نگفتم و «قید» را بیان کردم.
۴. ایشان در اواسط مقاله، به طور «مطلق» میگوید ولایت حضرت امیر -علیهالسلام- ضروری دین است اما در انتهای مقاله، به سخنی از امام خمینی استناد میکند که نشان میدهد این امر «فقط در صدر اسلام»، ضروری بوده است و اکنون نیست. همین نقل ایشان، ناقض و مبطل سخنشان است و نشان میدهد دستکم از نظر امام خمینی، حکم ولایت از ضروری دین به «ضروری مذهب» تغییر کرده است.
۵. من حتی برای ملاحظهی وضع مخاطب، هرگز از تعابیر «مرتد» و «کافر» استفاده نکردم و تنها گفتم کسیکه ضروری دین را انکار کند از اسلام، خارج است.
۶. دیگر اینکه ایشان به مخاطب خود القا میکند که من حجاب را «مهمتر» از ولایت علی -علیهالسلام- میدانم. در اوج حماقت و کجفهمیام اگر چنین نظری داشته باشم. ولایت او، «جان دین» و «روح ایمان» است؛ چنانکه نبوت بدون امامت، «نبوت ناتمام» است. حال آیا آنچه نبوت را دچار نقصان بنیادین میکند «مهم» نیست؟! اما سخن دربارهی ضروری دین بود و در ضروری دین، «حکم مشهور» ملاک است نه «حکم مهم»؛ یعنی ممکن است حکمی از دین، فرعی و دستچندم باشد اما به سبب اینکه «مقبول عامهی مسلمین» است، ضروری دین باشد ولی حکمی به عظمت و اهمیت امامت، ضروری مذهب باشد و نه ضروری دین؛ چون مورد توافق همهی فرق مسلمین نیست. اقتضای معنا و چهارچوب اصطلاح فقهیِ ضروری دین، اینچنین است؛ نه این که من در پی سبکساختن حکمی باشم که مایهی «اکمال» و «اتمام» اساس نبوت است. اصطلاح ضروری دین، از «زاویهی اثباتی» - و نه ثبوتی - به احکام مینگرد و دامنه و دایرهی دیانت را اینگونه تعریف میکند تا غیرشیعیان، نامسلمان انگاشته نشوند.
به پاسخ حکیمانه و هوشمندانهی امام خمینی به یک استفتاء حساس بنگرید که توحید و نبوت را اصل میشمارد: «عدل و امامت و ولایت علی -علیهالسلام- جزء ضروری دین است؟ و آیا منکر مسائل فوق، از جرگۀ مسلمین خارج می شود؟ بسمه تعالی. اگر خدا و رسول را قبول دارد، مسلِم است.»(استفتائات امام خمینی، ج۱، ص۳۹۲، سؤال ۸۸۰).
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🆔@Dailynotes20
فقط کالاهای اسرائیلی را باید تحریم کنیم یا #نرم_افزارهای صهیونیستی که سود و منافع مالی و اطلاعاتی آنها در جیب اسرائیل ریخته میشود را هم باید تحریم کرد؟
#طوفان_الاقصی
🆔@Dailynotes20
هدایت شده از موکب آنلاین با ولایت تا ظهور
نسخه رنگی 👆🏻
📊خلاصه آماری از دستاوردهای چهل ساله جمهوری اسلامی در یک صفحه A5 اینفوگرافی
👤🗣وقتی این چند تا آمار را حفظ کنید، توی بحثهایی که در مهمونیها، محل کار، تاکسی، مترو و... در میگیره و میگن جمهوری اسلامی چه کار کرده میتونید پاسخ بدید و روشنگری کنید.
🖨پرینت بگیرید و توی مسجد، مدرسه، مجموعههای تبیینی_انقلابی یا هر محیط دیگر پخش کنید.
#جهاد_تبیین
معمولی 👇🏻