eitaa logo
حوزه دانشجویی شریف
481 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
411 ویدیو
46 فایل
حوزه شریف، پایگاهی برای تبیین اسلام ناب واقع در دانشگاه صنعتی شریف طبقه منفی دو ساختمان ریاست تلفن: 66164010-021
مشاهده در ایتا
دانلود
🗓 🔸هفته پنجم_بخش اول 🔹🔹🔹درباره‌ی هویت و حقیقت علم چهار نظریه وجود دارد. 1. مطابق با واقع: تا قرن هجدهم میلادی پر مخاطب‌ترین نظریه همین تطابق با واقعیت بود و حرفشان این بود که هر آنچه یک واقعیت را به مانشان بدهد علم است. 2. انسجام : اگر یک نظریه، سازمان درونی داشته باشد و نقدی به آن وارد نشود یک نظریه‌ی علمی است. این نظریه یک نوع نگاه مکانیکی به علم دارد. (یک مجموعه قطعات زمانی ماشین می‌شود که تناسب میان اجزا وجود داشته باشدو خللی به آن وارد نشود.) 3. کارکردگرایی (پراگماتیسم): هر نظریه‌ای که در عمل مفید و کارآمد باشد یک نظریه‌ی علمی است. این یک نظریه‌ی آمریکایی است و ویلیام جیمز آمریکایی هم آن رامطرح کرده است. طبق این نظریه اگر علمی سودش تمام شود کنار گذاشته و حذف می‌شود. شاید اگر بخواهیم فلسفی‌ترین مدل حکومت را در دنیا نام ببریم جامعه‌ی آمریکا نمونه بسیار مناسبی برای آن باشد. 4. پذیرش جامعه‌ی علمی: هر گزاره‌ای را که جامعه‌ی علمی بپذیرد علم است. این نظریه منجر به دور و تسلسل می‌شود ولی طرفداران آن، این موضوع را پذیرفته‌اند. 🔹 سه نظریه‌ی آخر منجر به نسبی گرایی در علم می شوند.
🗓 🔸 هفته پنجم_بخش دوم 🔹🔹🔹تفکر مطابق با واقعیت را به عنوان پرکاربردترین نگاه بررسی می‌کنیم. این تفکر چهار اصل دارد. 1. واقعیتی هست. 2. واقعیت قابل شناخت است. این دوگزاره در پی هم هستند و اولی که پذیرفته شد دومی هم پذیرفته شده است. 3. خطا هم وجود دارد. 4. امکان تشخیص خطا از غیر خطا وجود دارد. 🔹🔹 هر واقعیتی یک نقیض دارد و آن نقیض خطاست. پذیرندگان این نظریه دربرابر اموری که مشاهده نمی‌شوند دو رویکرد دارند. یک گروه به طور کامل انکار و گروه دیگر در برابر آن سکوت می‌کنند و ازآن استفاده نمی‌کنند. نتیجه‌ی هردو برخورد یکی است و آن به حاشیه رفتن غیر مادیات است.
🔸هفته ششم_ بخش اول 🔹🔹🔹فلاسفه حقیقت علم را واقع نمایی می دانند اما در مصادیق واقعیت اختلاف دارند و بعضی واقعیت را محدود به ماده می دانند و بعضی آن را اعم از ماده می دانند و معتقدند غیب و شهود هم جزو آن محسوب می‌شود. 🔹🔹علم یا تک گزاره است که به آن "معرفت" می گويند یا رشته ی علمی است. همچنین علم سه لایه دارد. 1.مبانی فلسفی و متافیزیک 2.تک گزاره های علمی؛ 3.بنا و شاکله علمی؛ که دانش مدنظر نظریات مادی گرا فقط در این لایه شکل می گیرد. و فرآیند آن شامل مراحل نظریه پردازی و منظومه سازی است. 🔹دانش دو حیثیت دارد: _ یکی کشف یک واقعیت ما علم دینی و علم غیر دینی نداریم، علم شرقی و غربی نداریم.یک نظریه یا یک واقعیت را مطرح میکند و علم است یا مطرح نمی کند و علم نیست. علم خود به خود در جامعه ایجاد نمی شود و خودکفا نیست. نیاز به عالم دارد. به شرایط اجتماعی،به رابطه ی استاد-شاگردی و درک و طرح مسائل دارد.
🔸هفته ششم_ بخش دوم 🔹🔹🔹دومین حیثیت دانش شرایط اجتماعی، فرهنگی و ... است . امروز در جامعه شناسی مسائلی مطرح می شود که در آن جامعه اصلا مسئله نیست. مثلا برگزاری کنسرت در جامعه ی اروپا به دلیل بافت فرهنگی آن مسئله ای قابل بررسی است ولی آیا واقعا این مسئله امروز درد جامعه ی ماست؟ 🔹🔹کسانی که کشف واقعیت را اصل قرار می‌دهند حیثیت دوم را نادیده میگیرند و دچار جزم گرایی می شوند. یعنی به طور مثال میگویند راه پیشرفت شبیه فلان جامعه شدن است ولا غیر! و کسانی که حیثیت دوم را اصلا قرار می دهند، حیثیت اول را ناديده میگیرند و دچار نسبی گرایی می شوند. 🔹حکمای اسلامی می گویند نظریه ای علم است که مستدل و برهانی باشد. ما در کشف واقعیت نسبی گرایی نداریم. هرآنچه عقل گفت و برای شش برهان اقامه کرد هرمکتبي گفته باشد علم است. در مراحل طرح مسئله و فرضیه نسبی گرایی اشکال ندارد اما وقتی به نظریه رسید دیگر نسبی گرایی معنا ندارد.
🗓 🔸هفته هفتم 🔹🔹🔹ما پنج واژه مهم داریم که بسیار مقدس هستند و به هم ربط دارند و اصلا از هم جدا نیستند. "علم، عقل، اخلاق، ایمان، هنر" در گذشته اگر به کسی نسبت عالم می‌دادند، مایه‌ای از همه‌ی این پنج واژه را داشت. اما در دوران مدرنیته علم را به تجربه، عقل را به استقرا، هنر را به صنعت، ایمان را به خرافه و اخلاق را به سود و صنعت تبدیل کردند. 🔹🔹امروز در جامعه ما تصور مردم از هنرمند همان هنرمند متعالی قبل از مدرنیته است که مایه‌ای از علم، عقل، اخلاق، ایمان، هنر دارد. و این حد از تاثیر‌پذیری و تاکید روی هنرمندان به همین دلیل است. در حالی که هنر قبل از مدرنیته، هنر توحیدی و متعالی است ولی هنر امروز هنر ارسطویی است. این مغالطه ایست که اخیراً خیلی در جامعه‌ی ما انجام می‌شود. مثلا یک مسئول می‌گوید: هنر امر متعالی است. کنسرت هنر است. پس کنسرت یک امر متعالی و مخالف کنسرت مخالف هنر و تعالی است. در حالی که جنس هنر اول با جنس هنر دوم به طور کامل متفاوت است.