eitaa logo
『حـَلـٓیڣؖ❥』
275 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2هزار ویدیو
46 فایل
﷽ ‌‌ و قسم به دست علمداری ات...❗ • • • که تا پای جان .. پای پیمان خواهیم ماند..✋🌲 • • • حلیف ...👀🕊🖇 مقری به وسعت پیمان با علمدار حرم جمهوری اسلامی🍀 • • • • •کپی؟! •با ذکر صلوات برای ظهور آقا امام زمان •از تمام مطالب کاملا آزاد..🙂✅ • • • • • •
مشاهده در ایتا
دانلود
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀ •🌸°∞° •🌸° ✨﷽✨ ♥️ اون دونفر داشتند نزدیک می شدند... بچه‌ها تو مخفی‌گاه بودند... اسلحه هاشون رو اما مسلح کرده بودند... رفتار اون دونفر غیر عادی بود... بعد از ۵ دقیقه یه ماشین هم اومد سر قرار... چیز عادی نبود... برای تجهیز کردند یک سوژه یک نفر نهایت دو نفر می اومدند... - عمار..عمار.‌.یاسر.. -عمار بگوشم... - میتونی تو ماشین رو ببینی؟ - هوا تاریکه خوب نمیبینم... - حرکاتشون عادی نیست... آماده باشید... بی‌سیم زد به محمد... - عمار..عمار..جابر - عمار بگوشم... - جابر میتونی ببینی چند نفر تو ماشین هستند؟! - به خاطر تاریکی دقیق نمیبینم ولی احتمالا ۴ نفر هستند... - چقدر اطمینان داری؟ - تقریبا مطمئنم... ۴ نفر هستند... - حرکاتشون عادی نیست... آماده باشید... - از عمار به تمامی واحد ها... از عمار به تمامی واحد ها... -بگوشم - عمار بگوشم... دختر ها هم بی‌سیم داشتند... - عمار به گوشیم... - احتمالا عملیات لو رفته! آماده باشید... احتمالا کار به درگیری بکشه... تا جایی که میتونید کسی رو نکشید... دستگیرشون کنید... سه نفر از خانمها به ما ملحق بشند.. - مفهوم حدیث دختر ها رو صدا کرد... حدیث: آقا کمال خبر داد که عملیات لو رفته.. سه نفرمون باید بریم اونجا... زینب: چرا فقط سه نفر؟ حدیث:نمیدونم وقت تنگه.. من دارم میرم... زهرا: من حالم زیاد خوب نیست.. فکر کنم سرما خوردم.. شما برید به سلامت... حدیث: باشه پس اینجا نمون برو استراحت کن.. •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• آنچه خواهید خواند: کلت و کلاشینکف رو برداشتند.. روشن کردند.. لوکیشن میفرستم.. مصطفی رو نشونه گرفته بود..! افتاد... نزدیک ترین و امن ترین مکان.... ┄•●❥ •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞‌