eitaa logo
『حـَلـٓیڣؖ❥』
299 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2هزار ویدیو
46 فایل
﷽ ‌‌ و قسم به دست علمداری ات...❗ • • • که تا پای جان .. پای پیمان خواهیم ماند..✋🌲 • • • حلیف ...👀🕊🖇 مقری به وسعت پیمان با علمدار حرم جمهوری اسلامی🍀 • • • • •کپی؟! •با ذکر صلوات برای ظهور آقا امام زمان •از تمام مطالب کاملا آزاد..🙂✅ • • • • • •
مشاهده در ایتا
دانلود
🌳🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳 🌳🌳 🌳 رمان✨امنیتی ✨ مهمون ها رفته بودن و رسول زنگ‌زده بود و گفته بود که بابا باید عمل بشه. آقا محمد رفته بود سایت چون نیرو های سایت کم شده بود ... با رفتن آقا فرشید و منو و نرگس و رسول _ فقط آقا داوود و سعید و معصومه مونده بودن . البته خدارو شکر داستان فعلا خوابیده بود و داشتیم دنبال منبع اطلاعات رکس می گشتیم . ساعت ۱۱ صبح /// تهران بابا از ساعت ۵ داخل اتاق عمله . تا الان چند بار پرستار ها گفتن حالش خوبه . همه منتظر بودیم ... جراح یه خانم دکتر کار بلد هست . میگن تا حالا بالای ۱۰۰ تا جراحی موفق داشته . یه دفع در اتاق عمل به شدت باز شد و پرستار ها هر کدوم یه به سمت میرفتن و صدای داد و فریاد از داخل اتاق عمل میومد !!! رسول تا مرز سکته رفته بود و منم که بد تر ... رها مرخص شده بود و فهمیده بود که چه اتفاقی برای بابا افتاده و اول یه جنگ خوب با رسول کرد و الان هم نشسته بود رو صندلی و خیره به در اتاق عمل . هر پرستاری رد میشد سوال پیچش میکردیم ولی ... ادامه دارد...🖇🌻 آنچه خواهید خواند: همه چی داشت خوب پیش میرفت ... ✨با ما همراه باشید ✨ نویسنده:آ.م