"درب های بهشت"
✍مریم قدوسی
خیلی درد داشت ولی بخاطر دختر سه ساله اش به روی خودش نمی آورد و بیصدا اشک می ریخت.
وقتی انفجار شد خودش را روی نورای سه ساله اش انداخت و پهلویش ترکش خورد. پراز خون بود از شدت درد و خونریزی زیاد، نفسش بسختی می آمد و بر میگشت.
نورا بی تاب مادر بود، آغوشش را گشود و نورا را در بغل گرفت.
عزیزم، من خوبم، دخترم چیزی نشده که مادر ........
زخم هایش را بستند..
نورا را بغل کرد و کنار هم گوشه ی بيمارستان روی زمین درد می کشید و منتظر بود تا نوبت عملش برسد
ناگهان صدایی آمد، در کسری از ثانیه همه جا پر از نور شد......
وتمام، دردها تمام شد و دربهای بهشت به رویشان باز شد.
اللهم عجل لولیك الفرج
#دختر_سه_ساله
#درب_های_بهشت
╭─════════════•❖•─╮
🔸 شبكه نویسندگان حوزوی خراسان
(کانون مداد الفضلاء)
╰─•❖•════════════─╯
https://eitaa.com/joinchat/3164274938C4f975d6c1b