eitaa logo
حبیب‌اله بابائی
1.1هزار دنبال‌کننده
465 عکس
72 ویدیو
62 فایل
اسلام تمدنی و تمدن اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بورا ایران دی (اینجا ایران است) ترانه حماسی به زبان ترکی از خواننده اردبیلی، پارسا خائف @Habibollah_Babai
«بی‌پناهی زنان» در وضعیت آزادی مردان؟ (مقایسه‌ای بین آمریکا و ایران) به جرأت می‌توان گفت که در آمریکا آنچنان مزاحمتی از ناحیۀ آقایان نسبت به زنان وجود ندارد، لیکن نبود مزاحمت به زنان در آمریکا مربوط به جاهایی است که چراغ قانون روشن است و آنجا که چراغ قانون خاموش می‌شود (وقتی شب می‌شود، وقتی خلوتی پیش می آید، و وقتی به هر دلیلی ناامنی بوجود می آید) بی‌نظمی‌ها و تعرض‌ها به زنان شروع می‌شود. حفظ فاصله قانونی در صف (مثلا صف فروشگاه)، ممنوعیت قانونی لمس یکدیگر (don’t touch me)، خوف و هراس زنان از حضور در جاهای خلوت (مثلا زمانی که در اتوبوس شهری با یک مسافر مرد تنها می‌مانند) و یا واهمه از خروج شبانه از منزل به تنهایی، و همین‌طور قوانین شدید مجازات برای ارتباطات جنسی اساتید با دانشجویان دختر، همه به موجب تعرض‌های گوناگون و مزاحمت‌های جورواجور به زنان در وضعیت خلوت آمریکایی‌ها است. همین مزاحمت‌ها موجب شده است که زنان در آمریکا آن نقطه‌های خطر را درک ‌کنند و آنجا که حفاظ قانونی ندارند ریسک نکرده و حضور پیدا نکنند. به رغم همه این مراقبت‌ها از ناحیه خود زنان، و به رغم مرکزیت و مرجعیت قانون و آسانی وکالت و شکایت‌ در آمریکا (حتی در امور بسیار جزئی)، هنوز «قانون» نتوانسته است نقطه‌های کور و گاه آشکار اجتماعی در آمریکا را پوشش داده و برای زنان امنیت لازم را ایجاد کند. نظم اجتماعی در ایران برخلاف آمریکا، نه بر مبنای قانون، بلکه نوعا بر مبنای اخلاق و فرهنگ دینی و معنوی شکل می‌گیرد و قانون در برقراری نظم اجتماعی از جمله نظم مناسبات انسانی بین زنان و مردان یا اصلا بازدارندگی ندارد و یا بازدارندگی‌اش حداقلی و در نقطه‌های نزاع و دعواست. عدم بازدارندگی قانون آشکارا نه فقط در ساحت‌های سرباز (کوچه و خیابان) بلکه در فضاهای سربسته ای مثل دانشگاه‌ها، ادارات، و سازمان ها نیز هست که موجب بی نظمی‌های اخلاقی و حقوقی بین مردان (نه فقط پسران) و دختران می شود. حال آنچه که در ایران امروز و در شرایط پس از مهسا امینی در حال رخ دادن است تعلیق سامانه‌های نظم اجتماعی درایران است، تضعیف قانون از یک سو (تضعیف پلیس) تضعیف اخلاق و انجام رفتارهای وقیح و مبتذل از سوی دیگر (فحاشی و توهین)، و تضعیف دین از دیگر سو (توهین به روحانیت)، آنهم البته در سکوت و تماشای بسیاری ازعلمای غافل (که نمی‌دانند چه رخ می‌دهد) و روشنفکران خائن (که به خوبی می دانند چه رخ می دهد)، به کلی پایۀ نظم اجتماعی و امنیت بانوان را ویران می‌کند و آنها را از این پس آسیب‌پذیرتر و برای مردان لیبرال که مصرانه در پی کشف زنان و گاه غصب زنان و حظ از آنها هستند بی‌پناه می گذارد. امروزه کسانی که به آسانی فحاشی می‌کنند، به دیگران توهین می‌کنند، عمامه و چادر و روسری از سر می‌کشند و گاه به زنان محجوب در خانه نیز تعرض می‌کنند (مورد مهاباد)، همین جماعت و عقبه‌های فکری آنها، فردا با همین زنان مکشوفه کارهای دیگری خواهند کرد. بدین سان اشتباه است که ما دو وضعیت متفاوت غرب و ایران را با هم مقایسه کنیم، و پیامدهای آزادی جنسی و جنسیتی زنان را در این دو بستر متفاوت، یکی تلقی کنیم. آمریکا از قوانین و ضمانت‌های اجرایی بسیار صُلبی برخوردار است که در وضعیت بی‌اخلاقی می‌تواند حقی از حقوق زنان را تأمین نماید، ولی نظم اجتماعی ایران، نظم فرهنگی، اخلاقی و دین‌بینان است و در نبود اخلاق و دین، امکان تأمین حقوق از دست رفتۀ زنان و دختران از مسیرهای قانونی نوعا میسر نخواهد بود. @Habibollah_Babai
بحثی در باره «گفتگو» @Habibollah_Babai
🔸کرسی علمی- ترویجی مفهوم شناسی تمدن پارادایم ها و مسائل (منظری قرآنی) 🔰 گروه علمی مطالعات تمدن نوین اسلامی مرکز مطالعات پیشرفت و تمدن پژوهشگاه برگزار می‌کند: 🎙 با حضور: ⏰ سه شنبه 8 آذر ماه، ساعت 13 🏢 قم،سالن حکمت پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی 📡 حضور مجازی از طریق: 🌐 skyroom.online/ch/iict/tamadon 🔍 مشروح خبر👇 🌐 iict.ac.ir/paradaim 🆔 @Habibollah_Babai @iictchannel
قطر، بین نژادپرستی غرب و کینه همسایگان! امیره ابوالفتوح 23 نوامبر 2022 1-قطر نقطه عطف مهمی را در تاریخ خود و تاریخ روابط تاریخی عرب ها و مسلمانان با ورزش، رقم زد. برای نخستین بار در تاریخ، مسابقات جام جهانی در سرزمینی عربی و اسلامی برگزار می شود. قطر توانست مهم ترین رویداد ورزشی جهان را ساماندهی و برگزار کند و مراسم افتتاحیه ای خیره کننده و در سطح عالی به نمایش بگذارد. 2-قطر در مراسم افتتاحیه تصاویری از رشد فوتبال در این کشور در دهه های گذشته را به نمایش گذاشت تا به توسعه و پیشرفت و شکوفایی امروز خود رسید و حاضران به ویژه غربی ها را شگفت زده کرد چرا که رسانه های غربی- صهیونیستی تصویری از کشورهای عربی در ذهن آنها ایجاد کرده بودند که این کشورها را سرزمین هایی بیابانی روی ذخایر نفت و مملو از جدال و کشمکش نشان می دهد که ساکنانش در چادر زندگی می کنند و شتر و الاغ پرورش می دهند. این نوعی جنگ تمدنها بود که قطر با میزبانی جام جهانی آن را خنثی کرد. 3-آنچه دل ملت های عربی و اسلامی را شاد کرد، آغاز مراسم افتتاحیه جام جهانی با تلاوت آیاتی از قرآن کریم بود تا هویت اسلامی را که بخش جدایی ناپذیر قطر است، نشان دهد. قطر ثابت کرد عرب ها توانایی موفقیت و نوآوری را دارند و همین مسئله موجب حمایت همه ملت های عربی از قطر شد. همچنین قطر توانایی مدیریتی و سیاسی بالایی را در مقابله با تحریکات و حملات ایدئولوژیک بی سابقه به نمایش گذاشت و توانست موانع بزرگی را پشت سر بگذارد. 4-محاصره قطر توسط همسایگانش در منطقه خلیج فارس در سال 2017 بر شدت جنگ کثیف برای محروم کردن قطر از برگزاری جام جهانی افزود. این جنگ حتی بعد از مصالحه و توافق العلا در عربستان نیز متوقف نشد. همه گیری کرونا و حمله روسیه به اوکراین فرصتی طلایی به کشورهای همسایه قطر داد تا شایعاتی را درباره لغو جام جهانی 2022 منتشر کنند و رسانه هایشان نیز به این مسئله دامن می زدند. با نزدیک شدن زمان مسابقات نیز این رسانه ها شروع به دلسوزی برای دهها میلیارد دلاری کردند که قطر برای برگزاری جام جهانی هزینه کرده است. همچنین برخی سازمان های بین المللی تلاش کردند تفکرات و فرهنگ متفاوتی را القاء کنند مثل به رسمیت شناختن همجنس گرایان و منقوش کردن لباس بازیکنان به پرچم خاص آنان که در کشورهای اروپایی اجرا شد ولی قطر به شدت با این خواسته مخالفت کرد و از مهمانان خود خواست به سنت ها و مسائل اخلاقی در یک کشور عربی مسلمان، احترام بگذارند. 5-علت اصلی جنگ کثیف کشورهای غربی علیه قطر، سابقه این کشور در زمینه حقوق بشر و حقوق همجنس گرایان و حوق زنان یا حتی حقوق کارگران نبود بلکه این کشورها با برگزاری جام جهانی در سرزمینی عربی و اسلامی مخالف بودند و با این حملات، چهره نژادپرست و استعمارگر و خودبرتربینی و تکبر خود را به نمایش گذاشتند. ولی این تلاش ها نتوانست مانع برگزاری جام جهانی در قطر شود. 6-تداخل بین سیاست و ورزش مسئله ای است که از قدیم وجود داشته است و حملات شدید به قطر یکی از مظاهر روشن سیاسی شدن ورزش است. از این رو جام جهانی فوتبال صرفا یک رقابت ورزشی نیست بلکه میدان بزرگی است که سیاست ها و هویت ها و ایدئولوژی های مختلف در آن به رقابت و حتی کشمکش با یکدیگر می پردازند. در عین حال این رویداد ورزشی، فرصتی برای نزدیک شدن ملت ها به یکدیگر و آب شدن یخ ها در روابط بین برخی کشورها است که نمونه آن را در مصافحه روسای جمهور مصر و ترکیه بعد از ده سال قطعی روابط دوکشور و حضور ولیعهد عربستان در مراسم افتتاحیه شاهد بودیم هرچند رئیس امارات از فرصت حضور در این مراسم استفاده نکرد. لینک نوشته اصلی به زبان عربی 👇👇 https://arabi21.com/story/1476393/%D9%82%D8%B7%D8%B1-%D8%A8%D9%8A%D9%86-%D8%B9%D9%86%D8%B5%D8%B1%D9%8A%D8%A9-%D8%A7%D9%84%D8%BA%D8%B1%D8%A8-%D9%88%D8%AD%D9%82%D8%AF-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B4%D9%82%D8%A7%D8%A1#author_1907 @Habibollah_Babai
ششمین پیش‌نشست همایش «الهیات خدمت» با موضوع «یاریگری از دیدگاه صوفیه» به همت پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی و همکاری پژوهشکده فلسفه و کلام اسلامی و مرکز همکاری‌های علمی و بین‌الملل پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به صورت مجازی برگزار می‌شود: ◀️سخنران: استاد محمد سوری ◀️دبیر نشست: حجت‌الاسلام و المسلمین عباس حیدری‌پور ☑️روز: پنج‌شنبه 🗓تاریخ: ۱۴۰۱/۰۹/۱۰ 🕧ساعت: ۱۰ الی ۱۱:۳۰ 🏢قم، پردیسان، بلوار دانشگاه، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، طبقه سوم، تالار کوثر 🌐 لینک حضور در جلسه dte.bz/scscenter @Habibollah_Babai
تیم اندرسون (رئیس «مرکز مطالعات ضد هژمونی» در استرالیا): همه ایدهٔ «مهار»ِ ایران یا چین و یا روسیه، از منظر نگاه امپریالیستی، چیزی جز محدودسازی نفوذ مستقل و غیرقابل تحمل آنها نیست. و این، هیچ ارتباطی با دموکراسی، حقوق بشر یا هر بهانه‌ای دیگر ندارد. @Habibollah_Babai
هفتمین پیش‌نشست همایش «الهیات خدمت» با موضوع «الهیات مهرورزی (رویکرد فلسفی)» به همت پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی و همکاری پژوهشکده اخلاق و معنویت و مرکز همکاری‌های علمی و بین‌الملل پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به صورت مجازی برگزار می‌شود: ◀️سخنران: حجت الاسلام و المسلمین هادی صادقی ◀️دبیر نشست: حجت‌الاسلام و المسلمین مهدی فصیحی ☑️روز: پنج‌شنبه 🗓تاریخ: ۱۴۰۱/۰۹/۱۷ 🕧ساعت: ۱۰ الی ۱۲ 🌐 لینک حضور در جلسه dte.bz/scscenter @Habibollah_Babai
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم | بازشدن در خانه حضرت زهرا (س) برای اولین بار 👈داخل بیت حضرت را برای نخستین بار ببینید 🔹 در این فیلم به درخواست رییس جمهور چچن، درب خانه حضرت زهرا (س) به دست سعودی‌ها گشوده می‌شود و رمضان احمدوویچ قدیروف، جلوی چشم وهابی‌ها، خاک کف خانه بی بی را می‌بوسد و به در و دیوار آن تبرک می‌جوید. eitaa.com/monzer_ir @Habibollah_Babai
برخی ریشه‌های مشترکِ «نفرت» در دو سویۀ جریانات دینی و سکولار 1.نفرت و فرهنگ تنفر (hating culture) درمیان افراد جامعه در جهان غرب، امری ذاتی و برآمده است از تاریخ فردگرایی و خودمحوری (در نسبت خود و دیگری)، لیکن درایران امروز، نفرت امری عَرَضی و اما واقعی است. نخستین ریشه از این نفرت در ایران را می‌توان در دو گونه از «نفاق و دورویی» در دو سویۀ جناح فکری، اجتماعی و سیاسی در ایران دنبال کرد: الف) نفاق روشنفکری (نفاق شیک و مدرن)، کسانی که همیشه مدعی حق و قانون و صلح و آشتی بوده اند و اساسا خود را نماد کامل از «رجل مدرن» می‌دانند، لیکن در تقلید از مدرنیته صادق نیستند، و هرآنجا که مصالح فردی و حزبی‌شان اقتضا بکند و جایی که التزام به مدرنیته برای آنها هزینه و زحمت بیافریند به صورت فاحش و آشکاری خشونت و بربریّت را تئوریزه می‌کنند؛ و ب) نفاق سنتی، نفاق مذهبی، و گاه نفاق انقلابی در میان کسانی است که همواره خود را ملاک در مذهبی بودن و میزان در انقلابی بودن تلقی می‌کنند ولی نسبت به آنچه که از دین و مذهب می‌گویند و نسبت به آنچه که بزرگان انقلاب و نظام از تقوا در سیاست می‌طلبند و بدان توصیه می‌نمایند، کمترین اعتنا و اعتقاد را ندارند. 2.عامل دومی که نفرت را بر جامعه ایران عارض کرده، «ادبیات جهل» و «سطح فکری نازل»در دو سویه جریان‌های دینی و سکولار است. جریانات مذهبی، برخی از روحانیان و آنهایی که بلند گویی می‌کنند و نام و شهرتشان بزرگ‌تر از واقعیت‌ و شخصیت‌شان، و فرصت‌‌های پرزنت‌شان بیشتر از فرصت‌های مطالعه و تحقیق است، همواره در کلمات خامی که استفاده می‌کنند، جملات نسنجیده‌ای که به کار می‌برند، و تحلیل‌های سطحی‌ای که در تریبون‎های رسمی از مسائل اجتماعی و سیاسی و حتی از مسائل دینی ارائه می‌کنند ، موجی از نفرت و لجاجت را به بدنه جامعه پمپاژ می‌کنند و متأسفانه نوعا گوش شنوایی هم برای اصلاح نگاه و زبان گزندۀ‌شان ندارند. کمتر می‌توان به خاطر آورد خطابه‌های سیاسی و اجتماعی از این جمعیت را که به آرامش جامعه و به عقلانیت عمومی و اجتماعی کمک کند و تنش یا حاشیه‌ای را بوجود نیاورد. در طرف دیگر، ادبیات متکبرانه و همراه با استهزاء و البته مملوّ از تقلید و نادانی در میان جریان‌های به ظاهر مدرن است که خود را نماد علم و شعور و شرف، و دیگران را نماد جهالت و بی‌شعوری و بی‌شرفی می‌دانند و هرجا هم لازم شد به طور رکیکی فحاشی‌ می‌کنند. این جماعت که نوعا با ادبیات و مفاهیم ترجمه‌ای احساسات خجسته‌ای دارند و واقعیت و جاهلیت مدرن‌شان را پشت کلمات پر طمطراق غربی پنهان می‌کنند، در برخورد با جریان رقیب، بلکه حتی در برخورد با دانشجویان خودشان، و نیز در برخورد با اساتید همکار خود در دانشگاه بسیار خشن، تند و بی‌ادب هستند. 3.نمونه عامل دیگر در این میان، وجود «مَن‌خواهی‌های افراطی و آشکار» در میان جریانات مختلف سیاسی و حتی در بدنۀ فرهنگی جامعه است. کسانی هستند در دانشگاه‌ها و در حوزه‌های علمیه که دیگران را به جُرم دانشگاهی بودن و یا به جُرم حوزوی بودن قبول ندارند، همین‌طور کسانی هستند درمیان مدیران که نه تنها مدیران دلسوز از جریانات مقابل را به بازی نمی‌گیرند، بلکه مدیران لایق و پاک دست از جناح همسو ولی متفاوت از خود را هم به خدمت نمی‌گیرند. «من‌خواهی» در بدنۀ اجتماعی و سیاسی در ایران امروز باعث «شتابزدگی»، «سطحی‌زدگی»، و «عدم تمرکز» در نظام کارشناسی و نظام تصمیم‌گیری و همین‌طور نظام اقدام شده (کارهای صوری، پراکنده و پر طمطراق) است و نوعی از تکلیف بمالایطاق را برای این منحصران بوجود آورده است. این وضعیت بدان سبب بوده که نوعا در ساحت‌های زندگی اجتماعی و اکنون در عرصه‌های مختلف سیاسی، قرار بر این شکل گرفته که برای انبوهی از مسائل جاری، فقط تعداد اندکی از کارشناسان فکر کنند و احیانا همان تعداد هم در مقام مدیریت‌های کلان، اجرا و مدیریت کنند و دوباره احیانا همان تعداد هم به ارزیابی و گزارش‌دهی بپردازند و سپس هزینه‌های آن را متوجه همه بکنند؛ در حالی که اگر همۀ جامعه در تشخیص و اقدام مشارکت داده شوند، مسلما همه آنها نیز در دادن هزینۀ خطاها و اشتباهاتِ ملّی مشارکت خواهند کرد. @Habibollah_Babai
کامنت یکی از دوستان فاضل‌ به یادداشت فوق 👇👇 به نظرم سویه سیاسی یادداشت تان پررنگ است. دو سویه دیگر هم شاید بتوان افزود: ۱. سویه مدیریتی : مسئله کارآمدی دستگاه ها و کارگزاران تقنینی، اجرایی و نظارتی را نمیتوان در نفرت زایی نادیده گرفت. ۲. سویه رسانه‌ای : انفعال رسانه‌ای کشور و در مقابل حضور فعالانه رسانه‌های معارض به اضافه پدیده اخبار جعلی هم عامل موثری است. البته ممکنه عامل موجده نباشد اما عامل شتاب دهنده حتما هست. @Habibollah_Babai
✍️رهیافت من از مناظره امشب آقایان دکتر محبی و دکتر برهانی: (یادداشتی از دکتر جعفر صادق‌منش) ✅️۱- زمان شناسی بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیه السلان در اعلام میزبانی و دعوت دو بزرگوار برای مناظره در فضای هجمه های گاه غیر علمی مخالفان و موافقان حکم اعدام یک اغتشاشگر به اتهام محاربه ، بجا و ستودنی بود. ✅️۲- برگزاری این مناظره، حرکت در جهت درست احیای جایگاه گفتگوی علمی به عنوان سنت حکیمانه و آزاداندیشانه صاحب نام این دانشگاه حضرت امام صادق علیه السلام بود و انتظار می رود این حرکت نه تنها متوقف نشود که در گامهای بعدی تقویت، ارتقا و توسعه یابد. ✅️۳- برگزاری این مناظره عیار منطق و استدلال حقوقی هر یک از دو طرف را برای تبیین ارکان تشکیل دهنده جرم محاربه و کیفر آن با لحاظ مواد قانونی مرتبط به خوبی روشن کرد. ✅️۴- پایبندی به رعایت ادب و احترام و تلاش برای پرهیز از جوزدگی و دعوت طرفداران به ارامش و سکوت، نمره اخلاق هر دو طرف مناظره را نمره ای قابل قبول کرد. ✅️۵- نظام مندی مطالب، روشمندی گفتگو، تمرکز روی موضوع مناظره و تسلط بر ابعاد موضوع بحث از نقاط مثبت آقای دکتر محبی بود. ✅️۶- اهتمام آقای برهانی به حقوق متهم به عنوان بحثی کبروی نقطه مثبت ایشان بود ولی صحبتهای آقای دکتر برهانی بیشتر خطابه بود و بیان قواعد و اصول کلی فقهی بود. ✅️۷- خلط سوء نیت خاص با قصد نتیجه در جرایم مقید مثل محاربه خطای فاحش آقای دکتر برهانی بود که البته خیلی دیگر از حقوقدانان کیفری ما گرفتار چنین خلطی هستند. ✅️۸- به کارگیری کلمه "اغتشا"ش توسط آقای دکتر برهانی برای تبیین وضعیتی که نیروهای امنیتی تکلیف به برخورد با آن دارند اتفاق خیلی خوبی بود که ناقص ماند چون ایشان روی ملاحظاتی که داشتند کلمه را ناقص رها کردند! ✅️۹- آقای برهانی در خصوص ایراد آقای محبی مبنی بر اظهارنظر بدون اطلاع درباره جرئیات پرونده مورد بحث، پاسخی نداشتند به ویژه آنجا که آقای محبی با قرائت بخشی از اظهارات متهم، نادرستی ادعای آقای برهانی را به روشنی نشان داد. ✅️۱۰- تبیین دقیق دایره شمول "مردم" به عنوان آماج سلاح و تفریق بین قصد ارعاب به عنوان سوء نیت خاص با ناامنی در محیط به عنوان نتیجه لازم برای تحقق جرم محاربه و نیز روشنگری نسبت به این که برای محاربه ۴ سوء نیت خاص با حرف یا به هم دیگر عطف شده اند و وجود هر یک از این سوء نیتها برای تحقق جرم یاد شده کافی است از دیگر توفیقات آقای محبی بود. ✅️۱۱- نکات دیگری هم هست که بیان آنها را دارای اولویت نمی دانم. ✅️۱۲-از خداوند برای هر دو بزرگوار و برادر عزیزم آقای دکتر شاطری پور که جلسه را به خوبی مدیریت کردند عاقبت بخیری طلب می کنم. ج.صادق منش ۲۰/۹/۱۴۰۱ http://eitaa.com/sokhanesadeed @Habibollah_Babai
صعود مراکش در وضعیت رقابت تمدنی صعود مقتدرانه مراکش به مرحله یک‌چهارم نهایی (با حذف اسپانیا) و سپس به نیمه نهایی (با برد مقابل پرتغال) آنهم با نماد فلسطین، شاید برای نوع دولت‌های اسلامی جالب و جذاب نباشد، ولی بی تردید برای امت اسلام، برای وحدت جهان اسلام، و برای احیای امید در میان مسلمانان و بلکه فراتر از آن برای هویت‌یابی مستضعفان (آنجا که طرفداران کشورهای آمریکای جنوبی هم با نماد فلسطین حضور پیدا کردند) از اهمیت زایدالوصفی برخوردار است. از این پس بازیکن‌های مسلمان زیادی در کشورهای اروپایی توپ خواهند زد، تماشاگران زیادی هم مسابقات برخی کشورهای مسلمان را تماشا خواهند کرد، نوجوانان ما بازیکن‌های نمونهٔ دیگری را نیز الگو خواهند گرفت، و از این پس ماها در کنار تماشای بازی‌های منچستر سیتی و بارسلونا از بازی‌های فوتبال آفریقایی هم لذت خواهیم برد. فوتبال مراکش (هر رتبه‌ای که در نهایت کسب کند) در کنار ظرفیت‌های ورزشی دیگر کشورهای اسلامی مانند والیبال، کشتی، تیراندازی، وزنه‌برداری و غیره، آنهم در کنار مدیریت ورزشی قطر در برگزاری موفق جام جهانی، جای آبرومند دنیای اسلام را در رقابت‌های جهانی ورزش برجسته ساخت و نشان داد که در برخورد تمدن ‌ها (به قول هانتینگتون) و در رقابت‌های تمدنی در درون تمدن‌ها (به قول شیرین هانتر) جهان اسلام قابلیت ‌های تمدنی بزرگی دارد که در آینده نزدیک آن توانایی از فوتبال و ورزش به دیگر حوزه‌های تمدنی تسری و توسعه خواهد یافت. از این جهت رخداد فوتبال مراکش برای جهان اسلام خبری مسرت‌بخش و برای دنیای غرب بی‌شک نگران کننده خواهد بود. این پدیده از یک سو ظرفیت تمدنی ورزش‌ بویژه فوتبال برای جهان اسلام را آشکار کرد و از سوی دیگر همبستگی‌های پنهان بین امت‌ها را ظاهر نمود که چگونه در برد ایران مقابل ولز مردم پاکستان و یمن و لبنان خوشحالی می‌کنند و در برد مراکش مقابل پرتقال بسیاری از کشورهای اسلامی در کنار فلسطین شادی می‌کنند. نکته مهم در این بین سهم بازیکن‌های آفریقایی‌ در پیشرفت فوتبال دنیا و تیم‌های مهمی همچون فرانسه، هلند، اسپانیا و انگلستان است. در این عرصه بسیاری از بازیکن‌های حرفه‌ای آفریقا در کشورهای اروپایی و تیم‌های بزرگ دنیا توپ می‌زنند، لیکن برد مراکش و صعود آن به عنوان یکی از چهار تیم برتر دنیا زمینه را فراهم کرد که پس از این، بازیکن‌های آفریقایی به جای بازی در تیم‌های اروپایی، در کشورهای خودشان و با فرهنگ خودشان و برای تقویت اعتماد به نفس تماشاگران خودشان به میدان بروند، و این البته دستاورد بزرگی است که تیم مراکش آن را رقم زد. البته ورزش ایران، جامعه فوتبالی، برخی از گزارشگرانی که مسابقات را گزارش می‌کنند، و برنامه‌های کارشناسی ما در صدا و سیمای ایران هنوز درک روشنی از سطح هویتی و تمدنی موضوع فوتبال ندارند و لذا نمی‌دانند که با برد مراکش خوشحالی بکنند یا از کنار آن با بی تفاوت بگذرند. در نگاه تمدنی، فقط ورزش قهرمانی و پهلوانی نیست که نماد تمدن به حساب می‌آید بلکه نمادهای دیگری نیز مانند نماد علم، نماد هسته‌ای، نماد معنویت، نماد استقلال سیاسی، نماد صنعت، نماد سلامت، نماد مقاومت موشکی و نمادهای دیگر تمدنی که هر یک از آنها از گوشه‌های مختلفی از جهان اسلام در حال رشد و پیدایش است که آرایش جهانی متفاوت را در آینده‌ای نزدیک نوید می‌دهد. @Habibollah_Babai
🔴اگر دعوا بر سر زندگی‌است، قصاص، زندگی می‌بخشد... ایده ی زندگی که این روزها بر سر زبان هاست، صدسالی است که در آرای غربیان با اهتمام نیچه تناورده‌شد. او، علیرغم آن‌که ادیان ابراهیمی را متهم به سلب زندگی می‌کند، بر این باورست که چند آموزه‌ی اسلام یعنی زندگی.... او می‌گوید سرکوب، آن‌گاه که زندگی و ادامه‌ی آن را سلب می‌کند، معنا می‌یابد. از همین رو، بر مسیحیت می‌تازد. چرا که مسیحیت بر این باورست که "با شریر مقاومت مکنید، بلکه هر که به رخسارۀ راست تو طپانچه زند، دیگری را نیز به سوی او بگردان (انجیل متی 5/ 39)." و به نظر وی، این گزاره، سرکوب کرامت انسان است و سرکوب آن، یعنی سرکوب زندگی.... او که اسلام را از حافظ و حسن‌الصباح می‌شناسد، بر این باورست که حکم جهاد در اسلام، برخلاف آموزه‌های مسیحیت، تو را به جنگ برای کرامت انسانی‌ات رهسپار می‌کند و از همین رو، جهاد را "حکمی برای زندگی" برمی‌شمرد. او اسلام سیاسی را هم بخشی از ایده‌داشتن اسلام برای زندگی می‌داند. یکی از مشکلات جهان غرب، دقیقا مساله‌ی انتقام است. حواشی "حدود انتقام" حقوق‌دانان و جامعه‌شناسان زیادی را درگیر این مساله کرده که مساله‌ی آن‌ها، سیری‌ناپذیری انسان در "عطش انتقام" و تعیین حدود آن است. در این میان، برایان ترنر، محقق نیچه‌ای انگلیسی‌، اذعان می‌دارد که "باید اهمیت سیاسی این گزاره کتاب مقدس درک شود که خداوند می‌گوید: انتقام از آن من‌ است. و انتقام باید از عرصه‌ی سکولار_آن‌گونه که در وضع فعلی غرب است_خارج شود."(Turner,1984:260) اگرچه مسیحیت، عملا ایده‌ی خاصی برای حد انتقام در زندگی دنیوی انسانی ندارد، اما اسلام، بعنوان دین خاتم و دینی برای زندگی_نه فقط دینی برای مابعد مرگ_ حدود قصاص را معین کرده است. و این، تفسیری است از آیه شریفه ۱۷۹سوره‌مبارکه بقره که " و قصاص، برای شما، زندگی است، باشد که بپرهیزید". اگر دعوا بر سر زندگی‌ست، قصاص، برای زندگی و بخشی از زندگی‌ست.... ✍مریم منصوری @azmanegasht
جوانان پر از شبهه هستند و حوزه کار خودش را می کند! 🎙پرفسور مهدی گلشنی: ...حوزه کار خودش را می‌‌کند؛ به این دلیل که کاری به مقتضیات روز ندارد که این‌ها چیست و چه چیزی در محیط‌‌های دانشگاه و ... می‌‌گذرد، لذا جوانان پر از شبهه هستند. چند هفته قبل بود که سه دانش‌آموز دبیرستان نزد من آمدند که می‌‌گفتند، خدا اصلاً یعنی چه؟ برای ما کتاب معرفی کنید. در غرب یک فیزیکدان تراز اول می‌گوید که جهان از هیچ شروع شده است و در اینجا می‌خواهند با فلسفه ملاصدرا جواب او را بدهند!!... یک وقتی بود که الحاد از فلاسفه سرچشمه می‌‌گرفت و مثلاً از هیوم، اما الآن انجمن فلاسفه خداباور تشکیل شده و اعضای زیادی نیز دارد. یکی از این فلاسفه ملحد می‌‌گوید که بیست درصد از فلاسفه خداباور هستند. بنابراین در غرب به شدت تغییراتی ایجاد شده و گفت‌‌وگو با فلاسفه خداباور بسیار زیاد شده است؛ این کاری است که علامه در زمان حیات خود انجام می‌داد و از این جهت از زمان جلوتر بود... 🔻ادامه 👇 https://iqna.ir/00GCLg @Habibollah_Babai @kashkolenab
گونه‌های «سکوت» در حوزه‌های علمیه ۱. سکوت اعتراض (سکوت سیاسی) بدون شک برخی از سکوت‌های حوزه سکوت اعتراض به سیاست‌های حاکم بر جامعه است. البته برخی از این اعتراض‌های حوزه دلسوزانه و از روی صداقت و برخی نیز از سر حسادت و کینه است. البته برخی از معترضانِ سکوت‌کرده شاید ندانند امروزه سکوت‌شان فقط به رد یا نقد نظام و سیاست منتهی نمی‌شود بلکه به رد و نقد تشیع و بلکه اسلام نیز می‌انجامد. شکل‌گیری برخی از حرکت‌های الحادیِ متفاوت بعد از مهسا امینی نشان از همین نکته دارد که تفکیک نظام از دین یا از تشیع هرچند به لحاظ ذهنی متصور و ممکن است ولی به لحاظ واقعی و اجتماعی نامعقول و ناممکن است. ۲. سکوت در فشار ‌(سکوت روانی) در پی شکل‌گیری سکوت‌های معنادار و معترضانه در حوزه، سکوت دیگری شکل گرفته و آن «سکوت ترس» است، ترس نه صرفا از ترس و هراس از نهادهای امنیتی بلکه ترس از شبکه‌های علماییِ داخل حوزه است که با لابی‌گری‌های گوناگون افراد متفاوت از خود را از شبکه‌های خود می‌رانند و آنها را همه جوره در فشار قرار می‌دهند تا کسی در حوزه موضعی مخالف آنها نگیرد، و کسی هم اعلام رای موافق در همراهی با نظام نکند. ۳. سکوت در حاشیه‌ماندگی (سکوت تبعیض) نوع سوم سکوت، سکوت فرهیختگانی است که اهل فضل و دانش‌اند، لیکن چون فرصتی در اختیارشان گذاشته نمی‌شود و دعوتی از آنها صورت نمی‌گیرد و برای حل مسئله‌های نظام، نظرشان مسموع نمی‌شود، ناگزیر و از سر ناچاری حرف نمی‌زنند و یا نمی‌توانند حرف بزنند. در این بین مشکلی وجود دارد و آن عدم سکوت کسانی است که بیش از اندازه و در همه حوزه‌ها حرف می‌زنند. برای به حرف آوردن برخی از اهل سکوت، باید برخی از حرافان را ساکت کرد. ۴. سکوت خلوص (سکوت معنوی) جریانات زیاد و فضلای بسیاری نیز در حوزه هستند که هم بسیار فاضل‌اند و هم برخوردار از دانش اجتماعی و هوش تحلیلی بالا هستند و هم در مقام کنش‌گری بسیار بیش فعال‌اند ولی خلوص‌شان و عشق گمنامی‌شان اجازه نمی‌دهد که خود را اعلان و آشکار کنند. به عنوان فردی که تقریبا ۳۰ سال است در حوزه هستم و قریب به ۲۰ سال در دانشگاه‌های مختلف هم درس خوانده‌ و هم درس داده‌ام، سطح پیشرفت علمی، پژوهشی و اجتماعی در حوزه را بسیار جلوتر و پیشرفته‌تر و موثرتر از دانشگاه می‌بینم و تصورات قدیمی و کهنه از حوزهٔ امروز را اساسا صائب نمی‌دانم و ظرفیت‌های بالفعل، و نه بالقوه، حوزویان را در مقام تئوری‌پردازی و کنش‌گری اجتماعی بسیار بالا و بی‌بدیل می‌بینم. @Habibollah_Babai
رخنه از درون انقلاب موضوع «تقوا» یکی از موضوعات الهیاتی اجتماعی است که در تحلیل مسئله‌های اجتماعی ایران امروز کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد. این در حالی است که نه تنها جبهۀ غیرانقلابی از خلاء خویشتن‌داری حداقلی یا همان خودبانیِ مدرن (تقوای مدنی) رنج می‌برد بلکه تعدادی از انقلابیون موثر نیز از نبود تقوای عُرفی و عمومی (تقوای حداقلی در یا ایها الناس اتقوا) و تقوای دینی و ایمان اجتماعی (تقوای حداکثری) به صورت توأمان دچار کاستی‌های جدی و آسیب‌های کُشنده هستند. از همین منظر یکی از نقطه‌های عزیمت‌ در صورت‌بندی نزاعات اجتماعی ایران امروز، نبود تقوای سنتی و مدرن به صورت توأمان در دوسویۀ برخی از جریانات انقلابی و غیرانقلابی است. یعنی در این نقطه و در فرایند تحولات اجتماعی برخی از جریانات موثر در جامعه، تقوای سنتی و تقوای مدرن را همزمان از دست داده‌اند و در نبود تقوا آرزومندانه در پی ایجاد نظم و همزیستی اجتماعی می‌روند. هر چند در نگاه نخستین تقوی یک امر فردی و باطنی است، لیکن دقت در آیات قرآنیِ مربوط به تقوی نشان می‌دهد که تقوی جنبه‌های اجتماعی مهمی دارد و موجب مصونیت اجتماعی در برابر و در مواجهه با دشمنان (ان تصبروا و تتقوا لا یضرکم کیدهم شیئا، آل عمران/ 120) می‌شود، و در مقابل بی‌تقوایی زمینه را برای مکر و کید دشمن و آسیب‌دیدگی جامعه اسلامی فراهم می‌نماید. طبق آیات نخست سوره بقره، تقوی پدیده‌ای ماقبل از ایمان است و نه بعد از ایمان، و برای مومن شدن و بلکه مومن ماندن باید همچنان تقوا پیشه کرد و فقدان تقوای فردی زمینه‌های زوال ایمان شخصی را فراهم می‌کند، و نبود تقوای جمعی نیز زمینه را برای اضمحلال ایمان در جامعه آماده می‌سازد. فرایند زوال ایمان در بستر اجتماعی امروز، می‌تواند بسیار پیچیده‌تر و پیشرفته‌تر انجام یابد و امکان بازگشت ایمان فردی و اجتماعی در بستر بی تقوایی‌‌های مکرر و تودرتو را سخت و گاه ناممکن بنماید. در ادبیات مدرن و در نظریه‌های تمدنی، نظم و انضباط اجتماعی نه صرفا با عامل قانونی بلکه با نوعی از پروردگی انسانی (cultivation) بوجود می‌آید، و آنگاه صفت بارز شهروند متمدن در دولت مدرن هم نوعی ظرفیت درونی برای انضباط شخصی (self-regulation)، خویشتن داری (self-restraint) و کنترل‌نفس می‌شود. اما در ادبیات دینی و در سیر تاریخ تمدنی اسلام، آنچه نظم و انضباط اجتماعی را موجب شده است، نوعی از خودبانی، خودکنترلی، و پرهیزکاری (piety) در اتمسفر ایمانی و الهی بوده که به گفتۀ مارشال هاجسن موجب نوعی از ذهنیت و عقلانیت پرهیزکاری (piety minded) در سطح جامعه می‌شود و تنش‌های اجتماعی را کمتر می‌سازد. اکنون آنچه می‌توان در ایران امروز آن را مشاهده کرد، فقدان توأمان تقوای فردی و تقوای اجتماعی، و نبود همزمان تقوای عرفی و تقوای دینی در برخی از مدیران انقلابی و غیر انقلابی است. انتظاری که از جریانات غیردینی، جریان‌های غیر انقلابی و ضد انقلابی می‌توان داشت، داشتن تقوای مدنی و خویشتن‌داری‌ در سطح مناسبات سیاسی و اجتماعی و ملی است که سوگمندانه به موجب فقدان تربیت مدرن در میان مدعیان مدرن، آن میزان از خویشتن‌داری مدنی که در میان شهروندان غرب وجود دارد، در میان شهروندان غرب‌گرا یا غرب‌زده در جامعه ما وجود ندارد. ادامه 👇👇👇 @Habibollah_Babai
ادامه از بالا👇👇 و انتظاری هم هست از جریانات دینی و انقلابی، و آن برخورداری از تقوای دینی یا دست‌کم همان تقوای سنتی و یا حداقل تقوای عرفی و مدنی است. لیکن به رغم وجود خیل انبوهی از انقلابیون پاک و پرهیزکار، نشانه‌های بسیاری وجود دارد از ظهور نسلی انقلابی‌نما در درون جبههٔ انقلاب (نفوذ بی‌تقوایان در نظامی که اسس علی التقوی بوده) که نه ملتزم به تقوای سنتی هستند، نه برخوردار از تقوای دینی و نه آشنا به تقوای عرفی و مدرن. مدیرانی که بی‌مناسبت و بدون تخصص در دولت انقلابی و نظام اسلامی مسئولیت قبول می‌کنند (مدیران ارشدی که بدون تخصص از یک پست بی‌ربط به پست بی‌ربط دیگر نقل مکان می‌کنند) ، کسانی که در مسند مسئولیت اهل پاسخگویی نیستند و به هیچ وجه در قبال کرده‌هایشان (مثل موضوع خودرو) توضیح نمی‌دهند، مسئولینی که در تصمیم‌های خود ناصادق و دروغگو هستند (هنوز حقوق را بالا نبرده، دلار را بالا می‌برند)، و آنهایی که در داوری‌ها و قضاوت‌هایشان بین خود و دیگران تبعیض قائل می‌شوند و ضعف‌های دیگران را بیشتر از نقطه ضعف‌های خود، و نقطه‌های امتیاز و مثبت خود را بیشتر از نقطه‌های قوت دیگران می‌بینند، همه از مصادیق به اصطلاح انقلابی‌هایی هستند که فاقد تقوای دینی و الهی بوده و خارج از گفتمان انقلاب اصیل در گفتار و کردار امام خمینی و مقام معظم رهبری قرار دارند. امروزه یکی از نقطه‌های آسیب گفتمان انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی، همین نسل از بی‌تخصص‌های بی تقوا هستند که نه از خدا پروا دارند و نه از نظام. و بخشی از پدیدهٔ «الحاد نو» در جامعه ایرانی نیز محصول همین پدیده بی‌تقوایان انقلابی‌‌نماست. @Habibollah_Babai
قابل توجه علاقمندان مطالعات تمدنی: دانشگاه باقرالعلوم ع برای اولین بار در ایران، در رشته «مطالعات نظری تمدن» در مقطع دکتری دانشجو می‌پذیرد. @Habibollah_Babai
«کوثر» و معنای تمدنی آن (1) تمدن در نگاه فلسفی و اجتماعی به مثابه «کلان‌ترین نظام مناسبات انسانی» و در نگاه اخلاقی به مثابه «انباشتِ خیرات کثیر و کلان» همواره با مقولات کلان انسانی و مسائل بزرگ اجتماعی ارتباط دارد. یکی از نکته‌های مهم در قرآن در صورت‌بندی تمدن اسلامی، مقولۀ «خیرِ کلان» و صورتبندی اجتماعیِ آن است، اینکه اساسا «خیر» از منظر قرآنی در چه فرایندی تبدیل به «خیر بزرگ» می‌شود و در مقیاس امت اسلام و یا در مقیاس کلان بشری نقش‌آفرینی می‌کند؟ این پرسش، محور اصلی و مرکزی در این مقاله خواهد بود تا با تأکید بر آیه 261 از سورۀ بقره («مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ‏ في‏ كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليم‏»)، فرایند کلان‌شدگیِ خیر در ادبیات و در منطق قرآنی را نشان داده و از آن خوانش تمدنی ارائه بکند. آیۀ مزبور یکی از شاخص¬ترین آیاتی است که به خیر کلان و مکانیسم این کلان‌شدگی اشاره کرده است. این آیه با بیان مثالی به تبیین چگونگی کلان‌شدگیِ خیر و نیکی پرداخته و مهمترین عامل این رشد و کلان شدگی را «فی سبیل الله» بودن معرفی می¬کند.آیه سنبله به انفاق مال در راه خدا پرداخته و آن را به منزله حبه و دانه گندم می¬شمارد که این دانه رشد کرده و از آن هفت خوشه می‌روید و از هر یک از این خوشه¬ها صد دانه گندم به بار می¬آید. سپس آیه این نوید را می¬دهد که خدا این مقدار را برای هر که بخواهد چند برابر می¬کند. بدین‌ ترتیب هر حبه مالی که در راه خدا انفاق می¬شود، برکت می‌یابد و به صدها و بلکه هزاران دانه خیر تبدیل می‌شود و از این خیرها و نیکی‌های فرد، خیرات بزرگِ اجتماعی و نیک‌های کلان در مقیاس امت رخ می‌نماید. در این چند یادداشت به نسبت بین «فی سبیل الله» بودن (در یک مرحله) و «فی الله» بودن (در مرحله دیگر) و «کلان‌شدگی» و فرایند زایش خیرات کثیر و کلان از عمل فی‌سبیل‌الله و عمل فی‌الله خواهیم پرداخت تا شاید از این رهگذر بتوان به قاعده‌ای تمدنی در تبدیل خیرات اجتماعی به خیرات تمدنی دست یافته و آن را به مثابه یک سنت در فرایند تمدنی مسلمانان مورد توصیه و تأکید قرار داد. @Habibollah_Babai
«کوثر» و معنای تمدنی آن (2) بعضی معتقدند که کلمه «نفقه» یا «صدقه» قبل از «الذین ینفقون» و یا کلمه «زارع» یا «باذر» قبل از «حبه» در تقدیر گرفته شده، و این تقدیر گریزناپذیر است؛ چرا که حبه در آیه، مَثَلِ آن مالی است که در راه خدا انفاق می¬شود نه مَثَل شخص انفاق کننده؛ ولی برخی دیگر از مفسران هستند که چیزی را در این میان در تقدیر نمی‌گیرند. ناصر مکارم شیرازی در تفسیر نمونه به گونه‌ای دیگری به تفسیر این آیه پرداخته و می‌گوید: هیچ گونه دلیلی بر حذف و تقدیر در آیه نیستو تشبیه افراد انفاق کننده به دانه های پر برکت تشبیه جالب و عمیقی است گویا قرآن میخواهد بگوید: عمل هر انسانی پرتوی از وجود اوست و هر قدر عمل گسترش یابد، وجود انسان در حقیقت توسعه یافته است. به تعبیر دیگر قرآن عمل انسان را از وجود او جدا نمیداندو هر دو را اشکال مختلفی از یک حقیقت می¬شمرد بنابراین هیچ گونه حذف و تقدیری در آیه نیست و اشاره به این است که انسانهای نیکوکار در پرتو نیکی¬هایشان نمو و رشد معنوی پیدا می¬کنند و این افراد همچون بذرهای پرثمری هستند که به هر طرف ریشه و شاخه می¬گستراندو همه جا را زیر بال و پر خود می¬گیرد. این تحلیل از تفسیر نمونه در مورد اینکه عمل هر انسانی پرتوی از وجود فرد انسان است بسیار قابل اعتناست. در این نگاه، انفاق فی سبیل الله نه تنها موجب برکت و ازدیاد مال بخشیده‌شده می‌شود، بلکه موجب تکثیر و برکت در ناحیۀ خود فرد انفاق‌کننده نیز می‌شود. بدین‌سان برکت و تکثری که از رهگذر انفاق فی‌سبیل الله بوجود می‌آید نه به یک صورت، بلکه به صور مختلف رخ می‌دهد: 1. تکثیر مال رفته (انفاق شده) و اینکه این مال دست به دست در میان مردم انتقال پیدا می¬کند و تمامی ندارد. 2. تکثیر مالِ مانده پیش فرد انفاق کننده که آن نیز برای صاحب مال (انفاق کننده) برکت پیدا می‌کند چرا که مال انفاق شده از آن مال اصلی بوده است و انفاق مال، موجب برکت در همۀ مال می‌شود. 3. اینکه فرد انفاق کننده با عملی که انجام می‌دهد و انفاقی که صورت می‌دهد از خود الگویی درست می‌کند و خود را به مثابه یک حبه و دانه، در جامعه تبدیل به صدها و هزاران حبه می¬کند و بسیاری از انفاق کننده‌ها در جامعه و در آیندۀ نسل او به مشی او تمسک و تأسی کرده و آنها هم انفاق فی‌سبیل الله می‌کنند. 4. اینکه خود فرد انفاق کننده به موجب عمل بزرگ انفاق، و بزرگ‌تر از آن عمل فی‌سبیل‌الله، بزرگ‌تر و بزرگ‌تر می‌شود و تبدیل به فردی در مقیاس یک جامعه (حبه‌ای در مقیاس هفتصد حبه) وفردی در مقیاس یک امت بدل می‌شود. @Habibollah_Babai
«کوثر» و معنای تمدنی آن (3) در فرایند انفاق آنچه اتفاق می¬افتد در ظاهر کاسته شدن از دارایی فرد انفاق‌گر است اما آنچه واقعیت دارد پیوستگی و اتصال و ارتباط تنگاتنگ دارایی فرد با داشته‌های جامعه است و در یک نگاهی وسیع‌تر همۀ داشته‌های انسانی در جامعه در ارتباط با یکدیگر قرار می‌گیرد و همانطور که تن واحد، عضوهای مختلفی با نام‌های متفاوت دارد، افراد انسانی هم اعضا و جوارح تن جامعه هستند و همه با هم و در کنار هم و برای رسیدن به یک هدف مشترک هستند. پس مسلم است که هدر رفت و کاسته شدنی که در ظاهر به نظر می¬رسد،در نگاه عمیق‌تر از میان می‌رود و تنها خیر و برکت است که برای همه اعضا چه انفاق کننده و چه انفاق شونده، باقی خواهد ماند. بدین نکته نیز باید توجه داشت که اساسا تضاعف خیرات صرفا محدود و منحصر به خیرات در این دنیا نیست، بلکه خیرات ابدی و پیامدهای ابدیتِ خیرات در همین دنیا هم هست. از همین نقطه می‌توان بر کلان‌بودگی خیر تمدنی و ابدی بودن و ماندگار بودن آن اشاره کرد. درست است که خیرات کلان دنیوی نیز تمدنی هستند، لیکن خیراتی که علاوه بر آثار دنیوی، حیات انسانی را در ابدیت متأثر می‌کند و برای آدمی نوعی از جاودانگی را به ارمغان می‌آورد، آن خیر به لحاظ تمدنی در همین دنیا ارزشی‌تر و کلان‌تر و بزرگ‌تر خواهد بود. گفتنی است خیراتی که ابعاد آن سویی دارند و زندگی ابدی را هم شامل می‌شود، بی‌شک آثار دنیوی و این جهانی بیشتر و عمیق‌تری هم خواهند داشت. به تعبیر دیگر، اساسا کار باید به لحاظ دنیوی، کاری متفاوت و کاری سالم باشد تا بتواند آثار ابدی را داشته باشد، و آنگاه که کاری سویه‌های ابدی پیدا می‌کند آثار دنیوی مضاعفی پیدا کرده و فعل نیک با ابعاد اخروی‌ای که دارد، نه در روز جزا بلکه در همین دنیای خاکی نیز اثر می‌گذارد ومناسبات دنیوی را بسامان‌تر می‌کند. مَثَلی هم که در آیه مزبور آمده نیز به صورت مطلق ذکر شده و مقید به آخرت نگشته است. @Habibollah_Babai
«کوثر» و معنای تمدنی آن (4) بسیاری از مفسرین در تفسیر آیۀ سنبله، بر ثواب کثیر و نه خیر کثیر تأکید کرده‌اند که گویا هر کسی انفاق فی سبیل الله داشته باشد، خداوند به او ثواب مضاعف اعطا می‌کند (من جاء بالحسنه فله عشر امثالها و من جاء بالسیئه فلا یجزی الا مثلها و هم لا یظلمون انعام/ 160). از این منظر، ثواب حاصل خیر است و در ازای هر خیر و انفاق، نتیجه بزرگی حاصل می‌شود و ثوابی چندبرابر عاید فرد مُنفِق می‌گردد. در این میان به نظر می‌رسد آیه شریفه نه فقط بر پاداش مضاعف، بلکه بر اصل خیر و تضاعف در خودِ خیر نیز اشاره می‌کند. با توجه به عبارت «کمثل حبه انبتت سبع سنابل فی کل سنبله مئه حبه» هر حبه و هر دانۀ خیر تبدیل به هفتصد حبه و هفتصد دانه خیر می¬شود.با توجه به اینکه دانه¬ها حاصل خود حبه هستند، پس هر کدام از این هفتصد دانه خود امکان تبدیل شدن به هفتصد دانه دیگر را دارد که به این ترتیبیک رشد و تکثیر هرمی بسیار گسترده¬ و بزرگی از خیر تشکیل خواهد شد که تا وقتی با خطا و گناه انسان به فساد کشیده نشود این شبکه توسعه‌یابندهبر اساس منطق رحمت الهی تا ابد گسترش می‌یابد و همین خیر توسعه‌یافته به خیرات جدید (یخرجهم من الظلمات الی النور) و به خیرات کثیر و کبیرمنتهی می¬شود. چنین خیری که تکثر می‌یابد، تنوع می‌پذیرد، و به حد کلان بودگی (خیر اجتماعی و یا خیر جهانی) می‌رسدهمان خیر تمدنی یا خیر جهانی‌شده خواهد بود. آثار این خیرهای کبیر و کلان، نه در محدوده فرد یا خانواده یا اجتماعی کوچک، بلکه در قلمروهای انسانی و وسیع خواهد بود، و آثاریانبوه، انباشته، و متراکمی خواهد داشت و امواج بزرگی از خیر را در عرصه‌های تمدنی سبب خواهد شد. بدین‌سان، برکت همان ثبوت و حلول خیر بی‌نهایت خداوندی در خیر محدود انسانی است که موجب شکل‌گیری برکت در نسل، برکت در وقت، برکت در غذا و برکت در روزی‌هایی می‌شود که خداوند به ما داده است (و بارک لی فیما رزقتنی، دعای 22 صحیفه سجادیه). همه این برکت‌ها در حقیقت امتداد صعودی خیر فی سبیل الله یا خیر فی الله از ناحیه انسان به سمت خدا، و نزول برکت الهی و رحمت خدا از ناحیه خدا به سمت انسان و زندگی انسان است. خداوند نه تنها با توفیقی که به انسان در انجام کار خیر می‌دهد، خیر فی سبیل الله را توسعه می‌بخشد، بلکه به خیر تحقق یافته در راه خود نیز غیرت می‌ورزد و از گم‌گشتگی آن مانع می‌شود وآن را در لابلای زندگی و شلوغی حیات روزمره حفظ می‌کند و با رحمت خود بدان وسعت و برکت می‌بخشد. @Habibollah_Babai
«کوثر» و معنای تمدنی آن (5) با توجه به آنچه از اتصال و انتساب عمل به خداوند بیان شد، عمل خیر و انفاق را میتوان دارای مراتب دانست. این مراتب با توجه به انگیزه و قصد و نیت انفاق‌کننده، نتیجه انفاق در مراتب مختلف را متأثر می‌کند. این مراتب خیر و نیکی را می‌توان در چندگونه و چندین سطح از خیر کوچک، خیر متوسط، خیر بزرگ، و خیر باطل دنبال کرد، که در این قسمت فقط به خیر بزرگ و خیر متوسط اشاره خواهم کرد. «خیر فی‌سبیل‌الله» (خیر متوسط) یک مرتبه از خیر که البته ارزشمند است، خیر متوسط و خیر فی سبیل الله است. در مرتبه خیر فی الله که در قسمت بعدی بدان خواهیم پرداخت، آنچه مقصد و هدف است تنها وجه الله است و نه چیز دیگر، اما آنچه در مرتبه¬¬ی فی سبیل الله مورد توجه است، نبودن در سبیل طاغوت،دور بودن از انحراف، و سالم بودن از آلودگی و گناه است. طبق آیات قرآنی همین مقدار از فی سبیل الله بودن و سلامت راه کافی است برای رشد و تضاعف در خیر، و برای تکثر و توسعۀ یک حبه خیر، به هفتصد دانۀ خیر. با توجه به آنچه گذشت از همان زمان که عمل خیر، خیرِ فی سبیل الله می‌شود، به جهت ارتباطی که با خداوند پیدا می¬کند، فرایند تکثیر و تضاعف شروع میشود و هر چه این اتصال به منبع نامتناهی بیشتر و عمیق¬تر می‌شود و غایت از فعل (یا علت غایی فعل) امری متعالی می‌شود، گسترش و رشدِ خیر نیز به تناسب آن بیشتر خواهد شد. در ادبیات اسلامی و قرآنی «فی سبیل الله» بودن هر عملی، نه فقط انفاق، ارزش و اهمیت بیشتری به آن می¬بخشد. در آیات قرآن موارد متعددی از امورات مادی و دنیوی نام برده شده که با «فی سبیل الله» شدن از حالت عادی و مادی خارج می‌شوند و بُعد و جهتِ ماورائی پیدا می‌کنند. اموری چون مهاجرت در راه خدا، قتال و کشته شدن در راه خدا، جهاد در راه خدا ومثال‌های دیگر. در تمامی این موارد خروج از محدودیت‌های مادی و اتصال به جهان ماوراء، اثر مستقیمی در نتیجۀ فعلِ خیر دارد. اینکه خداوند می¬فرماید به شهیدی که در راه خدا کشته شده، مرده نگویید بلکه او زنده و عند ربهم یرزقون بدانید،تنها یک شعار نیست،بلکه اشاره به این نکته دارد که شهید با شهادت خود در راه خدا، از وضعیت عادی مرگ و مردن خارج می‌شود و حیاتی جدید نه فقط در آن دنیا (عند الرب) بلکه در همین دنیا آغاز می‌کند و اثرگذاری‌های جدیدی را در زندگی دیگران در همین دنیا موجب می‌شود. یکی از نشانه¬های حی بودنِ شهید در جوشش خون اوست که تأثیری ماندگار دارد و برکت آن تمام شدنی نیست. @Habibollah_Babai
«کوثر» و معنای تمدنی آن (6) «خیر فی‌الله» (خیر بزرگ) بالاترین خیر آن است که عمیق¬ترین و شدیدترین ارتباط و اتصال را با خیر مطلق و یا خیر بی‌نهایت برقرار کرده باشد. این مرتبه را خیر فی‌الله (نه خیر فی‌سبیل الله) می‌گویند. در این مرتبه توجه و نیتِ فرد انفاق کننده نه صرفا بهشت و یا نعمت الهی، بلکه رسیدن به رضایت خدا و وجه الله است. به بیان دیگر، خیر فی الله، خیری است نه برخاسته از ترس از عذاب و یا توقع ثواب، بلکه برخاسته است از محبت به خدا.عمل خالصانه برای خدا و اطعام مسکین و یتیم و اسیر برای وجه الله، آنجا که وجه الله را صفت ذاتی حق بگیریم، برخاسته ازاعتقاد به اهلیت و استحقاق خدا برای عبادت شدن(انجام عمل تنها با انگیزه رضای او «انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لا شکورا») است، و آنجا که وجه الله را صفت فعلی خدا بدانیم، برخاسته از استفاضه و طلب رحمت و رضایت خدا و اِعراض از غیرخدا در کسب ثواب و پاداش است. بدین‌سان اوج خیر و نهایتِ آن همین مرتبۀ از خیر است که در نهایت خلوص و تقرب به خداوند حاصل می¬شود. چنین نیتی و چنان عمل ماندگار و رفتار بزرگی (در مقیاس یک جهان و یا یک تمدن) از بندگان آزاده سر می‌زند که آنچنان مقرب‌اند که قیودات انسانی و محدودیت¬های مادی آنها را در عمل به خیر محدود نمی‌کند. آزاده بودن، حریت داشتن، رضای خدا را بر رضای خلق ترجیح دادن، و از نارضایتی غیرخدا هراس نداشتن، آثار فراوان اجتماعی دارد، همان طور که انتساب و اتصال عمل به حقیقت لایتناهی و عمل فی الله و لوجه الله نیز به لحاظ وجودی پیامدهای بی‌نهایتی (فراتر از یک تمدن و یا حتی فراتر از زمان و مکان) دربر خواهد داشت. بدین‌سان عمل فردی که کارش را لوجه الله انجام می‌دهد تا سطح بی‌نهایت توسعه می‌یابد. حال آنگاه که جمع و جامعه و بلکه یک تمدن افعال انسانی و اخلاقی خود را لله و لوجه الله انجام بدهد، تصاعد خیر در آن فراتر از تصور خواهد بود و دامنۀ آن بسیار پیچیده و پیشرفته در بی‌نهایت خواهد بود. در این نقطه، تمدنی شدن فعل انسان برآمده است از دو عنصر اجتماعی بودن فعل (گستردگی و کلان‌بودگی فعل) و فی‌الله بودن فعل انسانی است. خیرات اجتماعی آنگاه که فی الله و یا حتی فی سبیل الله انجام می‌گیرد، خیری در مقیاس خودِ خدا می‌شوند، ماندگار می‌ماند و در مقیاس جهان و بلکه فراتر از جهان اثرگذار می‌شود. بدین‌سان برکت و توسعۀ خیر و نیکی، نه فقط برخاسته از ایمان و تقوا و عمل برای خداست، بلکه برآمده از حرکت جمعی خیر و تضاعف و تراکم خیر همگانی است. برکت جمعیِ خیر هنگامی بروز می‌کند که مردم در جمعیت‌شان به خدای خود ایمان آورده و تقوا پیشه کنند («وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» 96/اعراف) بدین‌سان گشایش برکات آسمان و زمین بر مردم، برخاسته از ایمان و تقوای جمعیت هاست که می‌تواند در مقایسه با ایمان و تقوای یک فرد، کارکردی موثرتر داشته و دامنۀ اثرگذاری آن به مراتب بیشتر شود. @Habibollah_Babai