استاد یزدانپناه: شهید سلیمانی اَبَرشهیدی بود در تراز تمدنی
در سمینار "شهید امت، انسان تراز تمدنی" پنل تخصصی "عرفان تمدنی" با دو ارائه استاد یزدانپناه و استاد امینینژاد و با دبیری حجه الاسلام عباس حیدریپور برگزار شد.
گزارش تفصیلی ارائه استاد یزدانپناه با عنوان "شهادت و امتداد اجتماعی آن"👇👇
https://eitaa.com/Habibollah_Babai
قسمت اول:
ما شاید در کار قاسم سلیمانی عظمت او را ببینیم ولی از ظرفیتی که در انقلاب اسلامی برای پرورش این شخصیت روی داده است هم باید سخن گفته شود. در عین حال که باید این شخصیت شناخته بشود مکتبی که برآمده از آن است باید به آن مکتب هم توجه کرد. انقلاب اسلامی همراه با خودش دسته ای از پدیده های متناسب با خود را فراهم کرده است. و این نمایی است از تمدن اسلامی که ما درصدد آن هستیم. به عنوان یک مقدمه کوتاه که جای البته تفصیل دارد باید اشاره کنم؛
ما وقتی فضای تمدن اسلامی را مطرح می کنیم چه تصویری داریم و چه مؤلفه هایی را دنبال می کنیم. گفته ام بنده در بحث های قبلی که مغز تمدن اسلامی معنویت و عرفان و توحید است بدون اینکه سهم سایر موارد را کم کنیم. این بحثی که الان می خواهیم وارد شویم نمونه ای است از نشان دادن اینکه چگونه معنویت مغز است. همین مسئله را در سایر مسئله های اجتماعی باید پی بگیریم.
من دیده ام برخی می گویند تمدن اسلامی جمع دنیا و آخرت. اما مسئله بیش از این است. مغز تمدن اسلامی می شود فوق آخرت که خداوند متعال است.
خودم تلقی ام نسبت به حاج قاسم سلیمانی این است که ایشان اندیشه شهادت را به عمق ویژه ای رسانده است در فضای سلوکی شان خیلی عمق داده اند. من به عنوان ابرشهید و شهید متعالی در تراز تمدن اسلامی از ایشان یاد کنیم. هرچند باز می توان بالاتر ترسیم کرد مثل امام حسین ع و سایر ائمه ع ولی خوب ایشان هم شاگردان آن مکتب هستند.
ابرشهید و شهید متعالی در تراز تمدن اسلامی چگونه شخصیتی است؟ گاهی ما این را در لابلای شخصیت ها و برخی شهداء می دیدیم اما در مورد ایشان خیلی به چشم آمده است. ملت با لطف الهی با این شهادت برکت یافت. خود ایشان که البته نیاز نداشت.
چه اضلاعی است که ایشان را به اینجا می کشاند و تبدیلش می کند به این شخصیت. بدانید کنش اجتماعی و فردی خالی از معنی نیست. با معنی کنش قابل فهم می شود. فهم کنش با معنی درون آن است. معنی اجتماعی کنش همان فرهنگ می شود. هر کنشی شدت و قوتش به معنی های پشت صحنه آن باز می گردد. کنش های اجتماعی عمدهای که شهید سلیمانی انجام داد مقاومت و جهاد بود.
پس وقتی عنوان می دهیم اضلاع، مرادمان آن معانی نهفته پشت صحنه است که البته بحث را معطوف می کنیم به شهادت.
واقعیت این است که ما چند زاویه کار داریم که در مکتب امام ره به نحو واضح وجود دارد. یکی از آن ها سه گانه ای است به عنوان معنویت، عقلانیت و عبودیت. این سه گانه پایه انقلاب ماست. برخی متوجه نیستند. برخی عقلانیت را برمی دارند و می بینند برخی پایه های اندیشه ای با خلل مواجه می شود و ما تعبیر می توانیم بکنیم به اخباری گری صرف که این بروزات خاصی دارد و می شود به این بروزات اشاره کرد که ما نمی خواهیم الان به این نتایج و بروزات اشاره کنیم.
معنویت و عرفان هم جایگاه جدی دارد یعنی همه کار برای خدا باشد و قیام لله باشد و برای خدا باشد. من مأمور به وظیفه ام که حالا در سخنان امام ره است، همین است. مامور به وظیفه بودن تعبد است ولی پشت صحنه آن معنویت است و آن خدا و خدامحوری است و لا غیر که حتی حضرت امام ره در بسیاری از جوان های پیرو خودش بنیاد کرد. و حتی در تحلیل ها هم خرمشهر را هم خدا آزاد کرد فرمودند و مشابه این موارد زیاد است؛ یک وقتی متکلمی گفت که متکلم هم این را می گوید که از او پرسیدم وقتی امام ره این را فرمود شما بار متکلمانه در غنای آن دیدید که اعتراف کرد خیر و در واقع این سخنهایی غنایی بیش از سطح متکلمانه دارد.
در قصه عقلانیت که حضرت امام ره حاضر بود خودش را بشکند ولی این عقلانیت را نگه دارد. مثالش خوب پیام قطعنامه است. با اینکه آن مخالف خواست ایشان بود ولی خود را شکست.
شریعت محوری هم جدی است. که در کار حضرت امام ره است و در کنش های شاگردان مکتب امام ره می بینیم.
https://eitaa.com/Habibollah_Babai
قسمت دوم:
آیا در شهادت شهید سلیمانی هم این سه ضلع هست؟
برخی می خواهند کورکورانه بروند شهید بشوند ولی ما در کار شهید سلیمانی با اینکه شجاعت و تمنای شهادت می بینیم ولی حرکت کورکورانه نمی بینیم. قبلا هم داشته ایم. نوع قلم شهید چمران را هم دیدیم. جوانی که در صدر اسلام مکاشفات داشت و گزارش داشته ایم که سخنان و ناله های اهل جهنم را می شنید و پیامبر ص تأیید فرمودند و خوب درخواست دعای شهادت کردند و شهادت ایشان با چنین عمق خداخواهی ای محقق شد. اینکه در قصه شهید سلیمانی ایشان می خواهد محل دفنش در کنار شهید یوسف الهی باشد به خاطر همین است. این را حضرت امام ره تزریق می کند که شهید نظر می کند به وجه الله. که حدیث داریم خون شهید هفت خاصیت دارد و خاصیت هفتمش این است.
گاهی شهادت فی سبیل الله است و گاهی لله و فی الله می شود. تمام آنچه که در دین داریم یک سطح بالایی به نام عبادت احراری دارد که در شهادت هم مطرح است. گاهی قد و قامت یک شهید در حد رفتن به بهشت است ولی گاهی شهادت شهادت احراری است.
این دست نوشته آخر شهید سلیمانی است که من خواهان دیدارت هستم...دیداری که موسی ع را ناتوان از ایستادن و نفس کشیدن نمود. این منطق برتر شهادت است که اینجا معنویت عمق پیدا می کند. اینکه خدایی می خواهم بشوم. ما در مورد اباعبدلله ع این را دیدیم که در نهایت وقتی بر زمین افتاده اند لامعبود سواک را سر می دهد. شهادت متعالی شهادت احراری می شود نه شهادت فی سبیل الله. و البته آن هم کم نیست. برخی جوان ها این را می خواهند که بد نیست ولی منطق نهایی نیست. به تعبیر حضرت امام ره این را در اسلام ناب محمدی ص داریم.
عقلانیت را در شهادت و معنویت را خیلی پرتر می شود مطرح کرد حتی اندیشه صبر و جهاد را باید بر همین اساس توضیح داد. ادبیاتی که علامه در المیزان دارد که شهادت فی الله و فی سبیل الله را از هم جدا می کند همین است.
شهادت اگر بخواهد از بعد عبودیت و شریعت هم مطرح بشود، این است که قرار نیست فقط بروم جلو و صف را بشکنم بلکه بندگی کردن است. اگر کسی بتواند توضیح دهد عقل و عرفان و شریعت کنار هم قرار بگیرد چه معجونی را پدید می آورد خیلی عمق پیدا می شود. چیزی که طراوت می دهد جمع این سه گانه است و از اعوجاج ها و خشکی ها جلوگیری می کند. در همان معنویت هم عقلانیت جمع می شود و هم شریعت. این مؤلفه ها در شهید سلیمانی جمع شده است. در نامه آخر شهید چمران هم توضیحاتی دارد که ای دست ها و پاها مبادا کوتاهی کنید که می خواهی به محضر خدا برسی. این هم از همین نوع است.
مؤلفه و جهت دیگر دنیا و آخرت و توحید است، برخی جوری توضیح می دهند که دنیا فقط مهم است که این دیگر خیلی پرت است. اما برخی دیگر توضیح می دهند که دنیا هیچ اصالتی ندارد و هیچ جهت توجهی نیاز ندارد تبدیل می شود به یک زهد خشک بی منطق که این عملا حذف آن عقلانیت است. برخی می گویند معنویت و جوری توضیح می دهند که گویا دنیا حذف می شود. و این خطاست. دنیا مهم است چون سعادت من و اجتماع را رقم می زند.
این توضیح خوشی دارد در اندیشه صدرا؛ سعادت معنوی توحیدی را نمی توانید جوری طرح کنید که دنیا و بدن را حذف کنید. حتی فرض کنید اگر آخرتی نباشد به خاطر عزت مندی به دنبال مقاومت و ظلم ستیزی می بودیم. کسی هم که برای معنویت کار می کند اندیشه ظلم ستیزی را برنمی دارد. رنگ اخروی می دهد چون می خواهد به رنگ اصلی درآید. در مکتب امام و در مکتب شهید سلیمانی دیدیم که یک بغض نسبت به ظالم دارند نه به خاطر اینکه خدا گفته است. بلکه به خاطر اینکه ظلم بد است و این همان جمع متعادل است.
https://eitaa.com/Habibollah_Babai
قسمت سوم:
اندیشه مطرح در آیه ان الله اشتری من المؤمنین در یک جاست ولی تمامش این نیست که فقط جنت به معنای معهود نتیجه باشد.....در کنارش شهید ینظر الی وجه الله است که این خیلی اوج پیدا می کند. برخی این سه گانه ظلم ستیزی، بهشت رفتن و معنویت را جمع می کنند. کسی که خدا رامی خواهد، بهشت را هم می خواهد نه به خاطر خود بهشت بلکه لبخند خداوند را در آن می جوید. او جمع کرده است بین بهشت و منطق توحیدی. برخی گفته اند چرا بهشت را حذف می کنید. بهشت جای توجه حق است به نحو برگ افتخار و جای توجه حق است. در مورد ظلم ستیزی هم معتقدم که این هم حق است چون با حقیقت انسانی سازگار است. ظلم ستیزی به بهشت می برد و محبوب خداست.
یک سه گانه یا چهارگانه دیگر است؛ که این اصل اندیشه شیعی است. شیعه سه اندیشه ممتاز دارد و تقریبا موتور محرکه اوست؛ یکی ولایت است، دیگری شهادت و سومی امید است. این را در سه امام ع دیده است( اولی در حضرت امیر ع دیده است و در فرزندان آن حضرت، شهادت را در امام حسین ع و سومی را در قیام حضرت حجت عج و آینده خوش و رحمت الهی دیده است. این سه معنا ولایت پذیری، شهادت طلبی(شهادت پذیری با همه آثارش) و امید به قیام حضرت حجت ع است. همیشه شیعه با این سه گانه نفس می کشد. و ولایت پذیری محور می شود.
این ولایت پذیری را شهید سلیمانی خیلی خوش پیاده کرد. سه بار قسم می خورد که مهم ترین شرط عاقبت بخیری رابطه قلبی با حکیمی است که سکان دار انقلاب است. ما الان کسانی را داریم که نوعی مستقل می خواهند خدمت بدهند که این نوعا خلل ایجاد می کند.
درباره امید هم صحبت ایشان در جنگ 33 روزه است که می دیدیم امید ما قطع می شود. در آن نقاط خیلی کور نوع شیعه به ائمه و حضرت زهرا س و حضرت ولیعصر عج متوسل می شوند که باز در کار و توسلات ایشان دیده می شود
باید بر فرهنگ شیعه این اندیشه ها مستولی باشد. و بعد از جوان بخواهیم که این مسیر را برود.
شخصیتی مثل ایشان در اوج لطافت قرار دارد. لطافت های انسانی و ولایی. گاهی می گفتیم تضادی است در امیرالمؤمنین ع در اینجا(که هم جمع رحمت و هم غضب الهی است) اینجا هم به مراتبی دیده می شود که سرّش جمع شدن این سه گانه است.
حالا چنین اضلاعی وقتی که کنش درست می کند؛ کنش اجتماعی بی مرز و بی انتها درست می کند. کسی که منطق احدی الحسنین و منطق شهادت فی الله را پذیرفت ،کسی که اندیشه شهادت دارد فعل و کنشش به اتمام نمی رسد به علاوه هر جا شیعه و مسلمان و مظلومی در خطر و ظلم باشد او هست و یک بی مرزی دیگر دارد و آن بی مرزی از حیث عمق است. کسی که می خواهد شهید فی الله بشود پایان ندارد و می داند باز خیلی کار دارد. قد و قامتس اخلاص و کنش اجتماعی اش بی پایان می شود. درباره حضرت امام ره خودشان برای یک عالم ربانی بیان می کنند که من از خودم حسابرسی کردم که برای مردم انجام می دهم یا برای خدا. و دیدم وقتی برای خدا انجام دادم چقدر بی پایان شد. اخلاص آیا می تواند موجب توحد اجتماعی شود یا نه؟ بله پاسخ همین است و می توان تحلیل را انجام داد که چگونه توحد اجتماعی می آفریند. اخلاص است که کار را بی مرز می کند.
https://eitaa.com/Habibollah_Babai
استاد امینی نژاد
عرفان اسلامی، تمدنساز است و نه تمدنسوز
گزارش سخنرانی جناب استاد امینی نژاد در سمینار "شهید امت، انسان تراز تمدنی" با عنوان "تاثیر جهاد اصغر بر جهاد اکبر در بیان ابن عربی" 👇👇
https://eitaa.com/Habibollah_Babai
قسمت اول:
برخی درباره عرفان اسلامی قائل هستند که عرفان اسلامی تمدن سوز است نه تمدن ساز. برخی مدعی شواهد تاریخی و متنی هستند. می گویند ما نمی توانیم بر پایه عرفان اسلامی تمدن بسازیم. در برخی مباحث این نکات مورد بررسی مفصل تر واقع شده است.
اما واقعیت به لحاظ شواهد متراکم و هم اقدامی که حضرت امام ره داشت این است که باید گفت این عرفان اسلامی تمدن ساز است. علت اینکه عرفان اسلامی تمدن ساز است خود وضع دین و آیات و روایات است و نسبتی که عرفان با این منظومه دارد. ما در آیات و روایات داریم رهبانیت و تبتل و انقطاع الی الله. البته بیش از این ها هم هست. ما وقتی آیات و روایات را مشاهده می کنیم مغزش مسئله توحید و گرایش به خداوند متعال است. در همان رهبانیت که در روایتی لکل نبی رهبانیه ولی به حسب شرائط خاص بروز و نمود معنویت به شکل خاصی است. در زمان حضرت مسیح ع ای بسا انقطاع الی الله به گونه ای خاص است. ما می بینیم حضرت مریم و حضرت یحیی و حضرت عیسی علیهم السلام ازدواج نکرده اند و بعد از حضرت عیسی ع ما مسئله سیاحت و سر به بیابان گذاشتن زیاد است. در رهبانیت مسیحی بخشی دینی است و برخی پردازش های دیگر است که ضرورتا منفی نیست.
اما وقتی به زمان ختمی می رسیم، نبی ختمی ص با توجه به شرائط، ایشان رهبانیت را به سمت ویژه ای جهت می دهند. مثلا سیاحت امت را ایشان جهاد معرفی می فرمایند. یا رهبانیت امت را نماز و روزه و حج و جهاد را معرفی می کنند. ماهیت و هویت انقطاع الی الله در یک ساختار جدیدی قرار می گیرد. این معنا بعدا در میان عارفان مسلمان رواج پیدا کرده است. بعدا در فضای اسلام گرایش های رهبانیتی که در فضای مسیحیت می بینیم اینجا مشاهده نمی شود. تعدیل شده است. مثلا درباره تبتل روایتی هست که خانمی می آید خدمت امام صادق ع و می گوید مادرتان فاطمه زهرا س بتول بود و من هم می خواهم چنین شوم. امام صادق ع پرسید می خواهی چه کار کنی؟ گفت می خواهم ترک ازدواج کنم. حضرت فرمود مادر من بتول بوده و متبتله بود ولی ازدواج کرد و فرزندداشت و همسرداری کرد. اینجا تبتل و رهبانیت و انقطاعی که در اسلام هست که در قالب دخالت ها و حضورهای اجتماعی حاد می تواند شکل بگیرد.
مثلا در نگاه محی الدین ابن عربی می گوید روح عرفان عملی مجاهده است. مجاهده تحمل مشقت های جسمی است برای رسیدن به خداوند متعال است. خوب این البته در نماز و صوم و مانند آن هم هست. این تحمل را و مجاهده را اینجور معنی وقتی کردید می بینید اوج آن در جهاد اصغر بروز پیدا می کند. هیچ مشقت بر بدنی اشد از جهاد اصغر نیست. به تعبیر محی الدین ابن عربی انسان می خواهد خون خود را در راه خدا بریزد. مهم ترین مشقتی که می تواند بر بدن وارد شود همین ریخته شدن خون است.
در فتوحات ج 2 ص 146 بیان ایشان این است. فلما كان إتلاف المهج أعظم المشاق على النفوس لهذا سمي جهادا؛ با اینکه در نماز و روزه مجاهده هست ولی به آن ها نگفته اند جهاد ولی به جهاد اصغر گفته شده است. به همین خاطر گویی مجاهد مثل دائم الصیام و دائم الصلاه است. در ج 4 ص 463 می گوید.... حتى يرجع إلى أهله بما اكتسبه من أجر أو غنيمة إنه كالصائم القائم القانت بآيات اللَّه لا يفتر من صلاة و لا من صيام حتى يرجع المجاهد و قد عرفت بالحدیث الصحیح که ان الصوم لا مثل له و قد قام الجهاد مقامه و مقام الصلاة و ثبت هذا عن رسول اللَّه ص. باز در فتوحات ذیل آیه التائبون....و بشر المؤمنین که قسمت به قسمت عنوان هایی را که در آیه شریفه آمده است درباره سالکان الی الله مطرح می کند تا می رسد به سائحون که در اصل لغت به معنای سیاحت است که اشاره دارد به سابقه تاریخی این امر در ادیان که سیاحت معنوی بوده است، ولی در فضای سیاحت اسلامی این را جهت داد به سمت حج و جهاد است. و حتی در اسلام بروزات معنویات گرایانه در ادیان سابق به سمت اعتکاف در مسجد در قبال گوشه گیری های در غارها مطرح شد.
https://eitaa.com/Habibollah_Babai
قسمت دوم:
اگر روح معنویت الهی کمال انقطاع الی الله است و رهبانیت است و رهبانیت معنای حقیقی اش این است دیگر نمی توان از تمدن سوزی معنویت اسلامی سخن گفت. با تعبیر تعرف الرهبانیه فی وجوههم، چندین روایت وجود دارد رهبانیت و مسئله انقطاع را توضیح می دهد.
در اصل مسیحیت التزام به عدم انجام ازدواج نبود بلکه حسن آن بود. در زمان رسول خدا ص همین رهبانیت ها شکل داشت می گرفت ولی رسول خدا ص این را به سمت خاص جهت داد.
بنابراین باید بگوییم جهاد در راه خدا تبتل و رهبانیت است و این در مجاهد فی الله است. جهاد باید ابزاری برای سلوک و خودسازی تلقی بشود.
اگر حقیقت عرفان اسلامی گذشتن از خود باشد، حالا باید ببینیم برنامه های متعدد سلوکی چه میزان می تواند این را تأمین کند. بسیاری از برنامه های سلوکی گاه ظاهرش ازخود گذشتن ولی باطنش خودپرستی شده است. مانند رسیدن به قدرت ها و بهره مندی هاست. اما در عباداتی که سخت می شود این فرصت خیلی بهتر مطرح می شود مانند نماز شب و روزه در روزهای تابستان که یا مخفی است یا مشقت واضحی دارد.
امر به معروف و نهی از منکر گاه در مسیر سلوک معنادارد و گاه بعد از رسیدن به حق تعالی، معنی دارد. جهاد هم همین طور است. به بیان دیگر اگر محتویات توسط عرفا مطرح شد و ما در حضرت امام ره می بینیم که ایشان سلوک و بلکه دیدار الهی را به نحو جدی و عملیاتی در صحنه عملیات تربیت جمعی قرار داده است. حضرت امام ره در مورد آن حدیث شهادت روی نقطه آخر دست گذاشته است و این یک مکتب تربیتی ویژه است. گاهی فرد خودسازی می کند و بعد جامعه سازی می کند(اشهد ان محمدا عبده و بعد رسوله) دخالت در اجتماع یک منطق دیگر هم دارد و آن هم برای خودسازی است. دخالت سیاسی گاهی حذف دیگران است برای مطرح شدن خود است. این یک منطق غلط است. همین تجربه را در خانواده می توان داشت؛ در خانواده می تواند همه برای من باشد یا من برای همه باشم. در صحنه اجتماعی مردم را بروز و ظهور الهی و عیال الله می بیند. در این مسیر می تواند توکل، فناء و مانند آن را برداشت کند.
ابن عربی نام دو نفر را می برد که به شکل جهاد به مقامات رسیده اند. یک نوجوان اندلسی به نام احمد بن همام که در نوجوانی و پیش از بلوغ به مقامات رسیده است. کان من کبار رجال مع صغر سنه...انقطع الی الله تعالی علی هذا الطریق. ج 4 ص 478 می گوید اگر خودش نمی تواند در جهاد باشد باید در فکر تجهیز مجاهدان باشد و در غیر این صورت شعبه ای از نفاق در چنین کسانی است.
https://eitaa.com/Habibollah_Babai
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی کارشناس منوتو از دستاوردهای چهل ساله جمهوری اسلامی ایران در عرصه های سیاسی، هنری، ورزشی، نظامی و... میگوید و باعث بهم ریختن سناریو شبکه میشود!
خلاصه کتاب "عیار تمدنی جمهوری اسلامی" با عنوان "کارنامه تمدنی" در ۲۶۴ صفحه به اهتمام عباس حیدریپور آماده و منتشر شد. (قیمت ۳۲ تومن)
https://eitaa.com/Habibollah_Babai
👆👆👆
پنل تخصصی «عفو و انتقام در روابط بینالملل» در سمینار «شهید امت، انسان تراز تمدنی» با ارائه حجتالاسلاموالمسلمین رضا اسلامی و دبیری دکتر مهدی شجریان برگزار شد. خلاصه محتوای ارائهشده در این پنل به شرح ذیل است:
مقصود از ملل در «روابط بینالملل»، تلقی سنتی از آن که به ملت اسلام، یهودیت، مسیحیت و ... اشاره داشت، نیست. امروزه ملتها با مرزهای جغرافیایی شناخته میشوند. مرزهای که تحت یک حاکمیت مستقل قرار دارند و آن شکل سنتی و قدیمی اصلاً دیگر وجود ندارد. در روابط بین این حاکمیتها با مرزهای جغرافیایی مستقل، اگر نسبت به حاکمیت اسلامی تعرضی شد و جنایتی شکل گرفت در اینجا اصل بر عفو و گذشت است یا انتقام و تلافیجویی؟ حکومت اسلامی در مواجهه با زیادهخواهی دشمن و اقدامات تروریستی او چگونه باید عمل کند؟
سؤال دیگر نقش مطالبه مردمی در مسئله انتقام است. در مسئله شهادت سردار سلیمانی، حضور میلیونی مردم در تشییع باشکوه پیکر او همراه با شعار «انتقام سخت» گردید و عملاً انتقام را به یک مطالبه حداکثری عمومی تبدیل کرد. آیا حکومتی که مبنای خود را دموکراسی میداند، میتواند در مقابل چنین مطالبهای بیتفاوت باشد؟
وقتی به کتاب و سنت مراجعه میکنیم، در روابط فردی و اجتماعی توصیه به عفو و گذشت و صفح بهصورت مکرر دیده میشود. پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله بعد از فتح مکه عفو عمومی دادند و فرمودند: «لا تثریب علیکم الیوم اذهبوا انتم الطلقاء». قاعده جبّ در فقه نیز بر مبنای همین عفو و گذشت پایهگذاری شده است. حجم گسترده این شواهد از کتاب و سنت نشان میدهد که بدون شک نهتنها در روابط فردی، بلکه در روابط سیاسی و بینالمللی نیز اصل اولیه عفو است و باید جلوه رحمانیت اسلام در این روابط نمایش داده شود.
از طرفی دیگر ادله انتقام نیز در کتاب و سنت بهصورت مکرر وجود دارند. ادله صلح و عفو در مجازاتهای شخصی و عمومی و حتی روابط بینالملل و پذیرش صلح و ... هیچکدام ناظر به موردی که دشمن تهدید کند و به جرمش افتخار نماید نیست. در جریان ترور شهید سردار سلیمانی، دشمن نهتنها ابراز ندامت نکرد بلکه اعلام رسمی کرد که این ترور را انجام داده است و جانشین سردار را نیز به ترور تهدید کرد و به جرم خود در سطح بینالملل افتخار کرد. اینکه در چنین موردی نظیر برخی افراد تنها به ادله صلح و عفو استناد کنیم نوعی برخورد گزینشی با ادله محسوب میشود. در این مورد باید ادله انتقام را دید و به آنها استناد کرد.
در ادله انتقام گاهی مجازاتهای سنگینی برای دشمن اعمالشده است. پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله حکم سنگین سعد بن معاذ در حادثه پیمان شکنی یهودیان را تنفیذ کرد. مسئله دیگر که در ادله دیده میشود بحث مجازاتهای رعب برانگیز است. خراب کردن نخلستان یهود و واردکردن ضربه اقتصادی به آنها با این مقصود که دشمن عبرت بگیرد و دست از اقدامات خصمانه بردارد در سیره پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله دیده میشود. حتی منشأ جنگ نهروان ترور یکی از اصحاب خوب امیرالمؤمنین علیهالسلام بوده است که وقتی خوارج گفتند ما همه خون او را به عهده میگیرم امام فرمود اگر همه دنیا خون او را به عهده گیرند و من بتوانم با همه آنها بجنگم چنین میکنم.
بهصورت کلی باید گفت در روابط بینالملل اصل بر عفو و صفح است نا زمانی که جنبه تربیتی دارد و باعث اصلاح دشمن میشود اما در مواردی که دشمن دست از تهدید برنمیدارد و بر دشمنی خود میافزاید باید با انتقام سخت با او مواجه شد و اگر در این میان مطالبه مردمی وجود داشته باشد نیز اعمال چنین انتقامی ضرورت بیشتر پیدا میکند.
@Habibollah_Babai
سردار سلیمانی عرفان یزدانپناه 98.11.17.MP3
32.49M
فایل صوتی استاد یزدانپناه (شهادت و امتداد اجتماعی آن) و استاد امینینژاد (تاثیر جهاد اصغر بر جهاد اکبر) تاریخ ۱۷. ۱۱. ۹۸
@Habibollah_Babai
با عرض پوزش از بزرگواران از اینکه گزارش جلسه استاد یزدانپناه و استاد امینینژاد بدون تنظیم و تدوین اولیه گزارش گردید.
با توجه به اهمیت بیانات ارائه شده در این جلسه، گزارش محتوایی این جلسه از نو بازنویسی شد که ذیلا تقدیم میشود. 👇👇
شهادت و امتداد اجتماعی آن
یداله یزدانپناه
بزرگی قاسم سلیمانی نباید ما را از فهم و درک «بستر رشد سلیمانی» غافل کند. بستر رشد و تربیت سلیمانی و مانند او همان زمینهها و ظرفیتهایی است که انقلاب اسلامی ایران بوجود آورده است. از این رو، هرچند شناخت سلیمانی اهمیت دارد، شناخت مکتب سلیمانی و مکتبی که او را ساخته اهمیت مضاعفی دارد. انقلاب اسلامی به همراه خود دستهای از پدیدههای متناسب با خود را خلق کرده است که شهید سلیمانی از آن جمله پدیدههاست. این نمایی است از تمدن اسلامی که در پی خلق آن هستیم. آنگاه که ما سخن از تمدن اسلامی به زبان میآوریم و تصویری که از آن در ذهن داریم معنویت، عرفان و توحید در آن مرکزیت دارد. این به معنای نادیده گرفتن دیگر عناصر تمدنی در تمدن اسلامی نیست، بلکه به معنای اهمیت معنویت در تمدن اسلامی است، و تحلیل شهادت در چشمانداز تمدنی هم در همین راستا معنا پیدا میکند. درست است که تمدن اسلامی در صدد جمع بین دنیا و آخرت است، لیکن رسالت این تمدن چیزی بیش از این است و افقهای تمدنی اسلام نه صرفا آخرت، بلکه اصل توحید و خدای متعال است.
آنچه در مورد شهید سلیمانی میتوان طرح کرد، این است که این شهید بزرگ، اندیشه شهادت را به عمق ویژهای رسانید. در این باره من از این شهید، به «اَبَرشهید» و «شهید متعالی در تراز تمدن اسلامی» تعبیر میکنم. البته اَبَرشهیدان در اسلام مراتبی دارند که اوج آن را میتوان در مورد امام حسین علیهالسلام مشاهده کرد، لیکن آن امام شهید و سایر ائمه نیز مسیر را هموار کردهاند و پیروانی را پرورش دادهاند که آنها نیز در همان مسیر تبدیل به شهدای اثرگذار و شهیدان بزرگ و شهیدان تاریخساز و تمدنساز بشوند.
اَبَرشهید و شهید متعالی در تراز تمدن اسلامی چگونه شخصیتی است؟ این گونه از شخصیتها را فراوان میتوان در تاریخ شهادت در اسلام مشاهده کرد، لیکن این برجستگی و بزرگی در مورد شهید سلیمانی خود را بیشتر ظاهر ساخت. مردم در ایران با این شهادت برکت یافتند و توسعه معنوی پیدا کردند. حال سئوالی که مطرح میشود این است که اساسا چه اضلاعی و چه ابعاد وجودی است که چنین شخصی را به چنان مقامی میرساند و او را به یک ابرشهید تبدیل میکند؟ این نکته را باید همواره در نظر داشت که اساسا کنش اجتماعی و فردی خالی از معنی نیست. آنچه که که کنش فردی و اجتماعی را مفهوم میسازد، از جنس معناست. فهم کنش با توجه به معنیِ نهفته در درون ممکن میشود. معنی اجتماعیِ کنش هم همان فرهنگ است. شدت و قوت هر کنشی برآمده از معناهای موجود در بطن آن کنش است. کنش های اجتماعی شهید سلیمانی نیز که غالبا از جنس مقاومت و جهاد بود، با معانی نهفته در آن فهم و درک میشود. حال وقتی سئوال از اضلاع و ابعاد شخصیتی قاسم سلیمانی میکنیم، منظورمان همان معانی نهفته در کنشهای اجتماعیِ ایشان است.
@Habibollah_Babai
سهگانۀ نخست (معنویت، عقلانیت، شریعت)
واقعیت این است که چندین زاویۀ مهم در کنشهای فردی و جمعی وجود دارد که آن را در مکتب امام خمینی ره میتوان بوضوح مشاهده کرد. یکی از آنها سهگانۀ «معنویت، عقلانیت، و شریعت» است. این سه گانه پایۀ انقلاب ماست. برخی با انکار ابعاد عقلانیت در این انقلاب، پایههای فکری را سست میکنند که میتوان از آن تعبیر به اخباریگری صِرف کرد که بروزات اجتماعی خاص خود را دارد. علاوه بر عقلانیت، معنویت و عرفان هم جایگاه مهمی در این مثلث دارد، اینکه همه کار برای خدا باشد، قیام لله و برای خدا باشد. مأمور به وظیفه بودن در سخنان حضرت امام ره به همین معناست. مامور به وظیفه بودن تعبد است، پشت صحنۀ این تعبد، همان معنویت است و آن خدا و خدامحوری است. این روحیه را حضرت امام ره در فرهنگ عمومی ما رواج دادند و در طیف وسیعی از نسل جوان و پیر ما آن را تأسیس نمودند. این رویکرد توحیدی در تحلیلهای اجتماعی، سیاسی و نظامی هم خود را آشکار ساخت. آنجا که امام فرمودند «خرمشهر را خدا آزاد کرد» از همین منظر بود. درست است که یک متکلم هم ممکن است چنین جملهای بگوید، لیکن در جملۀ امام مضمونی از معنای توحیدی و معنوی نهفته است که از بیان کلامی، بالاتر و دقیقتر است. در این سهگانه جای شریعت هم همواره جدی است که نمونههای آن را میتوان هم در کنشگریهای اجتماعی و سیاسی حضرتامام مشاهده کرد و هم در کنشهای شاگردان ایشان.
آیا در شهادت شهید سلیمانی هم این سه ضلع هست؟ بله، این شهادت هم معنوی است، هم عقلانی است، و هم شریعتمحور است. در کنش سلیمانی و شهادت ایشان با اینکه شجاعت برای شهادت و تمنای شهادت را میبینیم، لیکن هرگز حرکتی کورکورانه در این شهادتطلبی مشاهده نمیکنیم. از این نمونهها نیز پیش از این فراوان داشتیم که شاید در این باره بتوان شهید سلیمانی را با شهید چمران آنجا که میگوید «ای دست ها و پاها مبادا کوتاهی کنید که میخواهید به محضر خدا برسید» مقایسه کرد.
گاهی شهادت فی سبیل الله است و گاهی شهادت لله و فی الله است. تمام آنچه که در دین داریم یک سطح بالایی به نام عبادت احراری دارد. این عبادت احراری در مورد شهادت نیز هست. گاهی قد و قامت یک شهید در حد رفتن به بهشت است، ولی گاهی شهادت، شهادت احراری و لله و فی الله است. این دست نوشته آخر شهید سلیمانی که مینویسد: «من خواهان دیدارت هستم دیداری که موسی ع را ناتوان از ایستادن و نفس کشیدن نمود» همین منطق برتر شهید است که در این درجه عمق پیدا می کند. این حالت در شهادت اباعبدلله ع بوضوح وجود دارد که وقتی بر زمین افتادند «لامعبود سواک» سر می دهد. شهادت متعالی شهادت احراری می شود نه شهادت فی سبیل الله. البته شهادت فی سبیل الله هم کم نیست. برخی جوان ها ممکن است همین درجه را بخواهند، که بد هم نیست ولی منطق نهایی نیست. ادبیاتی که علامه طباطبایی در المیزان دارد همین است و شهادت فی الله را از شهادت فی سبیل الله جدا می کند.
بدینسان در امر جهاد و شهادت در اسلام، قرار نیست فقط جلو برویم و صف بشکنیم بلکه اصل و اساس بندگی کردن است. اگر کسی بتواند عقل و عرفان و شریعت را کنار هم تبیین کند معجون ذیقیمتی را خلق میکند. آنچه که طراوت می دهد جمع این سه ضلع است که از اعوجاج ها و خشکیها جلوگیری میکند. در همان معنویت هم عقلانیت و هم شریعت جمع میشود. این مؤلفههای سهگانه در شهید سلیمانی جمع شده است.
@Habibollah_Babai
سهگانۀ دوم (دنیا، آخرت، توحید)
سهگانه دیگر در توضیح مسئله شهادت و امتداد اجتماعی آن «دنیا، آخرت، توحید» است. برخی چنان میگویند که گویا آنچه که مهم است فقط دنیاست. برخی دیگر توضیح می دهند که دنیا اصالتی ندارد و آنچه اصل است آخرت و دنیای واپسین است که به یک زهد خشک بی منطق و حذف عقلانیت میانجامد. در معرفت اسلامی دنیا بسیار حائز اهمیت است چون سعادت فرد و جامعه را رقم می زند. این نکته و ارتباط بین دنیا و معنویت توضیح قابل توجهی در اندیشه صدرایی دارد. در سعادت معنوی و توحیدی اساسا نمیتوان دنیا و بدن را حذف کرد. کسی که برای معنویت کار میکند نمیتواند ظلمستیزی را ندید بگیرد و در برابر ظلم ساکت بنشیند، همانطور که اگر آخرتی هم در کار نباشد عزتمندی در این دنیا اقتضای مقاومت وظلمستیزی دارد. در مکتب امام و در مکتب شهید سلیمانی هم چنین بغضی وجود دارد که این بغض نسبت به ظالم نه به خاطر اینکه خدا فرموده است، بلکه به موجب بدیِ ظلم وجود دارد. این همان جمعِ متعادل است.
بدینسان، تمام هدف نه جنت به معنای معهود آن است، بلکه هدف آنجاست که شهید نظر کند به وجه الله که اینجا شهادت معنای برتری پیدا میکند و مقام شهید نیز اوج میگیرد. برخی بر این نکته تأکید میکنند کسی که خدا را میخواهد، بهشت را هم میخواهد، آنهم نه بخاطر خود بهشت، بلکه به خاطر لبخند خداست که آن را در بهشت مییابد. در این نگاه، بهشت در منطق توحیدی معنا پیدا میکند. اینکه برخی گفتهاند چرا بهشت را حذف میکنید از همین روست. بهشت جای توجه حق است. همین قصه در مورد ظلم ستیزی نیز وجود دارد. ظلم ستیزی هم امر مربوط به دنیاست، هم راه به بهشت میبرد و هم امری است محبوب خدا.
@Habibollah_Babai
سهگانۀ سوم (ولایت، شهادت، امید)
یک سه گانه دیگری است که اصل اندیشه شیعی است. شیعه سه اندیشه ممتاز دارد که محرک اصلی حرکتِ شیعیان در تاریخ است؛ یکی ولایت است، دیگری شهادت و سومی امید است. این را در سه امام میتوان دید: اولی در حضرت امیر ع و در فرزندان آن حضرت، دومی یعنی شهادت در امام حسین ع و سومی که امید باشد در قیام حضرت حجت عج و آینده نورانی و مملوّ از رحمت الهی. این سه، بنیان معنای ولایت پذیری، شهادت طلبی(شهادت پذیری با همه آثارش)، و امیدواری به قیام حضرت حجت ع است. همیشه شیعه با این سه عنصر نفس می کشد. در این بین ولایتپذیری محور است، شهادتطلبی محرک است، و امید همواره توجه به غایت و هدف است. ولایتپذیری را شهید سلیمانی در زندگی خود به خوبی پیاده کرد. سه بار قسم می خورد «که مهم ترین شرط عاقبت بخیری رابطه قلبی با حکیمی است که سکاندار انقلاب است». ما الان کسانی را داریم که مستقلا میخواهند ارائه خدمت کنند. این نوعا خلل ایجاد می کند. درباره امید و امیدواریِ شهید سلیمانی هم میتوان کلمات و جملات ایشان را در جنگ 33 روزه دنبال کرد که چگونه در برابر وضعیت ناامیدی، مقاومت میکنند و در آن نقطههای کور و بحرانی با توسل به ائمه و حضرت زهرا س و حضرت ولیعصر عج راههای بنبست را باز میکند. شخصیتهایی که چنین اضلاع و ابعادی را در خود جمع میکنند، میتوانند جامع اضداد باشند در یک جا در اوج لطافت و در جای دیگر در برابر دشمن در اوج صلابت. سرّ آن، جمع بین این سهگانهها ست.
سخن آخر
حال وقتی چنین ابعاد شخصیتی کنشی را درست میکند، کنشهایش بیمرز و بیانتها میشود. کسی که منطق احدی الحسنین و منطق شهادت فی الله را پذیرفت، اساسا کسی که اندیشه شهادت دارد فعل و کنشش به اتمام نمیرسد. به علاوه هر جا مظلومی در خطر و ظلم باشد او حضور مییابد و در این حضور مرز نمیشناسد و این بیمرزی از جهت عمق کار است. کسی که می خواهد شهید فی الله بشود پایانی تصور نمیکند، می داند هنوز خیلی کار دارد، قد و قامتش اخلاص و کنش اجتماعیاش بی پایان میشود. حضرت امام ره نیز کار را برای خدا انجام داد و چون برای خدا کار کرد، کارش نامتناهی شد. بدینسان اخلاص میتواند موجب توحد اجتماعی شود و اساسا اخلاص است که کرانههای کنش فردی و اجتماعی را برمیدارد و آن را به امری بینهایت بدل میکند.
@Habibollah_Babai
تأثیر جهاد اصغر بر جهاد اکبر
علی امینی نژاد
برخی درباره عرفان اسلامی قائل هستند که عرفان اسلامی تمدن سوز است نه تمدن ساز. این بدان سبب است که آنها عرفان را قرین رهبانیت میدانند و رهبانیت را خلاف تمدنسازی تلقی میکند. آنچه در سیرۀ بزرگانی همچون امام ره دیده میشود، جمع بین رهبانیت و تمدن است. در واقع عرفان امام تمدنساز بوده است نه تمدنسوز. ما در آیات و روایات در مورد رهبانیت، تبتل، و انقطاع الی الله فراوان نکته داریم. مغز و مرکز رهبانیت توحید و انقطاع الی الله است. روایت «لکل نبی رهبانیه» به همین معناست. البته این رهبانیت در هر دورهای به حسب شرائط زمانی و مکانی خاص بروز و نمود خاصی میکند. در زمان حضرت مسیح ع چه بسا انقطاع الی الله به گونه ای خاص بود. حضرت مریم و حضرت یحیی و حضرت عیسی علیهم السلام ازدواج نکرده اند و بعد از حضرت عیسی ع، مسئله سیاحت و سر به بیابان گذاشتن زیاد است. اما وقتی به زمان پیامبر ختمی میرسیم، نبی ختمی ص با توجه به شرائط، رهبانیت را به سمت خاصی جهت میدهند. مثلا سیاحت امت را پیامبر جهاد معرفی می فرمایند. یا رهبانیت امت را نماز و روزه و حج و جهاد معرفی میکنند. ماهیت و هویت انقطاع الی الله در یک ساختار جدیدی قرار میگیرد. این معنا بعدا در میان عارفان مسلمان رواج پیدا میکند. آنگاه در فضای اسلام گرایشهای رهبانیتی که در فضای مسیحیت بود، مشاهده نمیشود. مثلا درباره تبتل روایتی هست که خانمی خدمت امام صادق ع میآید و میگوید مادرتان فاطمه زهرا س بتول بود و من هم میخواهم چنین شوم. امام صادق ع پرسید می خواهی چه کار کنی؟ گفت می خواهم ترک ازدواج کنم. حضرت فرمود مادر من بتول بوده و متبتله بود ولی ازدواج کرد و فرزندداشت و همسرداری کرد. اینجا تبتل و رهبانیت و انقطاعی که در اسلام هست در قالب حضورهای اجتماعی صورت مییابد.
در نگاه محی الدین ابن عربی روح عرفان عملی مجاهده است. مجاهده تحمل مشقتهای جسمی برای رسیدن به خداوند متعال است. خوب این البته در نماز و صوم و مانند آن هم هست ولی اوج آن در جهاد اصغر بروز پیدا میکند. هیچ مشقتی (مشقت بر بدن) دشوارتر از جهاد اصغر نیست. به تعبیر ابن عربی انسان می خواهد خون خود را در راه خدا بریزد. مهم ترین مشقتی که می تواند بر بدن وارد شود همین ریخته شدن خون فرد است که بیشتر در جهاد اصغر رخ میدهد. در فتوحات ج 2 ص 146 بیان ایشان قابل توجه است: «فلما كان إتلاف المهج أعظم المشاق على النفوس لهذا سمي جهادا»؛ با اینکه در نماز و روزه مجاهده هست ولی به آن ها نگفته اند جهاد ولی به جهاد اصغر گفته شده است. به همین خاطر گویی مجاهد مثل دائم الصیام و دائم الصلاه است. در ج 4 ص 463 چنین میگوید: «حتى يرجع إلى أهله بما اكتسبه من أجر أو غنيمة إنه كالصائم القائم القانت بآيات اللَّه لا يفتر من صلاة و لا من صيام حتى يرجع المجاهد و قد عرفت بالحدیث الصحیح که ان الصوم لا مثل له و قد قام الجهاد مقامه و مقام الصلاة و ثبت هذا عن رسول اللَّه.» باز در فتوحات ذیل آیه التائبون و بشر المؤمنین، درباره سالکان الی الله نکاتی دارد تا میرسد به السائحون که به معنای سیاحت است، به سابقه تاریخی این امر در ادیان که سیاحت معنوی بوده اشاره میکند، ولی در فضای سیاحت اسلامی این را به سمت حج و جهاد جهت داده است. اگر روح معنویت الهی کمال انقطاع الی الله است و رهبانیت است و رهبانیت معنای حقیقی اش این است دیگر نمی توان از تمدن سوزی معنویت اسلامی سخن گفت. بنابراین باید بگوییم جهاد در راه خدا تبتل و رهبانیت است. اساسا جهاد باید ابزاری برای سلوک و خودسازی تلقی بشود. براین اساس، اگر حقیقت عرفان اسلامی گذشتن از خود باشد، برنامههای سلوکی در عرفان نیز باید با همین ملاک سنجیده شود. سختی عباداتی مانند نماز شب و روزه در روزهای تابستان که یا مخفی است یا مشقت دارد، در همین راستا معنا مییابد و جهاد اصغر نیز در همین بستر جا پیدا میکند و راهی برای سلوک الی الله و تقرب به خدا میشود.
@Habibollah_Babai
نشست «خوانش تمدنی قرآن» از سلسله نشستهای «قرآن و تمدن» پنچ شنبه در دانشگاه باقرالعلوم ع با ارائه استاد مهدویراد برگزار شد. استاد مهدویراد جهتگیری کلان قرآن در نگاه به زندگی، دنیا، و جامعه را در خوانش تمدنی بسیار مهم و کارساز تعریف کردند. در این باره، ایشان تأکید کردند خوانش تمدنی قرآن در واقع استنطاق تمدنی از قرآن است که باید آن را با عنایت به سنت به انجام رساند (استنطقوه بسنتی). جناب مهدویراد، در استنطاق تمدنی از قرآن، به دو عنصر تمدنیِ «علم» و «قدرت» تأکید کردند و آن را به مثابه دو نمونۀ مهم در فهم تمدنی از قرآن معرفی کردند. وی با تأکید بر ارزش مطلق آگاهی و علم و ابعاد انسانی علم در قرآن، جایگاه آن را در فهم تمدنی قرآن بسیار مهم ارزیابی کردند. علاوه بر این، استاد مهدویراد توجه به جریانهای تفسیری را در فهم تمدنی از قرآن بسیار حائز اهمیت دانستند و در این باره جریانهای تفسیری صوفیان را درخوانش تمدنی قرآن مهم دانستند و گفتند مفسرهای صوفی نوعا انقلابیاند. استاد مهدویراد در پاسخ به سئوال روش خوانش تمدنی قرآن، به روش ترکیبی تفسیر اشاره کردند و در این باره روشهای کلامی و روشهای فقهی در تفاسیر موجود را حاوی نکتههای تمدنی دانستند. در انتها، استاد مهدویراد به شمول انسانی و سطح خطاب انسانی در آیات قرآنی (و همینطور ادعیه مأثور) اشاره کرده و آن را در فهم تمدنی از قرآن تعیینکننده تلقی کردند.
@Habibollah_Babai
لوئیس فراخان رهبر جنبش "امت اسلام" آمریکا در ایران - شبکه خبری العالم
https://fa.alalamtv.net/news/3881076/%D9%82%D8%AF%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B1%D9%87%D8%A8%D8%B1-%D8%AC%D9%86%D8%A8%D8%B4-%D8%A7%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7-%D8%A7%D8%B2-%D8%B1%D9%87%D8%A8%D8%B1-%D9%85%D8%B9%D8%B8%D9%85-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%BE-%D9%85%D8%B3%D8%A6%D9%88%D9%84-%D9%86%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%AF%DB%8C-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7-%D8%A7%D8%B3%D8%AA
@Habibollah_Babai
مدتهاست با یکی از دوستان فاضل ایرلندیام آثاری را در موضوع «شهادت» در ادیان ابراهیمی پی گرفتهایم. در فضای فکری مسیحیت و حتی یهودیت مطالعات زیادی در مورد «شهادت» و ابعاد تاریخی و اجتماعی آن انجام شده است، لیکن در ادبیات جهان اسلام به رغم فرهنگ شهادت و کثرت شهیدان در آن، موضوع شهادت نه در حوزه و نه در دانشگاه مورد توجه واقع نشده و در این موضوع کمتر کسی بحثی جامعهشناسانه، روانشناسانه و یا حتی الهیاتی ارائه داده است. از جمله برکات شهادت شهید سلیمانی، «شهادت پژوهی» در میان نخبگان انقلابی ایران بود که نمونه آن، دیروز در رونمایی از کتاب «عقل سرخ» خود را نشان داد. فارغ از نوشتههای فاخری که در این کتاب به اهتمام دکتر امامی و سرکار خانم نکوئیان جمعآوری شده، ایدهپردازیها و فرضیههای انباشتۀ الهیاتی و اجتماعی در مورد «شهادت و مقاومت» بود که در این کتاب خود را نمایان میکرد. نکته جالب اینکه، رونمایی از این کتاب در واقع رونمایی از نسل جدیدی از فرهیختگان، اندیشمندان، و محققان علوم اجتماعی در جبهۀ انقلاب و در میان مومنان و محبان اهل بیت ع بود، نسلی که میتواند در موضوعاتِ اجتماعی ـ الهیاتی (مانند اربعین، شهادت، ظهور) رویکردی دیگر، دغدغههایی متفاوت، و پاسخهای خارج از عُرف زمانه ارائه کند و وزن آکادمیک خود را به رخ بکشد. بیشک این جریان به رغم طیف متنوع و سطوح متفاوتی که دارد، در آیندۀ ایران آثاری متفاوت و سهمی موثر خواهد داشت.
@Habibollah_Babai
هدایت شده از احمد فربهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میترسم آنقدر اصلح اصلح کنید، تا یکیتان از صحنه گریخته و آندیگری طعمهی دشمن شود، آنوقت افسد به ریش هر دوی شما بخندد.
https://eitaa.com/farbehi