فرصت مطالعاتی به آمریکا (از سال 2007 تا 2009)
قسمت سوم: (سفر قسطی به جهان فرهنگی متفاوت)
از صندوق قرضالحسنه بسیجیان 4 میلیون تومان وام گرفتم تا بلیط اولین، دورترین، و طولانیترین سفر خود را کلید بزنم. این اولین سفر قسطی من در سلسله سفرهای آیندهام بود، سفرهایی که بخشی از زندگیام را برایش هزینه کردم. یادم هست که در یکی از کلاسهای ضیافت دانشگاه شیراز یکی از اساتید به من تعریضی داشت که «ظاهرا شما بیش از دکتر ظریف سفرخارجی رفتهاید» و چرا من نرفتهام؟ تلقی ایشان این بود که همۀ ما آخوندها وصل به مراکز دولتی هستیم و سفرهای آسان و رایگان میرویم. من تنها پاسخام به ایشان این بود که هزینههای سفرم را با قناعت در زندگی شخصیام جور میکنم. بی پولی در سفرهای خارجیام همواره یکی از نقطههای اضطراب و رنج من بوده است. در دوبی با تورِ شهریِ هتل به مرکز خرید رفتیم تا در اولین سفر شاید چیزی تهیه کنیم ولی با دیدن قیمتها به اتفاق خانواده دست از پا درازتر برگشتیم. بیمه من و خانواده در آمریکا، واقعا بیمه مرگ بود و حداقلها را پوشش میداد. برای مشکلات مالیای که درآمریکا داشتم همین بیمه را هم چهار ماه تمدید نکردم تا اینکه مسئول مربوط به ویزای من در دانشگاه UVA متوجه ماجرا شد و هشدار داد که نداشتن بیمه در آمریکا بازی با مرگ است و بدون بیمه بهتر است به کشور خودتان برگردید و من ناگزیر شدم مجدد بیمهام را تمدید کنم.
به هر حال، با پرواز ایرانایر به سمت لندن حرکت کردیم. کسی بخواهد ایرانیها را بشناسد باید پروازهای ایرانی را تجربه کند و آن را با پروازهای غیر ایرانی مقایسه نماید. در پروازهای ایرانی مسافران با هم گرم هستند. حتی در صف دستشویی هم مردم فرصت را غنیمت میشمارند و با هم گعده میکنند. برخی اصلا قرار ندارند و کمتر سرجای خود مینشینند و مدام در رفت و آمد هستند تا زمانی که مهماندار اعلام هشدار کند. ارزش پروازهای ایرانی را زمانی میتوان به درستی درک کرد که پروازهای دیگر را تجربه کرده باشید. یادم هست در سفر به شهر ریو (در برزیل)، که سفر قسطی دیگرم بود با وامی که از بانک مهر اقتصاد برداشته بودم، پروازم از دوبی به ریو قریب به 15 ساعت طول کشید. در طول این پرواز که جز دو نفر، همه غیر ایرانی بودند، مسافران یا میخوردند، یا میخوابیدند و یا فیلم نگاه میکردند و ارتباط مسافران با همدیگر بسیار سرد و نوعا خشک بود و این خشکی و سردی را من کم و بیش در سفرهای بعدیام از شهر شارلوت آمریکا به سانفرانسیسکو، از کشور عمان به فیلیپین، از اینسبورگ به وین در اتریش، و از کلن به هامبورگ در آلمان مشاهده کردم.
ادامه 👇👇
@Habibollah_Babai
#یادداشت_های_سفر_آمریکا
در پرواز ایرانایر که به سمت لندن راه افتاد، صندلی جلویی، جوانی به نظرم از انگلستان بود و صندلیاش خوابیده بود. از ایشان خواستم که صندلیاش را درست کند. ایشان برای عذرخواهی و تشکر انگشت شصتاش رابه من نشان داد. خوشم نیامد ولی فهمیدم قصد تشکر داره. من هم از ایشان تشکر کردم، ولی نمیتوانستم برای تشکر از ایشان انگشت شصتم را نشان بدهم، چون معنای انگشت شصت در ذهن من با معنای این حرکت در ذهن ایشان بسیار متفاوت از هم بود. این یکی از نقطههای تفاوت فرهنگی بود که باید درکش میکردم.
5 ساعت در فرودگاه لندن توقف داشتیم. آقایی نه چندان جالب در فرودگاه لندن شعبدهبازی میکرد. چیزی از دهان قورت میداد و بعد با صدای ناجور همان را از پشت خود درمیآورد. دیگران هم به تماشا ایستاده بودند. این نقطه دوم تفاوت فرهنگی در اولین روز سفرم بود که آن را غیرمودبانه میدانستم. برای نماز باید تجدید وضو میکردم، به سرویس بهداشتی رفتم و آنجا هم تفاوتهای فرهنگی دیگری را دیدم. کمکم دریافتم گیت فرودگاهها گیت عبور به کشورها نیست، گیت ورود به مناسبات جدید، ارزشهای متفاوت، قوانین بسیار مختلف و اساسا یک دنیای دیگر است. بعدها در سفرم به فیلیپین و صحبت با برخی از مسئولان ایرانی در مانیل متوجه شدم که بسیاری از دانشجویان عزیز به همین یک نکته توجه ندارند و عبور از گیت را به لحاظ فرهنگی درست درک نمیکنند و در برقرار ارتباط با دیگران (مثلا مخزنی دختران)، فرهنگ دیگران را با فرهنگ ایرانیان یکی تلقی میکنند و دختران خارجی را همچون دختران ساده ایرانی تصور میکنند و درنتیجه دردسرهای زیادی را برای خود و خانوادههای خود درست میکنند (ببینید وضعیت برخی از دانشجویان ایرانیِ زندانی شده در برخی از کشورهای شرقی را).
از همین منظر بعدها در آموختن زبانهای دیگر و ضرورت آن به این نتیجه رسیدم که آموختن یک زبان جدید، صرفا طریقی برای فهم کتابهای مربوط به آن زبان نیست، بلکه آموختن زبان جدید، آموختن یک دنیای جدید است و جهانهای افراد به تعداد زبانهایی است که افراد با آن آشنا هستند.
ادامه دارد...
@Habibollah_Babai
#یادداشت_های_سفر_آمریکا
لینک گوگل فرم عضویت در انجمن علمی بین المللی اربعین
(فرم مختصر): https://b2n.ir/386151
(فرم تفصیلی): https://b2n.ir/405283
@Habibollah_Babai
گزارش دور هفتم گفتگوی دینی.pdf
1.27M
گزارش دور هفتم گفتگوی دینی ایران و فیلیپین
@Habibollah_Babai
فرصت مطالعاتی به آمریکا (از سال 2007 تا 2009)
قسمت چهارم (ممنوعیت سیب ایرانی)
بعد از 5 ساعت توقف در لندن، با پرواز ویرجین به سمت آمریکا (واشنگتن) حرکت کردیم و بعد از 9 ساعت پرواز در فرودگاه بین المللی دالاسِ واشنگتن به زمین نشستیم. در این سفر نگران نمازم نبودیم. ما نماز ظهر و عصر را در لندن و نماز مغرب و عشا را در شارلوتسویل ویرجینیا خواندیم. البته نمیدانستم آرامشام در مورد وقت نماز فقط مربوط به مسیر رفت است، در مسیر برگشت باید مدام نگران طلوع و غروب آفتاب میبودم. بیتوجهی و بیتجربگیام در مسیر برگشت از واشنگتن به قطر کار دستم داد و تا بخودم بیام نماز صبحام قضا شد، و تا بجنبم نماز ظهر و عصرم ام هم فوت شده بود. این تجربه در مسیر برگشت از برزیل به دوبی به کارم آمد و اعلام اوقات شرعی در پرواز امارات (که از این جهت یکی از پروازهای خوب برای نمازگزاران است) عامل مضاعفی بود که بتوانم وقت نمازها را دریابم و به موقع نماز صبح و ظهر و عصر را بخوانم.
ادامه 👇👇
@Habibollah_Babai
#یادداشت_های_سفر_آمریکا
در فرودگاه دالاس معطلی نداشتیم. یک پاسپورت خانوادگی داشتیم با چهار ویزا. هرچند مقداری خندهدار بود ولی جمع خانوادگی و با هم بودنمان در این جامعه خیلی مغتنم بود. در عبور از گیت فرودگاه، تنها مشکل ما چهار عدد سیب بود که اجازه نداشتیم آنها را وارد آمریکا کنیم. نباید نژاد سیب ایرانی با نژاد آمریکایی محصولات کشاورزی مخلوط میشد (از همینجا حساب کنید حساسیت آمریکاییها را نسبت به هویت خود). بالاخره بعد از تحویل چمدانها و ساکها وارد آمریکا شدیم. ما در انتخاب ساک و چمدان، سفر به آمریکا را با سفر به زنجان و خلخال اشتباه گرفته بودیم. بعدها فهمیدم توشههای سفر به غرب با توشههای سفر به شرق خیلی فرق میکند.
ادامه 👇👇
@Habibollah_Babai
#یادداشت_های_سفر_آمریکا
دکتر ساشادینا با پسرش محمد دنبالمان آمده بود. از واشنگتن تا شارلوتسویل در ایالت ویرجینیا تقریبا 2 ساعت راه بود. چمدانها را به ماشین آقا محمد بار کردیم، خودمون سوار هوندای مدل 1994 (ماشینی معمولی وساده) شدیم. بعدها در مورد سادهزیستی دانشجویان و اساتید آمریکا بیشتر خواهم گفت. دکتر ساشادینا در طول رانندگی به خاطر شاید خستگیاش ماشین را گاه به چپ و راست میکشاند. محمد پسرش زنگ زد و تذکر داد که درست رانندگی کند ممکن است که پلیس تصور کند مست هستیم و ما را جریمه کند. این تلقی از رانندگی با یک انحراف ساده به راست و چپ، حکایت از زمینههای فرهنگی و تصادفات جادهای (که بسیاری از آنها به خاطر الکل بود) داشت. بعدها در آزمون آییننامه رانندگی دیدم که چقدر از قوانین و جریمهها مربوط به رانندگی در حالت مستی است، و بعدها در شبهای کریسمس نیز فهمیدم که چرا برخیها احتیاط میکنند و درآن شب به علت وفور رانندگان مست در جاده، کمتر از خانه بیرون میروند. ساعت 11 شب بود که به آپارتمان اجارهای خود در محوطه دانشگاه ویرجینیا در شهر شارلوتسویل رسیدیم و بعد از یک روز پر ماجرا به استراحت پرداختیم.
@Habibollah_Babai
#یادداشت_های_سفر_آمریکا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جانکاه قرآنی که زیر دست و پا بود/ جانکاه تر آیات کوثر داشت می سوخت
یادداشتهای سفر به آمریکا (قسمت پنجم)
اولین روزم در شارلوتسویل بعد از نماز صبح، دعای استغاثه را خواندم. این شروع دعای استغاثه در زندگیام بود. قبل از عزیمت به آمریکا، دو سفارش معنوی از بزرگان گرفته بودم: یکی سفارش مرحوم آیت الله یکتایی بود که فقط یک جمله به من گفت که «خدا را فراموش نکن»، و دیگری توصیۀ یکی از اساتید اخلاق (حاج آقای مویدی) در حرم حضرت معصومه س بود که وقتی نگرانیام را از سفر به غرب به ایشان ابراز کردم، گفتند سحرها دعای استغاثه به امام زمان را بخوانید.
با روشن شدن هوا، سرسبزی افسانهای شهر شارلوتسویل آنهم در فصل رنگارنگ پاییزی و رفتوآمد سنجابها و آهوها به محوطه کپلیهیل در دانشگاه ویرجینیا واقعا وسوسهانگیز بود. این یکی از وسوسههای عادی و البته بسیار موثری بود که منِ تازهوارد را به فکر فرو میبرد تا مدام در مقایسه ایران و آمریکا، قم با شارلوتسویل، و سنت با مدرنیته فکر کنم و در نقد دو گانۀ «خود» و «غیر» پیوسته اندیشه نمایم، اندیشهای که در 20 ماه اقامتم در آمریکا تقریبا هیچگاه من را رها نکرد. علاوه بر زیباییهای طبیعی شارلوتسویل، وسوسههای دیگری بود که میتوانست در دوراهی بین جهان خود و دنیای غرب، آیندهای متفاوت را برای من رقم بزند که به برخی از این وسوسهها بعدها اشاره خواهم کرد.
@Habibollah_Babai
#یادداشت_های_سفر_آمریکا
هدایت شده از موسسه فلسفه و عرفان نفحات
نشست امت-شهید و مسئله نظم در جهان اسلام.mp3
28.18M
🔰 "امت-شهید" و "مسئله نظم" در جهان اسلام
▪️صوت نشست تخصصی "امت-شهید" و "مسأله نظم" در جهان اسلام که توسط حجتالاسلام والمسلمین دکتر حبیبالله بابایی ارائه شده است.
⏱زمان: ۶۸ دقیقه
💿حجم فایل: ۲۷ مگابایت
#نشست_تخصصی
#شهید_سلیمانی
#حجت_الاسلام_بابایی
💢 مؤسسه آموزشی پژوهشی نفحات
https://eitaa.com/nafahat_eri
هدایت شده از موسسه فلسفه و عرفان نفحات
🔰 "امت-شهید" و "مسئله نظم" در جهان اسلام
◾نشست "امت-شهید" و "مسئله نظم" در جهان اسلام از سلسله نشستهای تبیین ابعاد شخصیتی شهید حاج قاسم سلیمانی رضواناللهعلیه با حضور حجتالاسلام و المسلمین دکتر بابایی در مؤسسه آموزشی پژوهشی نفحات برگزار گردید که عمده مباحث ایشان در پنج بخش تقدیم میگردد؛
1️ امت-شهید (قسمت اول)
▪️صحبت از امت-شهید یکبار منظور شهیدی است که متعلق است به یک امت.
یکبار این است که بر اساس نگرش قرآنی فردهایی داریم که در مقیاس امت ظاهر میشوند یعنی فردی که خودش تبدیل به یک امت میشود. مانند آنچه امام درباره شهید بهشتی فرمودند که بهشتی یک امت بود. یعنی فردی که وقتی به شهادت میرسد گویا امت به شهادت رسیده است.
▪️در اینجا مرادمان از تمدن، کلانترین نظام مناسبات انسانی است. یعنی اولا فراخ است ثانیاً یک سیستم است و ثالثا بین انسان و یک انسان رخ میدهد.
این تعریف زمانی خودش را نشان میدهد که رقبای این تعریف را بشناسید.
▪️وقتی تمدن را در بین انسان و انسان جستجو میکنید باید شاخصهای انسانی و نرم را مورد مطالعه قرار دهید.
با توجه به این معنا از تمدن، عامل شکلگیری تمدنها انسانها هستند. البته در الهیات تمدن، تمدن را میتوانیم به مثابه فعلالله لحاظ کنیم.
▪️در چنین معنایی، اراده انسانی سهم واضحی دارد. هر ارادهای منتهی به شکلگیری تمدن نمیشود. فقط ارادههایی که در سطح کلان ایجاد میشود مثلاً در سطح جهان اسلام موج ایجاد کند، چنین اراده، اندیشه و اقدامی وزن تمدنی پیدا میکند.
#شهید_سلیمانی
#حجت_الاسلام_بابایی
💢 مؤسسه آموزشی پژوهشی نفحات
https://eitaa.com/nafahat_eri
هدایت شده از موسسه فلسفه و عرفان نفحات
🔰 "امت-شهید" و "مسئله نظم" در جهان اسلام
2️⃣ امت-شهید (قسمت دوم)
▪️وقتی پای عامل انسانی به میان میآید مسأله تربیت و تمدن ارتباط تنگاتنگی پیدا میکند. آقای کالینگوود در کتابش فصلی دارد با عنوان "تمدن به مثابه تربیت" یعنی برای شناخت تمدن نباید شاخص تربیت را بسنجید بلکه باید برای رسیدن به تمدن از دالان تربیت بگذرید.
▪️مارشال هاتسل یکی از شرقشناسان آمریکایی که اسلامشناسیاش قابل توجه است در کتابی با عنوان "اعجاز در اسلام" در پاسخ به این سوال که اسلام چگونه توانست از چین تا آندلس را تحت تأثیر قرار دهد، به شخصیتهای کاریزما اشاره میکند و این شخصیت را در دنیای اسلام بر شخصیت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم تطبیق میدهد و میگوید این شخصیت بود که اقتدار برای پیونددادن از چین تا آندلس را داشت.
▪️داخل پرانتز باید گفت متأسفانه به سهم بانوان اثرگذار در تمدن کمتر پرداخته شده است.
▪️انسانهایی که سایزشان بزرگ است و جامعیت نسبی دارند که در ادبیات عرفانی به آنها انسان کامل میگوییم، اهمیتشان در شکلگیری تمدنها این است که اینها سیستم و نظام کلان درست میکنند و نظام کلان هم به صورت اتومات انسان بزرگ تولید میکنند.
▪️آیت الله آصفی طرحی دارد با عنوان "تربیت جماعت صالحان". در ترکیه آقای فتح الله گولن، یکی از پروژههای اصلیاش در احیای تمدن اسلامی یا بگویید امپراطوری عثمانی، "تربیت نسل طلایی" است و میگویند تا این نسل تربیت نشود عملا نمیتوانیم نرم افزار تمدن را بالا بیاوریم.
#شهید_سلیمانی
#حجت_الاسلام_بابایی
💢 مؤسسه آموزشی پژوهشی نفحات
https://eitaa.com/nafahat_eri
هدایت شده از موسسه فلسفه و عرفان نفحات
🔰 "امت-شهید" و "مسئله نظم" در جهان اسلام
3️⃣ امت-شهید (قسمت سوم)
▪️داخل پرانتز بگویم ادبیات تمدنی در جهان اسلام جلوتر از ادبیات تمدنی در ایران است و عملیات تمدنی در ایران جلوتر از عملیات تمدنی در جهان اسلام است.
▪️مالک بن نبی نظریهپرداز الجزایری تعبیر "انسان النصف" یعنی انسان پاره و ناقص دارد. این انسان به حقوقش فکر میکند ولی به تکالیفش نمیپردازد. میگوید پاشنه آشیل شکلگیری تمدن چنین انسانهایی هستند؛ هیچ پروژه ای با استمرار نیمه انسانها در جهان اسلام پیش نخواهد رفت.
▪️این انسانهای بزرگ که امواج بزرگی را ایجاد میکنند، فقط با حیاتشان نیست که موج تمدنی ایجاد میکنند، گاهی با مرگهای بزرگ این کار را میکنند.
این یکی از نقطههای عزیمت تمایز تمدن اسلامی با تمدن غربی است. یعنی چطور میتوان از پدیده مرگ و شهادت، تمدن ساخت و برای تنظیم مناسبات انسانی، اخلاق و فرهنگ استفاده کرد.
▪️مسیحیت و یهودیت و اسلام هر سه مسأله شهادت دارند اما متأسفانه در دنیای اسلام خیلی کمتر از آنچه در مسیحیت و یهودیت پیرامون شهادت هست، بحث صورت گرفته است. یعنی کتابهای متعدد درباره مرگ شرافتمندانه نوشتهاند.
#شهید_سلیمانی
#حجت_الاسلام_بابایی
💢 مؤسسه آموزشی پژوهشی نفحات
https://eitaa.com/nafahat_eri
هدایت شده از موسسه فلسفه و عرفان نفحات
🔰 "امت-شهید" و "مسئله نظم" در جهان اسلام
4️⃣ مسئله نظم (قسمت اول)
▪️برای انسانهای بزرگ گاهی شهادتهای بزرگ اتفاق میافتد و گاهی شهادتهای معمولی.
▪️شهید با این وزن تمدنی، تأثیرش در ایجاد نظم اجتماعی چگونه است. تأکید ما بر نظم از این جهت است که نظم یکی از مؤلفههای تمدن است.
▪️در ادبیات اجتماعی دو گونه نظم داریم: قانونی(پلیسی) و اخلاقی(خودخواسته).
اما نظم سومی هم داریم با عنوان نظم معنوی. مثل نظم اربعین.
▪️نظم معنوی اینگونه رخ میدهد که زائر و خادم هر دو توجه معنوی دارند به یک قطب. ارتباط مشترک این دو با آن شخص سوم، رابطه زائر و خادم را سامان میدهد. یعنی ابتدا زائر و خادم با شخص سوم ارتباط برقرار میکنند و این ارتباط سبب ارتباطی بین آن دو میشود.
یعنی اینها در پرتو آن امر مشترک، همدیگر را دوست میدارند و از جامعۀ عادلانه بیرون آمده و به جامعه محبتآمیز وارد میشوند.
▪️شکلگیری شهادت یک چنین شخصیت بزرگی مانند شهید سلیمانی ممکن است نظم قانونی بسازد اما ما به آن کاری نداریم؛ همچنین میتواند نظم اخلاقی را نیز سامان دهد. مثلاً شهید سلیمانی یک الگوی ایثار و نظم اخلاقی است.
نحوه رفتار ایشان با کودکان، با محافظانشان، با اهل سنت، با غیر ایرانیها و... را میتوان به عنوان یک مدل اخلاقی تعریف کرد و از آن برای شکلدهی به نظم اخلاقی استفاده کرد.
#شهید_سلیمانی
#حجت_الاسلام_بابایی
💢 مؤسسه آموزشی پژوهشی نفحات
https://eitaa.com/nafahat_eri
هدایت شده از موسسه فلسفه و عرفان نفحات
🔰 "امت-شهید" و "مسئله نظم" در جهان اسلام
5️⃣ مسئله نظم (قسمت دوم)
▪️مسأله اصلی ما نظم معنوی است. این نظم، یک نظم مضاعف و تازهای برای امت اسلام میتواند خلق کند.
در دنیای غرب، عوامل انسانیِ تمدن را بیش از آنچه هستند به رخ میکشند. عامل انسانی هویتساز را بسیار مورد تبلیغ قرار میدهند و نیز عوامل دیگری را که نظمدهنده است.
▪️باید بتوانیم از ظرفیتهای عظیم شخصیتهای الگو نهایت استفاده را کنیم و این ظرفیت عظیم را در جهت هویتسازی و نظم معنوی عالی مد نظر تمدن اسلامی بهره گیریم.
▪️اگر نتوانیم شخصیتهای الگو را در ذهن فرزندانمان در مدارس جا بیاندازیم شهید سلیمانی دهسال دیگر از خاطرهها خواهد رفت.
▪️انسانی مثل شهید سلیمانی بزرگبودنش حاصل تمدن غرب نیست بلکه در تقابل با آن است و این تقابل است که او را میسازد.
#شهید_سلیمانی
#حجت_الاسلام_بابایی
💢 مؤسسه آموزشی پژوهشی نفحات
https://eitaa.com/nafahat_eri
هدایت شده از دکتر موسی نجفی
🔰در رثای متفکر برجسته آیت الله مصباح یزدی
🔶از شخصت علمی تا جریان سازی برای تمدن نوین اسلامی )🔶
موسی نجفی:
✅این روزها که مصادف با رحلت متفکر برجسته اسلامی مرحوم آیت الله مصباح یزدی است شاید مهمترین نکته ای که در مورد ایشان دوست و دشمن اتفاق نظر دارند، همانا تاثیر بسیار زیاد آن مرحوم در "فرهنگ سازی علمی - دینی " در سطوح عالی بین حوزه و دانشگاه است ۰ آنچه در این زمینه ایشان را از سایر افراد متمایز می کند صرف نظر از شخصیت علمی و دینی عمیق ، توفیق و یا فرصتی است که نامبرده در "جریانی" کردن این امر مهم به دست آورد و یا برای آن صبورانه طی چند دهه برنامه ریزی نمود۰
🔴در این زمینه تاسیس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی در قلب حوزه علمیه قم با تربیت هزاران نفر محقق و متخصص متعهد از کارهای بزرگی است که تا مدتها تاثیرات خود را بر بخش مهمی از علوم انسانی کشور نشان خواهد داد و بدون شک باقیات صالحات مهمی برای آن مرحوم محسوب می شود انشاالله؛ پر واضح است که تحول در علوم انسانی یکی از اصلی ترین پایه های رسیدن به "تمدن نوین اسلامی" است و از این منظر آن مرحوم در زمره کسانی قرار می گیرد که در تحول کیفی و عالی در گذار به سمت این مرحله نقش بسیار مهمی را ایفا نموده است و نام وی با بخش مهمی از تاریخ نظری انقلاب اسلامی پیوند می خورد ۰
شاید بخش اصلی کینه و دشمنی تمام نشدنی برخی افراد و جریانات با وی ریشه در این مطلب ، یعنی تمرکز بر "جریان سازی علمی" برای حال و آینده انقلاب اسلامی داشته باشد ۰
http://mousanajafi.ir
https://eitaa.com/drmousanajafi
https://Sapp.ir/drmousanajafi
یادداشتهای سفر به آمریکا
قسمت ششم (ایرانیهای آمریکا)
همه چیز در واحد مسکونی ما پیشتر آماده شده بود. برخی خانوادههای ایرانی و غیر ایرانی در شارلوتسویل که از جمله خانوادههای نجیب و نازنینی بودند که در طول اقامتمان در این شهر به ما کمک کردند، وسایل اولیه را تهیه کرده بودند و ما از این جهت هیچ مشکلی نداشتیم. بعدها با همین خانوادهها جلسات هفتگی قرآن را تشکیل دادیم. درمیان ایرانیان آمریکا با همۀ تفاوتهایی که بین آنها در غرب آمریکا (نوعا ایرانیان برای کار) و شرق آمریکا (نوعا ایرانیان آکادمیک) هست، قابلیتهای زیادی وجود دارد که شناخت آنها و استفاده از آنها در راستای مصالح ملی و فرهنگی ایران و دنیای اسلام بسیار مهم است. البته از میان مدیران و مسئولان فرهنگی بسیار کم هستند کسانی که این قبیل مسائل را درک کنند و برآن دل بسوزانند.
نسل سکولار و یا غیرانقلابیها(نه ضدانقلابیون)ی ایرانی هم زمینههای خوبی دارند برای ایفای نقش در فرایند تمدنی ایران و جهان اسلام معاصر. من در سفری که برای مدت کوتاهی به کالیفرنیا رفتم، به یکی از این جمعهای ایرانی در سانفرانسیسکو برخوردم، جمعشان با جمع قرآنی ما در شارلوتسویل و یا جمع مذهبیهای مرکز آی ای سی (IEC) در واشنگتن متفاوت بود، ولی محور وحدت و جمعیتشان «حافظ» یا «مولوی» بود و یک پزشک محترمی داشت برای خانوادههای ایرانی اشعاری از مولوی و حافظ میخواند و نکتهگویی میکرد. این جمعیت هرچند به ظاهر در آمریکا بودند و سبک زندگیشان مثلا آمریکایی بود، ولی نمیتوانستند خود از ریشههای شرقی و اسلامی جدا کنند و در فرهنگ آمریکایی به کلی هضم و حذف شوند. این سرمایه تاریخی را نباید بی اعتنا بود. تراکم فرهنگی در تاریخ ایران و اسلام نه یک امر منقضی شده، بلکه یک روح ساری و جاری در روان ایرانیهای مسلمان در غرب سکولار است.
@Habibollah_Babai
#یادداشت_های_سفر_آمریکا
یادداشت یک منتقدقدیمی آیت الله مصباح یزدی در باره او
حجتی کرمانی: تعجب می کنید که او را تمجید می کنم؟
آقای مصباح فضائل علمی اخلاقی بسیاری داشت، نیک سیرت و خوشرو و خوش مجلس و خوشسخن بود.
در ایام تدریس هیچگاه از کسب علم و تعلیم و تربیت نیاسود. مبانی و مبادی فلسفه و کلام و اخلاق را به خوبی آموخته بود و به خوبی میآموخت.
بیان نرم و گرم او همراه با روی خوش و لبخند همیشگی، محفل درس او را شاداب میداشت و شاگردان را بر سر شوق میآورد. آقای مصباح از همان آغاز طلبگی در وادی سلوک عرفانی گام نهاد. اهل گعده و وقتگذرانی تفریحی طلبگی نبود و معاشرانی اندک داشت. در جلسات درس اخلاق مرحوم حاج شیخ عباس تهرانی که هر صبح جمعه در کتابخانه بخش قدیمی مدرسه حجتیه مشهور به پارک تشکیل میشد حضور دائمی داشت.
وی از آغاز نهضت روحانیت به رهبری امام خمینی همیشه در خفا یار و یاور انقلاب بود. نگارنده به یاد دارد شبهایی را که آقای مصباح به حجره برادرم مرحوم علی حجتی کرمانی در مدرسه آیتالله بروجردی مراجعه میکرد و چند نسخه از نشریه «بعثت» را که توسط مرحوم هاشمی رفسنجانی، مرحوم هادی خسروشاهی، مرحوم علی حجتی کرمانی و آقای دعائی مخفیانه منتشر میشد، میگرفت و زیر عبا پنهان میکرد تا در نشر مخفیانه آن شرکت فعال داشته باشد.
خاطرات من از آن مرحوم به سالهایی بر میگردد که شهید بهشتی کلاس های درس شبانهای در دبیرستان دین و دانش قم برقرار کرده بود و به ما دروس جدید از قبیل فیزیک، زبان، فلسفه علمی و… تدریس میکرد که استاد مصباح برجستهترین علم آموز آن کلاسهای فراموش نشدنی بود.در این کلاسها بجز حقیر، استاد محمد مجتهد شبستری، شهید محمد جواد باهنر، حاج شیخ محمدعلی موحدی کرمانی، حاج شیخ زینالعابدین قربانی، سیدعلی محقق داماد، مرحومان: سیدهادی خسروشاهی، عمید زنجانی، شیخ حسین حقانی زنجانی و سیدحسن طاهری خرمآبادی شرکت داشتند.
نگارنده در جلساتی که با استاد فقید با هم داشتیم، از جمله در مناظرههای قلمی و شفاهی منجمله مناظره (به پندار من ناموفق) تلویزیونی و نیز در هنگام اجتماع پیش خطبههای نماز جمعه ایشان یا پخش تلویزیونی جلسات درس تفسیر و فلسفه و اخلاق آن فقید سعید خاطره کلاسهای درس شهید بهشتی در ذهنم تجدید میشد.
خوانندگان ارجمندی که مناظرات و مباحثات حضوری و قلمی اینجانب را با آن عالم بزرگوار به یاد دارند، شگفت زده نشوند که اینجانب که در مناظرات و مقالات، نظریات سیاسی و اجتماعی آقای مصباح یزدی را به بوتة نقد میکشیدم، اکنون در فضیلت آن مرد علم و تقوی قلم میزنم. من به این بزرگوارانِ مخالف و موافق نظرات حقیر و آقای مصباح عرض میکنم که حساب اختلافنظر و اندیشه را در پارهای از مسائل سیاسی و اجتماعی با وحدت نظر در امّهات مسائل کلامی و اخلاقی نباید مخلوط کرد. و نیز نباید فضائل انسانهای عالم و متفکری چون استاد فقید مصباح را هر چند با ما همنظر و همعقیده نباشند (حتی نظر و عقیدهای صددرصد برخلاف ما داشته باشند) منکر شویم. من علیرغم همة اختلافنظرهای بیّن و روشنی که با آن فقید علم و فضیلت داشتم، پیش از برگزاری همان مناظرات تلویزیونی، پشت سر ایشان نماز خواندم. ایشان را عادل، فاضل، متخلق به اخلاق و پاسدار راستین دین و قرآن و اخلاق و روحانیت میدانستم و اکنون که این سطر را مینویسم نیز چنینم. خدایش با اولیائش محمد و آل محمد(ص) محشور فرماید.
در اینجا با اغتنام از این فرصت، به یک بیماری سخت و دائمالتّزاید و بنیان کَن و خانهبرانداز جامعه کنونی در ایران که برخلاف انتظار پس از ۴۰ سال که از انقلاب اسلامی میگذرد و روز به روز در حال گسترش است، اشاره میکنم: و آن بیماری یکسونگری و خلط مقولات عقیدتی و اخلاقی با مواضع سیاسی و اجتماعی و بدتر از آن طرد و نفی دگراندیشان و تهمت و افترا و اشاعة دروغ و ریا و نفاق در سطوح بالا و پایین جامعه ماست (که ابتدا این رذائل از بالا به پایین میریزد و متقابلاً هم از پایین به بالا اثر میکند). شما را به خدا بس کنید! ما باهم برادریم و اهل یک ملت و دین و مذهبیم. این دشمنیهای بیحد و حصر و این کینهتوزیهای شگفتانگیز و باورنکردنی، آن هم از مدعیان پیروی از پیغمبر(ص) و امامان معصوم، آیندهای خطرناک در حد سقوط نظام اسلامی در پی دارد که آثار آن از در و دیوار و منبر و محراب و رسانههای حقیقی و مجازی و ارکان دولت و حاکمیت پیداست.
@Habibollah_Babai
یادداشتهای سفر به آمریکا
قسمت هفتم (دست دادن مسلمانان با خانمها)
اولین روز در شارلوتسویل در محل موسسه مطالعات پیشرفته در فرهنگ حاضر شدم. ساختمان اصلی این موسسه هنوز آماده نشده بود و محل موقت آن در زیرزمینی در نزدیکی دپارتمان الهیات و دینشناسی دانشگاه ویرجینیا بود. کارشناس اجرایی موسسه یک خانم بود که خواست با من دست بدهد و من عذرخواهی کردم. دست ندادن با خانمها حداقل در شهر کوچکی مثل شارلوتسویل که تعداد مسلمانان آن اندک بود و مراکز اسلامی خاصی نیز در آن وجود نداشت، توجیه فرهنگی کافی نداشت. کسی نمیدانست ما برای چه دست نمیدهیم. این در موارد متعددی موجب سوء تفاهم میشد. جملاتی که ما به وقت دست ندادن میگفتیم یک جمله مشخص و شناخته شده و رایج نبود. هر کسی و هر مسلمانی بر حسب سلیقۀ خود جملهای را انتخاب میکرد تا بتواند این رفتار را توضیح دهد. بعدها دیدم که ناهماهنگیهایی نیز بین مسلمانان در اصل دست دادن و دست ندادن با بانوان وجود دارد. بسیاری از مسلمانان دست میدادند و کسانی هم بودند که دست نمیدادند. همین، کار منِ مسلمان را دشوارتر میکرد و رفتارم را در این مواجهه، غیراخلاقی نشان میداد. برخی از دوستان مسیحیام نیز از این تنوع رفتاری بین مسلمانان در تعجب بودند. آنها حفظ و ثبات هویت مسلمانی را میپذیرفتند ولی تذبذب و تنوع رفتاری مسلمانان را خوششان نمیآمد.
این نگاه را بعدا در ارتباط با برخی دیگر نیز احساس کردم. در سفری که بعدها به برزیل داشتم، در آخرین روز کنفرانس در رستورانی در شهر ریو، من با یک آمریکایی و یک عربستانی و یک نفر از رومانی (بخارست) دور یک میز غذاخوری نشسته بودیم. طرف آمریکایی خانم لین رودز (رئیس کنونی انجمن بینالمللی مطالعات تطبیقی تمدنها) بود. من که غذای گوشتی نمیخوردم، ایشان بیش از دیگران مواظبت میکرد که گوشتی در غذای من نباشد.
@Habibollah_Babai
#یادداشت_های_سفر_آمریکا
یادداشتهای سفر به آمریکا
قسمت هشتم (پژوهش و بوروکراسی)
بعد از انجام کارهای اولیه اداری که اصلا به دراز نکشید، اتاقی در کنار اتاقهای دیگر پژوهشگران به من اختصاص دادند و من کارهای علمیام را بیمعطلی شروع کردم. گرفتار ساز وکارِ بوروکراسی نشدن خیلی مهم بود. در طول این دوسال کسی از من نپرسید که شما چه میکنید و چند صفحه نوشتهاید و چند ساعت صرف کار کردهاید. این البته اختصاص به من نداشت. این نکته را در مقدمههای منابع لاتین نوعا دیدهام که بسیاری از اساتید و نویسندگان نوعا در این مقدمهها از «نبود سرکشیها و حسابکشیهای ادارای در فرایند پژوهش» قدردانی کردهاند. بعد از بازگشت به ایران، هر میزان سختگیریهای اداری در برخی مراکز پژوهشی (که تبدیل به اداره شدهاند) را دیدم، قدر و ارزش این اعتماد را بیشتر درک کردم، و درک کردم عدم دخالت و مزاحمت در کار یک محقق نه یک اخلاق، بلکه اساسا یک روش است.
در پایان هر سال (سال 2008 و سال 2009) من خودم درخواست کردم که مقالهام را برای اعضای موسسه ارائه بکنم. سال اول مقاله «تأویل و اسطورهزدایی را در تفسیر متن مقدس» ارائه کردم (ارائه بدی نبود). سال دوم نیز مقاله «کارکردهای یاد "رنج برای" در ایجاد انسجام اجتماعی» را ارائه نمودم که قصۀ آن را جداگانه خواهم گفت.
برای هریک از این مقالهها گفتگوهای زیادی با اساتید و با دانشجویان دکتری دانشگاه داشتم. این یکی از نقطههای عطف در یادگیریهای موثر من بود که تقریبا هر روز برنامهای برای گفتگو داشتم. در این بین برخی هم بودند که از برخی مراکز علمی ایران آمده بودند، ولی شأنِ استادیشان اجازه نمیداد برخی دورههای آموزشی را شرکت کنند، یا در کلاسهای درس حضور یابند، و یا اینکه گفتگوهای علمی مستمری داشته باشند.
در مورد مقاله دومام گفتگوهای من بسیار وسیع و متنوع و کاملا جهتمند بود. مقاله دومام که شاید برای شکلگیری آن نزدیک به 50 گفتگو داشتم، به شکل یک ایده و شاید یک نظریه در آمد و برخی از اساتید مُلّای دانشگاه ویرجینیا آن را متفاوت و نو ارزیابی کردند. این مباحثات به من جرأت داد که کار را ادامه دهم و آن را به مثابه یک نظریه در کتاب «رنج عرفانی و شور اجتماعی» در ایران منتشر کنم.
@Habibollah_Babai
#یادداشت_های_سفر_آمریکا
کتاب جدید "تمدن و جهانی شدن" به همت پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی و ترجمه دکتر رسول نوروزی و سرکار خانم فضه خاتمی به زودی منتشر میشود.
این کتاب دومین اثر از مجموعه مقالات ترجمه شده در موضوع "تمدن" در پژوهشکده است که چشمانداز جدیدی در مطالعات تمدنی در ایران میگشاید.
@Habibollah_Babai
1_775471373.pdf
1.87M
👆👆فهرست و مقدمه کتاب "تمدن و جهانی شدن"
@Habibollah_Babai
نظام موضوعات پورتال.pdf
8.94M
👆👆"نظام موضوعات مطالعات تمدنی" چارچوب پورتال تمدن نوین اسلامی در دفتر تبلیغات اسلامی (در میز تمدن و دانشگاه باقرالعلوم ع) است. به نظرم نظامواره فوق میتواند یکی از مهمترین الگوهای مطالعات تمدنی در جهان اسلام باشد، و البته میتواند مراکز تمدنپژوهی در ایران را هم نظم بخشیده و افقهای تازهای را در مطالعات تمدنی امروز بگشاید.
@Habibollah_Babai