eitaa logo
حبیب‌اله بابائی
1.1هزار دنبال‌کننده
464 عکس
72 ویدیو
61 فایل
اسلام تمدنی و تمدن اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
جوانان پر از شبهه هستند و حوزه کار خودش را می کند! 🎙پرفسور مهدی گلشنی: ...حوزه کار خودش را می‌‌کند؛ به این دلیل که کاری به مقتضیات روز ندارد که این‌ها چیست و چه چیزی در محیط‌‌های دانشگاه و ... می‌‌گذرد، لذا جوانان پر از شبهه هستند. چند هفته قبل بود که سه دانش‌آموز دبیرستان نزد من آمدند که می‌‌گفتند، خدا اصلاً یعنی چه؟ برای ما کتاب معرفی کنید. در غرب یک فیزیکدان تراز اول می‌گوید که جهان از هیچ شروع شده است و در اینجا می‌خواهند با فلسفه ملاصدرا جواب او را بدهند!!... یک وقتی بود که الحاد از فلاسفه سرچشمه می‌‌گرفت و مثلاً از هیوم، اما الآن انجمن فلاسفه خداباور تشکیل شده و اعضای زیادی نیز دارد. یکی از این فلاسفه ملحد می‌‌گوید که بیست درصد از فلاسفه خداباور هستند. بنابراین در غرب به شدت تغییراتی ایجاد شده و گفت‌‌وگو با فلاسفه خداباور بسیار زیاد شده است؛ این کاری است که علامه در زمان حیات خود انجام می‌داد و از این جهت از زمان جلوتر بود... 🔻ادامه 👇 https://iqna.ir/00GCLg @Habibollah_Babai @kashkolenab
گونه‌های «سکوت» در حوزه‌های علمیه ۱. سکوت اعتراض (سکوت سیاسی) بدون شک برخی از سکوت‌های حوزه سکوت اعتراض به سیاست‌های حاکم بر جامعه است. البته برخی از این اعتراض‌های حوزه دلسوزانه و از روی صداقت و برخی نیز از سر حسادت و کینه است. البته برخی از معترضانِ سکوت‌کرده شاید ندانند امروزه سکوت‌شان فقط به رد یا نقد نظام و سیاست منتهی نمی‌شود بلکه به رد و نقد تشیع و بلکه اسلام نیز می‌انجامد. شکل‌گیری برخی از حرکت‌های الحادیِ متفاوت بعد از مهسا امینی نشان از همین نکته دارد که تفکیک نظام از دین یا از تشیع هرچند به لحاظ ذهنی متصور و ممکن است ولی به لحاظ واقعی و اجتماعی نامعقول و ناممکن است. ۲. سکوت در فشار ‌(سکوت روانی) در پی شکل‌گیری سکوت‌های معنادار و معترضانه در حوزه، سکوت دیگری شکل گرفته و آن «سکوت ترس» است، ترس نه صرفا از ترس و هراس از نهادهای امنیتی بلکه ترس از شبکه‌های علماییِ داخل حوزه است که با لابی‌گری‌های گوناگون افراد متفاوت از خود را از شبکه‌های خود می‌رانند و آنها را همه جوره در فشار قرار می‌دهند تا کسی در حوزه موضعی مخالف آنها نگیرد، و کسی هم اعلام رای موافق در همراهی با نظام نکند. ۳. سکوت در حاشیه‌ماندگی (سکوت تبعیض) نوع سوم سکوت، سکوت فرهیختگانی است که اهل فضل و دانش‌اند، لیکن چون فرصتی در اختیارشان گذاشته نمی‌شود و دعوتی از آنها صورت نمی‌گیرد و برای حل مسئله‌های نظام، نظرشان مسموع نمی‌شود، ناگزیر و از سر ناچاری حرف نمی‌زنند و یا نمی‌توانند حرف بزنند. در این بین مشکلی وجود دارد و آن عدم سکوت کسانی است که بیش از اندازه و در همه حوزه‌ها حرف می‌زنند. برای به حرف آوردن برخی از اهل سکوت، باید برخی از حرافان را ساکت کرد. ۴. سکوت خلوص (سکوت معنوی) جریانات زیاد و فضلای بسیاری نیز در حوزه هستند که هم بسیار فاضل‌اند و هم برخوردار از دانش اجتماعی و هوش تحلیلی بالا هستند و هم در مقام کنش‌گری بسیار بیش فعال‌اند ولی خلوص‌شان و عشق گمنامی‌شان اجازه نمی‌دهد که خود را اعلان و آشکار کنند. به عنوان فردی که تقریبا ۳۰ سال است در حوزه هستم و قریب به ۲۰ سال در دانشگاه‌های مختلف هم درس خوانده‌ و هم درس داده‌ام، سطح پیشرفت علمی، پژوهشی و اجتماعی در حوزه را بسیار جلوتر و پیشرفته‌تر و موثرتر از دانشگاه می‌بینم و تصورات قدیمی و کهنه از حوزهٔ امروز را اساسا صائب نمی‌دانم و ظرفیت‌های بالفعل، و نه بالقوه، حوزویان را در مقام تئوری‌پردازی و کنش‌گری اجتماعی بسیار بالا و بی‌بدیل می‌بینم. @Habibollah_Babai
رخنه از درون انقلاب موضوع «تقوا» یکی از موضوعات الهیاتی اجتماعی است که در تحلیل مسئله‌های اجتماعی ایران امروز کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد. این در حالی است که نه تنها جبهۀ غیرانقلابی از خلاء خویشتن‌داری حداقلی یا همان خودبانیِ مدرن (تقوای مدنی) رنج می‌برد بلکه تعدادی از انقلابیون موثر نیز از نبود تقوای عُرفی و عمومی (تقوای حداقلی در یا ایها الناس اتقوا) و تقوای دینی و ایمان اجتماعی (تقوای حداکثری) به صورت توأمان دچار کاستی‌های جدی و آسیب‌های کُشنده هستند. از همین منظر یکی از نقطه‌های عزیمت‌ در صورت‌بندی نزاعات اجتماعی ایران امروز، نبود تقوای سنتی و مدرن به صورت توأمان در دوسویۀ برخی از جریانات انقلابی و غیرانقلابی است. یعنی در این نقطه و در فرایند تحولات اجتماعی برخی از جریانات موثر در جامعه، تقوای سنتی و تقوای مدرن را همزمان از دست داده‌اند و در نبود تقوا آرزومندانه در پی ایجاد نظم و همزیستی اجتماعی می‌روند. هر چند در نگاه نخستین تقوی یک امر فردی و باطنی است، لیکن دقت در آیات قرآنیِ مربوط به تقوی نشان می‌دهد که تقوی جنبه‌های اجتماعی مهمی دارد و موجب مصونیت اجتماعی در برابر و در مواجهه با دشمنان (ان تصبروا و تتقوا لا یضرکم کیدهم شیئا، آل عمران/ 120) می‌شود، و در مقابل بی‌تقوایی زمینه را برای مکر و کید دشمن و آسیب‌دیدگی جامعه اسلامی فراهم می‌نماید. طبق آیات نخست سوره بقره، تقوی پدیده‌ای ماقبل از ایمان است و نه بعد از ایمان، و برای مومن شدن و بلکه مومن ماندن باید همچنان تقوا پیشه کرد و فقدان تقوای فردی زمینه‌های زوال ایمان شخصی را فراهم می‌کند، و نبود تقوای جمعی نیز زمینه را برای اضمحلال ایمان در جامعه آماده می‌سازد. فرایند زوال ایمان در بستر اجتماعی امروز، می‌تواند بسیار پیچیده‌تر و پیشرفته‌تر انجام یابد و امکان بازگشت ایمان فردی و اجتماعی در بستر بی تقوایی‌‌های مکرر و تودرتو را سخت و گاه ناممکن بنماید. در ادبیات مدرن و در نظریه‌های تمدنی، نظم و انضباط اجتماعی نه صرفا با عامل قانونی بلکه با نوعی از پروردگی انسانی (cultivation) بوجود می‌آید، و آنگاه صفت بارز شهروند متمدن در دولت مدرن هم نوعی ظرفیت درونی برای انضباط شخصی (self-regulation)، خویشتن داری (self-restraint) و کنترل‌نفس می‌شود. اما در ادبیات دینی و در سیر تاریخ تمدنی اسلام، آنچه نظم و انضباط اجتماعی را موجب شده است، نوعی از خودبانی، خودکنترلی، و پرهیزکاری (piety) در اتمسفر ایمانی و الهی بوده که به گفتۀ مارشال هاجسن موجب نوعی از ذهنیت و عقلانیت پرهیزکاری (piety minded) در سطح جامعه می‌شود و تنش‌های اجتماعی را کمتر می‌سازد. اکنون آنچه می‌توان در ایران امروز آن را مشاهده کرد، فقدان توأمان تقوای فردی و تقوای اجتماعی، و نبود همزمان تقوای عرفی و تقوای دینی در برخی از مدیران انقلابی و غیر انقلابی است. انتظاری که از جریانات غیردینی، جریان‌های غیر انقلابی و ضد انقلابی می‌توان داشت، داشتن تقوای مدنی و خویشتن‌داری‌ در سطح مناسبات سیاسی و اجتماعی و ملی است که سوگمندانه به موجب فقدان تربیت مدرن در میان مدعیان مدرن، آن میزان از خویشتن‌داری مدنی که در میان شهروندان غرب وجود دارد، در میان شهروندان غرب‌گرا یا غرب‌زده در جامعه ما وجود ندارد. ادامه 👇👇👇 @Habibollah_Babai
ادامه از بالا👇👇 و انتظاری هم هست از جریانات دینی و انقلابی، و آن برخورداری از تقوای دینی یا دست‌کم همان تقوای سنتی و یا حداقل تقوای عرفی و مدنی است. لیکن به رغم وجود خیل انبوهی از انقلابیون پاک و پرهیزکار، نشانه‌های بسیاری وجود دارد از ظهور نسلی انقلابی‌نما در درون جبههٔ انقلاب (نفوذ بی‌تقوایان در نظامی که اسس علی التقوی بوده) که نه ملتزم به تقوای سنتی هستند، نه برخوردار از تقوای دینی و نه آشنا به تقوای عرفی و مدرن. مدیرانی که بی‌مناسبت و بدون تخصص در دولت انقلابی و نظام اسلامی مسئولیت قبول می‌کنند (مدیران ارشدی که بدون تخصص از یک پست بی‌ربط به پست بی‌ربط دیگر نقل مکان می‌کنند) ، کسانی که در مسند مسئولیت اهل پاسخگویی نیستند و به هیچ وجه در قبال کرده‌هایشان (مثل موضوع خودرو) توضیح نمی‌دهند، مسئولینی که در تصمیم‌های خود ناصادق و دروغگو هستند (هنوز حقوق را بالا نبرده، دلار را بالا می‌برند)، و آنهایی که در داوری‌ها و قضاوت‌هایشان بین خود و دیگران تبعیض قائل می‌شوند و ضعف‌های دیگران را بیشتر از نقطه ضعف‌های خود، و نقطه‌های امتیاز و مثبت خود را بیشتر از نقطه‌های قوت دیگران می‌بینند، همه از مصادیق به اصطلاح انقلابی‌هایی هستند که فاقد تقوای دینی و الهی بوده و خارج از گفتمان انقلاب اصیل در گفتار و کردار امام خمینی و مقام معظم رهبری قرار دارند. امروزه یکی از نقطه‌های آسیب گفتمان انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی، همین نسل از بی‌تخصص‌های بی تقوا هستند که نه از خدا پروا دارند و نه از نظام. و بخشی از پدیدهٔ «الحاد نو» در جامعه ایرانی نیز محصول همین پدیده بی‌تقوایان انقلابی‌‌نماست. @Habibollah_Babai
قابل توجه علاقمندان مطالعات تمدنی: دانشگاه باقرالعلوم ع برای اولین بار در ایران، در رشته «مطالعات نظری تمدن» در مقطع دکتری دانشجو می‌پذیرد. @Habibollah_Babai
«کوثر» و معنای تمدنی آن (1) تمدن در نگاه فلسفی و اجتماعی به مثابه «کلان‌ترین نظام مناسبات انسانی» و در نگاه اخلاقی به مثابه «انباشتِ خیرات کثیر و کلان» همواره با مقولات کلان انسانی و مسائل بزرگ اجتماعی ارتباط دارد. یکی از نکته‌های مهم در قرآن در صورت‌بندی تمدن اسلامی، مقولۀ «خیرِ کلان» و صورتبندی اجتماعیِ آن است، اینکه اساسا «خیر» از منظر قرآنی در چه فرایندی تبدیل به «خیر بزرگ» می‌شود و در مقیاس امت اسلام و یا در مقیاس کلان بشری نقش‌آفرینی می‌کند؟ این پرسش، محور اصلی و مرکزی در این مقاله خواهد بود تا با تأکید بر آیه 261 از سورۀ بقره («مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ‏ في‏ كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليم‏»)، فرایند کلان‌شدگیِ خیر در ادبیات و در منطق قرآنی را نشان داده و از آن خوانش تمدنی ارائه بکند. آیۀ مزبور یکی از شاخص¬ترین آیاتی است که به خیر کلان و مکانیسم این کلان‌شدگی اشاره کرده است. این آیه با بیان مثالی به تبیین چگونگی کلان‌شدگیِ خیر و نیکی پرداخته و مهمترین عامل این رشد و کلان شدگی را «فی سبیل الله» بودن معرفی می¬کند.آیه سنبله به انفاق مال در راه خدا پرداخته و آن را به منزله حبه و دانه گندم می¬شمارد که این دانه رشد کرده و از آن هفت خوشه می‌روید و از هر یک از این خوشه¬ها صد دانه گندم به بار می¬آید. سپس آیه این نوید را می¬دهد که خدا این مقدار را برای هر که بخواهد چند برابر می¬کند. بدین‌ ترتیب هر حبه مالی که در راه خدا انفاق می¬شود، برکت می‌یابد و به صدها و بلکه هزاران دانه خیر تبدیل می‌شود و از این خیرها و نیکی‌های فرد، خیرات بزرگِ اجتماعی و نیک‌های کلان در مقیاس امت رخ می‌نماید. در این چند یادداشت به نسبت بین «فی سبیل الله» بودن (در یک مرحله) و «فی الله» بودن (در مرحله دیگر) و «کلان‌شدگی» و فرایند زایش خیرات کثیر و کلان از عمل فی‌سبیل‌الله و عمل فی‌الله خواهیم پرداخت تا شاید از این رهگذر بتوان به قاعده‌ای تمدنی در تبدیل خیرات اجتماعی به خیرات تمدنی دست یافته و آن را به مثابه یک سنت در فرایند تمدنی مسلمانان مورد توصیه و تأکید قرار داد. @Habibollah_Babai
«کوثر» و معنای تمدنی آن (2) بعضی معتقدند که کلمه «نفقه» یا «صدقه» قبل از «الذین ینفقون» و یا کلمه «زارع» یا «باذر» قبل از «حبه» در تقدیر گرفته شده، و این تقدیر گریزناپذیر است؛ چرا که حبه در آیه، مَثَلِ آن مالی است که در راه خدا انفاق می¬شود نه مَثَل شخص انفاق کننده؛ ولی برخی دیگر از مفسران هستند که چیزی را در این میان در تقدیر نمی‌گیرند. ناصر مکارم شیرازی در تفسیر نمونه به گونه‌ای دیگری به تفسیر این آیه پرداخته و می‌گوید: هیچ گونه دلیلی بر حذف و تقدیر در آیه نیستو تشبیه افراد انفاق کننده به دانه های پر برکت تشبیه جالب و عمیقی است گویا قرآن میخواهد بگوید: عمل هر انسانی پرتوی از وجود اوست و هر قدر عمل گسترش یابد، وجود انسان در حقیقت توسعه یافته است. به تعبیر دیگر قرآن عمل انسان را از وجود او جدا نمیداندو هر دو را اشکال مختلفی از یک حقیقت می¬شمرد بنابراین هیچ گونه حذف و تقدیری در آیه نیست و اشاره به این است که انسانهای نیکوکار در پرتو نیکی¬هایشان نمو و رشد معنوی پیدا می¬کنند و این افراد همچون بذرهای پرثمری هستند که به هر طرف ریشه و شاخه می¬گستراندو همه جا را زیر بال و پر خود می¬گیرد. این تحلیل از تفسیر نمونه در مورد اینکه عمل هر انسانی پرتوی از وجود فرد انسان است بسیار قابل اعتناست. در این نگاه، انفاق فی سبیل الله نه تنها موجب برکت و ازدیاد مال بخشیده‌شده می‌شود، بلکه موجب تکثیر و برکت در ناحیۀ خود فرد انفاق‌کننده نیز می‌شود. بدین‌سان برکت و تکثری که از رهگذر انفاق فی‌سبیل الله بوجود می‌آید نه به یک صورت، بلکه به صور مختلف رخ می‌دهد: 1. تکثیر مال رفته (انفاق شده) و اینکه این مال دست به دست در میان مردم انتقال پیدا می¬کند و تمامی ندارد. 2. تکثیر مالِ مانده پیش فرد انفاق کننده که آن نیز برای صاحب مال (انفاق کننده) برکت پیدا می‌کند چرا که مال انفاق شده از آن مال اصلی بوده است و انفاق مال، موجب برکت در همۀ مال می‌شود. 3. اینکه فرد انفاق کننده با عملی که انجام می‌دهد و انفاقی که صورت می‌دهد از خود الگویی درست می‌کند و خود را به مثابه یک حبه و دانه، در جامعه تبدیل به صدها و هزاران حبه می¬کند و بسیاری از انفاق کننده‌ها در جامعه و در آیندۀ نسل او به مشی او تمسک و تأسی کرده و آنها هم انفاق فی‌سبیل الله می‌کنند. 4. اینکه خود فرد انفاق کننده به موجب عمل بزرگ انفاق، و بزرگ‌تر از آن عمل فی‌سبیل‌الله، بزرگ‌تر و بزرگ‌تر می‌شود و تبدیل به فردی در مقیاس یک جامعه (حبه‌ای در مقیاس هفتصد حبه) وفردی در مقیاس یک امت بدل می‌شود. @Habibollah_Babai
«کوثر» و معنای تمدنی آن (3) در فرایند انفاق آنچه اتفاق می¬افتد در ظاهر کاسته شدن از دارایی فرد انفاق‌گر است اما آنچه واقعیت دارد پیوستگی و اتصال و ارتباط تنگاتنگ دارایی فرد با داشته‌های جامعه است و در یک نگاهی وسیع‌تر همۀ داشته‌های انسانی در جامعه در ارتباط با یکدیگر قرار می‌گیرد و همانطور که تن واحد، عضوهای مختلفی با نام‌های متفاوت دارد، افراد انسانی هم اعضا و جوارح تن جامعه هستند و همه با هم و در کنار هم و برای رسیدن به یک هدف مشترک هستند. پس مسلم است که هدر رفت و کاسته شدنی که در ظاهر به نظر می¬رسد،در نگاه عمیق‌تر از میان می‌رود و تنها خیر و برکت است که برای همه اعضا چه انفاق کننده و چه انفاق شونده، باقی خواهد ماند. بدین نکته نیز باید توجه داشت که اساسا تضاعف خیرات صرفا محدود و منحصر به خیرات در این دنیا نیست، بلکه خیرات ابدی و پیامدهای ابدیتِ خیرات در همین دنیا هم هست. از همین نقطه می‌توان بر کلان‌بودگی خیر تمدنی و ابدی بودن و ماندگار بودن آن اشاره کرد. درست است که خیرات کلان دنیوی نیز تمدنی هستند، لیکن خیراتی که علاوه بر آثار دنیوی، حیات انسانی را در ابدیت متأثر می‌کند و برای آدمی نوعی از جاودانگی را به ارمغان می‌آورد، آن خیر به لحاظ تمدنی در همین دنیا ارزشی‌تر و کلان‌تر و بزرگ‌تر خواهد بود. گفتنی است خیراتی که ابعاد آن سویی دارند و زندگی ابدی را هم شامل می‌شود، بی‌شک آثار دنیوی و این جهانی بیشتر و عمیق‌تری هم خواهند داشت. به تعبیر دیگر، اساسا کار باید به لحاظ دنیوی، کاری متفاوت و کاری سالم باشد تا بتواند آثار ابدی را داشته باشد، و آنگاه که کاری سویه‌های ابدی پیدا می‌کند آثار دنیوی مضاعفی پیدا کرده و فعل نیک با ابعاد اخروی‌ای که دارد، نه در روز جزا بلکه در همین دنیای خاکی نیز اثر می‌گذارد ومناسبات دنیوی را بسامان‌تر می‌کند. مَثَلی هم که در آیه مزبور آمده نیز به صورت مطلق ذکر شده و مقید به آخرت نگشته است. @Habibollah_Babai
«کوثر» و معنای تمدنی آن (4) بسیاری از مفسرین در تفسیر آیۀ سنبله، بر ثواب کثیر و نه خیر کثیر تأکید کرده‌اند که گویا هر کسی انفاق فی سبیل الله داشته باشد، خداوند به او ثواب مضاعف اعطا می‌کند (من جاء بالحسنه فله عشر امثالها و من جاء بالسیئه فلا یجزی الا مثلها و هم لا یظلمون انعام/ 160). از این منظر، ثواب حاصل خیر است و در ازای هر خیر و انفاق، نتیجه بزرگی حاصل می‌شود و ثوابی چندبرابر عاید فرد مُنفِق می‌گردد. در این میان به نظر می‌رسد آیه شریفه نه فقط بر پاداش مضاعف، بلکه بر اصل خیر و تضاعف در خودِ خیر نیز اشاره می‌کند. با توجه به عبارت «کمثل حبه انبتت سبع سنابل فی کل سنبله مئه حبه» هر حبه و هر دانۀ خیر تبدیل به هفتصد حبه و هفتصد دانه خیر می¬شود.با توجه به اینکه دانه¬ها حاصل خود حبه هستند، پس هر کدام از این هفتصد دانه خود امکان تبدیل شدن به هفتصد دانه دیگر را دارد که به این ترتیبیک رشد و تکثیر هرمی بسیار گسترده¬ و بزرگی از خیر تشکیل خواهد شد که تا وقتی با خطا و گناه انسان به فساد کشیده نشود این شبکه توسعه‌یابندهبر اساس منطق رحمت الهی تا ابد گسترش می‌یابد و همین خیر توسعه‌یافته به خیرات جدید (یخرجهم من الظلمات الی النور) و به خیرات کثیر و کبیرمنتهی می¬شود. چنین خیری که تکثر می‌یابد، تنوع می‌پذیرد، و به حد کلان بودگی (خیر اجتماعی و یا خیر جهانی) می‌رسدهمان خیر تمدنی یا خیر جهانی‌شده خواهد بود. آثار این خیرهای کبیر و کلان، نه در محدوده فرد یا خانواده یا اجتماعی کوچک، بلکه در قلمروهای انسانی و وسیع خواهد بود، و آثاریانبوه، انباشته، و متراکمی خواهد داشت و امواج بزرگی از خیر را در عرصه‌های تمدنی سبب خواهد شد. بدین‌سان، برکت همان ثبوت و حلول خیر بی‌نهایت خداوندی در خیر محدود انسانی است که موجب شکل‌گیری برکت در نسل، برکت در وقت، برکت در غذا و برکت در روزی‌هایی می‌شود که خداوند به ما داده است (و بارک لی فیما رزقتنی، دعای 22 صحیفه سجادیه). همه این برکت‌ها در حقیقت امتداد صعودی خیر فی سبیل الله یا خیر فی الله از ناحیه انسان به سمت خدا، و نزول برکت الهی و رحمت خدا از ناحیه خدا به سمت انسان و زندگی انسان است. خداوند نه تنها با توفیقی که به انسان در انجام کار خیر می‌دهد، خیر فی سبیل الله را توسعه می‌بخشد، بلکه به خیر تحقق یافته در راه خود نیز غیرت می‌ورزد و از گم‌گشتگی آن مانع می‌شود وآن را در لابلای زندگی و شلوغی حیات روزمره حفظ می‌کند و با رحمت خود بدان وسعت و برکت می‌بخشد. @Habibollah_Babai
«کوثر» و معنای تمدنی آن (5) با توجه به آنچه از اتصال و انتساب عمل به خداوند بیان شد، عمل خیر و انفاق را میتوان دارای مراتب دانست. این مراتب با توجه به انگیزه و قصد و نیت انفاق‌کننده، نتیجه انفاق در مراتب مختلف را متأثر می‌کند. این مراتب خیر و نیکی را می‌توان در چندگونه و چندین سطح از خیر کوچک، خیر متوسط، خیر بزرگ، و خیر باطل دنبال کرد، که در این قسمت فقط به خیر بزرگ و خیر متوسط اشاره خواهم کرد. «خیر فی‌سبیل‌الله» (خیر متوسط) یک مرتبه از خیر که البته ارزشمند است، خیر متوسط و خیر فی سبیل الله است. در مرتبه خیر فی الله که در قسمت بعدی بدان خواهیم پرداخت، آنچه مقصد و هدف است تنها وجه الله است و نه چیز دیگر، اما آنچه در مرتبه¬¬ی فی سبیل الله مورد توجه است، نبودن در سبیل طاغوت،دور بودن از انحراف، و سالم بودن از آلودگی و گناه است. طبق آیات قرآنی همین مقدار از فی سبیل الله بودن و سلامت راه کافی است برای رشد و تضاعف در خیر، و برای تکثر و توسعۀ یک حبه خیر، به هفتصد دانۀ خیر. با توجه به آنچه گذشت از همان زمان که عمل خیر، خیرِ فی سبیل الله می‌شود، به جهت ارتباطی که با خداوند پیدا می¬کند، فرایند تکثیر و تضاعف شروع میشود و هر چه این اتصال به منبع نامتناهی بیشتر و عمیق¬تر می‌شود و غایت از فعل (یا علت غایی فعل) امری متعالی می‌شود، گسترش و رشدِ خیر نیز به تناسب آن بیشتر خواهد شد. در ادبیات اسلامی و قرآنی «فی سبیل الله» بودن هر عملی، نه فقط انفاق، ارزش و اهمیت بیشتری به آن می¬بخشد. در آیات قرآن موارد متعددی از امورات مادی و دنیوی نام برده شده که با «فی سبیل الله» شدن از حالت عادی و مادی خارج می‌شوند و بُعد و جهتِ ماورائی پیدا می‌کنند. اموری چون مهاجرت در راه خدا، قتال و کشته شدن در راه خدا، جهاد در راه خدا ومثال‌های دیگر. در تمامی این موارد خروج از محدودیت‌های مادی و اتصال به جهان ماوراء، اثر مستقیمی در نتیجۀ فعلِ خیر دارد. اینکه خداوند می¬فرماید به شهیدی که در راه خدا کشته شده، مرده نگویید بلکه او زنده و عند ربهم یرزقون بدانید،تنها یک شعار نیست،بلکه اشاره به این نکته دارد که شهید با شهادت خود در راه خدا، از وضعیت عادی مرگ و مردن خارج می‌شود و حیاتی جدید نه فقط در آن دنیا (عند الرب) بلکه در همین دنیا آغاز می‌کند و اثرگذاری‌های جدیدی را در زندگی دیگران در همین دنیا موجب می‌شود. یکی از نشانه¬های حی بودنِ شهید در جوشش خون اوست که تأثیری ماندگار دارد و برکت آن تمام شدنی نیست. @Habibollah_Babai
«کوثر» و معنای تمدنی آن (6) «خیر فی‌الله» (خیر بزرگ) بالاترین خیر آن است که عمیق¬ترین و شدیدترین ارتباط و اتصال را با خیر مطلق و یا خیر بی‌نهایت برقرار کرده باشد. این مرتبه را خیر فی‌الله (نه خیر فی‌سبیل الله) می‌گویند. در این مرتبه توجه و نیتِ فرد انفاق کننده نه صرفا بهشت و یا نعمت الهی، بلکه رسیدن به رضایت خدا و وجه الله است. به بیان دیگر، خیر فی الله، خیری است نه برخاسته از ترس از عذاب و یا توقع ثواب، بلکه برخاسته است از محبت به خدا.عمل خالصانه برای خدا و اطعام مسکین و یتیم و اسیر برای وجه الله، آنجا که وجه الله را صفت ذاتی حق بگیریم، برخاسته ازاعتقاد به اهلیت و استحقاق خدا برای عبادت شدن(انجام عمل تنها با انگیزه رضای او «انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لا شکورا») است، و آنجا که وجه الله را صفت فعلی خدا بدانیم، برخاسته از استفاضه و طلب رحمت و رضایت خدا و اِعراض از غیرخدا در کسب ثواب و پاداش است. بدین‌سان اوج خیر و نهایتِ آن همین مرتبۀ از خیر است که در نهایت خلوص و تقرب به خداوند حاصل می¬شود. چنین نیتی و چنان عمل ماندگار و رفتار بزرگی (در مقیاس یک جهان و یا یک تمدن) از بندگان آزاده سر می‌زند که آنچنان مقرب‌اند که قیودات انسانی و محدودیت¬های مادی آنها را در عمل به خیر محدود نمی‌کند. آزاده بودن، حریت داشتن، رضای خدا را بر رضای خلق ترجیح دادن، و از نارضایتی غیرخدا هراس نداشتن، آثار فراوان اجتماعی دارد، همان طور که انتساب و اتصال عمل به حقیقت لایتناهی و عمل فی الله و لوجه الله نیز به لحاظ وجودی پیامدهای بی‌نهایتی (فراتر از یک تمدن و یا حتی فراتر از زمان و مکان) دربر خواهد داشت. بدین‌سان عمل فردی که کارش را لوجه الله انجام می‌دهد تا سطح بی‌نهایت توسعه می‌یابد. حال آنگاه که جمع و جامعه و بلکه یک تمدن افعال انسانی و اخلاقی خود را لله و لوجه الله انجام بدهد، تصاعد خیر در آن فراتر از تصور خواهد بود و دامنۀ آن بسیار پیچیده و پیشرفته در بی‌نهایت خواهد بود. در این نقطه، تمدنی شدن فعل انسان برآمده است از دو عنصر اجتماعی بودن فعل (گستردگی و کلان‌بودگی فعل) و فی‌الله بودن فعل انسانی است. خیرات اجتماعی آنگاه که فی الله و یا حتی فی سبیل الله انجام می‌گیرد، خیری در مقیاس خودِ خدا می‌شوند، ماندگار می‌ماند و در مقیاس جهان و بلکه فراتر از جهان اثرگذار می‌شود. بدین‌سان برکت و توسعۀ خیر و نیکی، نه فقط برخاسته از ایمان و تقوا و عمل برای خداست، بلکه برآمده از حرکت جمعی خیر و تضاعف و تراکم خیر همگانی است. برکت جمعیِ خیر هنگامی بروز می‌کند که مردم در جمعیت‌شان به خدای خود ایمان آورده و تقوا پیشه کنند («وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» 96/اعراف) بدین‌سان گشایش برکات آسمان و زمین بر مردم، برخاسته از ایمان و تقوای جمعیت هاست که می‌تواند در مقایسه با ایمان و تقوای یک فرد، کارکردی موثرتر داشته و دامنۀ اثرگذاری آن به مراتب بیشتر شود. @Habibollah_Babai
«مظلومیت کوثر» و «کوثر مظلومیت» (7) فی الله بودن خیر، کثرت، برکت و تضاعف در خیر صرفا در کنش‌های فردی رخ نمی‌دهد، بلکه این تسری و توسعۀ خیر در دیگر شئونات انسانی مانند عنصر مظلومیت نیز نمایان می‌شود، و مظلومیت آن مظلومِ فی الله را مملو از برکت، محبت، عقلانیت، و بلکه قرین با مشروعیت قرار می‌دهد. هرمظلومیتی نمی‌تواند محبت ماندگار و مشروعیت پایدار و نیکی‌های انباشته و متراکم آنهم در سطح کلان جهانی را بیافریند. مظلومیت، شهادت، و خون بر زمین ریخته زمانی جهان و تاریخ را دگرگون می‌کند و به سمت خیر و نیکی‌های بزرگ سوق می‌یابد که اولا فرد مظلوم و یا فرد شهید وزن جهانی داشته باشد و با مظلومیت او یا با شهادت او خسارتی برای جهان و برای تاریخ و اساسا برای انسان بوجود آید (نگاه ابوالحسن ندوی در کتاب ماذا خسر العالم بانحطاط المسلمین؟) و یاد آن مظلوم و گریه بر آن مظلوم نیز گریه‌ای علیه یک ظلم تاریخی و یک جفای جهانی باشد (نگاه عُرفی). ثانیا به حکم حدیث قرب فرائض، فرد مظلوم و یا فرد شهید آنچنان تقرب الهی یافته باشد که مظلومیت او مظلومیت خدا، حزن و اندوه او حزن و اندوه خدا، شهادت او شهادت خودِ خدا، و خون او خون خدا شود (نگاه عرفانی). وقتی که مظلومیت و شهادت به خود خدا منتسب می‌شود، آنگاه این مظلومیت و این شهادت در مقیاس خود خدا در تاریخ اثرگذار و ماندگار می‌شود، در مقیاس خود خدا غیض و غم ماندگار ایجاد می‌کند، و فرایند تاریخ را هم به سمت پاکی و طهارت تاریخی از آن ظلم مانده در اعماق تاریخ پیش می‌برد. بنابراین هر میزان تقرب به خدا بیشتر می‌شود، تعلقات حقی و حقانی بیشتر، و هر میزان تعلقات حقی بیشتر می‌شود، تآثیرات خلقی آن نیز‌ بیشتر می‌شود، و کل هستی، کل جهان، و کل تاریخ را در می‌نوردد و آنگاه نه در سطح یک تمدن بلکه حتی فراتر از تمدن و فراتر از تاریخ باقی می ماند. @Habibollah_Babai
مَثَل سلیمانی به حکم آیه‌های «ضرب‌المثل» در قرآن همچون آیۀ «إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَيْهِ وَجَعَلْنَاهُ مَثَلًا لِّبَنِي إِسْرَائِيلَ» ([عيسى‌] جز بنده‌اى كه بر وى منت نهاده و او را براى فرزندان اسرائيل سرمشق [و آيتى‌] گردانيده‌ايم نيست) (59 سورۀ زخرف)، می‌توان قاسم سلیمانی و امثال او را نیز مَثَل‌هایی تلقی کرد که خداوند آنها را به مثابه یک الگو و به مثابه یک نمونۀ کامل جعل کرده و ضرب‌المثلی ساخته است تا همچنان راه‌های نور در شرایط ظلمانی را شدنی نشان دهد. @Habibollah_Babai
ترجمهٔ استعماری و ترجمهٔ ضد استعماری @Habibollah_Babai
هشتمین پیش‌نشست همایش «الهیات خدمت» با موضوع «تئوری قلب سلیم» به همت پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی و همکاری پژوهشکده اخلاق و معنویت و مرکز همکاری‌های علمی و بین‌الملل پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به صورت مجازی برگزار می‌گردد: ◀️سخنران: خانم دکتر مینو اسدزندی ◀️دبیر نشست: سرکار خانم معصومه حریزاوی ☑️روز: پنج‌شنبه 🗓تاریخ: ۱۴۰۱/۱۰/۲۲ 🕧ساعت: ۱۰ الی ۱۲ 🌐 لینک حضور در جلسه dte.bz/scscenter @Habibollah_Babai
لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذًى كَثِيرًا ۚ وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَٰلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ (آل عمران/186) قطعاً در مالها و جانهايتان آزموده خواهيد شد، و از كسانى كه پيش از شما به آنان كتاب داده شده و [نيز] از كسانى كه به شرك گراييده‌اند، [سخنان دل‌]آزار بسيارى خواهيد شنيد، و[لى‌] اگر صبر كنيد و پرهيزگارى نماييد، اين [ايستادگى‌] حاكى از عزم استوار [شما] در كارهاست.
1_2793143740.pdf
1.31M
چند سطر در باب مسابقهٔ شارلی ابدو نوشته خانم دکتر شادمهری رایزن فرهنگی ایران در فرانسه @Habibollah_Babai
مهر بی‌پایان تمدن‌ها را با چه چیزی می‌توان محک زد؟ اساسا شاخص تمدن‌بودگی و علامت رشد تمدنی در یک جهان چیست و بلکه ملاک و میزان در توفیق یک تاریخ چه‌ می‌باشد و بر اساس چه چیزی می‌توان یک تاریخ را کامیاب ارزیابی کرد؟ ملاک پیشرفت و پسرفت و ملاک در تمدن و بربریت از جمله بحث‌های تعیین‌کننده برای داوری در بارۀ تمدن‌های فرودست و فرداست است. امروزه نوعا تمدن‌پژوهان مسلمان شاخص‌های تمدن و بربریت را نه از میراث فکری خود بلکه از فضای فکری غرب و تجربۀ تمدن اروپایی و آمریکایی اقتباس می‌کنند. یکی از راه‌ها برای مواجهه با این نوع از غرب‌زدگی عمیق و پنهان، خوانش‌های مکرر قرآن برای یافت و استخراج‌ شاخص‌های نو به نو در تمدن است تا بتوان هم از شاخص‌های هژمون سکولار خود را رها کرد و هم بتوان به سمت ساخت تمدنی معیار و متفاوت گام بداشت. با نگاه به قرآن می‌توان نقطه‌ عزیمت‌های متعددی را در شناخت تمدن تراز و استخراج شاخص‌های تمدن‌بودگی و تمدن‌شدگی مبنا قرار داد. آنچه در این یادداشت برآن تأکید می‌شود بیان یک شاخص قرآنی و سپس تطبیق آن بر شخصیت امت‌گون فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها است. یکی از نقطه‌های عزیمت در شناخت یک تمدن و داوری در مورد یک تاریخ، موضوع «انسان» و «تربیت انسان» است. برخی از اندیشمندان مانند کالینگوود اساسا تمدن را چیزی جز «تربیت» نمی‌دانند. برای داوری در باره تمدن‌ها پیش و بیش از آن که باید مثلا در موضوع علم فکر کرد، باید در مورد آورده‌های انسانی آن تمدن و مهم‌تر در مورد «تربیت یافتگان آن تمدن» تأمل نمود و باید دید که چه نوع انسانی و چه گونه از انسانیتی در فرایند پیدایش یک تمدن ظاهر گشته است؟ آیه‌های مختلفی در قرآن به موضوع انسان پرداخته که هر یک را می‌توان در امت‌بودگی و تمدن‌شدگی معیار قرار داد: آنجا که سخن از «انسان مَثل» (إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَيْهِ وَجَعَلْنَاهُ مَثَلًا لِبَنِي إِسْرَائِيلَ) مطرح شده است، یا آنجا که موضوع «انسان ـ امت» (إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِيفًا) عنوان شده، و یا آیاتی که به موضوع بسط و برکت خودِ انسان یا همان انسان به مثابه «خیرِ بی‌نهایت» (مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ) پرداخته، و یا آیه‌ای که به موضوع کوثر (إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ) و «انسان انباشته از نیکی» اشاره کرده، و بالاخره آنجا که «انسان ـ خدا» (به حکم حدیث قرب فرائض) مورد توجه قرار گرفته و دست انسان دست خدا (ید الله فوق ایدیهم)، غضب انسان غضب خدا، شادی انسان شادی خدا، و خون انسان نیز خون خدا (ثارالله) تلقی گردیده است. بزرگ بودگی انسان در مقیاس یک امت بلکه در مقیاس خود خدا (در عین توجه به «الا انهم عبادک») یکی از مهم‌ترین شاخص‌ها در تقییم و ارزیابی یک تمدن از جمله تمدن اسلامی است. ازهمین رو بسیاری از اندیشمندان تمدنی همچون مالک بن نبی، امام موسی صدر، آیت الله خامنه‌ای، آیت الله آصفی (در بحث جماعت صالحان)، یا حتی فتح الله گولن (در موضوع نسل طلایی) موضوع انسان و انسانِ تراز را در صیرورت تمدن‌ها مهم و بلکه پایه تلقی کرده‌اند و ضعف یک تمدن را هم به تعبیر بن‌نبی در «الانسان النصف» (انسانِ نصف و نیمه) دانسته‌اند. این شاخص‌های بزرگ‌بودگی و امت بودگی آنگاه که در مورد یک زن تجلی و تحقق پیدا می‌کند، میزان و ملاک تمدنی آن بسیار مضاعف و مهم‌تر می‌شود؛ یعنی بانوی تراز، زن جامعِ صالح، زنی که مَثَل و الگوی تمام است، و بالاخره زنی که غضبش غضب خدا و رضایتش رضایت خدا می‌شود، در شاخص بودن برای تمدن بسیار ممتاز و متمایز می‌شود و بر زمینه‌های رشد و تربیت خداگون انسان در آن تمدن و در آن امت دلالت می‌کند. با همین رویکرد و با همین توضیح می‌توان در مورد شخصیت تمدنی فاطمه زهرا سلام الله علیها به داوری نشست. بانویی که علاوه بر «سرّ الله»، «عین الله»، «ولیّة الله» و «لیلة القدر» بودن‌اش، فرزند پیامبر (فرزند معرفت، فرزند عصمت، و فرزند رحمت)، همسر علی بن ابیطالب (همسر وفا، همسر ولایت و همسر مقاومت)، مادر امام حسن و امام حسین علیهما السلام و عقیلۀ بنی هاشم سلام‌الله علیها (مادر صلح و مصلحت، مادر شهادت و رثا و حماسه، و مادر صبر و «فریاد فرمند») است که هر کدام از آنها در فردیت‌شان یک امت و بلکه یک تاریخ بوده‌اند. آنچه که وجود فاطمه زهرا را در این سه گانۀ «دختر نورـ همسر نورـ و مادر نور» برجسته کرده نه فاطمه به مثابهٔ یک امت (امت - بانو)، بلکه فاطمه به مثابه سرچشمۀ امت‌ها (ام الامم) و کلان‌روندهای حماسی، عرفانی و انسانی در تاریخ است که در دوران حضور و بلکه در گذشتهٔ جوامع اسلامی نقش آفرینی کرده‌ و در آیندۀ جهان نیز نقش‌های بزرگی را خلق خواهد کرد. @Habibollah_Babai
پر کن پیاله را فرصتی شد از آثار هنری استاد قدیریان در فرهنگستان نیاوران دیدن کنم، آثاری که همه بر پایۀ مفهوم «نور» و به قصد روایتی تمدنی از «نظام نوری»ِ انباشته در گذشتۀ تاریخیِ انسان شکل گرفته بود و نور را هنرمندانه قرین معنا و امید به تصویر کشیده بود. یکی از مفاهیم مهمی که نه فقط در آثار بلکه در شخصیت طراح، جناب قدیریان، دیدم نوعی از «محنت وجودی»/«محنت معنوی» بود که آن را از محنت‌های «اینجایی و اکنونی» جدا ساخته بود و از همان محنت راهی به سمت معنویت گشوده بود. یکی از ویژگی‌های نمایشگاه، غلبۀ اندیشه و ایمان بر صورت و شکل هنری است که آن را می‌شد از رقص عارفانۀ رنگ و قلم در میانۀ تابلوها و نوشته‌های معرفتی در کنار تابلوها دریافت. این نمایشگاه تا 14 بهمن در فرهنگسرای نیاوران دایر است. @Habibollah_Babai
🔅شماره جدید نشریه ی محجوبه (به زبان انگلیسی) باموضوع 👈 زنان درجمهوری اسلامی ایران 🖋دراین شماره یادداشت هایی را از اساتید صاحب نظر درحوزه ی زنان میخوانید: 🔸دکترفریباعلاسوند 🔸دکترحکیمه سقای بی ریا 🔸دکترفاطمه ابراهیمی 🔸دکتر زهره نصرت خوارزمی و ... 🖋دربخشی از این شماره با برخی اززنان موفق درجمهوری اسلامی ایران آشناخواهید شد. کار مشترکی از : اداره زنان سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و موسسه فرهنگی الهدی و با تشکر از دکتر محمدرضا بهمنی فایل پی دی اف نشریه👇👇 @Habibollah_Babai
🎇نورباران: روز چهارشنبه ۲۸ دی‌ماه ۱۴۰۱ در معیت برخی عزیزان، نمایشگاه هنرمند «متعهد» عبدالحمید قدیریان را در محل فرهنگسرای نیاوران بازدید کردم؛ این حضور برای من بیش از اینکه بازدید از یک نمایشگاه هنری باشد، طعم تذکر و ذکر یافت؛ مفاهیمی که در آثار قدیریان تمثل و تجسد پیدا کرده بود، از جنس یادآوری «عهدی» است که در تار و پود هستی از گذشته تا آینده در جریان است. عهدی که اگر آن را بشناسی و بدان بپیوندی، جزوی از آن خواهی شد، «عهدی» که گرچه در زمان نیز جاری است ولی هم‌زمان ورای زمان نیز هست. به همین دلیل «دعوت» جزو اولین مضامینی است که به صورت وجودی بین بازدیدکننده و آثار او شکل می‌گیرد؛ دعوت برای پیوستن به نور. قدیریان را به همین خاطر «متعهد» نامیدم زیرا دل در گرو آن «عهد» دارد و آثارش هم یادآوری آن «عهد» است پس می‌توان از «دعوت» درباره‌شان سخن گفت. مفهوم «نور» مقابل ظلمت در آثار او بیشترین تأکید را یافته است. این نور البته مستغنی از این تقابل، در بسیاری تابلوها مانند تابلویی که صحنه بهشت را روایت می‌کند یا مجسمه‌ای که «هبه»ی مادرانه فرزند را به چشم آورده است، خود مستقل از هرچیز دیگر میان‌دار همه چیز است؛ در این تابلوها و آثار، همه چیز نورانی و علوی است. آثار قدیریان گاه روایت‌گر یک وضع هستی‌شناسانه و گاه روایت‌گر یک وضع انسان‌شناسانه است و البته این دو در جاهایی با هم ترکیب جدی یافته است. هستی‌شناسی او یک هستی‌شناسی نوری است و انسان‌شناسی او لحظات نسبت انسان با نور از «تردید» در پیوستن بدان(تابلو صحنه چشم دوختن حربن یزید ریاحی) تا «برگرفتن» نور، «شیدایی» و حتی «گشودگی» درونی بعد از تسلیم به نور یا درمیانه نور «بودن» یا «گسترش» یافتن را روایت می‌کند. او به خلاف رسم معهود هنرمند نقاش و مجسمه‌ساز که فقط با آثارشان تکلم می‌کنند، با سخنانی ادبی و مختصر در کنار آثارش هم تخاطب می‌کند؛ خود این جملات گرچه شرحی بر آثار تجسمی اوست ولی جنسی ادبی و هنری دارد و گاه مضمونی فراتر از خود اثر یافته است که در ضرب میان آن دو، عمق دنیای زیبای درونی قدیریان را بهتر مجسم می‌سازد. الهامات و یافته‌های او در این محاکات نورانی‌اش، رنگ و بوی جدی معرفتی دارد؛ جایی او بین «و انحر» و «و الفجر» پیوند دیده است و جایی دیگر، سرهای بریده کربلاییان را بر فراز نی‌ها، مصداقی از «اصحاب الکهف و الرقیم» که «کانوا من آیاتنا عجبا» بودند، شناخته است. زهرای اطهر و مادر هستی به همراه کربلاء و شهادت دو مضمون دیگر پربسامد در آثار اوست که البته نه در کناره مضامین پیشین که با مضامین پیش‌گفته به‌ویژه اینکه مجلا و مجرای نور و هدایت نوری هستند ترکیب شده است. ازاین منظر ترکیب موفق بین شخص و معنا؛ شخص جزیی و معنای کلی یکی از ویژگی‌های دیگر آثار اوست. همچنان‌که زمان و فرازمان هم در این آثار پیوند جدی یافته‌اند. به همین خاطر او از تصویرگری اشخاص اینجایی و این‌زمانی استیحاشی ندارد زیرا می‌تواند پیوند ایشان را با امر استعلایی به چشم آورد و بلکه ایشان را مظهر آن می‌داند. قدیریان خود را هنرمند صرف نمی‌داند بلکه هنرمند-پژوهشگر معرفی می‌کند؛ این رویکرد او برای فهمیدن و محاکات همزمان، قدرت ویژه‌ای به پرداخت آثارش داده است. حضور و ایفای نقش در ساخت دو فیلم «ملک سلیمان» و «مریم مقدس» برای رسیدن به این رهیافت -آن‌چنان که از روایت خود او پیداست- باید به‌عنوان یک نقطه عطف تلقی کرد. او البته با آثارش زندگی می‌کند و در پیوند با آن‌ها خود را می‌یابد؛ به عبارت دیگر او به خوبی توانسته است یک پیوستار هنرمندانه بین پژوهیدن و هنرورزی همزمان و البته در قالب مصادیق واحد آثار هنری پیدا کند؛ امری که باعث شده است بین این دو مقوله گسستی نبیند؛ همان‌گونه که در متن آثارش نیز مرزی بین این دو وجود نداشته، هر دو سویه باعث یک وحدت متعالی شده‌اند. نکته مهم این است که اعتقادات او یک اعتقادات فردگرایانه و خودمحور از حکایت معنویت نیست که فقط نسبت یک فرد انسانی با حقایق نوری را مورد تمرکز قرار دهد بلکه جامعه و جمع در گسترۀ دنیوی و اخروی‌اش برای او بسیار جدی است. به همین خاطر، تاریخ و حوادث آینده آن البته در پرتو فلسفه نوری‌اش هم بخش دیگری از آثار اوست، تا آنجا که به تعبیر حجت الاسلام دکتر بابایی، «مفهوم‌پردازی» هم کرده است؛ دو نمونۀ برجسته بنابه بیان دکتر بابایی که ازقضا از منظر «الهیات تاریخی» و نه حتی «فلسفه تاریخ» در کارهای او دیده می‌شود یکی «دیّار» در بخش ظلمانی و دیگری«لشکر شهداء» در بخش نورانی هستی‌شناسی اوست. همه دوستداران هنر متعهد و انقلابی و بلکه هر آنکه دغدغه پاکیزگی و یافت معنای استعلایی را دارد، به دیدن این نمایشگاه دعوت می‌کنم. @abbas_heidaripour
در این صحنه از تابلو عبدالحمید قدیریان، دو امر به خوبی مجسم شده است: 1️⃣«تردید» حرّ که البته خیزش او و سمت نگاه و کلاه‌خود برگرفته‌اش به خوبی نشان می‌دهد که او تا حد زیادی انتخابش را کرده و لحظاتی دیگر پاهایش را از ظلمت خارج خواهد کرد. البته سرّ این امر را باید در این آیۀ شریفه جست‌وجو کرد: الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور؛ ایمان حرّ در ادبش نسبت به امام و مادر هستی متجلی شد و این ایمان او را وارد ولایت الله تعالی نمود. و 2️⃣«بی‌اثری» گرما و روشنایی عالم ظلمت که حتی اطراف خویش را گرم و روشن نمی‌کند اما اهالی ظلمت جز همین وهم و دلخوشی بدان چیزی دیگری ندارند. در جنگ احد که کار بر مسلمانان سخت شده بود و ابوسفیان به بت‌های خود بالیده بود پیامبر ص در پاسخ به این نبرد روانی دستور دادند، پاسخ داده شود: الله مولانا و لا مولا لکم. این بی‌کسی و بی‌پناهی و سرگردانی چه خوب اینجا تصویر شده است. @abbas_heidaripour
هم‌اندیشی روش‌شناسی مطالعات تمدنی در موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی @Habibollah_Babai
برنامه هم‌اندیشی روش‌شناسی مطالعات تمدنی، روز ۱۹ بهمن @Habibollah_Babai