اکنون ما در جهان معاصر اسلام و در ایران امروز به اصطلاح مدرن شده، این پرسش مطرح می شود که در فرایند توسعه، رشد، پیشرفت، و احیانا تمدن، جای اخلاق کجاست؟ و در این میان و در صیرورت تمدنی، آیا اخلاق مقدم است یا علم؟ آیا اخلاق در مرکز تحولات اجتماعی است یا علم؟ واقعیت این است که علی الظاهر ما در پاسخ به این سئوالات درمانده ایم، نه زمینههای علمی لازم را کسب کردهایم و نه سیاستگذاریهای اخلاقی را لحاظ نمودهایم. نخبگان و پژوهشگران ما واقعیات اخلاقی در جامعه را رصد نمی کنند، به جامعه شناسی اخلاق نمی پردازند، و نمی گویند که وضعیت اخلاقی ما در ایران و در کشورهای اسلامی چگونه است و شباهتها و تفاوتهای اخلاقی کشورهای اسلامی و احیانا چالشهای مشترک اخلاقی آنها چه میباشد؟ از سوی دیگر، آفتهای اخلاقی مشترک در جوامع اسلامی از جمله ایران نمی دانیم و نمیدانیم که چرا هر از چندی به خشونت، بداخلاقی، بینظمی و سپس عقبافتادگی سوق پیدا میکنیم؟ محققان تاریخی ما نیز در مورد تاریخ اخلاق و اخلاقیات ما بحث نمی کنند و نشان نمی دهند دنیای کنونی اسلام از جمله ایران ما در چه سیر تاریخی به وضعیت کنونی (خوب یا بد) در اخلاق رسیده است؟
در چنین وضعیتی «ضعف اخلاقی» ما (بویژه اخلاقیات اجتماعی و سیاسی) از یک طرف، «التقاط اخلاقی» از طرف دیگر، «استعمار اخلاقی» (استعمار سایبری و دیجیتال) و تحریف و تغییرات اخلاقی ما در فضاهای مجازی از سوی دیگر، و سرانجام «اُفت اخلاقی و فراگیر» ما موجب گشته که تحولات جهان اسلام و ایران اسلامی از صیرورت تمدنی و آرمانهای بلندش فاصله پیدا بکند.
شایان تأکید است که ضعف اخلاقی یا استعمار اخلاقی صرفا متوجه دهه هشتادیها نیست (بسیاری از دهه هشتادیها هستند که از هشیاری اخلاقی بالایی برخوردارند)، بلکه این اُفت اخلاقی و عقب ماندگی در ارزشها گاهی متوجه نسلهای قدیمیتر هست، آنهایی که در کسوت روشنفکر یا روحانیت سخن از اخلاق میگویند ولی در وسوسۀ تقدم علم بر اخلاق، تقدم سیاست بر اخلاق، و تقدم مصالح گروهی بر اخلاق فریفته میشوند و به آسانی نه فقط در دام جدایی دین از جامعه، بلکه در دام تفکیک اخلاق از زندگی میافتند. پیش از این اشاره کردم که ما با ظهور خوارج نو در ایران مواجه هستیم، و تأکید کردم که منظور من از خوارج نو، نه خوارج اعتقادی و سیاسی، بلکه خوارج اخلاقی است که اساسا باورهای اعوجاجی در دو ناحیه مدرن و سنتی آن را زمینه سازی کرده است. ایران را نباید با غرب مقایسه کرد، ضمانت نظم در غرب با قانون است (اخلاق هم آنجا قانونی است) لیکن ضمانت اصل نظم در ایران اخلاق است و نه قانون. آنگاه زدن زیراب اخلاق توسط دوگانههای شرکآلود در جامعه ما، زمینه را برای آشوبها و فتنههای ماندگار در ایران باقی خواهد گذاشت.
@Habibollah_Babai
پنجمین پیش نشست همایش «الهیات خدمت» با موضوع «الهیات مهرورزی» به همت پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی و همکاری پژوهشکده اخلاق و معنویت و مرکز همکاریهای علمی و بینالمللی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به صورت مجازی برگزار میشود:
◀️سخنران: حجتالاسلام و المسلمین هادی صادقی
◀️دبیر نشست: حجتالاسلام و المسلمین حبیباله بابائی
☑️روز: پنجشنبه
🗓تاریخ: 1401/07/21
🕧ساعت: 10 الی 12
🌐 لینک حضور در جلسه
dte.bz/scscenter
@Habibollah_Babai
📢دوره کوتاه مدت عدالت و اقتصاد دانش بنیان
📃 گروه مطالعات عدالت اجتماعی پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار مینماید.
🔹 به صورت حضوری و مجازی
🔹تاریخ برگزاری: چهارم و پنجم آبان ماه 1401
🔹مهلت ثبت نام تا سوم آبان
🔸 اولویت ثبت نام با دانشجویان و طلاب ارشد و دکتری رشتههای مطالعات اقتصادی، فقهی، فناوری و علاقه مندان به حوزه مطالعات عدالت اقتصادی و اجتماعی و...
🔻هزینه دوره ۵۰ هزارتومان جهت صدور مدرک
🔻اعطای گواهینامه
🔻معرفی ایده های نو برای پروژه های تحقیقاتی، پایان نامه و مقاله
💎نحوه ثبت نام: ارسال نام و نام خانوادگی و شماره همراه از طریق پیام رسان ایتا به شماره: 09034786750
@Habibollah_Babai
@edalateejtemaei
امکان وحدت در وضعیت تنوع (قسمت اول)
تمدن به مثابه «کلانترین نظام (ابرنظام) مناسباتِ انسانی» پیوسته در حال تحول (تحول دوری و حلزونی، تحول صعودی یا نزولی) و تسری به جوامع انسانی دیگر است. این ابرنظام نه یک مجموعۀ انباشته از عناصر و سازههای گوناگون اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، بلکه یک َابَرسیستم کلان انسانی است. در این تعریف از تمدن که معنای آن به مفهوم «امت» در قرآن نزدیکتر میشود، تکثر گروهها، فرهنگها و بهطورکلی واحدهای اجتماعی مورد تأکید قرار میگیرد. به بیان دیگر در یک تمدن سخن از یک فرد، یک ملت یا یک زبان و حتی یک آیین نیست. هرچند ممکن است یک آیین و یک فرهنگ در تمدنی غلبه داشته باشد؛ لیکن در یک تمدن، همواره انسانهای مختلف، فرهنگهای متعدد و زبانهای گوناگون وجود و حضور دارند. نقش و کارکرد تمدن در این وضعیت، ایجاد ارتباطی انسانی، اخلاقی و عادلانه در میان همۀ ابنای انسانی است.
با توجه به این رویکرد در تحلیل ماهیت تمدن و در پاسخ به مسئلۀ «وحدت در وضعیت کثرت» میتوان وحدت را به دو صورت حداقلی و حداکثری یا به معنای دقیقتر وحدتی طیفی که معطوف به شرایط و زمینههای تاریخی و اجتماعی باشد، تعریف و ترسیم کرد. در وحدت حداکثری، نهتنها ظواهر و رفتارهای کلان اجتماعی همسو هستند (آنچه در وحدت صوری و حداقلی مطرح است)، بلکه افکار، ارزشها و باورها و همینطور عقلانیت جمعیِ یک تمدن نیز از وحدت، همسویی و درهمتنیدگی برخوردار است.
ادامه دارد...
@Habibollah_Babai
امکان وحدت در وضعیت تنوع (قسمت دوم)
عامل وحدت در تمدنها همیشه و همهجا یکسان نبوده است. عامل وحدت در تمدنها منوط به شرایط و آمیخته به زمینهها و زمانههاست. مطالبات انسانی، شرایط انسانی و ارادههای انسانی و بالاخره مشیت الهی (در نگرش دینی) سبب میشود که نهتنها هر تمدنی در دورۀ زمانی خود انسجام خاصِ خود را ایجاد کند، بلکه حتی یک تمدنِ خاص نیز در طول تاریخ شکلگیریاش ـ به موجب شرایط متفاوت زمانی و مکانیاش ـ عوامل متعددی را در ایجاد انسجام و وحدت تمدنی تجربه کند و متن و حاشیههای متفاوتی را برای بقای وحدتش برگزیند. اینکه متن و مرکز یک تمدن چه باشد و حواشی و فروع آن چگونه باشد، وابسته به نیازهای انسانی، ارادههای انسانی و شرایط زیستی انسان در آن عصر است که برخی از عوامل را به متن میآورد و برخی دیگر را به حاشیه میبرد. بهرغم این باید دانست که در هر وضعیت متنوع و متفاوت، عامل تصمیم در تمدنها و عامل تصمیم در انسجام تمدنی، عامل انسانی بوده و انسان در همۀ شرایط بر اساس قوانین مشترک انسانی (قوانین فطری انسان)، تاریخی (سنن تاریخی) و الهی (سنن الهی) به اراده و اختیار دست میزنند. هرقدر ارادههای انسانی در جهت رفع نیازهای انسانی باشد و هر میزان تلاش انسانی در جهت مطابقت با قوانین هستی شکل بگیرد و از سوی دیگر، هر مقدار ادبیات رایج در تمدن برای مخاطبان انسانی مفهوم و معقول باشد و ارزشها و باورهای آن جامعه، باورهای انسانبنیان باشد، فرایند تمدنی در عین کثرات فراوانش، به سمت وحدت خواهد رفت.
ادامه دارد....
@Habibollah_Babai
امکان وحدت در وضعیت تنوع (قسمت سوم)
بدینسان باید تأکید کرد که همیشه در هر تمدنی تکثر وجود دارد و این تکثرها میتواند در مسیر وحدت و درهمتنیدگی (تکثر به مثابه ظرفیت) پیش برود و از تکثرات اختلافزا و نزاعهای اجتماعی (تکثر به مثابه یک مشکل) فاصله بگیرد. آنچه در دل این کثرات تمدنی، موجب تمایز یک تمدن از دیگر تمدنها میشود، مرکزیت یک عنصر از عناصر تمدنی است. همواره همۀ تمدنها اجزا و عناصر متنوع و متعدد و البته همسانی دارند. همینطور همۀ تمدنها از عامل وحدت برخوردارند و اساساً بدون چنین وحدتی، تمدنشان شکل نمیگیرد. آنچه این تمدنها را از هم متمایز میکند، عاملهای متفاوت در مرکز و محور یک تمدن است. عامل مرکزی در تمدن غرب، ممکن است علم (تحلیل وبر) یا پول (تحلیل گئورگ زیمل) باشد. عامل وحدت در تمدنی مانند تمدن اسلامی، ممکن است دین، قرآن یا حتی یک شخصیت کاریزمایی (به تعبیر برخی از خاورشناسان) همچون پیامبر گرامی اسلام9 باشد. در این میان به این نکتۀ مهم باید اشاره کرد که صرفاً با ایجاد وحدت (با عنصر مرکزی) بین اجزای مختلف تمدن، پروژۀ وحدت تمدنی به انجام نمیرسد. افزون بر اینکه عنصر مرکزی تمدن باید بتواند مثلاً بین مقولۀ زبان و مقولۀ دین هماهنگی و همسویی ایجاد بکند، باید بتواند تعدد و تنوع زبانی را نیز در فرایند همسوسازی، به ظرفیت بدل کند و از آن در راستای ساخت وحدت کلان تمدنی استفاده کند. همینطور در این فرایند تمدنی باید بتوان بر تعدد و تنوع مذاهب، فرق و ادیان گوناگون غلبه کرد و نوعی از وحدت تمدنی بهوجود آورد و از شکاف مذهبی و دینی در تمدن جلوگیری کرد. بنابراین افزون بر ایجاد وحدت و هماهنگی بین اجزا و عناصر گوناگون تمدن باید در فکر ایجاد وحدت بین تکثر و تنوع زبانی، دینی، هنری، فرهنگی و .. نیز بود.
ادامه دارد ...
@Habibollah_Babai
امکان وحدت در وضعیت تنوع (قسمت چهارم)
نکتۀ مهم در فرایند تمدن اسلامی، اسلامیشدن یا اسلامیبودن (توحیدیبودن) تمدن در وضعیتِ چندگانگی فرهنگی و چندگانگیهای دینی و مذهبی است که فرایندی بس دشوار و پیچیده را اقتضا میکند. بهرغم وجود ابهامات فراوان در اسلامیبودن جوامع اسلامی در تاریخ و با وجود ابهامات نظری متعدد در چگونگی صورتبندی تمدن توحیدی در وضعیت متکثر فرهنگی و دینی، اسلامیبودن تمدن را در چندین سطح می توان پی گرفت: سطح لفظ) اسلامیکردن تمدن در لفظ و گذر از واژۀ «تمدن» و تاریخ مفهومی آن به واژهای بومی و اسلامی و تعریفی جدید از آن؛ سطح منابع) وجود منبع مشترک تمدنی (قرآن) در میان مسلمانان و روش مواجهه و زبان تخاطب قرآن با مخاطبان غیرمؤمن به خود (روش تحدی (رقابت در گفتگو) در قرآن)؛ سطح ملاک) تسهیل و توسعۀ ملاکهای اسلامیبودن تمدن و کنشگران تمدنی؛ سطح اصول) ایجاد اصول اسلامی و قرآنیِ فراگیر مانند اصل «تعارف» و «تعامل به معروف» و همینطور اصل «اخوت انسانی» که هریک میتواند مناسبات انسانی میان انسانها را توسعه و تعمیق بخشد.
در این میان یکی از نقطههای مهم در اسلامیبودن تمدن، چگونگی ربط بین «یکی و چند» و پیوند این دو در تفکر اسلامی است. در رویکرد اسلامی در موضوع وحدت و کثرت اجتماعی و تمدنی، افزون بر بحث بطون معرفتی و تفسیری در قرآن، بحث «سُبُل» و نسبت آن با «صِراط» در قرآن و همینطور بحث «سبل طاغوت» و «سبل سلام» و تفاوت وجودی و تمدنی آن دو حائز اهمیت است. در این منظر اساساً صراط به جهت بیحدوحصربودن خیرات و خوبیها در آن، امکانی برای دوئیت ندارد؛ ولی سبیل به جهت محدودبودن نیکیهایش، تعددبردار است. همین محدودیت در خیر و نیکیِ سبیلها و نیاز هریک به دیگری، آنها را در درون صراط به هم پیوسته و وابسته کرده و شبکهای فشرده از خیرات و نیکیها را در عرصۀ اجتماعی بهوجود میآورد. وجود خیرات محدود در جمعیت نیکان موجب نوعی از وفاق و انسجام و دوری از تنازع و شقاق میشود. به دیگر بیان اساساً اصل خیر و خوبی ـ هرچند محدود و ناقص باشد ـ ظرفیت چسبندگی اجتماعی را دارد.
ادامه دارد....
@Habibollah_Babai
امکان وحدت در وضعیت تنوع (قسمت پنجم)
تحقق عینی شبکۀ نیکیها در جامعه از «سُبُل جزئی» به «سُبُل کلی» سیر میکند و هر میزان محدودیتها در بستر اجتماعی کمتر میشود و نیکیهای جزئیِ آن به نیکیهای کلی میگراید، سبیل جزئی به سبیل بزرگتر و کلیتر تبدیل میشود. با تبدیلشدن سبل جزئی به سبل کلی، مرزهای نیکی فراختر میشود، ظرفیتها فزونی مییابد و هر میزان حدود و محدودیتها در انجام نیکی کاهش مییابد و گنجایش نیکیهای بیشتر میشود، تعدد و تکثر سبل کمتر میشود و وحدت و درهمتنیدگی وجودی به جای آن مینشیند. با شکلگرفتن سبل کلی و پیوستگی این سبیلهای کلی به یکدیگر، شاهراهِ «صراط نیک» عینیت مییابد.
بر این اساس تکثر راههای الهی سازنده و سودمند است و هر میزان این تکثر و تعدد در روی زمین بیشتر شود، شکلگیری صراط محقق آسان و متراکمتر خواهد بود. به بیان دیگر هر مقدار راههای الهی بر روی زمین بیشتر و بیشتر شود، صراط الهی محدودیتها و نقطههای خلأ در آن کمتر میشود و سبیلهای آن فشردهتر و انباشتهتر و درنتیجه صراط شکلگرفته متقنتر وجامعتر خواهد بود. بدینسان برای اینکه بتوان صراط کامل در بستر فرهنگی ایجاد کرد، مسلمانان باید هر ظرفیت معنوی، الهی و دینی موجود در درون هر فرد انسانی را فعال و شکوفا کنند. فعالسازی ظرفیتهای انسانی در هر انسانی، موجب وحدت انسانی و بلکه اسلامی در جامعۀ متکثر امروز میشود.
ادامه دارد ....
@Habibollah_Babai
امکان وحدت در وضعیت تنوع (قسمت ششم)
لازم به تکرار و تأکید است که تکثیر و تکثر اسلامی بسیار متفاوت از تکثیر و تکثر پستمدرن و نسبیتگراست . اساس و پایه در تکثر اسلامی (کوثر) بینهایتبودن، شاملبودن و جامعبودنِ حقیقت توحیدی است که میتواند زمینههای بسیار فراخی داشته باشد و پدیدهای حقانی بسیار متعدد و متنوعی را در خود جای دهد؛ ولی تکثر پسامدرن که در همان تکاثر ریشه دارد، مبتنی بر واقعیتی محدود، ناقص و پارهپاره است. بین کوثر و تکاثر و بین سبل سلام و سبل طاغوت تفاوتهای بسیاری را میتوان مطرح کرد: اینکه نتیجه و پایان تکثر، تنوع و تعدد در طرق خیر (سبل سلام) موجب قوام و شکلگیری راه توحید (صراط توحیدی) میشود؛ درحالیکه راهها و طرق شر (سبل طاغوت) و تکثر و تنوعورزی در آن موجب شکاف و خلاف میشود و هر میزان تعدد و تنوع در مسیر طاغوت بیشتر میشود، پارگیها و فاصلهها فزونی مییابد و امکان جمع و وحدت در بین آنها کمتر و کمتر و گاه به محال تبدیل میشود. از سوی دیگر، متکثرکردن راهها و طرق خیر درحقیقت نوعی فعالکردن ظرفیتهای گوناگون هر فرد در مسیر زندگی اجتماعی است تا ظرفیتهای متفاوت فردی به فعلیت برسد، توسعه یابد، در هم ضرب شود و توسعهای مجدد پیدا کند و سرانجام به صراطی واحد و درهمتنیدۀ اجتماعی و شبکهای از خیرات و خوبیها بدل شود. شبکهایشدن خیرات و خوبیها در کلان جامعه (تمدن) برخاسته و برآمده از رابطۀ وجودی میان خیرات و خوبیهاست که هریک به دیگری جذب میگردد و به یک خیر برتر تبدیل میشود؛ درحالیکه چنین رابطهای میان شرور و بدیها وجود ندارد. درست است که از هر شر و بدی، شر دیگری زاییده میشود؛ لیکن شر به جهت عدمیبودنش با شرور دیگر وحدت پیدا نمیکند و اساساً وحدت امری وجودی است و در میان عدمها تحقق نمییابد.
ادامه دارد....
@Habibollah_Babai
امکان وحدت در وضعیت تنوع (قسمت آخر)
این رویکرد در تقریر تمدن اسلامی و چنین طرحی در پاسخ به مسئلۀ وحدت و کثرت تمدنی در شرایط کنونی، از یک سو میتواند با نظام پلورالیستیک در تمدن غرب (چه به مثابه نقطۀ تفاوت و چه به مثابه خصم تمدنی) مواجههای مؤثر داشته باشد؛ از سوی دیگر میتواند عامل شقاق و شکاف و همینطور عامل آشوب در تمدن اسلامی را کنترل و از آن عبور کند و از سوی سوم نیز اساساً در پرتو تراکم و انباشت سُبُل انسانی و تمدنی میتواند از ضعفهای گوناگون در جامعۀ مسلمانان عبور کند و بهتدریج قوّت و قدرت لازم برای صورتبندی تمدن اسلامی و سیر در فرایند تمدنی را به دست آورد.
بدینسان به نظر میرسد سرعت و کثرتِ برآمده از توسعۀ فرهنگ غرب در جهان اسلام را باید با سرعت انجام امور خیر و نیک (سارعوا فی الخیرات) و با تکثیر سبل الهی و ایجاد انباشتی از سبیلهای راست چاره کرد. از سوی دیگر در وضعیت بسیار سیلآسا و گوناگونی و بیثباتی فرهنگ مدرن باید بتوان عاملهای قوی اسلامی را برای حفظ چسبندگی اسلامی و مراقبت از پیوندهای دینی فعال کرد. در این رویکرد، مواجهه با چالشهای مدرن، نه سلبی، بلکه ایجابی است.
اساساً در هر چالشی از جهان مدرن، افزون بر رویکرد انتقادی از وضعیت پلورالیستیک در جهان اسلام، باید نسخهبدلهای آن در سنت اسلامی تعریف و طراحی شود. در این نگاه، هرچند اسلام در یک وضعیت انفعالی با فرایند جهانیشدن سکولاریسم و کاپیتالیسم مقابله میکند، درعین حال تمامی ظرفیتهای فکری، فرهنگی و شاید اقتصادی خود را در مقیاس جهانی فعال میکند و در اقصانقاط دنیا به یارگیری تمدنی میپردازد.
هرچند در تمدن غرب ظرفیتهای علمی، صنعتی و شاید فرهنگی وجود داشته باشد؛ لیکن در مسئلۀ تکثرگرایی به جرئت میتوان گفت چالشهای غرب بیش از ظرفیتهای آن است و اساساً برای ایجاد وحدت تمدنی در جهان اسلام نمیتوان به غرب تکیه و اعتماد کرد. البته میتوان از ظرفیتهای پرسشگریِ غرب برای تعمیق اندیشۀ بومی و نگرش اسلامی در نسبت بین وحدت و کثرت استفاده کرد؛ همانطور که میتوان از سنتهای الهی محقق در تاریخ غرب استفاده کرد و از آن برای جهان اسلام نیز آموختههایی را اندوخت.
با همۀ اینها باید تصریح کرد و اصرار نمود که نه فرایند تمدنی ما مسلمانان، نه پیشرفت اخلاقی و انسانی ما و نه ایجاد صراط تمدنی و تحفظ بر سُبُل الهی، هیچیک از مسیر غرب و تمدن غرب نمیگذرد. تمدن غرب در موضوع «کثرت و وحدت»اش هم به لحاظ تاریخی، فرجامی متفاوت از تمدن اسلامی داشته است و هم به جهت مبانی و اصول فرهنگی و اخلاقی با اصول اسلامی و اخلاقیات مسلمانان فرق داشته و دارد و هم از نظر شاخصهای تمدنی و اولویتهای دنیویاش متفاوت از اولویتهای زیستی مسلمانان در مشرقزمین بوده است. افزون بر اینکه تمدن غرب از نظر متن و حاشیه و مرکز و کنارهها (اینکه دین در مرکز باشد یا در حاشیه نظامهای تمدنی) و نظام نیازها و پاسخهای ارائهشده، سیستم و سامانهای متفاوت و گاه متناقض از مدلهای دینی و اسلامی ارائه میکند.
بدین جهت حق است که در مواجهه با هر تمدنی از جمله تمدن غرب باید جنبههای ایجابی آن را نیز در نظر آورد؛ لیکن تاریخ نظام سلطه به ما آموخته است که همواره باید اصل «بدبینی» را بر اصل «خوشبینی» مقدم داشت. از سوی دیگر باید حذر کرد از اینکه اسلام را در دادهها و پاسخهایش به غرب و پرسشهای غرب محدود کرد و آن را به تجربۀ تمدنی غرب فروکاست. اسلام باید در مقیاس خود فعال شود و به تمدن بدل گردد.
برای مطالعه بیشتر به کتاب «تنوع و تمدن در اندیشه اسلامی» مراجعه بفرمایید.
@Habibollah_Babai
«آگاهی و خشونت» در تمدن جدید
زیرساختهای تمدنی در قرن بیستویکم به «تمدن غربی-جهانی-مجازی» سوق یافته است. تویینبی به عنوان پدر مطالعات تمدنی بدین نکته اشاره کرده است که تمدنها به چالشهای طبیعی و اجتماعی پاسخ میدهد، ولی او بخاطر آنکه تحقیقی دربارهٔ تمدنهای قرن ۲۱ نداشته، اشارهای هم به زیرساختهای اقتصادی (infrastructure) نداشته است.
در قرن بیستویکم، تمدن غرب تبدیل به تمدن تکنولوژیک شد که محروم از فرهنگی با روح ساری و جاری است. امروزه کارکردهای تمدن غربی-جهانی-مجازی در بسیاری از زیرساختهای خاص تمدنی، که پاسخهایی از جامعه خود میطلبد، مشهود است. این زیرساختهای تمدنی شیوههای عملیاتی را در تمامی فرهنگها مانند فرهنگ ژاپنی، چینی، هندی، بودایی، اسلامی و همینطور آفریقایی به چالش میکشند.
بموجب رشد سریع این تکنولوژیها مثل شبکههای مجازی (فیسبوک، توییتر، اینستگرام و غیره)، هوش مصنوعی، و پیشرفتهای ژنتیک، ممکن است تمدن معاصر را به طور چشمگیری به تمدن انسان-ماشین (با مردمانی جدید و با مغزهای سیمکشی شده) سوق بدهد. چرا؟
✓ تکینگی (singularity) نزدیک است. این بدان معناست که انسان خردمند (Homo sapiens) جای خود را به تفکر ماشینی و گونههای تصمیمگیری جدید داده که رشد تمدن انسان-ماشین را ۲۵درصد سریعتر از اکنون میکند. این دومین بیگبنگ در تاریخ انسان خواهد بود.
✓ رباتهای کشنده که طراحی شدهاند برای اقتصاد بدون نیروی کار، برای جمعآوری و تحلیل دادههای برآمده از شبکههای اجتماعی و نتیجهگیریهایی که زندگی ما را تحتالشعاع قرار میدهد، و نهایتا برای تحقق نظم اجتماعی پلیسی.
✓ بیش از نیمی از جمعیت دنیا در ۲۰۱۸ آنلاین و وصل به اینترنت هستند. آنها میتوانند رئیس جمهور و نمایندگان مجلس را در همه سطوح اجتماعی به صورت الکترونیکی انتخاب کنند. بدینسان دموکراسی نمایندگی جای خود را به دموکراسی مستقیم خواهد داد، چیزی که به هرجومرج اجتماعی منجر خواهد شد.
همانطور که اینترنت مردم و سازمانها را آگاهتر میکند، همینطور آنها را از رهگذر نفرتپراکنی، جرائم سایبری، و سانسور و شیوع اخبار فیک، خشنتر میکند. برای مثال فیسبوک در میانمار برای زیادهروی در نفرت اقلیت روهینگیا دستکاری میشود، و همین در فیلیپین منجر به انتخاب رودریگو دوترته میشود.
پیش از آنکه ما برای تنظیم ارتباطات الکترونیکی در جامعه جهانی آماده بشویم، این وضعیت قبل از آنکه بهتر شود، بدتر خواهد شد. بموجب کُندی ما در تنظیم تکنولوژی، شاید برای بهتر شدن وضعیت خیلی دیر شده باشد.
امروزه تمدن ما، آنگونه که برآمده از حلمسئلههای تکنولوژی محور است، بیشتر تحت تاثیر زیرساختهای اقتصادی قرار دارد نه فرهنگ. این تأثیرگذاری پرتکرار، پیچیده، و بسیار فشرده است به گونهای که ذهنهای کُند و واکنشهای آهسته عاجز از غلبهٔ بر آن است.
(بخشی از نوشتهٔ Andrew Targowski در مجله مطالعات تطبیقی تمدنها)
@Habibollah_Babai
1_1867888949.mp3
8.07M
🔰 برگ برنده ما
▫️حجاب، لبه جنگ تمدنی با غرب است.
▫️حجاب، پایه و آغاز است که اگر آن را برداریم ساختارها و مفاهیم اجتماعی گستردهای را از بین بردهایم.
▫️باید نشان دهیم که برداشتن حجاب چه عواقب سویی را به دنبال دارد و جامعه را تا به کجا میکشاند.
▫️حجاب برگ برنده ما در قبال دنیای غرب است ولی متاسفانه تبدیل به برگ بازندهاش کردهایم، یعنی تحلیل و تبیین از آن نداریم. در حالی که حجاب تعارض تمدنی ما با دنیای غرب است.
🏷 بیاناتی از استاد، آیتالله یزدانپناه پیرامون حوادث اخیر در کشور.
@Habibollah_Babai
https://eitaa.com/nafahat_eri
به همت پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی، هماندیشی ریشهها و پیامدهای حوادث اخیر با حضور و ارائه دکتر دشتی (رئیس مرکز پژوهشی مبنا) در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد.
در این نشست تخصصی که در آن فقط اساتید پژوهشکدهها و دانشکدههای علوم سیاسی و علوم اجتماعی و فرهنگی حضور داشتند، ماهیت فرهنگی و اجتماعی اعتراضات اخیر به بحث و گفتگو گذاشته شد.
@Habibollah_Babai
بدن و تمدن
یکی از رخدادهای مفهومی در دورۀ مدرن، تقابل میان فرهنگ و تمدن بوده است که در آن تمدن امری مادی، و فرهنگ امری ذهنی و اخلاقی به حساب آمده است، در حالی که پیش از دورۀ مدرن و قبل از تقابل بین فرهنگ و تمدن، تمدن پیشرفت مادی و معنوی را به طور توأمان در بر می¬گرفت. تمدن می¬بایست علاوه بر ایجاد شرایط مناسب در زندگی، کمال روحی و اخلاقی را هم بوجود می¬آورد و این درجۀ از کمال، غایت نهاییِ تمدن محسوب میشد. به دیگر بیان طبیعت همواره ماهیت مزدوجی داشته است که درآن هم قوای طبیعی و هم خواسته¬های انسانی مدنظر بوده است و از این دو، نوع دوم (خواسته¬های انسانی) به رغم جلوه¬¬های بیرونیِ کمتر، به عنوان پیشرفت حقیقی محسوب می¬شد. در این نگاه سیادت عقل بر طبیعت و ماده، تقدم خالص محسوب نمی¬شد، بلکه باید عقل بر نوازع انسانی سیادت داشته باشد تا بعضی بعضی را به استثمار نگیرند، و از قوا و ابزارِ مادی علیه دیگران استفاده نکنند. پیشرفت در عالم ماده و ترقی در عالم انسانی، هر دو کار روحی است که در اوّلی روح در عالم ماده تصرف میکند و در دیگری روح در روح تصرف می¬نماید. از نظر آلبرت اشویتسر (در کتاب فلسفه الحضاره) پیشرفت مادی کمترین جوهر تمدن است که ممکن است آثار بد و یا خوب داشته باشد، و پیشرفت اخلاقی اصلی¬ترین جوهر تمدن به حساب می¬آید که همواره دارای آثار نیک و پسندیده است و ادعای تمدن زمانی صحت پیدا میکند که بین آنچه که جوهری است و آنچه که نیست تمایز ایجاد شود.
اشویتسر از همین منظر، به نقد وضعیت گذشته و امروز تمدن مادی پرداخته و آنها را تهی از ارزشهای اخلاقی و محکوم به غرایز انسانی میداند. هر قومی با تعصّبی که داشته است در پی کسب منافع اقتصادی، مادی و اینجهانی خود بوده و فارغ از کرامت انسانیِ دیگران علیه دیگر تمدنها تعدی و ستیزهگری کرده است، درحالیکه پیش از این، امتها حیات روحی خود را از حیات روحی همسایگانشان تفکیک نمیکردند. امروزه شعوب متمدن با تأکید بر تمدن قومی خود، طبع سلیم خود را از دست داده و تابع غرایز شدهاند. براین اساس، در وضعیتی که روح بربریت در موسسات تمدنی ما جریان یافته و نهادینه شده است، باید در پی روحی جدید و تحولی روحانی در دنیای امروز بود، ،باید دست به عملیات باطنی زد نه عملیات ظاهری، باید خُلق باطن را عوض کرد، و باید خود را به جهت معنایی و معنوی از نو تجدید کرد و تعارض میان امتها را کمتر کرد تا تمدن حقیقی شکل بگیرد.
@Habibollah_Babai
🔸 الهیاتِ رنج
🔻 درآمدی بر لذتِ رنج و زیستِ عقلانی انسان
1️⃣ قسمت اول
📍 گفتگو با حجت الاسلام دکتر حبیبالله بابائی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
🔹 رنج کشیدن برای رهایی آدمی از رنجهای مادی و معنویاش، درصورتیکه این رهایی نیاز انسانی و مطابق با اصول اخلاقی باشد، رنجی سازنده است.
🔹یاد چنین رنجی نیز میتواند برای جامعه انسانی سازنده باشد. در مقابل، رنج ازی که بیهدف باشد، و رنج برایای که صرفاً برای خودِ فرد است و نه برای دیگری، از جمله رنجهای ویرانگر در روابط انسانی است.
🔹این نوع رنج، نهتنها پایهای برای انسجام اجتماعی نخواهد بود، بلکه در روابط انسانی و اخلاقی بسیار آسیبزا خواهد بود.
🔹در مقابل، رنج برای دیگران که بهترین و جامعترین مثالهای آن را میتوان در تاریخ ادیان الهی پیدا کرد، میتواند پایهای برای اخلاق در روابط با دیگران باشد.
🔹در واقع، آنگاه که برای رهایی معنوی و مادی دیگران رنج میکشیم و یا چنین رنجی را عمیقاً یاد میکنیم، خودخواهی از وجود ما رخت برمیبندد.
نسخه کامل 👇👇👇
@Habibollah_Babai
@kheradvarzi_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاسخی اجمالی به صحبتهای دکتر آرش حیدری
حجت الاسلام دکتر احمد اولیایی
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
@Habibollah_Babai
به اهتمام پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی و همکاری پژوهشگاه تربیت بدنی و علوم ورزشی
نشست «جهان اسلام و جام جهانی فوتبال»
با ارائه دکتر حمیدرضا آصفی برگزار خواهد شد.
زمان: سهشنبه، ۱۷ آبان ماه
ساعت ۱۵ الی ۱۸
https://session.ssrc.ac.ir/world-cup
@Habibollah_Babai
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 خوانندگی زنان برای ایران قوی
🎙گروه دختران هم آوایی آفاق
🔹ترانه سرا: کیومرث عبدی
🎼آهنگساز و تنظیم: حسین نویان 🇮🇷
🔸تهیه کننده صوت : فاطمه قلعه نویان
نشست تخصصی《چیستی و نحوه وجود فرهنگ: نگرش نوین به فلسفهٔ فرهنگ》به همت پژوهشکده فرهنگ و تمدن توحیدی با همکاری پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی(پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی و مرکز همکاریهای علمی و بینالملل) و دانشگاه باقرالعلوم(ع) (گروه فرهنگی تمدنی) به صورت حضوری و مجازی برگزار میشود:
◀️سخنرانان: حجج اسلام استاد سیدیدالله یزدانپناه، استاد علی اکبر رشاد، استاد حمید پارسانیا.
◀️دبیر نشست: حجت الاسلام دکتر مسعود اسماعیلی
☑️روز: پنجشنبه
🗓تاریخ: ۱۴۰۱/۰۸/۲۶
🕧ساعت: ۱۵ الی ۱۷:۲۰
🏢پردیسان، بلوار دانشگاه، دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام، سالن اجتماعات امام حسین علیه السلام
🌐 لینک حضور در جلسه
dte.bz/scscenter
@Habibollah_Babai
🔻آنچه از «کشف حجاب» دیدم:
روایتبازی یک اقلیّتِ دیکتاتور
🖋 مهدی جمشیدی
دوشنبه، ۲۲ آبان ۱۴۰۱. شهر تهران. پرسهزنیِ جامعهشناختی در ایستگاههای متروی گلبرگ و دروازه شمیران و تئاتر شهر و میرزای شیرازی در صبح و ظهر. تلاش داشتم که به یک «بُرش عینی» و «برداشت مستقیم» از واقعیّت اجتماعی دست بیابم و وضع حجاب دختران و زنان را فارغ از «عایقهای رسانهای» و «حائلهای روایی» مشاهده کنم. مشاهدهای که در قلب آن، «پرسش» وجود داشت و نه «پیشداوری». در طول یک ماه گذشته نیز به چنین مشاهداتی رو آورده بودم و در نقاطی از شهر، با دقت و تأمّل، از این زاویه به واقعیّت اجتماعی نگریسته بودم. مشاهداتم در امروز، مطابق با همۀ مشاهدههای قبلی بود و آنها را تأیید میکرد. و اماّ نتایج:
۱- تنها «پنج درصد» از دختران و زنان، «کشف حجاب» کرده بودند؛ یعنی «شال» یا «روسری» یا «مقنعه» بر سر نداشتند و «سر برهنه» در ایستگاههای مترو رفتوآمد داشتند. در اینجا، برآوردی دربارۀ تعداد زنان چادری یا شُلحجاب ارائه نمیکنم و پرسش خویش را به همین مسألۀ خاص، محدود میکنم. با مشاهدۀ این تعداد اندک، متعجب شدم که این همه غوغا و هیاهو برای «حجاب اختیاری» – که هدفی جز «کشف حجاب» نداشت – تنها معطوف به همین «پنج درصد» بوده است؟! بهعبارتدیگر، باید «قانون حجاب الزامی»، برچیده شود تا فقط این پنج درصد بتوانند کشف حجاب کنند؟! این پنج درصد، چه نسبتی با آن «روایتهای انبوه» دارند؟!
۲- بیحجابی در این پنج درصد، محدود به «برداشتن حجاب از سر» بود؛ بهطوریکه پوشش سایر قسمتهای بدنشان، عادی و عرفی بود. اینگونه نبود که چون حجاب از سر برداشته باشند، دربارۀ بخشهای دیگر بدن خود نیز همین منطق را دنبال کرده باشند و در آن قسمتها نیز دست به «ساختارشکنیِ پوششی» زده باشند. دراینمیان، تنها دَه خانم مشاهده کردم که برخلاف این بودند و پوشش قسمتهای دیگر بدنشان نیز زننده بود، از جمله اینکه شلوارشان تا نزدیکهای زانویشان بالا آمده بود، یا تیشرت تنگ پوشیده بودند و حجم بدنشان آشکار بود، یا یقیۀ تیشرتشان باز بود و ... .
۳- بهجز دو مورد، همۀ کسانیکه کشف حجاب کرده بودند، «شال بر دور گردن» داشتند، درحالیکه چنانچه قطعیّتی دربارۀ کشف حجاب وجود دارد، دیگر «انداختن شال به دور گردن»، معنا ندارد. دراینباره، کنجکاو شدم و دریافتم که بخشی از اینان احتمال میدهند که واکنش و برخوردی صورت بگیرد و همچنان مطمئن نشدهاند که حجاب اختیاری، برقرار شده است؛ بخش دیگری نیز وقتی به «محل زندگی» یا «محل کار» خود نزدیک میشوند، ترجیح میدهند که از وضع کشف حجاب، خارج شوند؛ و جالب اینکه بخش دیگر، گاهی موهای خود را میپوشانند و گاهی هم نمیپوشانند و هنوز به «جمعبندی» نرسیدهاند و میان این دو، یکی را «انتخاب» نکردهاند.
۴- دیگر اینکه پنج درصدی که به آنها اشاره کردم، هرگز محدود به «دهۀ هشتادیها» نبودند، بلکه آشکارا، «ترکیبی از همۀ نسلها» بودند و هیچ احساس نکردم که در آنها، غلظت دهۀ هشتادیها بیش از دیگران است. برخلاف نظریۀ «گسست نسلی»، مشاهده کردم که تعداد دهۀ هفتادیهایی که کشف حجاب کردند، بیش از دهۀ هشتادیها است، و حتّی تعدادی از آنها نیز زنان پیر هستند.
۵- «توزیع جغرافیاییِ» کشف حجاب نیز در همۀ ایستگاهها، یکسان بود و تفاوت خاصی میان این نقاط وجود نداشت؛ هر چند مشاهدات قبلیام نشان میدهد که باید میان «جنوب شهر» و «شمال شهر»، تمایز نهاد و در محلهها و مناطق شمالی، باید این رقم را به حدود ده درصد افزایش داد. در واقع، میان فرودستیِ اقتصادی از یک سو و کشف حجاب از سوی دیگر، همبستگی مثبت وجود ندارد، بلکه برعکس است. ازاینرو، جریان اغتشاش در ماه گذشته در تهران، بیاعتنا به «مطالبههای اقتصادی» بود و «دغدغۀ معیشت» نداشت، بلکه «آزادی پوشش» را دنبال میکرد.
۶- «مواجهۀ دیداری و چشمیِ مردم» با کسانی که کشف حجاب کرده بودند، هنوز به صورتی است که گویا کشف حجاب در «وضع ضدّهنجاری» قرار دارد؛ یعنی عموم مردم با «دیدۀ تعجب» به اینان مینگرند؛ چنانکه حرکت این افراد در میان مردم، با «نگاههای طولانی و خیرۀ» دیگران توأم است. البتّه ازآنجاکه این نگاهها، خاص مردان نیست و زنان نیز نسبت به این زنان، چنین دیدی دارند، چندان نباید نگاههای مردان را بر تمنّاهای جنسی و لذّتطلبیِ مردانه حمل کرد. هرچه که هست، همچنان کشف حجاب بهعنوان یک «کنش نابهنجار و غیرعادی» تلقّی میشود و ما با موقعیّت تثبیتشدگی و جاافتادگی این کنش، فاصله داریم.
@Habibollah_Babai
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
«فرهنگ» به مثابه «معنای انباشته»
نشست تخصصی «چیستی نحو وجود فرهنگ» با ارائه استاد یزدانپناه و با نقد و بررسی اساتید رشاد و پارسانیا و دبیری دکتر مسعود اسماعیلی در دانشگاه باقرالعلوم ع و با حضور اساتید و محققان مطالعات فرهنگی و اجتماعی برگزار شد.
در این نشست استاد یزدانپناه مولف «چیستی نحوهٔ وجود فرهنگ» پس از بیان مقدماتی در باب «ساحت تعامل در انسان» و «انسان در موقعیتهای انسانی و کنشهای معنادار در آن»، به موضوع «انباشتگی اجتماعی» در دو بُعد «معنا» (فشردگی معنا) و «ساخت عینی» (فشردگی عینیت خارجی) پرداختند. سپس ایشان با اشاره به سطوح سهگانه فرهنگ (سطح روئین، سطح میانی، و سطح بنیادین) ویژگیها و ابعاد وجودی فرهنگ همچون ۱) بُعد مادی - مجرّد فرهنگ، ۲)، هویّت انتشاری، ترکیبی و توحّدی فرهنگ، ۳) سیّالیّت فرهنگ، ۴) سمتهای فاعلی سریانی فرهنگ، ۵) تاریخمندی فرهنگ، و ۶) جریان و سریان فرهنگ در تکتک افراد را برشمرده و توضیح دادند. بعد از بیانات ایشان جناب استاد رشاد و استاد پارسانیا ملاحظاتی را در باره کتاب و نظرات مولف بیان داشتند.
این نشست به ابتکار «پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی» و «پژوهشکده فرهنگ و تمدن توحیدی» و با همکاری «گروه فرهنگ و تمدن» در دانشگاه باقرالعلوم ع و «شورای بررسی متون پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی» برگزار شد.
@Habibollah_Babai
نشست تخصصی چیستی و نحوه وجود فرهنگ.mp3
48.98M
⬅️نشست تخصصی چیستی و نحوه وجود فرهنگ
📒نگرشی نوین به فلسفه فرهنگ
👤باحضور:
استاد سید یدالله یزدان پناه
و اساتید
🔹علی اکبر رشاد
🔹 حمید پارسانیا
🎧از رادیو پژوهش بشنوید
🌐http://dte.bz/GIQYL
📒دبیر علمی :حجت الاسلام دکتر مسعود اسماعیلی
⏰زمان: پنجشنبه ۲۶ آبان ماه ، ساعت ۱۵ تا ۱۷:۲۰
💠مکان: قم- پردیسان، دانشگاه باقرالعلوم ع ، سالن اجتماعات امام حسین ع
⬅️مجری: پژوهشکده فرهنگ و تمدن توحیدی
💠همکاران: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی(پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی و مرکز همکاری های علمی و بینالملل ) و دانشگاه باقرالعلوم(ع) (گروه فرهنگی تمدنی)
https://eitaa.com/isca_seda/5281
⬅️پژوهشگاه را در فضای مجازی دنبال کنید
🌐 https://takl.ink/Isca.ac.ir/
@Habibollah_Babai