eitaa logo
هفت برکه گراش - گریشنا
1.3هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
379 ویدیو
25 فایل
پایگاه خبری هفت برکه گراش پایگاه خبری برتر شهرستان‌های استان فارس در طرح رتبه‌بندی
مشاهده در ایتا
دانلود
🏰 افسانه همایون‌دژ ✍️ داستان تاریخی حسن تقی‌زاده 📖 فصل سوم: میل و دراخ 🔖 قسمت ۲۳ زمانی که خبر بالا آمدن دهباشی و هیات همراه به گوش محمدخان و نایب اسد رسید، هر دو نفر به احترام دهباشی و همراهانشان از دروازه‌ی بزرگ قلعه بیرون آمدند و نزدیک پل متحرک آماده و به انتظار ورود آنان ایستادند. ابتدا بچه‌های دهباشی و ننه‌سلیمه، دایه‌ی آنها، و سپس به ترتیب، دهباشی و خسرو و الله‌قلی، از پل چوبی گذشتند. مراد بیگ و شهباز آخرین افرادی بودند که از پل عبور نمودند. خان بعد از سلام و احوال‌پرسی، دست نوازش بر سرِ فتحعلی، فرزند بزرگ دهباشی کشید و سپس کودک سه‌ساله‌ی دیگر دهباشی را بغل کرد و بوسید. نایب اسد نیز فتحعلی را روی شانه‌های خود نشاند و به طرف دروازه‌ی قلعه حرکت کردند. همه‌ی سرحدی‌ها از خونگرمی و عطوفت گرمسیری‌ها که به دور از هرگونه تزویر، ریاکاری و کبر و غرور بود، به‌ویژه از نوع رفتار و محبتی که در استقبال از فرزندان صغیر دهباشی نشان دادند، متعجب گردیدند و احساس دوستی و محبت در درون آنها برانگیخته شد. ننه‌سلیمه، فتحعلی و دیگر فرزند دهباشی را به اطاق دیگری در مهمانخانه بردند و میزبان و مهمانان در اطاق بزرگ مهمانخانه نشستند. بعد از خوش‌آمدگویی و پذیرایی مختصر از مهمانان، نایب اسد سر صحبت را باز کرد و گفت: «آقایان محترم، جناب دهباشی، الله‌قلی، خسرو، شهباز و مرادبیگ. بسیار ممنونیم از اینکه دعوت ما را پذیرفتید و همچنین با شرایط ما موافقت فرمودید. با توجه به خطرهایی که از جانب قجرها متوجه شماست، ورود ناگهانی شما باعث ظن و ایجاد سوال در نزد اهالی گراش می‌شود و خیلی زود این خبر در سرتاسر ولایات منطقه پخش می‌شود، طوری که حتی ممکن است باعث سوء ظن و بدگمانی خانِ حاکمِ بر لار بشود. به همین خاطر، ترفندی به کار خواهیم برد تا ورود و سکونت شما در ولایت گراش، عادی و معمولی جلوه کند. شب جمعه‌ی همین هفته، ضیافتی بزرگ ترتیب داده‌ایم که جمع کثیری از افراد و اشخاص سرشناس و ریش‌سفیدان و معتمدین گراشی نیز در آن مهمانی حضور خواهند داشت. غَرَض از آن ضیافت و جشن، بازگشت قوم‌وخویشان طالب‌خانی‌ها به موطن اصلی خود یعنی به ولایت گراش است. و به حسب ظاهر، این قوم‌وخویش‌ها کسی نیست به جز شماها و افراد تحت امر و کفالتتان. بنا بر این ترفند، شما که از چندین دهه قبل از گراش کوچ نموده و در ولایات لامرد، بیخه‌جات و بیرم، تخته‌قاپو و ساکن بوده‌اید، به جهت اینکه در آنجا مورد حمله و غارت اشرار سایر مناطق قرار گرفته‌اید، از سر ضرورت به موطن آباء و اجدادی خود یعنی گراش رجعت کرده‌اید تا در پناه و کفالت محمدخان گراشی باشید. به همین منظور، جناب محمدخان نیز لقب «گراشی» را به تمامی شما عزیزان اعطا می‌نمایند. جناب دهباشی بزرگ، جنابعالی از همین لحظه، «دهباشی علیرضا گراشی» هستید. همچنین الباقی شماها.» پس از همهمه‌ای به خاطر اعطای اعطای لقب گراشی به مهمانان، نایب اسد ادامه داد: «حال چند نکته‌ی مهم است که باید گوشزد شود. از این به بعد به هیچ‌ وجه من‌الوجوه در انظار عمومی به زبان ترکی با هم صحبت نکنید. در مهمانی کمتر صحبت کنید و بیشتر ساکت باشید، چون لهجه‌ی فارسی شما با لهجه‌ی فارسیِ ولایات بیرم و لامرد متفاوت است. سعی کنید چند کلمه‌ی اچمی مثل سلام و احوالپرسی و خوش‌آمدگویی یاد بگیرید. و نکته‌ی دیگری که خیلی اهمیت دارد، مدل لباسی است که شما می‌پوشید و با لباس ما تفاوت دارد. فردا جانعلی کل‌محمد را مامور می‌کنم تا برایتان لباس‌های محلی با قد و قواره‌ی شما تهیه کند.» بعد از سخنان نایب اسد، دهباشی از میهمان‌نوازی و گرفتن لقب و اعطای حق شهروندی گراشی برای خود و همراهانش از محمدخان تشکر کرد و گفت: «ان‌شاءالله بتوانیم قدرشناس و سپاسگزار لطف و مراحم خان گراش و مردمان خوب این ولایت باشیم. من با تمسک به اسماء جلاله قسم یاد می‌کنم که خود و عشیره‌ام در هر گونه شرایط بحرانی، وفادار به مردم گراش و خان گراش باشیم. ما از جان و مال خود مایه می‌گذاریم و برادروار، هم‌پیمان و هم‌سنگر و همرزم مردمانِ این ولایت در دفاع از کیان و ناموس و شرف این سرزمین خواهیم بود.» محمدخان هم در جواب گفت: «این پیمان برادری را به فال نیک می‌گیرم و از قادر متعال می‌خواهم تا این پیمان بعد از مرگ من هم بین فرزندانم و دهباشی و همراهانش دوام و قوام داشته باشد و در روزهای سخت و بحرانی به کمک همدیگر بشتابند.» ... 📌 داستان را با هشتگ روزانه در شبکه‌های اجتماعی هفت‌برکه دنبال کنید. 🔻 قسمت‌های پیشین به صورت هفتگی در سایت هفت‌برکه منتشر می‌شود: ☑️ 7Berkeh.ir/archives/139671 ▪️🏰▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
⚽️ جوانان هلال در زمین هلال‌احمر به میدان می‌روند. 🚩 با هلال‌احمر در مسابقات فوتبال کشوری و استانی 🏆 هفته چهارم مسابقات فوتبال لیگ برتر جوانان کشور ⚽️ هلال احمر گراش - ⚽️ پیشگامان شیراز 🗓 یکشنبه ۱۴ آبان۱۴۰۲ ساعت ۱۴:۳۰ 🏟 محل جدید : ورزشگاه اختصاصی هلال‌احمر 🟥 🏆 نتیجه هفته اول مسابقات فوتبال لیگ برتر بزرگسالان استان فارس ⚽️ هلال احمر گراش 0️⃣ ⚽️ دارایی خشت ( کازرون ) 1️⃣ 🗓 جمعه ۱۲ آبان ۱۴۰۲ ⚪️ تیم نوجوانان هلال‌احمر گراش این هفته در لیگ برتر نوجوانان استان فارس بازی ندارد. ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 کاروانسرای فراموش‌ شده‌ی بونمات 💠 ▫️ از آسمان ▫️کاروانسرای بونمات در غرب گراش و در نزدیکی چک‌چک قرار دارد. کاروانسرایی که روزگاری یکی از کاروانسراهای شاه عباسی در مسیر گراش و لار به سمت بخیه‌جات و یکی از جاده‌های فرعی راه ابریشم بوده است. ▫️در سال‌های اخیر بونمات از مسیرهای اصلی خارج شده است و دسترسی به آن کم شده است. شاید روزی جاده چک‌چک دوباره این راه تاریخی را زنده کند. 🎥 کاروانسرای شاه عباسی بونمات در فهرست آثار ملی ثبت نشده است و در آستانه تخریب۸ کامل قرار دارد. مهندس وحید دمساز در نمایی هوایی کاروانسرای فراموش شده بونمات را به تصویر کشیده است. ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
🪔 ۴: هفت پیت پنج منی عسل از یک کندو! ✍️ فرشته صدیقی ▪️ خدا بیامرز باباجی گَپَش گرم بود و کلامش گیرا. تا آن روزهای آخر عمر سعی می‌کرد جذبه‌ی مردانه‌اش را حفظ کند اما همیشه مهربانی‌اش غالب بود. ما که نبودیم و ندیدیم، اما می‌گویند جوانی‌هایش قدم که برمی‌داشت زمین زیر پایش می‌لرزید و یَلی بود برای خودش. به ما که رسید، ابهّت و جذبه‌اش آمیخته به رأفت و عطوفت شده بود. 🎯 شروع به تعریف خاطرات که می‌کرد، عیش ما بود. دوست داشتی تا آخر دنیا بی‌وقفه حرف بزند و خاطره تعریف کند و تو سرتاپا گوش بنشینی و بشنوی. بزرگوار سلطان «گِل کرده» (مبالغه) بود‌. تا بُن دندان مجهز به آرایه‌ی اغراق! اما شیرین و دلنشین. اصلا یکی از تفریحات بزرگترها در دورهم‌نشینی‌ها، همین رودست زدن در چاخان کردن بوده و هست. یکی پس از دیگری در «گِلِ کرده» از هم سبقت می‌گیرند تا ببینیم در نهایت چه کسی هنرنمایی‌اش را به اوج می‌رساند! 💬 شبی زمستانی تعریف می‌کرد: با چند تن از دوستان به قصد شکار و تفریح راهی کوه و دشت شدیم. میانه‌ی راه، کندویی لبالب از عسل یافتیم. از بس سنگین بود، به زحمت و سختی آن را تا خانه حمل کردیم... با عسلِ همان کندو، هفت پیتِ پنج مَنی (ظرف‌ حلبی بزرگ حامل روغن) و هر چه ظرف و ظروف از صغیر و کبیر در خانه داشتیم، پر کردیم. اما کفایت نکرد. همسایه‌ها را هم خبر کردیم و باز هم ظرف کم آمد. چاره‌ای نبود. عسل را روانه‌ی کوچه کردیم! 🔻 قبول کنید که قشنگی روایت، تعریف کردن به زبان اصلی آن است: 💬 باباجی شَگوت: «عسلِ وَ هزااار زحمت موئَو وَ خونه. هفت تااا پیپ پَن مَنی، هر چیییی ظرف و ظُرِئف مُ خونه وا، هر چییی تار و اَسی وا پُر مُواکِه. دِگَرم نع، فادَه‌ش نِوا. عسلا که و رِ اَچوو. جارِ دَر و همسادَه مو زَت که ظرف بیاری عسل پُر واکنی بِبری. مَه تَمونیش وا؟! ببه زحمتُت ناتَم. مودی چاره‌دو نی. بَکِندُش مُز داولو در که بر مُ ریخونه دا!!» 🔻 روایت در هفت‌برکه: ☑️ 7Berkeh.ir/archives/140099 ▪️🪔▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣کارگزاری هزاردستان با کادری کاملا خودمونی و اچمی زبان Instagram.com/hezardastan.jonoob Instagram.com/hezardastan.jonoob ♦️انجام کلیه امور در شهر تهران . ♦️ترجمه رسمی تمامی مدارک . ♦️انجام کلیه امور مربوط به تمامی سفارتخانه ها . ♦️فک رهن و رفع توقیف خودروهای لیزینگ ♦️تسریع در صدور گذرنامه . ♦️امور نظام وظیفه عمومی . ♦️انجام امور مالیاتی . ♦️خرید ماشین و موتورسیکلت . ♦️همراهی شما در جلسات اخذ نمایندگی محصول با تیمی تحصیلکرده . 🟩تهران هرکاری داشتین روی ما حساب کنید . مدیریت:مهندس علیرضا شکوهی . شماره تماس:۰۹۱۷۳۸۱۰۰۵۱ . شماره واتساپ: ۰۹۱۲۹۲۹۶۹۷۷ . 🔺کار را به کاردان بسپارید🔻 . . @hezardastan.jonoob Instagram.com/hezardastan.jonoob . . ♦️♦️ آدرس سایت ما: https://www.hezardastantehran.com/
✊روز دانش آموز با شعار مرگ بر اسرائیل ▫️در ۱۳ آبانی دیگر، مصادف با روز دانش‌آموز، دانش‌آموزان و فرهنگیان با همراهی مسئولین و مردم به خیابان آمدند و بر علیه استکبار شعار دادند. راهپیمایی امسال از مدرسه سیدالشهدا(ع) گراش در بلوار معلم آغاز و تا باغ ملی ادامه پیدا کرد. ☑️با توجه به وقایع اخیر در فلسطین و غزه، مرگ بر اسرائیل شعار اصلی این تجمع بود. 📸مجید افشار روایتی تصویری از این روز را به ثبت رسانده است. ☑️ 7Berkeh.ir/archives/140102 ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
🔴 کارگاه آموزشی پایانه‌های فروشگاهی و سامانه مودیان 🎰 نظر به اجرا و پیاده‌سازی قانون پایانه‌های فروشگاهی و سامانه مودیان از تاریخ اول مهرماه ۱۴۰۲ برای اشخاص حقوقی و از تاریخ اول دی‌ماه ۱۴۰۲ برای اشخاص حقیقی و اهمیت موضوع؛ از عموم کسبه و بازاریان برای شرکت در کارگاه آموزشی دعوت به‌عمل می آید: ▫️ کارگاه آموزشی پایانه‌های فروشگاهی و سامانه مودیان ⏰ سه شنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۲ ساعت ۹:۳۰ صبح ▫️با حضور دکتر شهابی مشاور مدیرکل امورمالیاتی استان فارس 🏢 سالن اجتماعات فرمانداری گراش و اداره امور شهرستان گراش ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
☯️ ۶ – آیا شوتی‌ها قاچاقچی‌اند؟ ✍️ مسعود غفوری 🔻 بخشی از یادداشت: ▫️ در شروع بحران کرونا، زمانی که ماسک و دستکش و اسپری ضد عفونی‌کننده از ضروری‌ترین چیزها بود و کاملا هم نایاب شده بود، مسئولان شهرستان گراش (از مدیران دولت گرفته تا دانشکده علوم پزشکی) دست به دامان گروهی از خیرین و افراد مرتبط با کشورهای حاشیه خلیج فارس شده بودند که این کالاها را هر طور که شده وارد شهر کنند. حتی در مواردی این کالاها را با افتخار به شهرهای دیگر ارسال می‌کردند تا کارنامه‌ی بهتری در مدیریت بحران برای خود بسازند. 🚘 این کالاها چطور به گراش، این شهر کوچک در جنوب استان فارس می‌رسید؟ از طریق شبکه‌ای از لنج‌های غیر قانونی در سواحل خلیج فارس، و بعد هم شوتی‌ها، یعنی ماشین‌های سواری که اجناس را از سواحل به مناطق مرکزی منتقل می‌کنند. رانندگان این ماشین‌ها شبکه‌ی گسترده‌ای را در بسیاری از جاده‌های مناطق جنوب کشور تشکیل داده‌اند و گاهی می‌توان ماشین‌هایشان را به خاطر سرعت و همچنین ریسک‌پذیری بالایشان در جاده‌ها شناسایی کرد. بسیاری از این افراد به ناچار وارد این شغل شده‌اند، شغلی که به دلیل غیر قانونی بودن و خطرات زیادش، با شغل کولبری و سوخت‌بری قابل مقایسه است. ▫️ حالا که سه سال از آن روزهای سخت گذشته، شاید دولت دوباره وارد کردن ماسک و دستکش خارجی را مصداق «قاچاق» بداند و این داستان را به فراموشی بسپارد. ⭕️ و این داستانی است که بارها تکرار شده است؛ مثلا وقتی کالاهای مورد نیاز در جبهه‌ها به صورت قاچاقی وارد کشور می‌شدند و به خط مقدم می‌رسیدند؛ یا وقتی یک دستگاه پزشکی به صورت قاچاقی به کشور وارد می‌شود و در بیمارستان مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ یا وقتی مواد اولیه غذایی همچون برنج و گوشت برای اجرای مراسم مذهبی به صورت غیر قانونی بین استان‌ها جابجا می‌شود. این موارد را کمتر کسی «قاچاق» می‌داند و افراد دخیل در آن را تحت عنوان «قاچاقچی» محکوم می‌کند. اتفاقا تامین کالا در شرایط بحرانی را نشان‌دهنده‌ی مسئولیت اجتماعی این افراد می‌دانند. 🛒 این قضیه در مورد بسیاری از اجناس خارجی که در سوپرمارکت‌های گراش و منطقه وجود دارد و مردم از روی عادت می‌خرند، از جمله سیگار، رِد بول یا کیت‌کَت هم صادق است. این اجناس خارجی از طریق شبکه‌ای از شوتی‌ها به گراش و دیگر شهرهای منطقه می‌رسند. در تعریف اداری و حقوقی، این کالاها غیر قانونی و قاچاق، و خود این افراد هم «قاچاقچی» محسوب می‌شوند. اما کافی است چند بار واژه‌ی «قاچاقچی» را تکرار کنید و تصویرهایی را که از این کلمه در ذهن دارید مرور کنید تا به بیهودگی اطلاق این واژه به چنین افرادی پی ببرید. اینها را تنها یک سیستم صلب و بوروکراتیک می‌تواند با برچسب «قاچاقچی» شایسته‌ی مجازات بداند. در عرف و در میان مردم، شوتی‌ها نسبتی با قاچاقچی‌ها ندارند، همانطور که کولبرها و لنج‌دارها ندارند. 📓 تعریف واژه‌ها در عرف مهم است ▫️ واژه‌ها معنایشان را از فرهنگ لغات نمی‌گیرند. معنای واژه‌ها را موقعیت و زمینه‌ی استفاده‌ی آنها مشخص می‌کند و هیچوقت هم ثابت و صلب نیست. 📖 مشروعیت قوانین از مردم می‌آید ▫️ قوانین هم مشروعیتشان را از کتاب‌های حقوقی نمی‌گیرند، بلکه از خود مردم می‌گیرند. وقتی قانون حکم به ممنوعیت چیزی می‌دهد که در عرف جامعه کاملا رایج و مرسوم است و به راحتی در بازارِ عرضه و تقاضا وجود دارد، روشن است که باید در نوع این قانون‌گذاری بازنگری کرد. تاکید می‌کنم که ما در مورد قاچاق انسان و مواد مخدر صحبت نمی‌کنیم. صحبت در مورد کالاهای مصرفی همچون نوشابه و شکلات و میوه است. 📌 مرعوب کردن در مقابل مشروعیت بخشیدن ▫️ هر قدر که دولت با زبان بوروکراتیکش بخواهد بین واژه‌ی قاچاقچی با واژه‌هایی همچون شوتی و کولبر و لنج‌دار تناظر ایجاد کند، راه به جایی نمی‌برد. ▫️ از یک طرف، دولت که در تامین کالای باکیفیت و مطلوب جامعه ناتوان است، با ممنوع کردن واردات کالاها، عملا آنها را به چرخه‌ی قاچاق وارد می‌کند. ▫️و از طرف دیگر، حجم کالایی که توسط شوتی‌ها و کولبرها و از طریق ته‌لنجی قاچاق می‌شود، در مقایسه با آمار قاچاق رسمی تقریبا هیچ است. 📌 قاچاقچی دانستن کسانی مثل شوتی‌ها و کولبرها و لنج‌دارها از آن دسته مقولاتی است که احتمالا حالاحالاها مورد مناقشه خواهد ماند؛ تا جایی که فرمانده نیروی انتظامی کل کشور نیز شاید از روی اجبار بگوید: «کولبر را قاچاقچی نمی‌دانیم». به نظر می‌رسد مردم بسیار زودتر از اینها این تصمیم را گرفته‌اند. 🔻 کامل در هفت‌برکه: ☑️ 7Berkeh.ir/archives/139702 ▪️☯️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
هفت برکه گراش - گریشنا
⚠️ سرعت‌گیر به این می‌گن سرش بره نمی‌ذاره ماشین بره 👁 #ازچشم‌شما ❌ از سرنوشت وانتی که سرش را پایین
⚠️ سرعت‌گیر خیلی گیر! 👁 ❌ بعد از وانتی که ماه گذشته روی سرعت‌گیر جلو اداره برق از راه بازماند این بار نوبت یک روآ بود که گرفتار این سرعت‌گیر چغر و بد بدن شود. 📌به گفته یکی از شهروندان این حادثه یکشنبه شب ۱۴ آبان ۱۴۰۲ در سرعت‌گیر ورودی میدان شهید برزگران (روبه‌روی اداره برق گراش) برای خودروی یک شهروند لاری رخ داد و با آمدن یدک‌کش ماشین به لار منتقل شد. 💬 شهروندی که این عکس را فرستاده، نوشته است: «بعضی‌ها سرعت می‌رن و سرعت در شهر باید کاهش پیدا کنه ولی خسارت زدن به ماشین و وسایل مردم یک چیز دیگر است.» 💬 از حمید فتحی، استادکار جلوبندی در گراش دلیل فنی این اتفاق‌ها را پرسیدیم: «در خودروهای پیکان و RD یک قطعه سگ‌دست یا شغال‌دست وجود دارد که معمولا سالانه باید عوض شود، در صورت عدم تعویض این قطعه دچار ترک‌های ریز و مویی می‌شود و ممکن است در زمان عبور از سرعت‌گیر یا دست‌انداز در جاده‌های خاکی کامل بشکند و ماشین بخوابد. این حادثه بیشتر برای مدل‌های مختلف پیکان رخ می‌دهد.» ▪️👁 ▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
🏰 افسانه همایون‌دژ ✍️ داستان تاریخی حسن تقی‌زاده 📖 فصل سوم: میل و دراخ 🔖 قسمت ۲۴ میهمانخانه‌ی زنانه یا همان مجلسی، بسیار متفاوت از مجلس مردانه بود که تنها چند عدد تبرزین و سپر و تفنگ به دیوارهایش آویخته شده بود و دورتادورش از تشک و پشتی‌های دستباف با سنت قشقایی چیده شده بود. سرتاسرِ کف مجلسی زنانه مزین و مفروش بود به فرش‌های آبی‌رنگ بافته‌شده از کرک و ابریشم. دورتادور اطاق نیز تشک، نیالی و مُخَدِّه‌های پارچه‌ایِ پر شده از پنبه‌های نرم و مرغوب چیده شده بود که در حاشیه و دورتادور تمامی آنها، نواری از دَبیت و دبیری و من‌یَراق هندی به چشم می‌خورد و وسط آنها با کرک‌های رنگارنگ گلدوزی شده بود. در دو طاقچه‌ی طرفینِ در ورودی، دو سری لگن و آفتابه‌ی برنجی و در دو طاقچه ضلع مقابل ورودی، دو آینه و شمعدان نقره‌ای قرار داشت. در هر دو ضلع طولی اطاق، شش طاقچه مقابل هم قرار داشت که پر بود از ظروف سفالی گِلی حاوی تخمه و آجیل و بشقاب‌های سفالی که درون آنها شیرینی‌های خوشمزه‌ای همچون سمبوسه‌ی شکری، شکر پنیر و زِه‌گِرِه چیده شده بود. گلدان‌های رنگارنگ و زرین شیشه‌ای با گلاب‌پاش‌های نقره‌ای و قوری و استکان و نعلبکی‌های شیشه‌ای زرین پر نقش و نگار، از دیگر وسایلی بود که در این طاقچه‌ها دیده می‌شد و منبت‌کاری‌ها، میناکاری‌ها و قلم‌کاری‌های روی آنها، چشم هر بیننده‌ای را به خود خیره می‌کرد. مزید بر تمامی این‌ها، مجمرهایی بین هر طاقچه خودنمایی می‌کرد که در تمامی آنها مقداری چوب عود قرار داده شده بود. این چوب عودها توسط تجار لاری و اوزی از بمبئی و کلکته‌ی سرزمین هندوستان آورده شده بود. تعدادی از این چوب عودها در حال سوختن بود و بوی خوش ناشی از سوختن آنها سرتاسر اطاق را عطرآگین نموده بود تا مشام تمامی حاضران در مجلس را با عطر دل‌انگیزشان نوازش دهد. زهرا، همسر محمدخان، با لباسی رسمی که عبارت بود از چادر و چاقچول با پیشانی‌بندی که بر روی آن قطعه‌ای دایره‌ای شکل از طلا با زمردی سبزرنگ در وسط و یاقوت‌هایی قرمزرنگ در اطراف خودنمایی می‌کرد، وارد مجلس شد. او یک برقع توریِ نازک جلو رخسارش انداخته بود تا در معرض دید نامحرمان نباشد. زهرا بر صدر مجلس، مابین دو طاقچه‌ی آینه و شمعدان نقره‌ای نشست. طبق رسم معمول در بین مردم که زن‌های جوان بدون بزرگ‌تر در مجالس رسمی مثل عقد و عروسی و تعزیه شرکت نمی‌کردند، بی‌بی رقیه و عمه‌مُلکی نیز به عنوان بزرگ‌تر وارد مجلسی شدند و در طرفین زهرا نشستند. آنها اندک‌زمانی را به انتظار ورود دهباشی و فرزندانش سپری نمودند. طولی نکشید که صدای «یا الله» چند مرد به گوش حضار در مجلس رسید. این مردان عبارت بودند از محمدخان و پشت سر او، به ترتیب، نایب اسد، دهباشی، خسرو و الله‌قلی وارد اطاق شدند. پشت سر آنها، ننه‌سلیمه، در حالی که دست فرزندان دهباشی را گرفته بود، وارد شد. محمدخان در حالی که ایستاده بود، دست به سینه‌ی خود گذاشت و به دو بانوی بزرگ‌تر سلام و از آنها احوال‌پرسی کرد. بعد از خان، نایب اسد، سلام و احوال‌پرسی کرد و بقیه نیز سلام کردند و احترام گذاشتند. آنها در گوشه‌ای دیگر، با فاصله از خانم‌ها، نزدیک در نشستند. خان به ننه‌سلیمه گفت: «بچه‌ها را ببر پیش خاله زهرا.» وقتی که بچه‌ها به چند قدمی همسر خان رسیدند، زهرا نیم‌خیزی کرد، دستانش را گشود و بچه‌ها را در آغوش گرفت و در حالی که آنها را به سینه می‌فشرد، گفت: «گل‌های معصوم، فرشته‌های بی‌گناه!» و صدای هِق‌هِقِ ضعیفی شنیده شد. دیری نگذشت که صدای گریه‌ی بی‌بی‌رقیه و عمه‌ملکی و ننه‌سلیمه نیز شنیده شد. تبلور مهربانی یک مادر، ظهور شفقت و رئوفیت مادرانه، همراه با بوی عود و صندل، در جایی که پر بود از آثار رنگارنگ دست هنرمندان ماهر، و احساساتی که حضار را بر انگیخته بود، همگی در هم آمیخت و حسی معنوی و روحانی بر فضای مجلس حاکم شد. زهرا بچه‌های دهباشی را در کنار خود نشاند و مقداری آجیل و شیرینی در دامن آنها ریخت و با دستمال ابریشمی، اشک‌هایش را پاک و سعی کرد تا بر احساساتش غلبه کند و به حالت عادی برگردد. ... 📌 داستان را با هشتگ روزانه در شبکه‌های اجتماعی هفت‌برکه دنبال کنید. 🔻 قسمت‌های پیشین به صورت هفتگی در سایت هفت‌برکه منتشر می‌شود: ☑️ 7Berkeh.ir/archives/139671 ▪️🏰▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۹۷: زینت غلامی دخترِ محمدِغلامِ اسفند و بمان خانم آهن زاده «پمه‌دون پیرزن نَم اُش‌ نبردن» «آب به پنبه‌دان پیرزن نرسیده است» مفهوم: خبر دیر به کسی رسیده است 🔻حوریه رحمانیان گردآورنده و ایده‌پرداز این مجموعه است شما هم می‌توانید برای او گراشی بفرستید تا در نوبت انتشار قرار بگیرد: ☎️ wa.me/989212908696 ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
⛏زن و شوهر مدرسه‌ساز، اول مدرسه و حالا نمازخانه‌اش ➰ربابه رحمتی، با کلنگ‌زنی سالن نمازخانه و اجتماعات آموزشگاه قمری، با هزینه بالغ بر دو میلیارد تومان، راه همسرش مرحوم حاج غلامحسین قمری، خیر مدرسه‌ساز گراش را ادامه می‌دهد. ➖۱۵ آبان ۱۴۰۲، با حضور خانواده مرحوم قمری، مسئولین، خیرین و فرهنگیان گراش، سالن نمازخانه و اجتماعات دبستان قمری، کلنگ‌زنی شد. ♾این سالن نمازخانه و اجتماعات به همت خانم ربابه رحمتی، همسر مرحوم حاج‌غلامحسین قمری گراشی بنا خواهد شد. حاج‌حیدر خدادادی، نماینده خیر در ساخت این بنا خواهد بود. 💬دکتر فرجی، مدیر آ.پ: ▫️با همت بانوی بزرگوار رحمتی، این سالن نمازخانه در ۲۰۰ متر مربع در بخشی از حیاط مدرسه با هزینه‌ای بالغ بر ۲ میلیارد تومان ساخته خواهد شد. ان‌شاءالله ثواب ساخت این نمازخانه باعث شادی روح مرحوم قمری باشد. 🏫دبستان دخترانه دوره دوم ابتدایی قمری، در سال ۹۵ به همت حاج‌غلامحسین قمری بنا شده است. ☑️ 7Berkeh.ir/archives/140137 ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
🏰 افسانه همایون‌دژ ✍️ داستان تاریخی حسن تقی‌زاده 📖 فصل سوم: میل و دراخ 🔖 قسمت ۲۵ زهرا با دستمال ابریشمی، اشک‌هایش را پاک و سعی کرد تا بر احساساتش غلبه کند و به حالت عادی برگردد. سکوت عجیبی بر مجلس حکم¬فرما بود. تا این¬که زهرا لب به سخن گشود و گفت: «جناب دهباشی، من خودم نیز رنگ رخسار مادرم را ندیدم. هیچ وقت بوی دستان پر مهر و محبت و مهربان مادرم را حس نکردم. گوش¬هایم لالایی مادر را نشنیده است. نامم را زهرا گذاشتند چون مادرم ارادت خاصی به بی¬بی دو عالَم، حضرت زهرای اطهر داشت. به فاطمه¬ی زهرا، سلام الله علیها، قسم می¬خورم که برای فرزندان شما، این دو غنچه¬ی معصوم، مادری کنم تا خدا و فاطمه زهرا از من، راضی باشند. شما هیچ نگران و دلواپس نباشید. از آنها مثل فرزندان خودم مراقبت می¬کنم.» دهباشی از جایی که نشسته بود، روی زانوانش نشست، دستش را به نشانه¬ی قدردانی و احترام بلند کرد و گفت: «حاجیه بی¬بی زهرا خانم، بسیار ممنون و سپاسگزارم. خدای بزرگ را شاکرم که فرزندانم را به دستان مهربانی سپرد. آنها و شما را به خدای بزرگ می‌سپارم. امیدوارم خداوند شما را از سروری کم نکند و همیشه¬ی ایام، سایه¬ی شما و محمدخان بالای سر فرزندانتان باشد. فقط تنها خواهشی که از شما دارم این است که اجازه بدهید تا ننه‌سلیمه که زن مهربان و زحمت¬کشی است، کنیز شما باشد، چون فرزندانم به شدت به او وابستگی دارند.» زهرا گفت: «قدمشان بر روی چشم. ننه‌سلیمه هم سنی ازشان گذشته است. مثل خانم بزرگ‌های ما، مثل عمه‌ملکی و بی¬بی‌رقیه، با احترام با او رفتار می¬کنیم.» دهباشی گفت: «خواهش دیگر من این است که چون بچه¬ها احتیاج به معلم و تربیت دارند، اگر خطایی از آنها سر زد و یا عمل ناشایستی از ناحیه¬ی آنها صادر شد که احتیاج به تنبیه و گوش‌مالی داشتند، هیچ¬گونه ملاحظه نکنید و آن¬ها را توبیخ کنید.» زهرا جواب داد: «خیالتان آسوده باشد. برای تعلیم و تربیت آنها از هیچ¬ نوع تلاش و کوششی دریغ نخواهم کرد.» دهباشی باز گفت: «یک خواهشی هم از خان بزرگ دارم و آن هم این است که اگر امکان دارد تا شهباز بعضی از اوقات به قلعه بیاید و در حیاط قلعه با فتحعلی وقت بگذراند. چون پسرم به شهباز خیلی وابسته شده و او را با اسب‌سواری و شمشیربازی سرگرم می¬کند و انجام این امور، باعث خوشحالی او خواهد شد.» محمدخان جواب داد: «جناب دهباشی، خواهش دارم که ملاحظه نکنید. خود شما، شهبازخان و دیگران، هر وقت که اراده و عزم بفرمایید، وقت و ناوقت، می¬توانید به قلعه بیایید. اینجا منزل خودتان است و باعث خوشحالی ما خواهید شد.» ساعتی به صرف ناهار مانده بود. میزبانان و مهمانان در حیاط قلعه ایستاده بودند و از هر دری سخن می¬گفتند. دهباشی که مرد کم‌حرفی بود، جدا از بقیه¬ی افراد ایستاده و مجذوب برج نارنج، دیوارها و بام قلعه شده بود. نایب اسد را مخاطب قرار داد و گفت: «جناب نایب، چه کسی این قلعه را ساخته است؟ از لحاظ سوق¬الجیشی، با مهارت و مهندسی خاصی طراحی شده است. قلعه-های ما در مقابل این قلعه هیچ است. معماران و مهندسان گرمسیری کارشان بی¬نظیر است. بدون هیچ عیب و نقصی ساخته شده است.» نایب اسد گفت: «جناب دهباشی بزرگ، فرمایشتان کاملاً صحیح است. این قلعه حاصل زحمات و کار ایرانیان باستان، گرمسیری‌های قدیم و زرتشتیان است. کار امروزی¬ها نیست. این قلعه چند سده قبل از هجرت پیامبر اکرم(ص) ساخته شده است.» نایب اسد چند قدم به طرف دهباشی رفت و او را مخاطب خود ساخت: «جناب دهباشی، منتظر پرسش شما درباره¬ی قلعه بودم. در این چند روز، شاهد زاویه¬ی دید و نگاه امنیتی شما به اطراف بودم که صد البته کار درستی است. مهمترین چیز، ایمنی و امنیت است. بفرمایید اول از بیرون، نگاهی به کلات و قلعه بیاندازیم.» نایب اسد مهمانان را از کنار دیوار بلند قلعه به پشت قلعه برد و گفت: «مشاهده می¬کنید که وجود این صخره¬ها و سنگ¬های عظیم، بالا آمدن از اینجا را تقریبا غیر ممکن می¬سازد و ما هیچ نگرانی از طرفین و پشت قلعه نداریم. اینجا سمت شمالی کلات است و بیشترین ارتفاع را دارد. به حالت دایره¬ای شکلِ این سمت کلات توجه کنید و به خاطر داشته باشید تا برگردیم به جلو قلعه.» ... 📌 داستان را با هشتگ روزانه در شبکه‌های اجتماعی هفت‌برکه دنبال کنید. 🔻 قسمت‌های پیشین به صورت هفتگی در سایت هفت‌برکه منتشر می‌شود: ☑️ 7Berkeh.ir/archives/139671 ▪️🏰▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
هفت برکه گراش - گریشنا
🛞 من یک شوتی هستم ✍️ فاطمه یوسفی 📱 «دوستان، حوزه‌ی لامرد کمین زدن. یک سمند گشت، راه را پلمپ کرده. و
🔴 زندگی شوتی: زندگی با ریسک بالا - بخش اول ✍️ یادداشت محمد خواجه‌پور 🔻در سومین مطلب از هشتگ ها، مدیر رسانه‌های هفت‌برکه از زاویه‌ای بازتر به این موضوع نگاه کرده است. شوتی بودن دیگر فقط یک شغل نیست. این ۱۱۰۰ کلمه هشدار را در دو پست پیوسته بخوانید. ▫️شوتی‌ها برای بیشتر ما خودروهایی هستند که در جاده‌ها با سرعت زیاد، سرعت خیلی زیاد، از کنارمان می‌گذرند. شوتی بودن برای خیلی از ما فقط یک شغل است که آدمی برای به دست آوردن لقمه‌ای نان به آن پناه برده است و یا جوانی که شغلش را با هیجان جوانی قاطی کرده است. اما بدون آن که حواس‌مان باشد، در این سال‌ها «شوتی بودن» از یک شغل فراتر رفته است و به یک سبک زندگی تبدیل شده است. یک سبک زندگی که برای رسیدن تندتر به آرزوها، با تمام سرعت به دل خطر می‌رود. خطر هم برای خود هم برای دیگران، هم برای جامعه ▫️با مرتضی صحبت می‌کنم که ۱۷ساله است و تنها آرزوی او داشتن یک پژو GLX موتور فرانسه است. مدرسه را رها کرده است و می‌گوید قرار نیست به خدمت برود. شما هم ممکن است از این نمونه‌ها در میان آدم‌های دور و بر خود داشته باشید. سن آن‌ها مهم نیست، ولی همه به دنبال میان‌بری برای رسیدن به زندگی بهتر هستند. 🔻سرعت ▫️چند روز پیش گزارشی با تیتر «من یک شوتی هستم» منتشر کردیم. از قبل می‌دانستیم دیگر «شوتی» آن نگاه سنگین جامعه را کمتر روی خود احساس می‌کند. با این وجود، اکثریت کامنت‌ها، رفتن به سمت این کار را طبیعی می‌دیدند و یا حتی آن را تحسین می‌کردند. ما هم در گزارش به دنبال محکوم و متهم نمی‌گشتیم و بیشتر می‌خواستیم شرحی از آن چیزی بدهیم که در جامعه امروز می‌گذرد. اما کی این تغییر رخ داد که ما حواس‌مان نبود؟ ⚠️ زندگی شوتی با سرعت و ریسک آمیخته شده است. اما این سرعت تنها به زمان رانندگی محدود نمی‌ماند و حتی در تصمیمات و حرکت‌های دیگر زندگی هم این ریسک وارد می‌شود. مهاجرت، ترک تحصیل، ازدواج‌های کوتاه، هیجان بالا هم در واقع شکل‌های دیگری از سرعت و خطر کردن در زندگی شوتی است. ▫️در دوره‌ای که هیچ ثبات اقتصادی در جامعه وجود ندارد و تورم اقتصادی و نوسان‌های اجتماعی تنها فاکتور مشخص در آینده است، امکان یک زندگی ثابت و آرام عملا از بین می‌رود. اینجاست که «زندگی شوتی» به یک گزینه خطرناک ولی مطلوب تبدیل می‌شود. وسوسه‌ای که می‌گوید: «کمی خطر کن و بعد آسوده باش». 🚫 قانون‌گریزی ▫️در سبک زندگی شوتی، «قانون» دیگر یک پناهگاه نیست بلکه تنها شیوه‌ای برای محدود کردن است، مانعی است که باید آن را دور زد. اینجاست که سبک زندگی شوتی بیش از آن چیزی که فکر می‌کنیم نشانه‌ی یک خطر و یک وضعیت بحرانی در جامعه است. ▫️قانون هم صرفا در پلیس و دادگاه خلاصه نمی‌شود. این قانون می‌تواند قانون جامعه، خانواده یا دین باشد که شوتی همه آن‌ها را دور می‌زند چون فکر می‌کند این قوانین به جای کمک به او، مانعی بر سر راهش است. شوتی به جای آن‌ها قانون خودش را می‌نویسد. مرام و مشتی بودن و رفاقت، قانون تازه است که باید به آن پایبند بود تا فرد در جامعه و گروهی جدید پذیرفته شود. ▫️اینجاست که شوتی دیگر مرد تنها در برابر جامعه نیست بلکه با ایجاد پیوند، باند و گنگ با آدم‌های شبیه به خودش قوی می‌شود و می‌تواند یک زیست اجتماعی داشته باشد. رفاقت و پیوندهای تازه‌ای که گاهی حتی او را از خانواده نیز بی‌نیاز می‌کند. ▫️زندگی به ظاهر آزاد، جذابیتی فوق‌العاده برای جوانان دارد و آن‌ها گاهی نه برای دلایل اقتصادی، بلکه برای مرام، رها بودن و هیجان جذب گروه می‌شوند. شاید بعضی از آن‌ها حتی از نظر اقتصادی نیز نیازی نداشته باشند اما حضور در این گروه‌ها به آنها یک هویت خاص می‌دهد. ▫️عصر جمعه‌ها بلوار دادمان را ببینید. حضور این همه آدم صرفا برای هیجان نیست بلکه چیزهایی فراتر از آن وجود دارد که حتی پلیس را وادار به همراهی و نادیده گرفتن قانون می‌کند. 🔻متن کامل یادداشت در هفت‌برکه : ☑️ 7Berkeh.ir/archives/140091 ▪️🏎▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
هفت برکه گراش - گریشنا
🔴 زندگی شوتی: زندگی با ریسک بالا - بخش اول ✍️ یادداشت محمد خواجه‌پور 🔻در سومین مطلب از هشتگ #شوتی ه
🔴 زندگی شوتی: زندگی با ریسک بالا - بخش دوم و پایانی ✍️ یادداشت محمد خواجه‌پور 🔻در سومین مطلب از هشتگ ها، مدیر رسانه‌های هفت‌برکه از زاویه‌ای بازتر به این موضوع نگاه کرده است. شوتی بودن دیگر فقط یک شغل نیست. این ۱۱۰۰ کلمه هشدار را در دو پست پیوسته بخوانید. 🔻رسمیت دادن 💬 هیچ کسی شرایط بد اقتصادی را انکار نمی‌کند. در این شرایط است که «شوتی» بودن یک ننگ نیست. حتی فرماندهی نیروی انتظامی در مورد کولبرها که شکل دیگری از شوتی بودن در نقطه‌ای دیگر از ایران است، می‌گوید: «اما ما کولبر را قاچاقچی نمی‌دانیم و کولبر باید قانونمند در مسیر قانون باشد و کالای قاچاق حمل نکند؛ کولبر باید آقای خودش باشد نه بازیچه یک عده سرمایه‌دار که با قاچاق کالا به اقتصاد کشور ضربه می‌زنند.» ▫️انگ‌زدایی از کولبری، سوخت‌بری و شوتی بودن از یک طرف تصمیم درستی است که باعث می‌شود انسان‌هایی که از روی دشواری‌های اقتصادی به این شغل‌ها روی آورده‌اند، قربانی نشوند؛ اما از سوی دیگر، راه را برای رسمیت دادن به این سبک زندگی باز می‌کند. ▫️وعده‌های برخورد با قاچاقچیان کلان تا زمانی که با اقتصادی بسته و ضعیف روبه‌رو هستیم محقق نمی‌شود چون حتی قاچاقچیان هم بخش مهمی از این چرخه معیوب اقتصاد هستند. در زندگی اجتماعی نیز تا تصحیح نشدن کلان ساختارهای جامعه نمی‌توان امید داشت که سبک زندگی شوتی کاهش پیدا کند. 🔻اوج لذت ▫️«عمر کوتاه است» و دارد از دست می‌رود. در روزگاری که معلوم نیست فردای ایران و دنیا چگونه است، «زندگی شوتی» همان‌گونه که سرعت در رانندگی را به عنوان یک لذت می‌بیند، می‌خواهد هر چه سریع لذت‌های دیگر مجاز و غیر مجاز را بچشد. ▫️در سبک زندگی شوتی که صرفا به قانون‌های خودنوشت پایبند است، به یک‌باره همه چیز مجاز می‌شود و برای رسیدن به اوج سرعت/لذت می‌توان هر خطری را به جان خرید. اینجاست که زندگی شوتی نه فقط برای خود فرد، بلکه برای دیگر افراد نیز خطرزا است. ▫️نمونه آن آمار زیاد تصادف‌ها در شب‌های آخر هفته است که هیچ‌گاه بررسی نمی‌شود که چه تعداد از آن‌ها نتیجه مصرف مواد مخدر یا مشروبات الکی است. 🔻تصمیم‌های با ریسک بالا ▫️تمام شوتی‌ها راهی جاده نمی‌شوند که آرزوهای خود را در یک پژو خلاصه کنند. ❌ گاهی شوتی تحصیل‌کرده‌ای است که دل به دریای مهاجرت می‌زند و برای فرار از شرایط ناپایدار داخلی به سمت شرایط ناپایدار در خارج از کشور می‌رود. ❌ گاهی شوتی دختری است که تن به یک ازدواج ریسکی می‌دهد که شاید به آزادی فردی و رفاه اقتصادی بیشتر برسد. ❌ گاهی شوتی پدری است از این شغل به آن شغل می‌پرد که شاید کمی اوضاع اقتصادی بهتری پیدا کند. ❌ گاهی شوتی زنی است که برای پر کردن خلاهای عاطفی خود تن به یک رابطه عاطفی نامطمئن می‌دهد. ▫️انتخاب‌های شوتی و سبک زندگی شوتی حاصل شرایط نامشخص پیش‌ رو و عدم ثبات است. هر چند دین و گاهی روانشناسی ما را برای رسیدن به آرامش به درون خود راهنمایی می‌کند اما گاهی شرایط بیرون آن قدر طوفانی است که چاره‌ای به جز به دریا زدن و شوتی شدن نداریم. 😱 یک سوت بلند ▫️«شوتی بودن» را نباید فقط در جاده‌ها دید و برای درک بهتر آن باید به جامعه نگاه کنیم تا شکل‌های مختلف زندگی شوتی را ببینیم. ▫️«شوتی»‌ها یک نشانه هستند که جامعه آرامش لازم را برای یک زندگی معمولی ندارد و صفیر بلند شوتی‌ها را باید به عنوان یک آژیر خطر شنید. حذف شوتی‌ها هیچ چیزی را حل نمی‌کند تا وقتی اوضاع این همه به هم ریخته است. شوتی‌ها همیشه کوره‌راهی برای راندن پیدا می‌کنند. ⚠️ من راه‌حلی برای این مساله ندارم اما چیزی که می‌بینم این است که عدم ثبات اقتصادی و فشارهای اجتماعی، ما و جوان‌های ما را به سمت «سبک زندگی شوتی» هل می‌دهد و نگران‌کننده‌تر آن که معلوم نیست چه کسی باید به دنبال راه حل باشد. 🔻متن کامل یادداشت در هفت‌برکه : ☑️ 7Berkeh.ir/archives/140091 ▪️🏎▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوردن هوای شیرین! دیشاب (شیره خرما) شیرینی خاصی داره که مزه خرما را تا ماه‌ها می‌شه ازش چشید. اما شیرینی یا کف روی شیره خرما یک لحظه است و تمام. باید توی باشی تا لذت خوردن را بچشی. البته سرمای پاییزی مزه کاف را چند برابر می‌کند. 🎞 ویدیو از علی آقا instagram.com/alok.f ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
🏠 با ارسال پیامک ۴۰ میلیون تومانی عملیات فاز ۳ مسکن ملی گراش آغاز شد ▫️به گزارش هفت‌برکه صبح سه‌شنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۲ افراد زیادی بعد از دریافت پیامک مسکن ملی به اداره بنیاد مسکن مراجعه کردند. اما کسانی که این پیامک را دریافت کرده‌اند نیازی به مراجعه به هیچ اداره‌ای ندارند و صرفا باید مبلغ ۴۰ میلیون تومان را برای هزینه‌های اولیه مسکن ملی واریز کنند. 🔻مشخصات فاز ۳ طرح نهضت ملی مسکن گراش ▫️مساحت ۶۰ هکتار و ۶۱۰ واحد به صورت دو واحدی است. ▫️فاز سه در امتداد فاز ۲ و در پشت فنی و حرفه‌ای گراش قرار دارد. ▫️در فاز ۳ تمام قطعات به صورت دو بر معبر طراحی شده است و دو واحد دارای ورودی جداگانه هستند. ▫️ساخت فاز ۳ به صورت انبوه‌سازی انجام خواهد شد و یک پیمانکار واحد خواهد داشت. دولت وام ۵۵۰ میلیون تومان با سود ۱۸ درصد در این فاز در نظر گرفته است که زمان بازپرداخت بر اساس دهک‌بندی متقاضیان متفاوت خواهد بود. 🔻مهندس علی‌اکبر قربانیان از کارکنان اداره کل راه و شهرسازی به هفت‌برکه گفت: ▫️۴۰ میلیون تومان نزد بانک ملی به حساب شخص افراد باید واریز شود و حتی نیاز به مراجعه به بانک هم نیست. این حساب یک طرفه و مخصوص به خود متقاضیان است و اجازه برداشت با اداره کل راه و شهرسازی لارستان است. ▫️۴۰ میلیون تومان پرداختی برای پروانه ساختمانی، خدمات نظام مهندسی و هزینه‌های اولیه طراحی هزینه خواهد شد. 📩 اطلاع‌رسانی به متقضایان فقط از طریق پیامک است و نیاز به هیچ‌گونه مراجعه به ادارات بنیاد مسکن، راه و شهرسازی و یا بانک نیست. ▫️قرار نیست قطعات به صورت مشخص به نام فردی باشد و در پایان مرحله اسکلت بر اساس آورده متقاضیان اولویت‌بندی انجام می‌شود. 🏗 سعی می‌کنیم با وام ۵۵۰ میلیون تومانی و با حداقل آورده مردم، اسکلت و نما و راه پله را به پایان برسانیم و تحویل متقاضیان دهیم. پس از تحویل، تاسیسات و نازک‌کاری داخلی به عهده متقاضیان خواهد بود. 🔻خبر در هفت‌برکه : ☑️ 7Berkeh.ir/archives/140091 ▪️🏠▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
🔴 خیابان درمانگاه : بوی بد، منظره زشت 👁 ▫️ورودی خیابان درمانگاه به دلیل طراحی بد جوی، همیشه آب مانده وجود دارد و بوی بدی احساس می‌شود. ▫️به ویژه کسانی که به بانک ملت مراجعه می‌کنند در طول سال به ویژه هر وقتی باران نیامده باشد با این بو و منظره زشت روبه‌روی می‌شوند. ▫️خوشبختانه شهرداری هفته گذشته برای اصلاح جوی در سمت شمالی خیابان اقدام کرد اما این طرف و روبه‌روی بانک ملت هم جوی اصلا اوضاع خوبی ندارد. ▪️👁▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
🧕روز شاد دختران ورزشکار 👟همایش روز شاد دختران ورزشکار گراش، برای چهارمین بار با حضور ورزشکاران و والدین آنها در سالن سه هزار نفری محبی برگزار شد. ➰در این همایش ورزشکاران در فضایی دوستانه و صمیمی استعدادها و توانمندی‌های خود را نشان دادند. ➖مراسم امسال در حالی برگزار شد که اداره ورزش و جوانان از ابتدای سال ۱۴۰۲ با استعفای خانم فعلی، معاون امور بانوان نداشته و فعالیت‌های امور بانوان زیر نظر مستقیم رییس اداره برنامه‌ریزی و اجرا می‌شود. 🚶‍♀️در ابتدای برنامه که با قرائت قرآن و سرود ملی شروع شد، تیم‌ها و باشگاه‌های ورزشی از روبه‌روی پیشکسوتان ورزش بانوان رژه رفتند. 🇮🇷اولین برنامه حرکات زیبای دختران اسکیت بود که با پرچم سه رنگ ایران شروع زیبایی را داشتند. 🥋حرکات رزمی هیأت تکواندو برنامه بعدی بود. : 🥷گروه‌های دختران نینجا و ژیمناستیک که در مجموعه سردار شهید قاسم بهادری فعالیت می‌کنند حرکات زیبا و هیجان انگیزی را به صورت انفرادی و گروهی اجرا نمودند که حاضرین را به وجد آورد. 🔥یکی از جذاب‌ترین برنامه‌های امسال پرش دختران کونگ‌فو کار از حلقه آتش بود که عملکرد جدیدی را در برنامه امسال ثبت کردند. 🤸 حرکات ژیم‌فور‌آل دختران ژیمناست یک کار زیبا و متفاوتی را اجرا کردند که باعث هیجان خاصی در سالن شد. 🧱اجرای حرکات رزمی دختران کاراته‌کا و شکستن اجسام توسط آنها یکی دیگر از برنامه‌های جذاب همایش امسال بود. 🏐تیم‌های والیبال و بسکتبال و هندبال دختران با حرکات خود رشته خود را با حاضرین معرفی کردند. 💁‍♀️فیوژن فیتنس که زیر مجموعه فیزیکال فیتنس (آمادگی جسمانی) است رشته جدیدی بود که ورزشکاران این رشته با حرکات موزون خود پایان بخش این روز شاد پاییزی بودند. 💬محسن افشار، رییس اداره ورزش و جوانان شهرستان: ▫️خدا را شاکریم که توفیق نصیبمان شد تا برای چهارمین بار این مراسم برگزار شود و نکته جالب اینجاست که دختران مراسم را با حجاب کامل انجام دادند. ▫️یک بار دیگر عاجزانه از خیرین تقاضامندم یک درصد از پولی که در درمان و مذهب هزینه می‌کنند را سوق دهند به سمت ورزش تا جامعه سالم، شاداب و با نشاط‌تری را داشته باشیم.
🧕روز شاد برای دختران ورزشکار 👟همایش روز شاد دختران ورزشکار گراش، برای چهارمین بار با حضور ورزشکاران و والدین آنها در سالن سه هزار نفری محبی برگزار شد. ➰در این همایش ورزشکاران در فضایی دوستانه و صمیمی استعدادها و توانمندی‌های خود را نشان دادند. ➖مراسم امسال در حالی برگزار شد که اداره ورزش و جوانان از ابتدای سال ۱۴۰۲ با استعفای خانم فعلی، معاون امور بانوان نداشته و فعالیت‌های امور بانوان زیر نظر مستقیم رییس اداره برنامه‌ریزی و اجرا می‌شود. 🚶‍♀️در ابتدای برنامه که با قرائت قرآن و سرود ملی شروع شد، تیم‌ها و باشگاه‌های ورزشی از روبه‌روی پیشکسوتان ورزش بانوان رژه رفتند. 🛼اولین برنامه حرکات زیبای دختران اسکیت بود که با پرچم سه رنگ ایران شروع زیبایی را داشتند. 🥋حرکات رزمی هیأت تکواندو برنامه بعدی بود. : 🥷گروه‌های دختران نینجا و ژیمناستیک که در مجموعه سردار شهید قاسم بهادری فعالیت می‌کنند حرکات زیبا و هیجان انگیزی را به صورت انفرادی و گروهی اجرا نمودند که حاضرین را به وجد آورد. 🔥یکی از جذاب‌ترین برنامه‌های امسال پرش دختران کونگ‌فو کار از حلقه آتش بود که عملکرد جدیدی را در برنامه امسال ثبت کردند. 🤸 حرکات ژیم‌فور‌آل دختران ژیمناست یک کار زیبا و متفاوتی را اجرا کردند که باعث هیجان خاصی در سالن شد. 🧱اجرای حرکات رزمی دختران کاراته‌کا و شکستن اجسام توسط آنها یکی دیگر از برنامه‌های جذاب همایش امسال بود. 🏐تیم‌های والیبال و بسکتبال و هندبال دختران با حرکات خود رشته خود را با حاضرین معرفی کردند. 💁‍♀️فیوژن فیتنس که زیر مجموعه فیزیکال فیتنس (آمادگی جسمانی) است رشته جدیدی بود که ورزشکاران این رشته با حرکات موزون خود پایان بخش این روز شاد پاییزی بودند. 💬محسن افشار، رییس اداره ورزش و جوانان شهرستان: ▫️خدا را شاکریم که توفیق نصیبمان شد تا برای چهارمین بار این مراسم برگزار شود و نکته جالب اینجاست که دختران مراسم را با حجاب کامل انجام دادند. ▫️یک بار دیگر عاجزانه از خیرین تقاضامندم یک درصد از پولی که در درمان و مذهب هزینه می‌کنند را سوق دهند به سمت ورزش تا جامعه سالم، شاداب و با نشاط‌تری را داشته باشیم. ☑️ 7Berkeh.ir/archives/140159 ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
🏰 افسانه همایون‌دژ ✍️ داستان تاریخی حسن تقی‌زاده 📖 فصل سوم: میل و دراخ 🔖 قسمت ۲۶ نایب اسد گفت: «به حالت دایره‌ای شکلِ این سمت کلات توجه کنید و به خاطر داشته باشید تا برگردیم به جلو قلعه.» وقتی به جلو قلعه رسیدند، نایب اسد ادامه داد: «حال اگر به چشم‌انداز روبرو نگاه کنیم، می‌بینیم که به تدریج از پهنای بالای کلات کم می‌شود و در انتهای آن، نزدیک برج نگهبانی، لبه‌ها به هم می‌رسند و با توجه به حالت شیب کوه، کلات به شکل یک کشتی غول‌پیکر در ذهن هر بیننده‌ای تداعی می‌شود. و باز هم اگر درست نگاه کنیم، سمت جنوبی کلات نیز درست مثلِ دماغه‌ی کشتی است. جناب دهباشی، من از کوه‌ها و تپه‌های بلند، زیاد بالا رفته‌ام. آیا جنابعالی به مسطح و هموار بودن اینجا توجه نمودید؟» دهباشی گفت: «فکر می‌کردم که این یک نعمت خدادادی است.» نایب اسد گفت: «بله، بله. بخش عظیمی از آن خدادادی است. هیچ کوه و تپه‌ای نیست که در بالای قله‌اش، پستی و بلندی نداشته باشد. ولی در اینجا، شما سه سطح تقریباً صاف می‌بینید که شبیه سه طبقه به نظر می‌رسد و هر طبقه‌ای از آن، حدود ده گز با طبقه‌ی بعدی اختلاف ارتفاع دارد. سنگ‌ها و صخره‌هایی که به دو طبقه، اختلاف ارتفاع داده‌اند، کار خداست ولی سطح صاف آن، کار بندگان خداست. جایی را که الآن ما ایستاده‌ایم، کلات سوم می‌نامیم. سطح پایین‌تر را کلات دوم؛ و آن پایین‌تری را که تنها راه ورود و خروج به قلعه است، کلات اول می‌نامیم.» در اینجا بود که نایب اسد از میهمانان خواست تا به داخل قلعه بازگردند. او بخش‌هایی از داخل قلعه را که شامل اندرونی، بخش‌های زنانه و همچنین انبار اسلحه و باروت بود، نشان آنان داد. سپس آنها را به برج شش‌طبقه که به مانند مناره‌ای بلند در داخل قلعه ساخته بودند، برد و گفت: «دکل حفظ تعادل این کشتی بزرگ، اینجاست. همین‌طور که می‌بینید، در چهار طرفِ هر طبقه‌ی این برج، پنجره‌ها و روزنه‌هایی وجود دارد که می‌توان از آن برای دیده‌بانی استفاده کرد و دشمن را از فاصله‌ی دور و نزدیک مورد هدف قرار داد.» وقتی به طبقه‌ی ششم برج نارنج رسیدند، نایب اسد به مهمانان گفت: «بیایید از چهار طرف، گراش و اطراف آن را به خوبی ببینید. هر جنبنده‌ای که به طرف گراش بیاید، از چند فرسخی شناسایی می‌گردد و اگر دشمن باشد، هدف گلوله‌های ما خواهند بود.» ▪️ از صبح روز پنج‌شنبه، تمامی ملازمان، فراشان و نوکران با کمک تفنگچیان در تدارک ضیافت شام بودند. نایب اسد زودتر از همیشه برای نظارت به قلعه آمده بود. حیاط قلعه را با فرش‌های دستباف فرش کرده بودند و کنار دیوار، مُخَدِّه‌ها و تشک و پشتی‌های ترکی گذاشته بودند. چندین کوزه را پر از آب کردند و برای خنک شدن به سرداب بردند. اَسی‌ها و تارهای پر از گوشت تازه‌ی بره را که با نمک و فلفل و پیاز در ماست چکیده و ترش و غلیظ خوابانده بودند، در جای خنکی گذاشته بودند. اَسی‌های پر از خمیر آرد گندم برای پختن نان تازه آماده بود. قرابه‌های سبزرنگ که با پوششی حصیری، پر از آب لیموی تازه بود، برای تهیه‌ی شربت بعد از کباب نیز آماده شده بود. کمی آن‌طرف‌تر نیز ظرف‌های کوچک سفالیِ پر از تخمه و نخود و کشمش و آجیل ردیف شده بود. نایب اسد بعد از نظارت و بررسی به حضور خان رسید و گفت: «تا همین امروز نصف اهالی گراش درباره‌ی میهمانی امشب و قوم و خویشان نداشته و غارت‌شده‌ی شما از بیخه و بیرم خبردار شده‌اند. بعد از ضیافت امشب، بقیه‌ی اهالی هم خواهند فهمید و ورود این سرحدی‌های فلک‌زده، طبیعی و عادی می‌شود.» مدتی از ظهر گذشته بود که نایب اسد، جهانگیر را نزد خود فرا خواند و از او خواست تا به اردوی سرحدی‌ها برود و شش سوار دیگر را هم با خود ببرد تا این گروه را برای آمدن به قلعه مشایعت کنند. همچنین از او خواست تا میهمانان را از دروازه‌ی ناساگ وارد ولایت کند و برای زودتر رسیدن به قلعه، عجله‌ای نداشته باشند. نایب با تاکید مجدد از جهانگیر خواست تا علاوه بر مسیر اصلی که ناساگ تا بِلَئلِز را به هم متصل می‌کند، مهمانان را در چند محله‌ی دیگر هم بی‌هدف بگردانند تا هر چه بیشتر اهالی گراش آنان را ببینند و بدانند که ضیافت امشب خان برای ورود قوم و خویشان خود است که الان به گراش برگشته‌اند. ... 📌 داستان را با هشتگ روزانه در شبکه‌های اجتماعی هفت‌برکه دنبال کنید. 🔻 قسمت‌های پیشین به صورت هفتگی در سایت هفت‌برکه منتشر می‌شود: ☑️ 7Berkeh.ir/archives/139671 ▪️🏰▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📍فروشگاه مکث شعبه نیلی📍 🪄*فروش ویژه* به مدت ۹ روز *😍از هر مدل یکی بخرید و یکی «رایگان» ببرید* 🧣شال 👖شلوار جین 🧥مانتو 👜کیف 👕کراپ 🥻ساحلی *😮😍 برای اولین بار در مجتمع نیلی لارستان* ☎️ ۰۹۱۷۰۹۲۶۴۲۹ 📱اینستاگرام: https://instagram.com/maxmall.ir
♻️ آخرین وضعیت کتابخانه‌ها و کتابخوانی در گراش ⭕️ امشب در لایو اینستاگرام هفت‌برکه ببینید: ⏳ - شماره ۱۶ 🔖 در آستانه هفته کتاب 🎙 گفتگوی زنده با سیما برزین ▫️رییس اداره کتابخانه‌های عمومی گراش ⏰ چهارشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۲ - ساعت ۱۹ ⏱ به مدت ۴۰ دقیقه ❓پرسش‌ها، موضوعات و درخواست حضور در لایو خود را تا قبل از شروع لایو به واتساپ هفت‌برکه بفرستید: ✔️ Wa.me/989374909600 🔻 صفحه اینستاگرام هفت‌برکه: 💠 Instagram.com/7berkeh ▪️🗞 ▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
🔴 زندگی پس از اسماعیل ✍️ هفت‌برکه ـ نوریه بلبل: یک زنبور زندگی خانم شعبان‌نژاد را به دو نیمه متفاوت تبدیل کرد. زنی که با اسماعیل خازنی‌پور در اوج خوشبختی بود، حالا باید زندگی خودش و سه فرزندش را بچرخاند. سکینه پس از هفتم شوهرش مغازه را باز کرد و گفت: «مرده مردگانی می‌خواهد و زنده زندگانی» و چشم‌اش را روی حرف مردم بست. 📍 در ترافیک مغازه‌های به‌هم چسبیده‌ی خیابان امام، داروخانه‌ی بهادر نام ‌آشناتری برایم داشت، کوچه‌ای تقریبا باریک در کنار آن اما در دل خودش مغازه‌ای کوچک و دنجی دارد که پاتوق خیلی از آدم‌ها است. صبحانه‌خوری هخامنش 🧕🏻شعبان‌نژاد از داستان جالب به دنیا آمدنش می‌گوید: «من و آقا اسماعیل ناف بریده‌ی هم بودیم و قوم و خویش هم هستیم و ناف من را به نام مرحوم بریده بودند، از همان بدو تولد هر سال مادرشوهرم برای عید فطر و عید نوروز با کِل و شَبا و چمدان از یک سالگی تا وقتی که ازدواج کردیم همه اقوام و عمه و خاله و بقیه را جمع می‌کرد و برایم عیدی و نوروزی می‌آورد.» 📎پرده‌ی اول: زندگی با اسماعیل ◀️ناف‌بر هم بودیم ▫️‌۲۰ اسفند ۱۳۷۹ ازدواج کردیم. من ۱۷ ساله و مرحوم ۱۹ ساله بود. اولین بچه‌یمان دختر و دومی دو سال بعد یک آقا پسر و ۱۴ سال بعد هم خدا دوباره به ما یک دختر داد. 💬 آقا اسماعیل کارمند اداره‌ی پست بود و بنا به دلایلی استعفا داد و یک سالی هم جزیره‌ی قشم کار کردند و بعد از به گراش برگشتیم. 💬 یک زندگی‌ ساده‌ای داشتیم و خودمان رنگ و لعاب به این زندگی دادیم و خیلی زندگی خوبی داشتیم و همیشه هم می‌گویم که شاه هم این مدلی زندگی نکرد و واقعا زندگی خوب و شیرینی داشتیم. 💬 علاوه بر همسر، یک رفیق و همدم و دوست برای همدیگر بودیم. 💬 ۱۲ سال با خانواده همسرم در یک خانه زندگی کردیم و چون خانه‌شان خیلی کوچک بود و فقط هم به خاطر کمبود جا نقل مکان کردیم وگرنه مشکلی نداشتیم یا که بگویم با هم سازگاری نداشتیم و جر و بحثی بکنیم، نه. 🚘 ما ۴ سال کامل هیچ پنجشنبه جمعه‌ای گراش نبودیم و از ظهر پنجشنبه تا عصر جمعه یک مسافرت ۲۴ ساعته می‌رفتیم. 📎پرده‌ی دوم:زندگی پس از اسماعیل ◀️افسردگی 🐝 بعد از ظهری بود آقا محمد زنگ زد که مامان، زنبور بابا را نیش زده و من در جواب گفتم که تو دروغ می‌گویی و گفت نه به خدا راست می‌گویم. اگر زنبور نیش‌اش زده بود خودش زنگ می‌زد و می‌گفت خانم دفترچه‌ام را بردار و بیا بیمارستان. ▫️ آقا اسماعیل روی دست پسرش فوت کرد پسرم خیلی اذیت شد اوایل کمی شیطنت می‌کرد و کمتر می‌آمد اینجا و می‌گفت مامان من نمی‌توانم بیایم اینجا توی مغازه و تو چطور داری می‌روی و اینجا را می‌چرخانی و می‌گفت در را ببند. 💬 واقعا یک لطمه‌ی بدی خوردم که تا ۲ سال و نیم شب تا صبح بیدار بودم و اصلا نمی‌توانستم بخوابم چون هیچ چیز بدی از ایشان یادم نمی‌آمد. 💬 با مرحوم اینجا را تحویل گرفتیم و ۶ یا ۷ ماه باهم بودیم که ایشان عمرشان به دنیا نبود و بعد از ایشان مدیریت اینجا را خودم به دست گرفتم. ▫️بعد از این که آقا اسماعیل به رحمت خدا رفت من در مغازه حضور داشتم اما حال خوبی نداشتم که بخواهم کار کنم 🔒 من تا هفت روز مغازه را به احترام فوت ایشان بستم. ولی بعد از روز هفت، به خودم گفتم که باید کمر همت ببندم. درست است یک نفر را از دست دادم اما سه نفر دیگر را دارم و با حال خراب و با وجودی که توی این مغازه کلی خاطره از هم داشتیم، سختی را به جان خریدم و به خودم گفتم عادت می‌کنم و شروع به کار کردم. 💬 خیلی‌ها تشویق کردند، چون من بعد از هفتم آقا اسماعیل شروع به کار کردم و در مغازه را باز کردم خیلی از آدم‌ها پشت سرم بد گفتند. ▫️سختی‌ها خیلی زیاد بود مثلا یکی‌اش اینکه اینجا گازکشی نبود و باید سیلندر گاز را بلند می‌کردم و جابجا می‌کردم و خریدهای عمده‌ی آشپزخانه ◀️مشتری‌ها 💬 تابستان‌ها مشتری‌ها کم می شوند دقیق نمی‌دانم چرا ولی مردم میل‌شان به صبحانه کمتر می‌شود و هوا که کمی رو به خنکی می‌رود استقبال مردم بهتر می‌شود. 💬 مشتری‌های عمده و ثابت ما بازاری‌ها و مغازه‌های اطراف اینجا هستند و به همین خاطر روزهای تعطیل من مشتری ندارم و در مغازه را می‌بندم. 🍳 سفارش ثابت مشتری‌ها بیشتر املت و نی‌ننی پنیری است. ▫️اوایل خیلی مشتری‌هایمان زیاد بود و الان چون دست زیاد شده و قبلا دو تا سه تا صبحانه خوری داشتیم ولی الان ۸ تا ۹ تا که من می‌دانم هست. 🎖 به خودم افتخار می‌کنم که دارم یک زندگی را می‌چرخانم و با لطف خدا و همت خودم تا الان جلوی بچه‌هایم و صاحب مغازه و صاحب خانه کم نیاورده‌ام. 🔻متن کامل در هفت‌برکه: ☑️ 7Berkeh.ir/archives/140095 ▪️▫️ ▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh
⚽️ این هفته با هلال‌احمر ▫️یک بازی در گراش و دو بازی در شیراز 🟥 نمایندگان گراش در رده‌های مختلف مسابقات فوتبال کشوری و استانی این هفته یک بازی میزبان هستند و برای دو بازی دیگر به شیراز می‌روند 🏆هفته ششم لیگ برتر فوتبال نوجوانان فارس ⚽️بهمن شیراز - ⚽️هلال احمر گراش 🗓پنجشنبه ۱۸ آبان ۱۴۰۲ - ساعت ۱۴:۰۰ 🏟ورزشگاه حمزه شیراز نتایج دور رفت: ❌✅⏸❌❌ 🏆 *هفته دوم مسابقات فوتبال لیگ برتر بزرگسالان استان فارس* ⚽️ هلال احمر گراش - ⚽️ پادنا میمند 🗓 جمعه ۱۹ آبان ۱۴۰۲ - ساعت ۱۴ 🏟 ورزشگاه اختصاصی هلال‌احمر گراش نتیجه هفته اول: ❌ 🏆 هفته پنجم مسابقات فوتبال لیگ برتر جوانان کشور ⚽️ هلال احمر گراش - ⚽️ ایمان سبز شیراز 🗓 دوشنبه ۲۲ ساعت ۱۶ 🏟 ورزشگاه دستغیب شیراز نتایج تا هفته چهارم: ❌✅❌❓ ❓بازی هفته چهارم جوانان هلال‌احمر یکشنبه ۱۴ آبان به دلیل امتناع تیم پیشگامان شیراز از حضور در زمین، برگزار نشد و منتظر اعلام نظر سازمان لیگ است. ▪️▫️▪️ 🔴 7Berkeh.ir ✔️ t.me/HaftBerkeh ✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa ✔️ Instagram.com/7Berkeh ✔️ eitaa.com/Haftberkeh ✔️ Ble.ir/7Berkeh