هفت برکه گراش - گریشنا
⚠️ سرعتگیر به این میگن سرش بره نمیذاره ماشین بره 👁 #ازچشمشما ❌ از سرنوشت وانتی که سرش را پایین
⚠️ سرعتگیر خیلی گیر!
👁 #ازچشمشما
❌ بعد از وانتی که ماه گذشته روی سرعتگیر جلو اداره برق از راه بازماند این بار نوبت یک روآ بود که گرفتار این سرعتگیر چغر و بد بدن شود.
📌به گفته یکی از شهروندان این حادثه یکشنبه شب ۱۴ آبان ۱۴۰۲ در سرعتگیر ورودی میدان شهید برزگران (روبهروی اداره برق گراش) برای خودروی یک شهروند لاری رخ داد و با آمدن یدککش ماشین به لار منتقل شد.
💬 شهروندی که این عکس را فرستاده، نوشته است: «بعضیها سرعت میرن و سرعت در شهر باید کاهش پیدا کنه ولی خسارت زدن به ماشین و وسایل مردم یک چیز دیگر است.»
💬 از حمید فتحی، استادکار جلوبندی در گراش دلیل فنی این اتفاقها را پرسیدیم: «در خودروهای پیکان و RD یک قطعه سگدست یا شغالدست وجود دارد که معمولا سالانه باید عوض شود، در صورت عدم تعویض این قطعه دچار ترکهای ریز و مویی میشود و ممکن است در زمان عبور از سرعتگیر یا دستانداز در جادههای خاکی کامل بشکند و ماشین بخوابد. این حادثه بیشتر برای مدلهای مختلف پیکان رخ میدهد.»
#سرعت_گیر
▪️👁 ▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
🏰 افسانه همایوندژ
✍️ داستان تاریخی حسن تقیزاده
📖 فصل سوم: میل و دراخ
🔖 قسمت ۲۴
میهمانخانهی زنانه یا همان مجلسی، بسیار متفاوت از مجلس مردانه بود که تنها چند عدد تبرزین و سپر و تفنگ به دیوارهایش آویخته شده بود و دورتادورش از تشک و پشتیهای دستباف با سنت قشقایی چیده شده بود. سرتاسرِ کف مجلسی زنانه مزین و مفروش بود به فرشهای آبیرنگ بافتهشده از کرک و ابریشم. دورتادور اطاق نیز تشک، نیالی و مُخَدِّههای پارچهایِ پر شده از پنبههای نرم و مرغوب چیده شده بود که در حاشیه و دورتادور تمامی آنها، نواری از دَبیت و دبیری و منیَراق هندی به چشم میخورد و وسط آنها با کرکهای رنگارنگ گلدوزی شده بود. در دو طاقچهی طرفینِ در ورودی، دو سری لگن و آفتابهی برنجی و در دو طاقچه ضلع مقابل ورودی، دو آینه و شمعدان نقرهای قرار داشت. در هر دو ضلع طولی اطاق، شش طاقچه مقابل هم قرار داشت که پر بود از ظروف سفالی گِلی حاوی تخمه و آجیل و بشقابهای سفالی که درون آنها شیرینیهای خوشمزهای همچون سمبوسهی شکری، شکر پنیر و زِهگِرِه چیده شده بود. گلدانهای رنگارنگ و زرین شیشهای با گلابپاشهای نقرهای و قوری و استکان و نعلبکیهای شیشهای زرین پر نقش و نگار، از دیگر وسایلی بود که در این طاقچهها دیده میشد و منبتکاریها، میناکاریها و قلمکاریهای روی آنها، چشم هر بینندهای را به خود خیره میکرد. مزید بر تمامی اینها، مجمرهایی بین هر طاقچه خودنمایی میکرد که در تمامی آنها مقداری چوب عود قرار داده شده بود. این چوب عودها توسط تجار لاری و اوزی از بمبئی و کلکتهی سرزمین هندوستان آورده شده بود. تعدادی از این چوب عودها در حال سوختن بود و بوی خوش ناشی از سوختن آنها سرتاسر اطاق را عطرآگین نموده بود تا مشام تمامی حاضران در مجلس را با عطر دلانگیزشان نوازش دهد.
زهرا، همسر محمدخان، با لباسی رسمی که عبارت بود از چادر و چاقچول با پیشانیبندی که بر روی آن قطعهای دایرهای شکل از طلا با زمردی سبزرنگ در وسط و یاقوتهایی قرمزرنگ در اطراف خودنمایی میکرد، وارد مجلس شد. او یک برقع توریِ نازک جلو رخسارش انداخته بود تا در معرض دید نامحرمان نباشد. زهرا بر صدر مجلس، مابین دو طاقچهی آینه و شمعدان نقرهای نشست. طبق رسم معمول در بین مردم که زنهای جوان بدون بزرگتر در مجالس رسمی مثل عقد و عروسی و تعزیه شرکت نمیکردند، بیبی رقیه و عمهمُلکی نیز به عنوان بزرگتر وارد مجلسی شدند و در طرفین زهرا نشستند.
آنها اندکزمانی را به انتظار ورود دهباشی و فرزندانش سپری نمودند. طولی نکشید که صدای «یا الله» چند مرد به گوش حضار در مجلس رسید. این مردان عبارت بودند از محمدخان و پشت سر او، به ترتیب، نایب اسد، دهباشی، خسرو و اللهقلی وارد اطاق شدند. پشت سر آنها، ننهسلیمه، در حالی که دست فرزندان دهباشی را گرفته بود، وارد شد.
محمدخان در حالی که ایستاده بود، دست به سینهی خود گذاشت و به دو بانوی بزرگتر سلام و از آنها احوالپرسی کرد. بعد از خان، نایب اسد، سلام و احوالپرسی کرد و بقیه نیز سلام کردند و احترام گذاشتند. آنها در گوشهای دیگر، با فاصله از خانمها، نزدیک در نشستند. خان به ننهسلیمه گفت: «بچهها را ببر پیش خاله زهرا.»
وقتی که بچهها به چند قدمی همسر خان رسیدند، زهرا نیمخیزی کرد، دستانش را گشود و بچهها را در آغوش گرفت و در حالی که آنها را به سینه میفشرد، گفت: «گلهای معصوم، فرشتههای بیگناه!» و صدای هِقهِقِ ضعیفی شنیده شد. دیری نگذشت که صدای گریهی بیبیرقیه و عمهملکی و ننهسلیمه نیز شنیده شد.
تبلور مهربانی یک مادر، ظهور شفقت و رئوفیت مادرانه، همراه با بوی عود و صندل، در جایی که پر بود از آثار رنگارنگ دست هنرمندان ماهر، و احساساتی که حضار را بر انگیخته بود، همگی در هم آمیخت و حسی معنوی و روحانی بر فضای مجلس حاکم شد. زهرا بچههای دهباشی را در کنار خود نشاند و مقداری آجیل و شیرینی در دامن آنها ریخت و با دستمال ابریشمی، اشکهایش را پاک و سعی کرد تا بر احساساتش غلبه کند و به حالت عادی برگردد.
...
📌 داستان را با هشتگ #پاورقی روزانه در شبکههای اجتماعی هفتبرکه دنبال کنید.
🔻 قسمتهای پیشین به صورت هفتگی در سایت هفتبرکه منتشر میشود:
☑️ 7Berkeh.ir/archives/139671
▪️🏰▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ #هر_گراشی_یک_مثل ۹۷:
زینت غلامی دخترِ محمدِغلامِ اسفند و بمان خانم آهن زاده
«پمهدون پیرزن نَم اُش نبردن»
«آب به پنبهدان پیرزن نرسیده است»
مفهوم: خبر دیر به کسی رسیده است
🔻حوریه رحمانیان گردآورنده و ایدهپرداز این مجموعه است شما هم میتوانید برای او #مثل گراشی بفرستید تا در نوبت انتشار قرار بگیرد:
☎️ wa.me/989212908696
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
⛏زن و شوهر مدرسهساز، اول مدرسه و حالا نمازخانهاش
➰ربابه رحمتی، با کلنگزنی سالن نمازخانه و اجتماعات آموزشگاه قمری، با هزینه بالغ بر دو میلیارد تومان، راه همسرش مرحوم حاج غلامحسین قمری، خیر مدرسهساز گراش را ادامه میدهد.
➖۱۵ آبان ۱۴۰۲، با حضور خانواده مرحوم قمری، مسئولین، خیرین و فرهنگیان گراش، سالن نمازخانه و اجتماعات دبستان قمری، کلنگزنی شد.
♾این سالن نمازخانه و اجتماعات به همت خانم ربابه رحمتی، همسر مرحوم حاجغلامحسین قمری گراشی بنا خواهد شد. حاجحیدر خدادادی، نماینده خیر در ساخت این بنا خواهد بود.
💬دکتر فرجی، مدیر آ.پ:
▫️با همت بانوی بزرگوار رحمتی، این سالن نمازخانه در ۲۰۰ متر مربع در بخشی از حیاط مدرسه با هزینهای بالغ بر ۲ میلیارد تومان ساخته خواهد شد. انشاءالله ثواب ساخت این نمازخانه باعث شادی روح مرحوم قمری باشد.
🏫دبستان دخترانه دوره دوم ابتدایی قمری، در سال ۹۵ به همت حاجغلامحسین قمری بنا شده است.
☑️ 7Berkeh.ir/archives/140137
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
🏰 افسانه همایوندژ
✍️ داستان تاریخی حسن تقیزاده
📖 فصل سوم: میل و دراخ
🔖 قسمت ۲۵
زهرا با دستمال ابریشمی، اشکهایش را پاک و سعی کرد تا بر احساساتش غلبه کند و به حالت عادی برگردد.
سکوت عجیبی بر مجلس حکم¬فرما بود. تا این¬که زهرا لب به سخن گشود و گفت: «جناب دهباشی، من خودم نیز رنگ رخسار مادرم را ندیدم. هیچ وقت بوی دستان پر مهر و محبت و مهربان مادرم را حس نکردم. گوش¬هایم لالایی مادر را نشنیده است. نامم را زهرا گذاشتند چون مادرم ارادت خاصی به بی¬بی دو عالَم، حضرت زهرای اطهر داشت. به فاطمه¬ی زهرا، سلام الله علیها، قسم می¬خورم که برای فرزندان شما، این دو غنچه¬ی معصوم، مادری کنم تا خدا و فاطمه زهرا از من، راضی باشند. شما هیچ نگران و دلواپس نباشید. از آنها مثل فرزندان خودم مراقبت می¬کنم.»
دهباشی از جایی که نشسته بود، روی زانوانش نشست، دستش را به نشانه¬ی قدردانی و احترام بلند کرد و گفت: «حاجیه بی¬بی زهرا خانم، بسیار ممنون و سپاسگزارم. خدای بزرگ را شاکرم که فرزندانم را به دستان مهربانی سپرد. آنها و شما را به خدای بزرگ میسپارم. امیدوارم خداوند شما را از سروری کم نکند و همیشه¬ی ایام، سایه¬ی شما و محمدخان بالای سر فرزندانتان باشد. فقط تنها خواهشی که از شما دارم این است که اجازه بدهید تا ننهسلیمه که زن مهربان و زحمت¬کشی است، کنیز شما باشد، چون فرزندانم به شدت به او وابستگی دارند.»
زهرا گفت: «قدمشان بر روی چشم. ننهسلیمه هم سنی ازشان گذشته است. مثل خانم بزرگهای ما، مثل عمهملکی و بی¬بیرقیه، با احترام با او رفتار می¬کنیم.»
دهباشی گفت: «خواهش دیگر من این است که چون بچه¬ها احتیاج به معلم و تربیت دارند، اگر خطایی از آنها سر زد و یا عمل ناشایستی از ناحیه¬ی آنها صادر شد که احتیاج به تنبیه و گوشمالی داشتند، هیچ¬گونه ملاحظه نکنید و آن¬ها را توبیخ کنید.»
زهرا جواب داد: «خیالتان آسوده باشد. برای تعلیم و تربیت آنها از هیچ¬ نوع تلاش و کوششی دریغ نخواهم کرد.»
دهباشی باز گفت: «یک خواهشی هم از خان بزرگ دارم و آن هم این است که اگر امکان دارد تا شهباز بعضی از اوقات به قلعه بیاید و در حیاط قلعه با فتحعلی وقت بگذراند. چون پسرم به شهباز خیلی وابسته شده و او را با اسبسواری و شمشیربازی سرگرم می¬کند و انجام این امور، باعث خوشحالی او خواهد شد.»
محمدخان جواب داد: «جناب دهباشی، خواهش دارم که ملاحظه نکنید. خود شما، شهبازخان و دیگران، هر وقت که اراده و عزم بفرمایید، وقت و ناوقت، می¬توانید به قلعه بیایید. اینجا منزل خودتان است و باعث خوشحالی ما خواهید شد.»
ساعتی به صرف ناهار مانده بود. میزبانان و مهمانان در حیاط قلعه ایستاده بودند و از هر دری سخن می¬گفتند. دهباشی که مرد کمحرفی بود، جدا از بقیه¬ی افراد ایستاده و مجذوب برج نارنج، دیوارها و بام قلعه شده بود. نایب اسد را مخاطب قرار داد و گفت: «جناب نایب، چه کسی این قلعه را ساخته است؟ از لحاظ سوق¬الجیشی، با مهارت و مهندسی خاصی طراحی شده است. قلعه-های ما در مقابل این قلعه هیچ است. معماران و مهندسان گرمسیری کارشان بی¬نظیر است. بدون هیچ عیب و نقصی ساخته شده است.»
نایب اسد گفت: «جناب دهباشی بزرگ، فرمایشتان کاملاً صحیح است. این قلعه حاصل زحمات و کار ایرانیان باستان، گرمسیریهای قدیم و زرتشتیان است. کار امروزی¬ها نیست. این قلعه چند سده قبل از هجرت پیامبر اکرم(ص) ساخته شده است.»
نایب اسد چند قدم به طرف دهباشی رفت و او را مخاطب خود ساخت: «جناب دهباشی، منتظر پرسش شما درباره¬ی قلعه بودم. در این چند روز، شاهد زاویه¬ی دید و نگاه امنیتی شما به اطراف بودم که صد البته کار درستی است. مهمترین چیز، ایمنی و امنیت است. بفرمایید اول از بیرون، نگاهی به کلات و قلعه بیاندازیم.»
نایب اسد مهمانان را از کنار دیوار بلند قلعه به پشت قلعه برد و گفت: «مشاهده می¬کنید که وجود این صخره¬ها و سنگ¬های عظیم، بالا آمدن از اینجا را تقریبا غیر ممکن می¬سازد و ما هیچ نگرانی از طرفین و پشت قلعه نداریم. اینجا سمت شمالی کلات است و بیشترین ارتفاع را دارد. به حالت دایره¬ای شکلِ این سمت کلات توجه کنید و به خاطر داشته باشید تا برگردیم به جلو قلعه.»
...
📌 داستان را با هشتگ #پاورقی روزانه در شبکههای اجتماعی هفتبرکه دنبال کنید.
🔻 قسمتهای پیشین به صورت هفتگی در سایت هفتبرکه منتشر میشود:
☑️ 7Berkeh.ir/archives/139671
▪️🏰▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
هفت برکه گراش - گریشنا
🛞 من یک شوتی هستم ✍️ فاطمه یوسفی 📱 «دوستان، حوزهی لامرد کمین زدن. یک سمند گشت، راه را پلمپ کرده. و
🔴 زندگی شوتی: زندگی با ریسک بالا - بخش اول
✍️ یادداشت محمد خواجهپور
🔻در سومین مطلب از هشتگ #شوتی ها، مدیر رسانههای هفتبرکه از زاویهای بازتر به این موضوع نگاه کرده است. شوتی بودن دیگر فقط یک شغل نیست. این ۱۱۰۰ کلمه هشدار را در دو پست پیوسته بخوانید.
▫️شوتیها برای بیشتر ما خودروهایی هستند که در جادهها با سرعت زیاد، سرعت خیلی زیاد، از کنارمان میگذرند. شوتی بودن برای خیلی از ما فقط یک شغل است که آدمی برای به دست آوردن لقمهای نان به آن پناه برده است و یا جوانی که شغلش را با هیجان جوانی قاطی کرده است. اما بدون آن که حواسمان باشد، در این سالها «شوتی بودن» از یک شغل فراتر رفته است و به یک سبک زندگی تبدیل شده است. یک سبک زندگی که برای رسیدن تندتر به آرزوها، با تمام سرعت به دل خطر میرود. خطر هم برای خود هم برای دیگران، هم برای جامعه
▫️با مرتضی صحبت میکنم که ۱۷ساله است و تنها آرزوی او داشتن یک پژو GLX موتور فرانسه است. مدرسه را رها کرده است و میگوید قرار نیست به خدمت برود. شما هم ممکن است از این نمونهها در میان آدمهای دور و بر خود داشته باشید. سن آنها مهم نیست، ولی همه به دنبال میانبری برای رسیدن به زندگی بهتر هستند.
🔻سرعت
▫️چند روز پیش گزارشی با تیتر «من یک شوتی هستم» منتشر کردیم. از قبل میدانستیم دیگر «شوتی» آن نگاه سنگین جامعه را کمتر روی خود احساس میکند. با این وجود، اکثریت کامنتها، رفتن به سمت این کار را طبیعی میدیدند و یا حتی آن را تحسین میکردند. ما هم در گزارش به دنبال محکوم و متهم نمیگشتیم و بیشتر میخواستیم شرحی از آن چیزی بدهیم که در جامعه امروز میگذرد. اما کی این تغییر رخ داد که ما حواسمان نبود؟
⚠️ زندگی شوتی با سرعت و ریسک آمیخته شده است. اما این سرعت تنها به زمان رانندگی محدود نمیماند و حتی در تصمیمات و حرکتهای دیگر زندگی هم این ریسک وارد میشود. مهاجرت، ترک تحصیل، ازدواجهای کوتاه، هیجان بالا هم در واقع شکلهای دیگری از سرعت و خطر کردن در زندگی شوتی است.
▫️در دورهای که هیچ ثبات اقتصادی در جامعه وجود ندارد و تورم اقتصادی و نوسانهای اجتماعی تنها فاکتور مشخص در آینده است، امکان یک زندگی ثابت و آرام عملا از بین میرود. اینجاست که «زندگی شوتی» به یک گزینه خطرناک ولی مطلوب تبدیل میشود. وسوسهای که میگوید: «کمی خطر کن و بعد آسوده باش».
🚫 قانونگریزی
▫️در سبک زندگی شوتی، «قانون» دیگر یک پناهگاه نیست بلکه تنها شیوهای برای محدود کردن است، مانعی است که باید آن را دور زد. اینجاست که سبک زندگی شوتی بیش از آن چیزی که فکر میکنیم نشانهی یک خطر و یک وضعیت بحرانی در جامعه است.
▫️قانون هم صرفا در پلیس و دادگاه خلاصه نمیشود. این قانون میتواند قانون جامعه، خانواده یا دین باشد که شوتی همه آنها را دور میزند چون فکر میکند این قوانین به جای کمک به او، مانعی بر سر راهش است. شوتی به جای آنها قانون خودش را مینویسد. مرام و مشتی بودن و رفاقت، قانون تازه است که باید به آن پایبند بود تا فرد در جامعه و گروهی جدید پذیرفته شود.
▫️اینجاست که شوتی دیگر مرد تنها در برابر جامعه نیست بلکه با ایجاد پیوند، باند و گنگ با آدمهای شبیه به خودش قوی میشود و میتواند یک زیست اجتماعی داشته باشد. رفاقت و پیوندهای تازهای که گاهی حتی او را از خانواده نیز بینیاز میکند.
▫️زندگی به ظاهر آزاد، جذابیتی فوقالعاده برای جوانان دارد و آنها گاهی نه برای دلایل اقتصادی، بلکه برای مرام، رها بودن و هیجان جذب گروه میشوند. شاید بعضی از آنها حتی از نظر اقتصادی نیز نیازی نداشته باشند اما حضور در این گروهها به آنها یک هویت خاص میدهد.
▫️عصر جمعهها بلوار دادمان را ببینید. حضور این همه آدم صرفا برای هیجان نیست بلکه چیزهایی فراتر از آن وجود دارد که حتی پلیس را وادار به همراهی و نادیده گرفتن قانون میکند.
🔻متن کامل یادداشت در هفتبرکه :
☑️ 7Berkeh.ir/archives/140091
▪️🏎▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
هفت برکه گراش - گریشنا
🔴 زندگی شوتی: زندگی با ریسک بالا - بخش اول ✍️ یادداشت محمد خواجهپور 🔻در سومین مطلب از هشتگ #شوتی ه
🔴 زندگی شوتی: زندگی با ریسک بالا - بخش دوم و پایانی
✍️ یادداشت محمد خواجهپور
🔻در سومین مطلب از هشتگ #شوتی ها، مدیر رسانههای هفتبرکه از زاویهای بازتر به این موضوع نگاه کرده است. شوتی بودن دیگر فقط یک شغل نیست. این ۱۱۰۰ کلمه هشدار را در دو پست پیوسته بخوانید.
🔻رسمیت دادن
💬 هیچ کسی شرایط بد اقتصادی را انکار نمیکند. در این شرایط است که «شوتی» بودن یک ننگ نیست. حتی فرماندهی نیروی انتظامی در مورد کولبرها که شکل دیگری از شوتی بودن در نقطهای دیگر از ایران است، میگوید: «اما ما کولبر را قاچاقچی نمیدانیم و کولبر باید قانونمند در مسیر قانون باشد و کالای قاچاق حمل نکند؛ کولبر باید آقای خودش باشد نه بازیچه یک عده سرمایهدار که با قاچاق کالا به اقتصاد کشور ضربه میزنند.»
▫️انگزدایی از کولبری، سوختبری و شوتی بودن از یک طرف تصمیم درستی است که باعث میشود انسانهایی که از روی دشواریهای اقتصادی به این شغلها روی آوردهاند، قربانی نشوند؛ اما از سوی دیگر، راه را برای رسمیت دادن به این سبک زندگی باز میکند.
▫️وعدههای برخورد با قاچاقچیان کلان تا زمانی که با اقتصادی بسته و ضعیف روبهرو هستیم محقق نمیشود چون حتی قاچاقچیان هم بخش مهمی از این چرخه معیوب اقتصاد هستند. در زندگی اجتماعی نیز تا تصحیح نشدن کلان ساختارهای جامعه نمیتوان امید داشت که سبک زندگی شوتی کاهش پیدا کند.
🔻اوج لذت
▫️«عمر کوتاه است» و دارد از دست میرود. در روزگاری که معلوم نیست فردای ایران و دنیا چگونه است، «زندگی شوتی» همانگونه که سرعت در رانندگی را به عنوان یک لذت میبیند، میخواهد هر چه سریع لذتهای دیگر مجاز و غیر مجاز را بچشد.
▫️در سبک زندگی شوتی که صرفا به قانونهای خودنوشت پایبند است، به یکباره همه چیز مجاز میشود و برای رسیدن به اوج سرعت/لذت میتوان هر خطری را به جان خرید. اینجاست که زندگی شوتی نه فقط برای خود فرد، بلکه برای دیگر افراد نیز خطرزا است.
▫️نمونه آن آمار زیاد تصادفها در شبهای آخر هفته است که هیچگاه بررسی نمیشود که چه تعداد از آنها نتیجه مصرف مواد مخدر یا مشروبات الکی است.
🔻تصمیمهای با ریسک بالا
▫️تمام شوتیها راهی جاده نمیشوند که آرزوهای خود را در یک پژو خلاصه کنند.
❌ گاهی شوتی تحصیلکردهای است که دل به دریای مهاجرت میزند و برای فرار از شرایط ناپایدار داخلی به سمت شرایط ناپایدار در خارج از کشور میرود.
❌ گاهی شوتی دختری است که تن به یک ازدواج ریسکی میدهد که شاید به آزادی فردی و رفاه اقتصادی بیشتر برسد.
❌ گاهی شوتی پدری است از این شغل به آن شغل میپرد که شاید کمی اوضاع اقتصادی بهتری پیدا کند.
❌ گاهی شوتی زنی است که برای پر کردن خلاهای عاطفی خود تن به یک رابطه عاطفی نامطمئن میدهد.
▫️انتخابهای شوتی و سبک زندگی شوتی حاصل شرایط نامشخص پیش رو و عدم ثبات است. هر چند دین و گاهی روانشناسی ما را برای رسیدن به آرامش به درون خود راهنمایی میکند اما گاهی شرایط بیرون آن قدر طوفانی است که چارهای به جز به دریا زدن و شوتی شدن نداریم.
😱 یک سوت بلند
▫️«شوتی بودن» را نباید فقط در جادهها دید و برای درک بهتر آن باید به جامعه نگاه کنیم تا شکلهای مختلف زندگی شوتی را ببینیم.
▫️«شوتی»ها یک نشانه هستند که جامعه آرامش لازم را برای یک زندگی معمولی ندارد و صفیر بلند شوتیها را باید به عنوان یک آژیر خطر شنید. حذف شوتیها هیچ چیزی را حل نمیکند تا وقتی اوضاع این همه به هم ریخته است. شوتیها همیشه کورهراهی برای راندن پیدا میکنند.
⚠️ من راهحلی برای این مساله ندارم اما چیزی که میبینم این است که عدم ثبات اقتصادی و فشارهای اجتماعی، ما و جوانهای ما را به سمت «سبک زندگی شوتی» هل میدهد و نگرانکنندهتر آن که معلوم نیست چه کسی باید به دنبال راه حل باشد.
🔻متن کامل یادداشت در هفتبرکه :
☑️ 7Berkeh.ir/archives/140091
▪️🏎▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوردن هوای شیرین!
#چشک
دیشاب (شیره خرما) شیرینی خاصی داره که مزه خرما را تا ماهها میشه ازش چشید. اما شیرینی #کاف یا کف روی شیره خرما یک لحظه است و تمام.
باید توی #کلگه باشی تا لذت #کاف خوردن را بچشی. البته سرمای پاییزی مزه کاف را چند برابر میکند.
🎞 ویدیو از علی آقا
instagram.com/alok.f
#اینستاگردی
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
🏠 با ارسال پیامک ۴۰ میلیون تومانی عملیات فاز ۳ مسکن ملی گراش آغاز شد
▫️به گزارش هفتبرکه صبح سهشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۲ افراد زیادی بعد از دریافت پیامک مسکن ملی به اداره بنیاد مسکن مراجعه کردند. اما کسانی که این پیامک را دریافت کردهاند نیازی به مراجعه به هیچ ادارهای ندارند و صرفا باید مبلغ ۴۰ میلیون تومان را برای هزینههای اولیه مسکن ملی واریز کنند.
🔻مشخصات فاز ۳ طرح نهضت ملی مسکن گراش
▫️مساحت ۶۰ هکتار و ۶۱۰ واحد به صورت دو واحدی است.
▫️فاز سه در امتداد فاز ۲ و در پشت فنی و حرفهای گراش قرار دارد.
▫️در فاز ۳ تمام قطعات به صورت دو بر معبر طراحی شده است و دو واحد دارای ورودی جداگانه هستند.
▫️ساخت فاز ۳ به صورت انبوهسازی انجام خواهد شد و یک پیمانکار واحد خواهد داشت.
دولت وام ۵۵۰ میلیون تومان با سود ۱۸ درصد در این فاز در نظر گرفته است که زمان بازپرداخت بر اساس دهکبندی متقاضیان متفاوت خواهد بود.
🔻مهندس علیاکبر قربانیان از کارکنان اداره کل راه و شهرسازی به هفتبرکه گفت:
▫️۴۰ میلیون تومان نزد بانک ملی به حساب شخص افراد باید واریز شود و حتی نیاز به مراجعه به بانک هم نیست. این حساب یک طرفه و مخصوص به خود متقاضیان است و اجازه برداشت با اداره کل راه و شهرسازی لارستان است.
▫️۴۰ میلیون تومان پرداختی برای پروانه ساختمانی، خدمات نظام مهندسی و هزینههای اولیه طراحی هزینه خواهد شد.
📩 اطلاعرسانی به متقضایان فقط از طریق پیامک است و نیاز به هیچگونه مراجعه به ادارات بنیاد مسکن، راه و شهرسازی و یا بانک نیست.
▫️قرار نیست قطعات به صورت مشخص به نام فردی باشد و در پایان مرحله اسکلت بر اساس آورده متقاضیان اولویتبندی انجام میشود.
🏗 سعی میکنیم با وام ۵۵۰ میلیون تومانی و با حداقل آورده مردم، اسکلت و نما و راه پله را به پایان برسانیم و تحویل متقاضیان دهیم. پس از تحویل، تاسیسات و نازککاری داخلی به عهده متقاضیان خواهد بود.
#مسکن_ملی
🔻خبر در هفتبرکه :
☑️ 7Berkeh.ir/archives/140091
▪️🏠▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
🔴 خیابان درمانگاه : بوی بد، منظره زشت
👁 #ازچشمشما
▫️ورودی خیابان درمانگاه به دلیل طراحی بد جوی، همیشه آب مانده وجود دارد و بوی بدی احساس میشود.
▫️به ویژه کسانی که به بانک ملت مراجعه میکنند در طول سال به ویژه هر وقتی باران نیامده باشد با این بو و منظره زشت روبهروی میشوند.
▫️خوشبختانه شهرداری هفته گذشته برای اصلاح جوی در سمت شمالی خیابان اقدام کرد اما این طرف و روبهروی بانک ملت هم جوی اصلا اوضاع خوبی ندارد.
▪️👁▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
🧕روز شاد دختران ورزشکار
👟همایش روز شاد دختران ورزشکار گراش، برای چهارمین بار با حضور ورزشکاران و والدین آنها در سالن سه هزار نفری محبی برگزار شد.
➰در این همایش ورزشکاران در فضایی دوستانه و صمیمی استعدادها و توانمندیهای خود را نشان دادند.
➖مراسم امسال در حالی برگزار شد که اداره ورزش و جوانان از ابتدای سال ۱۴۰۲ با استعفای خانم فعلی، معاون امور بانوان نداشته و فعالیتهای امور بانوان زیر نظر مستقیم رییس اداره برنامهریزی و اجرا میشود.
🚶♀️در ابتدای برنامه که با قرائت قرآن و سرود ملی شروع شد، تیمها و باشگاههای ورزشی از روبهروی پیشکسوتان ورزش بانوان رژه رفتند.
🇮🇷اولین برنامه حرکات زیبای دختران اسکیت بود که با پرچم سه رنگ ایران شروع زیبایی را داشتند.
🥋حرکات رزمی هیأت تکواندو برنامه بعدی بود.
:
🥷گروههای دختران نینجا و ژیمناستیک که در مجموعه سردار شهید قاسم بهادری فعالیت میکنند حرکات زیبا و هیجان انگیزی را به صورت انفرادی و گروهی اجرا نمودند که حاضرین را به وجد آورد.
🔥یکی از جذابترین برنامههای امسال پرش دختران کونگفو کار از حلقه آتش بود که عملکرد جدیدی را در برنامه امسال ثبت کردند.
🤸 حرکات ژیمفورآل دختران ژیمناست یک کار زیبا و متفاوتی را اجرا کردند که باعث هیجان خاصی در سالن شد.
🧱اجرای حرکات رزمی دختران کاراتهکا و شکستن اجسام توسط آنها یکی دیگر از برنامههای جذاب همایش امسال بود.
🏐تیمهای والیبال و بسکتبال و هندبال دختران با حرکات خود رشته خود را با حاضرین معرفی کردند.
💁♀️فیوژن فیتنس که زیر مجموعه فیزیکال فیتنس (آمادگی جسمانی) است رشته جدیدی بود که ورزشکاران این رشته با حرکات موزون خود پایان بخش این روز شاد پاییزی بودند.
💬محسن افشار، رییس اداره ورزش و جوانان شهرستان:
▫️خدا را شاکریم که توفیق نصیبمان شد تا برای چهارمین بار این مراسم برگزار شود و نکته جالب اینجاست که دختران مراسم را با حجاب کامل انجام دادند.
▫️یک بار دیگر عاجزانه از خیرین تقاضامندم یک درصد از پولی که در درمان و مذهب هزینه میکنند را سوق دهند به سمت ورزش تا جامعه سالم، شاداب و با نشاطتری را داشته باشیم.
🧕روز شاد برای دختران ورزشکار
👟همایش روز شاد دختران ورزشکار گراش، برای چهارمین بار با حضور ورزشکاران و والدین آنها در سالن سه هزار نفری محبی برگزار شد.
➰در این همایش ورزشکاران در فضایی دوستانه و صمیمی استعدادها و توانمندیهای خود را نشان دادند.
➖مراسم امسال در حالی برگزار شد که اداره ورزش و جوانان از ابتدای سال ۱۴۰۲ با استعفای خانم فعلی، معاون امور بانوان نداشته و فعالیتهای امور بانوان زیر نظر مستقیم رییس اداره برنامهریزی و اجرا میشود.
🚶♀️در ابتدای برنامه که با قرائت قرآن و سرود ملی شروع شد، تیمها و باشگاههای ورزشی از روبهروی پیشکسوتان ورزش بانوان رژه رفتند.
🛼اولین برنامه حرکات زیبای دختران اسکیت بود که با پرچم سه رنگ ایران شروع زیبایی را داشتند.
🥋حرکات رزمی هیأت تکواندو برنامه بعدی بود.
:
🥷گروههای دختران نینجا و ژیمناستیک که در مجموعه سردار شهید قاسم بهادری فعالیت میکنند حرکات زیبا و هیجان انگیزی را به صورت انفرادی و گروهی اجرا نمودند که حاضرین را به وجد آورد.
🔥یکی از جذابترین برنامههای امسال پرش دختران کونگفو کار از حلقه آتش بود که عملکرد جدیدی را در برنامه امسال ثبت کردند.
🤸 حرکات ژیمفورآل دختران ژیمناست یک کار زیبا و متفاوتی را اجرا کردند که باعث هیجان خاصی در سالن شد.
🧱اجرای حرکات رزمی دختران کاراتهکا و شکستن اجسام توسط آنها یکی دیگر از برنامههای جذاب همایش امسال بود.
🏐تیمهای والیبال و بسکتبال و هندبال دختران با حرکات خود رشته خود را با حاضرین معرفی کردند.
💁♀️فیوژن فیتنس که زیر مجموعه فیزیکال فیتنس (آمادگی جسمانی) است رشته جدیدی بود که ورزشکاران این رشته با حرکات موزون خود پایان بخش این روز شاد پاییزی بودند.
💬محسن افشار، رییس اداره ورزش و جوانان شهرستان:
▫️خدا را شاکریم که توفیق نصیبمان شد تا برای چهارمین بار این مراسم برگزار شود و نکته جالب اینجاست که دختران مراسم را با حجاب کامل انجام دادند.
▫️یک بار دیگر عاجزانه از خیرین تقاضامندم یک درصد از پولی که در درمان و مذهب هزینه میکنند را سوق دهند به سمت ورزش تا جامعه سالم، شاداب و با نشاطتری را داشته باشیم.
☑️ 7Berkeh.ir/archives/140159
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
🏰 افسانه همایوندژ
✍️ داستان تاریخی حسن تقیزاده
📖 فصل سوم: میل و دراخ
🔖 قسمت ۲۶
نایب اسد گفت: «به حالت دایرهای شکلِ این سمت کلات توجه کنید و به خاطر داشته باشید تا برگردیم به جلو قلعه.»
وقتی به جلو قلعه رسیدند، نایب اسد ادامه داد: «حال اگر به چشمانداز روبرو نگاه کنیم، میبینیم که به تدریج از پهنای بالای کلات کم میشود و در انتهای آن، نزدیک برج نگهبانی، لبهها به هم میرسند و با توجه به حالت شیب کوه، کلات به شکل یک کشتی غولپیکر در ذهن هر بینندهای تداعی میشود. و باز هم اگر درست نگاه کنیم، سمت جنوبی کلات نیز درست مثلِ دماغهی کشتی است. جناب دهباشی، من از کوهها و تپههای بلند، زیاد بالا رفتهام. آیا جنابعالی به مسطح و هموار بودن اینجا توجه نمودید؟»
دهباشی گفت: «فکر میکردم که این یک نعمت خدادادی است.»
نایب اسد گفت: «بله، بله. بخش عظیمی از آن خدادادی است. هیچ کوه و تپهای نیست که در بالای قلهاش، پستی و بلندی نداشته باشد. ولی در اینجا، شما سه سطح تقریباً صاف میبینید که شبیه سه طبقه به نظر میرسد و هر طبقهای از آن، حدود ده گز با طبقهی بعدی اختلاف ارتفاع دارد. سنگها و صخرههایی که به دو طبقه، اختلاف ارتفاع دادهاند، کار خداست ولی سطح صاف آن، کار بندگان خداست. جایی را که الآن ما ایستادهایم، کلات سوم مینامیم. سطح پایینتر را کلات دوم؛ و آن پایینتری را که تنها راه ورود و خروج به قلعه است، کلات اول مینامیم.»
در اینجا بود که نایب اسد از میهمانان خواست تا به داخل قلعه بازگردند. او بخشهایی از داخل قلعه را که شامل اندرونی، بخشهای زنانه و همچنین انبار اسلحه و باروت بود، نشان آنان داد. سپس آنها را به برج ششطبقه که به مانند منارهای بلند در داخل قلعه ساخته بودند، برد و گفت: «دکل حفظ تعادل این کشتی بزرگ، اینجاست. همینطور که میبینید، در چهار طرفِ هر طبقهی این برج، پنجرهها و روزنههایی وجود دارد که میتوان از آن برای دیدهبانی استفاده کرد و دشمن را از فاصلهی دور و نزدیک مورد هدف قرار داد.»
وقتی به طبقهی ششم برج نارنج رسیدند، نایب اسد به مهمانان گفت: «بیایید از چهار طرف، گراش و اطراف آن را به خوبی ببینید. هر جنبندهای که به طرف گراش بیاید، از چند فرسخی شناسایی میگردد و اگر دشمن باشد، هدف گلولههای ما خواهند بود.»
▪️
از صبح روز پنجشنبه، تمامی ملازمان، فراشان و نوکران با کمک تفنگچیان در تدارک ضیافت شام بودند. نایب اسد زودتر از همیشه برای نظارت به قلعه آمده بود. حیاط قلعه را با فرشهای دستباف فرش کرده بودند و کنار دیوار، مُخَدِّهها و تشک و پشتیهای ترکی گذاشته بودند. چندین کوزه را پر از آب کردند و برای خنک شدن به سرداب بردند. اَسیها و تارهای پر از گوشت تازهی بره را که با نمک و فلفل و پیاز در ماست چکیده و ترش و غلیظ خوابانده بودند، در جای خنکی گذاشته بودند. اَسیهای پر از خمیر آرد گندم برای پختن نان تازه آماده بود. قرابههای سبزرنگ که با پوششی حصیری، پر از آب لیموی تازه بود، برای تهیهی شربت بعد از کباب نیز آماده شده بود. کمی آنطرفتر نیز ظرفهای کوچک سفالیِ پر از تخمه و نخود و کشمش و آجیل ردیف شده بود.
نایب اسد بعد از نظارت و بررسی به حضور خان رسید و گفت: «تا همین امروز نصف اهالی گراش دربارهی میهمانی امشب و قوم و خویشان نداشته و غارتشدهی شما از بیخه و بیرم خبردار شدهاند. بعد از ضیافت امشب، بقیهی اهالی هم خواهند فهمید و ورود این سرحدیهای فلکزده، طبیعی و عادی میشود.»
مدتی از ظهر گذشته بود که نایب اسد، جهانگیر را نزد خود فرا خواند و از او خواست تا به اردوی سرحدیها برود و شش سوار دیگر را هم با خود ببرد تا این گروه را برای آمدن به قلعه مشایعت کنند. همچنین از او خواست تا میهمانان را از دروازهی ناساگ وارد ولایت کند و برای زودتر رسیدن به قلعه، عجلهای نداشته باشند. نایب با تاکید مجدد از جهانگیر خواست تا علاوه بر مسیر اصلی که ناساگ تا بِلَئلِز را به هم متصل میکند، مهمانان را در چند محلهی دیگر هم بیهدف بگردانند تا هر چه بیشتر اهالی گراش آنان را ببینند و بدانند که ضیافت امشب خان برای ورود قوم و خویشان خود است که الان به گراش برگشتهاند.
...
📌 داستان را با هشتگ #پاورقی روزانه در شبکههای اجتماعی هفتبرکه دنبال کنید.
🔻 قسمتهای پیشین به صورت هفتگی در سایت هفتبرکه منتشر میشود:
☑️ 7Berkeh.ir/archives/139671
▪️🏰▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♻️ آخرین وضعیت کتابخانهها و کتابخوانی در گراش
⭕️ امشب در لایو اینستاگرام هفتبرکه ببینید:
⏳ #هفتاگرام - شماره ۱۶
🔖 در آستانه هفته کتاب
🎙 گفتگوی زنده با سیما برزین
▫️رییس اداره کتابخانههای عمومی گراش
⏰ چهارشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۲ - ساعت ۱۹
⏱ به مدت ۴۰ دقیقه
❓پرسشها، موضوعات و درخواست حضور در لایو خود را تا قبل از شروع لایو به واتساپ هفتبرکه بفرستید:
✔️ Wa.me/989374909600
🔻 صفحه اینستاگرام هفتبرکه:
💠 Instagram.com/7berkeh
▪️🗞 ▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
🔴 زندگی پس از اسماعیل
✍️ #یک_زندگی
هفتبرکه ـ نوریه بلبل: یک زنبور زندگی خانم شعباننژاد را به دو نیمه متفاوت تبدیل کرد. زنی که با اسماعیل خازنیپور در اوج خوشبختی بود، حالا باید زندگی خودش و سه فرزندش را بچرخاند. سکینه پس از هفتم شوهرش مغازه را باز کرد و گفت: «مرده مردگانی میخواهد و زنده زندگانی» و چشماش را روی حرف مردم بست.
📍 در ترافیک مغازههای بههم چسبیدهی خیابان امام، داروخانهی بهادر نام آشناتری برایم داشت، کوچهای تقریبا باریک در کنار آن اما در دل خودش مغازهای کوچک و دنجی دارد که پاتوق خیلی از آدمها است. صبحانهخوری هخامنش
🧕🏻شعباننژاد از داستان جالب به دنیا آمدنش میگوید: «من و آقا اسماعیل ناف بریدهی هم بودیم و قوم و خویش هم هستیم و ناف من را به نام مرحوم بریده بودند، از همان بدو تولد هر سال مادرشوهرم برای عید فطر و عید نوروز با کِل و شَبا و چمدان از یک سالگی تا وقتی که ازدواج کردیم همه اقوام و عمه و خاله و بقیه را جمع میکرد و برایم عیدی و نوروزی میآورد.»
📎پردهی اول: زندگی با اسماعیل
◀️نافبر هم بودیم
▫️۲۰ اسفند ۱۳۷۹ ازدواج کردیم. من ۱۷ ساله و مرحوم ۱۹ ساله بود. اولین بچهیمان دختر و دومی دو سال بعد یک آقا پسر و ۱۴ سال بعد هم خدا دوباره به ما یک دختر داد.
💬 آقا اسماعیل کارمند ادارهی پست بود و بنا به دلایلی استعفا داد و یک سالی هم جزیرهی قشم کار کردند و بعد از به گراش برگشتیم.
💬 یک زندگی سادهای داشتیم و خودمان رنگ و لعاب به این زندگی دادیم و خیلی زندگی خوبی داشتیم و همیشه هم میگویم که شاه هم این مدلی زندگی نکرد و واقعا زندگی خوب و شیرینی داشتیم.
💬 علاوه بر همسر، یک رفیق و همدم و دوست برای همدیگر بودیم.
💬 ۱۲ سال با خانواده همسرم در یک خانه زندگی کردیم و چون خانهشان خیلی کوچک بود و فقط هم به خاطر کمبود جا نقل مکان کردیم وگرنه مشکلی نداشتیم یا که بگویم با هم سازگاری نداشتیم و جر و بحثی بکنیم، نه.
🚘 ما ۴ سال کامل هیچ پنجشنبه جمعهای گراش نبودیم و از ظهر پنجشنبه تا عصر جمعه یک مسافرت ۲۴ ساعته میرفتیم.
📎پردهی دوم:زندگی پس از اسماعیل
◀️افسردگی
🐝 بعد از ظهری بود آقا محمد زنگ زد که مامان، زنبور بابا را نیش زده و من در جواب گفتم که تو دروغ میگویی و گفت نه به خدا راست میگویم. اگر زنبور نیشاش زده بود خودش زنگ میزد و میگفت خانم دفترچهام را بردار و بیا بیمارستان.
▫️ آقا اسماعیل روی دست پسرش فوت کرد پسرم خیلی اذیت شد اوایل کمی شیطنت میکرد و کمتر میآمد اینجا و میگفت مامان من نمیتوانم بیایم اینجا توی مغازه و تو چطور داری میروی و اینجا را میچرخانی و میگفت در را ببند.
💬 واقعا یک لطمهی بدی خوردم که تا ۲ سال و نیم شب تا صبح بیدار بودم و اصلا نمیتوانستم بخوابم چون هیچ چیز بدی از ایشان یادم نمیآمد.
💬 با مرحوم اینجا را تحویل گرفتیم و ۶ یا ۷ ماه باهم بودیم که ایشان عمرشان به دنیا نبود و بعد از ایشان مدیریت اینجا را خودم به دست گرفتم.
▫️بعد از این که آقا اسماعیل به رحمت خدا رفت من در مغازه حضور داشتم اما حال خوبی نداشتم که بخواهم کار کنم
🔒 من تا هفت روز مغازه را به احترام فوت ایشان بستم. ولی بعد از روز هفت، به خودم گفتم که باید کمر همت ببندم. درست است یک نفر را از دست دادم اما سه نفر دیگر را دارم و با حال خراب و با وجودی که توی این مغازه کلی خاطره از هم داشتیم، سختی را به جان خریدم و به خودم گفتم عادت میکنم و شروع به کار کردم.
💬 خیلیها تشویق کردند، چون من بعد از هفتم آقا اسماعیل شروع به کار کردم و در مغازه را باز کردم خیلی از آدمها پشت سرم بد گفتند.
▫️سختیها خیلی زیاد بود مثلا یکیاش اینکه اینجا گازکشی نبود و باید سیلندر گاز را بلند میکردم و جابجا میکردم و خریدهای عمدهی آشپزخانه
◀️مشتریها
💬 تابستانها مشتریها کم می شوند دقیق نمیدانم چرا ولی مردم میلشان به صبحانه کمتر میشود و هوا که کمی رو به خنکی میرود استقبال مردم بهتر میشود.
💬 مشتریهای عمده و ثابت ما بازاریها و مغازههای اطراف اینجا هستند و به همین خاطر روزهای تعطیل من مشتری ندارم و در مغازه را میبندم.
🍳 سفارش ثابت مشتریها بیشتر املت و نیننی پنیری است.
▫️اوایل خیلی مشتریهایمان زیاد بود و الان چون دست زیاد شده و قبلا دو تا سه تا صبحانه خوری داشتیم ولی الان ۸ تا ۹ تا که من میدانم هست.
🎖 به خودم افتخار میکنم که دارم یک زندگی را میچرخانم و با لطف خدا و همت خودم تا الان جلوی بچههایم و صاحب مغازه و صاحب خانه کم نیاوردهام.
🔻متن کامل در هفتبرکه:
☑️ 7Berkeh.ir/archives/140095
▪️▫️ ▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
⚽️ این هفته با هلالاحمر
▫️یک بازی در گراش و دو بازی در شیراز
🟥 نمایندگان گراش در ردههای مختلف مسابقات فوتبال کشوری و استانی این هفته یک بازی میزبان هستند و برای دو بازی دیگر به شیراز میروند
🏆هفته ششم لیگ برتر فوتبال نوجوانان فارس
⚽️بهمن شیراز - ⚽️هلال احمر گراش
🗓پنجشنبه ۱۸ آبان ۱۴۰۲ - ساعت ۱۴:۰۰
🏟ورزشگاه حمزه شیراز
نتایج دور رفت: ❌✅⏸❌❌
🏆 *هفته دوم مسابقات فوتبال لیگ برتر بزرگسالان استان فارس*
⚽️ هلال احمر گراش - ⚽️ پادنا میمند
🗓 جمعه ۱۹ آبان ۱۴۰۲ - ساعت ۱۴
🏟 ورزشگاه اختصاصی هلالاحمر گراش
نتیجه هفته اول: ❌
🏆 هفته پنجم مسابقات فوتبال لیگ برتر جوانان کشور
⚽️ هلال احمر گراش - ⚽️ ایمان سبز شیراز
🗓 دوشنبه ۲۲ ساعت ۱۶
🏟 ورزشگاه دستغیب شیراز
نتایج تا هفته چهارم: ❌✅❌❓
❓بازی هفته چهارم جوانان هلالاحمر یکشنبه ۱۴ آبان به دلیل امتناع تیم پیشگامان شیراز از حضور در زمین، برگزار نشد و منتظر اعلام نظر سازمان لیگ است.
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
هفت برکه گراش - گریشنا
♻️ آخرین وضعیت کتابخانهها و کتابخوانی در گراش ⭕️ امشب در لایو اینستاگرام هفتبرکه ببینید: ⏳ #هفتاگ
⏳ #هفتاگرام ۱۶ و گفتگوی زنده با سیما برزین
▫️ رییس اداره کتابخانههای عمومی گراش
🔖 در آستانه هفته کتاب
⏰ چهارشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۲
🔻 بخشهایی از صحبت برزین:
▫️ سی و یکمین هفته کتاب از ۲۳ تا ۳۰ آبان با شعار «آینده خواندنی است» آغاز خواهد شد.
🔖 برنامههای هفته کتاب:
1️⃣ رونمایی و نقد کتاب «جلوههای هنری قصص حضرت ابراهیم در قرآن»، نوشته مریم فقیر در کتابخانه عظیمی
2️⃣ مسابقه کتابخوانی مجازی از کتاب «فلسطین، از اشغال تا انتفاضه» با همکاری آموزش و پرورش در تمامی مدارس گراش
3️⃣ بازدید دانشآموزان از کتابخانهها و آشنایی کودکان با بخشهای مختلف کتابخانه و اجرای برنامههای فرهنگی برای کودکان توسط کتابدار
4️⃣ عضویت رایگان برای مدت یک سال برای عموم مردم
5️⃣ اجرای زنگ کتابخوانی در یک یا دو مدرسه
6️⃣ بازدید فرماندار و مسئولین ادارات از کتابخانههای عمومی
📖 میزان مطالعه در گراش:
🏫 سه کتابخانه در سطح شهرستان وجود دارد:
▫️ کتابخانه آبشار اندیشه با تعداد منابع ۲۴۰۰۰ جلد و اعضای فعال ۱۳۷۵
▫️ کتابخانه عظیمی با تعداد منابع ۲۰۶۵۰ جلد و اعضای فعال ۱۰۰۷
▫️ کتابخانه ابن سینا ارد با تعداد منابع ۹۲۲۵ و اعضای فعال ۳۷۱ نفر
🔖 آمار امانت در یک سال گذشته:
▫️در آبشار اندیشه ۹۰۲۵ عنوان
▫️ در کتابخانه عظیمی ۷۳۳۷ عنوان
▫️ در کتابخانه ابن سینا ۷۴۷۲ عنوان
📚 منابع پر طرفداری که امانت داده شده:
📘 «آتش بدون دود» اثر نادر ابراهیمی
📗 «بینوایان» اثر ویکتور هوگو
📘 «هنر خوب زندگی کردن» از رودولف دوبلی
📗«هویت گمشده زن ایرانی در گذر از سنت به مدرنیته» از عاطفه حسینی الست
✔️ معرفی کتابخوانهای نمونه:
🔻 در کتابخانه آبشار اندیشه:
▫️خانواده کتابخوان برتر محمد مظفری فرد با ۱۱۷ کتاب
▫️ کتابخوان برتر کودک محمد مقتدری ۱۸۹ کتاب
🔻 کتابخانه عظیمی
▫️خانواده کتابخوان برتر فاطمه صادقی ۱۰۶ کتاب و رحمت جاوید ۱۶۹ کتاب
▫️کتابخوان برتر کودک هلنا جوکار ۷۰ کتاب
🔻در کتابخانه ابن سینا ارد
▫️در بخش بزرگسال کیانوش کهنسال ۵۷ کتاب
▫️کتابخوان برتر کودک احد اژدری با ۱۹۲ کتاب
📌 استفاده از کتابخانهها برای فعالیتهای دیگر فرهنگی هنری:
▫️ در کتابخانهها علاوه بر خدمات امانت، عضویت فعالیتهای فرهنگی نیز انجام میشود. در بخش کودک کتابخانهها کارگاه قصهگویی، نقاشی، اوریگامی، آموزش املای خلاق، کتابخوانی، و همچنین با سایر ارگانها از قبیل آموزش و پرورش، بهزیستی و... برای برگزاری کارگاه مشاوره و خدمات روانشناختی
و در کتابخانهها به دلیل وجود فضای مازاد میتوانیم به ارگانهای دولتی پیشنهاد بدهیم برای در اختیار قرار دادن مکان مناسب برای انجام فعالیتهای فرهنگیشان.
👤 وضعیت نیروی انسانی:
▫️ در کتابخانه آبشار اندیشه و عظیمی، هر کدام دو نیرو که یک نفر در شیفت صبح و یک نفر در شیفت بعد از ظهر در حال فعالیت هستند.
⏱ ساعت کاری: از شنبه تا چهارشنبه ۷:۳۰ الی ۷ بعداز ظهر و پنجشنبه ۸ الی ۱۳:۳۰
✔️ برای ساعتهای خارج از این ساعت کاری، اگر ده نفر به بالا درخواست بدهند، محل مطالعه را در اختیارشان قرار میدهیم.
❓ کتابخانه فداغ:
برای کتابخانه باید زمین یا مکان مناسبی برای کتابخانه از طرف شورا به ما معرفی شود. چند مکان معرفی شده است ولی تایید نشده است، از جمله یک کتابخانه مسجد که به دلایل مختلف از جمله دلایل شرعی، مورد تایید واقع نشده است.
💸 میزان بودجههای دولتی:
▫️ هر سال بودجههای دولتی مانند سه درصد نفت و گاز، شامل کتابخانهها میشود. سال گذشته بودجهای حدود ۲۰۰ میلیون تومان اختصاص پیدا کرد که برای کتابخانه عظیمی استفاده شد. و امسال ۴۵۰ میلیون تومان برای تجهیزات کتابخانه عظیمی در نظر گرفته شده است.
▫️درآمد اصلی کتابخانهها، نیم درصد درآمد شهرداری است که متعلق به کتابخانههاست و بودجه ای نزدیک به ۱۵۰ تا ۲۰۰ میلیون میشود و هر سال متغیر است.
🔻سایت مختص کتابخانههای عمومی سراسر ایران این است که میتوانید در آن کتاب مورد نظرتان را در آن جستجو کنید و از کتابخانههای سراسر ایران استفاده کنید و کتاب امانت بگیرید:
🌐 iranpl.ir
📕 سعی میکنم هر ماه یک کتاب بخوانم. علاقهام به کتابهای روانشناسی است. کتاب «هنر خوب زندگی کردن» را پیشنهاد میکنم.
🔻در اینستاگرام هفتبرکه ببینید:
💠 https://www.instagram.com/reel/CzZBroetcd-
▪️🗞 ▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
☀️صبح دوستان به خیر و نیکی
# حس زندگی
#تخم_مرغ_محلی
▪️⛰🏕🥚🍳▪️
#با محصولات ارگانیک سالمتر زندگی کنیم
▪️☀️▪️
🔻همراه با هفتبرکه در شبکههای اجتماعی
🔴 7Berkeh.ir
✔️ T.me/HaftBerkeh
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ youtube.com/@7berkeh104
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ twitter.com/7berkeh
✔️ Sapp.ir/7berkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
✔️ Wa.me/989374909600
🏰 افسانه همایوندژ
✍️ داستان تاریخی حسن تقیزاده
📖 فصل سوم: میل و دراخ
🔖 قسمت ۲۷
محل تلاقی سه کوچهی اصلی بلئلز و ناساگ و تَبلَهِ کلات، محوطهی بزرگی بود که چند مغازه و کاروانسرای قدیمی و مسجد آن را احاطه کرده بودند. اینجا در واقع میدان اصلی گراش محسوب میشد. در مرکز محوطه چندین اصله درخت نخل خرمای ثمری و گزهای برافراشته دیده میشد که در کنار هر یک از این درختان چندین قطعه سنگ به شکل مکعب مستطیل برای نشستن و استراحت رهگذران و عابرین گذاشته شده بود. یکی از این تخته سنگها به صورت ایستاده قرار داشت تا هر موقع که خان، فرمانی را صادر میکرد، جارچی بالای آن ستون سنگی برود و پیام صادره را با صدای بلند به اطلاع عموم برساند. اگر هم فردی مرتکب گناه و خطای بزرگی شده بود، بنا بر حکم صادره، در همان میدان شلاق میخورد و یا اینکه او را به صورت وارونه سوار گاو زردی میکردند و دور میدان میچرخاندند.
اینبار، حاضران در این میدان، شاهد اجرای مراسم دیگری بودند. قَوّالها آمدند و روی تختهسنگها نشستند و شروع به نواختن ساز و دُهُل با سُرنا و کَرَنا و طبلهای بزرگ و کوچک کردند. این رسم از قدیمالایام رایج بود. اگر خان جشن عروسی یا ختنهسوران و مهمانی داشت، ،قوالها مدتی در میدان مینواختند و بعد در حال نواختن از کوچهها میگذشتند تا به محل جشن برسند که به نسبت فصلهای مختلف سال، گاه در قلعهی بالای کلات بود و گاه در خانهی بزرگ پایین قلعه.
زمانی که صدای نواختن طبل و سرنا بلند شد، ابتدا کودکان از محلههای مختلف برای تماشا به میدان آمدند و بعد جوانان و نوجوانان و مردان دور قوالها حلقه زدند و از نوای طبل و نقّاره به هیجان آمدند. در این میان، کسانی هم بودند که از این هیجان موقتی منصرف بودند و سخت در تکاپوی یارگیری و تهیهی وسایل و اجرای مسابقات و نمایش خود بودند، چون میدانستند که تنها فرصت آنها برای شرکت در جشن خان این بود که پشتِ سر قوالان به محل مهمانی بروند. آنها میدانستند که ملازمان خان بعد از عبور قوالان و هر کسی که همراه این جمع بود، راه را قُرُق میکردند و به جز مهمانان دعوت شده، به هیچ فردی اجازهی ورود نمیدادند.
قوالان بعد از مدتی نواختن، از جای خود برخاستند و راه قلعه را در پیش گرفتند. در دهانهی ورودی، جمعی از داربازان و پرتابگران گلولههای آتش، کشتیگیران و دیگر معرکهگیران، با وسایل بازی خود، منتظر رسیدن قوالها بودند تا پشت سر آنها به قلعه بروند. این مسابقه و نمایشها بدون مدیریت و تدارکات قبلی و مجری و داور بود. ورود و شرکت در این مسابقات آزاد بود و برندگان در هر یک از این رقابتها از طرف خان اَنعام و پاداش میگرفتند. بازندگان هم بینصیب نمیماندند. آنها صبر میکردند تا بعد از اتمام ضیافت، چند سیخ کباب نصیبشان شود. کلوچه و شیرینی میخوردند. شربتی شیرین و مصفا نوش جان میکردند و جیبهای خود را از تخمه و نخود و کشمش پر مینمودند.
در حین قوالی و ساز و نقارهزنی، برترین و هیجانانگیزترین بازیها، داربازی بود که بین دو نفر انجام میگرفت. داربازی یک بازی حمله و دفاع بود. نفر حملهکننده، چوبی نهچندان کلفت اما دراز در دست داشت که باید با آن به پای حریفش ضربه وارد کند. از آن طرف، فردی که باید از پای خود دفاع مینمود، یک دار بلند و کلفت، و در بعضی از موارد دو دار، را با مهارت در جلو پاهای خود قرار میداد تا مانع از ضربهی مهاجم به پاهایش شود. بعد از مدتی، جای حریفان عوض میشد و طرف دفاعکننده، چوبدستیهای دفاعی را با چوب نازک ضربه زدن تعویض میکرد و در حالت حمله قرار میگرفت.
دلیلی که این بازی بر سایر بازیها و رقابتها برتری داشت این بود که فرد مهاجم یا همان ضربهزن، چوب را روی شانهاش قرار میداد و با رقص خود و با ضربآهنگِ طبل قوالی هماهنگ میشد و به مدافع حمله میکرد و ضربهی خود را مینواخت. در واقع این مسابقه یک نوع تمرین رزمی خشن بود که با هنر رقصیدن ادغام میشد. تلفیق رقص و رزم و موسیقی محلی و قوالی به چشم هر بینندهای هیجانانگیز بود.
...
📌 داستان را با هشتگ #پاورقی روزانه در شبکههای اجتماعی هفتبرکه دنبال کنید.
🔻 قسمتهای پیشین به صورت هفتگی در سایت هفتبرکه منتشر میشود:
☑️ 7Berkeh.ir/archives/139671
▪️🏰▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👚پوشاک زنانه اسراء 👕
.
🔴قیمت مناسب در کنار کیفیت
.
📱09368985991
📱09305952045
.
🔻فضای مجازی:
🆔 Instagram.com/clothing.asra
@clothing.asra
@clothing.asra
.
📍فارس، گراش، پاساژ سیمرغ، طبقه اول، غرفه ۳۵
#بزال #فراگیر
🧚 قصهگوها در کانون لبخند ساختند
▫️ بیست و پنجمین جشنواره قصهگویی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در مرحله کتابخانهای به ایستگاه آخر رسید.
💬 کوزلی، مدیر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان گراش:
▫️ با انتشار فراخوان بیست و پنجم و اطلاعرسانی به مردم، در مرحله پیشثبت نام، بیش از ۳۰ نفر ثبت نام شدند که در نهایت هفت نفر در بخش ملی و بقیه در بخش ۹۰ ثانیهای با هم به رقابت پرداختند.
✔️ در بخش ۹۰ ثانیه که تا پایان آبانماه مهلت بارگذاری آثار است، در صورت آمادگی قصهگویان، به صورت روزانه قصهها ضبط و در سامانه بارگذاری میگردد.
▫️ در جشن کتابخانهای، طبق روال هر سال، قصهگوها قصهها را برای اعضا بیان میکنند و فیلم قصهگوها ضبط و جهت داوری در مرحله استان به شیراز ارسال میگردد.
🔻 خبر کامل در هفتبرکه:
☑️ 7Berkeh.ir/archives/140248
▪️🧚▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
هفت برکه گراش - گریشنا
▪️درگذشت حاج حسین (غضنفر) عبداللهی ▫️فرزند مرحوم خدایار و پدر دکتر احمد عبداللهی #پرسه ▪️مراسم تشی
🙏 پیام تشکر خانواده عبدالهی
🔳 از شرکتکنندگان در مراسم ختم حاج حسین (غضنفر) عبدالهی
✍️ ایزد منان را سپاسگزاریم که در غمناکترین روزهای زندگیمان ما را از نعمت حضور دوستان و سرورانی مهربان بهرهمند ساخت که همدردیشان التیامی باشد بر دلهای داغدیدهمان.
💐 ابراز همدردی شما عزیزان با حضور در مراسم تدفین و ختم آن مرحوم و ارسال گل و پیام، که موجبات تسکین آلاممان را فراهم نمود، سزاوار قدردانی و سپاسگزاری است.
▫️ امیدواریم در مجالس شادی عزیزان جبران نماییم.
📌 لازم به ذکر است به دلیل کسالت والده مکرمه و شیوع آنفولانزا، برپایی مجلس ختم خانگی میسر نمیباشد.
▪️ الفاتحه معالصلوات
#پیام #فراگیر
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
🏰 افسانه همایوندژ
✍️ داستان تاریخی حسن تقیزاده
📖 فصل سوم: میل و دراخ
🔖 قسمت ۲۸
تلفیق رقص و رزم و موسیقی محلی و قوالی به چشم هر بینندهای هیجانانگیز بود.
بالاخره قوالان و جمعیت همراه به کلات سوم رسیدند و طبل و تنبک و کرنای خود را به همکاران خود دادند تا نفسی تازه کنند. تفنگچیان خان و سربازان دهباشی نیز خاطرات و ماجراهایی را که برایشان در جنگها اتفاق افتاده بود، برای همدیگر تعریف میکردند. ایشان نیز به سخنان خود پایان دادند و دور قوالها حلقه زدند. بچههای دهباشی و خان و خویشاوندان نزدیکش، همراه چند غلام مراقب از قلعه خارج و به حلقهی تماشاگران اضافه شدند. زنها و دختران جوان و نوجوان که اجازهی بیرون رفتن از قلعه نداشتند، به برج نارنج رفتند تا از روزنههای تعبیه شده در برج، به تماشای مراسم بنشینند.
فضای مجلسی خان پر شده بود از دود چپق و قلیانهایی که بین خان و پسر عموهایش و نایب اسد و برادرش میرهاشم و دیگر صاحبمنصبان قلعه، و همچنین بین بزرگان سرحدیها، دستبهدست میشد. نایب اسد رو به جهانگیر کرد و گفت: «جهانگیر، خیلی وقت است که داربازی ندیدیم. برو دو تا حریف قَدر پیدا کن. میخواهم که جناب خان و خویشاوندان و میهمانان عزیزشان از این داربازی حظ کنند.»
جهانگیر از قلعه بیرون آمد و به حلقهی تماشاگران نزدیک شد. یکی از تفنگچیهای خودش را صدا زد: «آهن بهرام، آهن بهرام.»
آهن جواب داد: «بله جهانگیر، من اینجا هستم.»
- خودت را آماده کن برای مسابقهی داربازی.
- من بازی نمیکنم.
- چرا؟ مگر پایت شکسته؟
- نه، پاهایم سالم است. حریف نمیبینم. تو که نمیخواهی پای چند تا نابلد قلم شود!
- خب، حریفت رضا عالیِ اکبر است. کجاست؟
- اینجا نمیبینمش.
- این پدرسوخته حتماً یک جایی نشسته و قاب میاندازد.
جهانگیر رو به یکی دیگر از تفنگچیها کرد و گفت: «پنجعلی، زودی برو تا خان و میهمانانش برای تماشا میآیند، رضا عالیِ اکبر را پیدا کن.»
پنجعلی برای پیدا کردن رضا عالی اکبر داخل حلقهی معرکهگیران میگشت، اما هیچکس اطلاعی از او نداشت. به ردیف نوجوانان که رسید، سکهای را به آنها نشان داد و گفت: «هر کدامتان به من بگوید رضا کجاست، این سکه مال او خواهد شد.»
پسربچهای پا جلو گذاشت و گفت: «من میدانم کجاست.»
پنجعلی گفت: «خب کجاست؟ بیا، این مال تو.»
پسربچه سکه را گرفت و گفت: «ولی نمیتوانم بگویم!»
آهن پرسید: «چرا؟»
پسربچه گفت: «چون رضا گفته هر کسی بگوید کجاست، گوشش را میبرد.»
پنجعلی گفت: «خب، باشد، تو نگو. با دستت اشاره کن.»
پسربچه از قلعه بیرون آمد و به چند تختهسنگ بزرگ که در لبهی ضلع شرقی کلات وجود داشت، اشاره کرد. پنجعلی به پشت تختهسنگی رفت و صدایی شنید که میگفت: «ها ها! یک اسب نشست، دو تا خر.» بعد صدای رضا را شنید که میگفت: «زکی! باختی. الان برایت دو تا اسب خوشگل مینشانم.» و بعدش هم استخوانها را بالا انداخت.
پنجعلی دست برد و هر سه تا را قاپید و گفت: «شماها خجالت نمیکشید؟ خانهی خان، بساط قماربازی راه انداختید؟ رضا، پاشو. پاشو. موقع داربازی است. درست بازی کن. خان بهت جایزهی خوبی میدهد. مهمان غریبه دارد. یک وقت آبروریزی نکنی ها!»
مهمانانی که برای شام دعوت شده بودند، با راه و رسم مهمانی در کلات آشنا بودند و اکثر آنها به جز سالخوردگان و سالمندان کمحوصله، خودشان را به بالای کلات رسانده بودند. حلقهی تماشاگران بهتدریج قطورتر میشد. خان و همراهان از قلعه بیرون آمدند. قوالان به محض دیدن خان، ریتم آهنگ را عوض کردند و طبالها محکمتر بر طبلها کوبیدند. ملازمان با چوبدستیای که در دست داشتند، راه را برای ورود خان باز کردند و حلقهی تماشاگران را بزرگتر نمودند.
دو حریف دیرینه که یکی ترکهی ضربهزنی در دست داشت و دیگری چوب دفاع، به نزدیک خان آمدند و تعظیم نمودند. بعد از ادای تعظیم، دو حریف در مقابل هم قرار گرفتند و هر کدام دو طرف چوبی را که در دست داشتند، گرفتند و از بالای سر، روی شانههای خود گذاشتند و در جهت مخالف همدیگر به حرکت افتادند و رقص پای خود را با صدای موسیقی و ضربآهنگ طبل تنظیم کردند.
آهن بهرام چوبدستی ضربهزنی را که سبکتر بود، با مهارت زیاد در هوا میچرخانید.
...
📌 داستان را با هشتگ #پاورقی روزانه در شبکههای اجتماعی هفتبرکه دنبال کنید.
🔻 قسمتهای پیشین به صورت هفتگی در سایت هفتبرکه منتشر میشود:
☑️ 7Berkeh.ir/archives/139671
▪️🏰▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ #هر_گراشی_یک_مثل ۹۸:
حسین کهنسال پس حاج آهن حاج حسین ابول و فاطمه دت غلوم ابول
«تا لُکمَت تِکِ خِرومن مِئل تِه تِکِ دِلُمِن»
«تا لقمهت در گلوم دارم، میل (مهر) تو در دلم است»
معادل فارسی: تا پول داری رفیقتم قربان بند کیفتم
🔻حوریه رحمانیان گردآورنده و ایدهپرداز این مجموعه است شما هم میتوانید برای او #مثل گراشی بفرستید تا در نوبت انتشار قرار بگیرد:
☎️ wa.me/989212908696
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh