▪️درگذشت حاج ابول فرحبخش
▫️فرزند زینل
#پرسه
▪️مراسم تشییع و خاکسپاری:
📅 دوشنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۳|ساعت ۱۷
📍از جلوی موتوری شهرداری به سمت آرامستان جعفرآباد
▫️مراسم ختم مردانه:
🕌 حسینیه ولیعصر (ع)
🕰به مدت دو شب از ساعت ۲۰:۳۰ تا ۲۲:۳۰
🏠منزل حمید فرحبخش|شهرک هشتاد هکتاری، خیابان شیخ مفید
▫️مراسم ختم زنانه:
🏠منزل عباس خرمپی|خیابان دروازه
🤲قرائت فاتحه و نماز لیلهالدفن جهت شادی روح مرحوم مزید امتنان است.
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
🎖 صید پنج مدال پرس سینه از بوشهر
🎤به گزارش روابط عمومی هیات بدنسازی گراش مسابقات پرس سینه بدون تجهیزات، قهرمانی استان بوشهر به میزبانی شهرستان گناوه برگزار شد.
▫️در این دوره پنج ورزشکار از باشگاه اورال و به صورت انفرادی در این مسابقه شرکت کردند که سرپرستی و مربیگری ورزشکاران بر عهده بهنام پژدم بود.
🥇بنیامین حسین شیری⬅️ دسته ۵۹ کیلوگرم نوجوان
🥇محمدرضا شکاری⬅️ دسته ۱۲۰ کیلوگرم جوانان
🥈بهنام پژدم⬅️ دسته ۸۳ کیلوگرم بزرگسال
🥈جواد هاشمی⬅️ دسته ۹۳ کیلوگرم جوانان
🥈مهران جاویدراد⬅️ دسته ۱۰۵ کیلوگرم جوانان
💰محمدرضا شکاری بعنوان قهرمان قهرمانان این مسابقات معرفی شد و مبلغ ۴ میلیون تومان جایزه اورالی را از طرف مسئولین برگزاری دریافت کرد.
🔻خبر در سایت هفتبرکه:
✅ https://7berkeh.ir/archives/147552
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
🔴 میز خدمت و پاسخگویی
▫️ در اداره کل راه و شهرسازی لارستان
📆 زمان : سه شنبه ، ۲۲ خردادماه ۱۴۰۳
⏰ ساعت : ۸ الی ۱۲
📍 مکان : سالن جلسات اداره کل راه و شهرسازی لارستان
🌴 با حضور مدیرکل و معاونین این اداره کل
به گزارش روابط عمومی اداره کل راه و شهرسازی لارستان برای زنده نگه داشتن فرهنگ جهاد و خدمت به مردم به نیابت از سید محرومان، میز خدمت اداره کل راه و شهرسازی لارستان با حضور مدیرکل و معاونین این اداره کل پاسخگوی دغدغهها و مطالبات مردم شریف منطقه خواهند بود.
#میزخدمت #راه_و _شهرسازی
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
📷 یک جشن خانگی زنانه
💐 اول ذیالحجه سالروز ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) است. در کنار مراسمهای رسمی بعضی از خانوادههای گراش نیز در سالهای اخیر این روز را در یک مراسم خاتگی جشن میگیرند.
📷 هدی نظامی گوشههایی از یکی از جشنهای خانگی روز ازدواج را ثبت کرده است که حس و حال خاص مراسمهای مذهبی زنانه را بازتاب میدهد.
#عسک #مذهبی #زنان #جشن #دف
(هشتگ #عسک، تک عکسهایی از گوشه و کنار گراش است که در هفتبرکه منتشر میشود)
🔻عکسهای بیشتر را در اینستاگرام هفتبرکه ببینید:
https://www.instagram.com/p/C8CvFmdKWIz
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
☀️ صبح دوستان به خیر و نیکی
#حس_زندگی
📸 زهرا افشار
▪️☀️▪️
🔻همراه با هفتبرکه در شبکههای اجتماعی
🔴 7Berkeh.ir
✔️ T.me/HaftBerkeh
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ youtube.com/@7berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ twitter.com/7berkeh
✔️ Sapp.ir/7berkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
✔️ Wa.me/989374909600
🏰 افسانه همایوندژ
✍️ داستان تاریخی حسن تقیزاده
📖 فصل ششم: گنج آتشین
🔖 قسمت ۷۵
مدتی گذشت. جهانگیر گفت: «پس چرا معطلی؟ چرا نمیزنی؟ من باید اولین قربانی بودم.» از جا بلند شد و در کنار درگاه چادر ایستاد. چپق خود را روشن کرد و دود غلیظ و سفید توتون با روشنایی مهتاب در هم آمیخته شد. گفت: «من باید میمردم. آتش این معرکه را من بر پا کردم، ولی این آتش بزرگ دامنگیر همه شد و همه چیز را نابود کرد. عزیزانمان را از ما گرفت. حتی آن آبادی را. آن آبادی که من و تو در آن جان گرفتیم و بزرگ شدیم. اولین جایی که بعد از هشت سال به آن برگشتم، همان آبادی بود. دلم گرفت. چه فکر میکردم؟ چه انتظاری داشتم؟ کاش موفق به فرار نمیشدم. کاش در همان بندگی اسارت و بردگی میماندم. دلم به این خوش بود که... دلم به این خوش بود که...» و بعد از مکثی طولانی ادامه داد: «میدانی افراز، وقتی بعد از چندین سال اسارت پاهایم آبهای گرم خلیج فارس را حس کرد، رویای خوش دیدن خانواده و عزیزان و بوی وطن دوباره در وجودم شعلهور شد. نقشه داشتم که چطور وارد آبادی بشوم. بدون سر و صدا چند روزی بمانم. پودنه خواهرم محرم اسرار من بود. نقشه کشیده بودم که پودنه کمک کند که یک روز بچههای قد و نیمقد تو و گلبست را ببینم. ببینم که گلبست سرشار از شور زندگی است و تو داماد ارباب و همهکارهی آبادی شدهای. میخواستم مطمئن شوم که کاری که من انجام دادهام، درست بوده. ولی هیچوقت نمیتوانستم تو و گلبست را ببینم. از دیدار شما گریزان بودم ولی سعادت شما و خوشبختی تو و گلبست...»
افراز مدتی منتظر ادامه کلام جهانگیر ماند. بعد بیصدا به دنبال جهانگیر از چادر بیرون آمد و دید شانههای جهانگیر میلرزد. افراز دستش را روی شانه جهانگیر گذاشت و گفت: «راهش هم همین است. اگر گلبست به تو میرسید من هم همین احساس را داشتم. برای خوشبختی تو و گلبست خوشحال بودم ولی علاقهای به دیدار تو و گلبست نداشتم. چون غیر ممکن بود گلبست به هیچ کدام از ما نرسد. او به عقد گل و خاک در آمد.»
جهانگیر چیزی برای گفتن نداشت. به ماه خیره مانده بود. حس عجیبی داشت. تجربهای نو را حس میکرد که در آن گذشته و حال کاملا ادغام شده بود. حس خوب دیدار رفیق گمشده با حس تلخی روزگار ترکیب میشد و گاه غمگینش میکرد و گاه هیجانزده. برای لحظاتی در روشنایی گلبست را میدید و گاه خواهرش پودنه، گاهی مادر، گاهی پدر، و گاهی آهنبهرام و پنجعلی.
بعد از لحظاتی رو به افراز گفت: «گلبست...»
افراز مدتی منتظر ادامهی کلام جهانگیر بود. این اسم را که شنید، گفت: «گلبست چی؟»
جهانگیر بالاخره پرسید: «گلبست خودش خودش را کشت؟»
- آه، خودش این را میخواست.
- و گلبست خودش تو را آزاد کرد؟ خود گلبست بود؟ یعنی تو او را زنده دیدی؟
- بله.
- توی بیعرضه چرا گذاشتی خودش را بکشد؟
مدتی سکوت شد، تا دوباره افراز به سخن در آمد: «نامردی نکن رفیق. طعنه نزن. من نمیدانم چقدر خاطرخواه گلبست بودی. ولی من... ولی من آنقدر دوستش داشتم که اگر گلبست در همایوندژ افسانهای شما اسیر بود و تو و سیصد تفنگچی نگهبانش بودید، یکتنه میزدم به جنگ قلعه.»
دقایقی گذشت تا افراز به چادر خود برود و چپق خود را چاق کند و بگوید: «تو آخرین باری که گریه کردی یادت میآید؟»
جوابی نشنید. ادامه داد: «آن شب روی مزار مادرم که افتادم، بیاختیار گریه کردم. با صدای بلند زار میزدم. انگار تازه فهمیده بودم این مادر چقدر مهربان بود. گلبست هم سخت گریه میکرد. آرام که شدم به طرف گلبست رفتم. تازه متوجه رنگِ پریده و بدن ضعیف گلبست شدم. ولی چشمانش که تازه با اشک شسته شده بود، زیباتر و براقتر بود. گلبست گفت: افراز، تو باید هرچه زودتر از اینجا بروی. آنها میآیند دنبالت. تو برو خواهرانت را پیدا کن. من گفتم: با هم میرویم. من تو را با خود میبرم. گلبست بیتوجه به حرف من گفت: به گلاندام و گلپونه بگو خیلی دوستتان دارم. به آنها بگو که مادرت تنها کسی نبود که هر شب گریه میکرد. و اگر جهانگیر را دیدی از او برای رهایی من تشکر کن. من به گلبست اصرار کردم که الان با هم میرویم. با هم، همه را پیدا میکنیم. من میبرمت. اما گلبست دستهایش را بالا گرفت و گفت: دیگر خیلی دیر شده افراز. رگهایش را زده بود. من ناگزیر شاهد خاموش شدنش بودم. آه، آرزو میکردم تا آخر عمر در زندان میماندم و او زنده بود.»
📌 داستان را با هشتگ #پاورقی روزانه در شبکههای اجتماعی هفتبرکه دنبال کنید.
🔻 قسمتهای پیشین به صورت هفتگی در سایت هفتبرکه منتشر میشود:
☑️ 7Berkeh.ir/archives/139671
▪️🏰▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
انجمن نمایش گراش برگزار میکند:
📽 تماشای چهل و ششم
🎞 پخش و نقد و بررسی فیلم تئاتر
🎼 ششمین جلسه از دورهی هفتجلسهای با عنوان «تئاتر موزیکال»
🎭 فیلمتئاتر «شِرِک موزیکال»
▫️ نسخهی نمایشی و موزیکال انیمیشن «شرک ۱» اجراشده در برادوِی، نیویورک، آمریکا (۲۰۱۳)
📢 کارگردان: مایکل جان وارِن
🖌 نویسنده: دیوید لیندسی ابیر، ویلیام استیگ، تد الیوت
👨🎤 برایان دارسی جیمز، ساتن فاستر، کریستوفر سیبر
⏱ ۱۳۰ دقیقه
💈 ژانر: موزیکال
🌀 با بحثی با عنوان «صحنهی موسیقی»
💬 توسط عباس امانی
🔹 آهنگساز و مدرس موسیقی، رییس انجمن موسیقی گراش
🗓 چهارشنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۳
⏰ ساعت ۲۰:۳۰
🏠 موسسه هفتبرکه گراش
🛒 اسپانسر این برنامه هایپر گلستان، حامی هنر و هنرمندان است.
🎈 حضور برای همگان آزاد و رایگان است.
#فیلمتئاتر #نمایش #تماشا #اطلاعیه
▪️🎭▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
🧠 «دوره یک روزه تفکر»
📌 مهدقرآن و کودکستان یاسنبی با همکاری اداره آموزش و پرورش گراش برگزار میکند:
🎤 توسط استاد حسن محمودی از بنیاد فرهنگی مهدی موعود (عج)
💌 از فرهنگیان و علاقهمندان در کار تربیت جهت شرکت در دوره دعوت به عمل میآید.
📍 مکان :سالن اجتماعات سراجی
📅 زمان:دوشنبه ۴ تیر ۱۴۰۳|ساعت ۱۵ الی ۱۷
📌 شرکت در این کارگاه هزینهای ندارد.
🔻 جهت اطلاعات بیشتر با شمارهی زیر تماس بگیرید.
📱 ۰۹۱۷۳۸۱۷۹۵۳
#اطلاعیه
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
📶 قطعی مکرر همراه اول باید در دستور کار پدافند غیرعامل قرار گیرد
➕یادداشتی از محمد خواجهپور
📌قطع شدن کل ارتباطات بر بستر اینترنت و به ویژه قطع شدن شبکه همراه اول یکی از مشکلاتی است که هر از چند وقت گریبانگیر مردم گراش میشود. در حالی که قطع شدن چند دقیقهای هم میتواند ضررهای زیادی را به مردم وارد کند در برخی مواقع حتی تا ۲۴ ساعت قطعی خطوط همراه اول ادامه داشته است.
مساله اساسی این است که عملا مشخص نیست در شهرستان گراش چه کسی باید پیگیر این موضوع باشد؟ نه دلیل قطعیها مشخص است و نه مرجعی برای پاسخگویی وجود دارد.
❓ دلایل زیادی وجود دارد که این مشکل باید در اولویت بررسی شورای پدافند غیرعامل شهرستان و فرمانداری گراش قرار گیرد تا با رفع مشکلات موجود (که مشخص نیست از کجاست) آسیبپذیری در برابر تهدیدها را کاهش داد و از اختلال در زندگی روزمره مردم نیز جلوگیری کرد.
1️⃣ در حالی که به صورت ماهیانه یک یا دو بار شبکههای ارتباطی با اختلال و قطعی کامل همراه است. چقدر این شبکه که یکی از پایههای اصلی مدیریت بحران است، در زمان وقوع حوادث طبیعی، بحرانها یا حملات خارجی پایدار و قابل اتکا است؟ آیا این نقطه ضعف بارز و آشکار، یک نقطه آسیبزا نیست که باید سریعتر رفع شود؟
2️⃣ در سالهای اخیر بسیاری از کسب و کارها به صورت کامل بر روی بستر فضای مجازی قرار دارد یا حداقل بخشی از فعالیتهای آنها وابسته به استفاده از تلفن و اینترنت است. با قطع این ارتباطات حتی امکان بسیاری از تراکنشهای مالی نیز وجود ندارد و عملا فعالیتهای اقتصادی برای ساعتی وارد کما میشود. چه کسی باید پاسخگوی ضرر و زیان وارد شده به کسب و کارها باشد؟ فرمانداری و شورای پدافند غیرعامل باید بتواند این آسیبها را کاهش داده و به حداقل برساند.
3️⃣ به جز جنبههای اقتصادی از نظر اجتماعی نیز قطع مکرر اینترنت باعث ایجاد نارضایتی فزاینده در جامعه میشود. موضوعی که به زبان مردم میتوان آن را «اعصاب خردی از دست اینترنت» نامید. تکرار این مساله و عدم رفع آن سطح نارضایتی را از همراه اول و مخابرات بالاتر برده و مساله ناکارآمدی کل سیستم در رفع این مشکل را مطرح میکند. از این نظر قطع اینترنتی تنها یک مساله فنی نیست بلکه باید آن را در دسته چالشهای اجتماعی – امنیتی قرار داد.
4️⃣ مسالهای که در شهرستان گراش این موضوع را تشدید میکند مشخص نبودن مرجع رسیدگی و پاسخگویی در سطح شهرستان است. پس از خصوصی شدن مخابرات در سالهای پیشین، بخش رگلاتوری، حاکمیتی و نظارتی ارتباطات که در قالب «سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی» متشکل شده است در سطح شهرستانها نماینده خاصی ندارد. از این نظر لازم است که فرمانداری به عنوان اصلیترین نهاد حاکمیتی شهرستان، حق عمومی مردم برای دسترسی به خدمات مطلوب را پیگیری کند و از آن مهمتر نتیجه این پیگیریها را به شهروندان آسیب دیده گزارش دهد.
✍🏻 در زمان نوشتن این یادداشت در ۲۲ خرداد ۱۴۰۳ پنج ساعت از قطع خطوط همراه اول برای سومین بار در خردادماه امسال میگذرد. هر چند اینجا ژاپن نیست که کسی معذرتخواهی کند اما در سطح مدیریت ایرانی هم این قطعیهای مکرر نیاز به ریشهیابی دارد. اما چه کسی باید پیگیری کند؟
🔻این یادداشت را در سایت هفتبرکه بخوانید:
✅ https://7berkeh.ir/archives/147595
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
♻️ دردسرهای یک سطل زباله
👁 #ازچشمشما
💬 راهپیما از اهالی محله مصلی: باسلام و خدا قوت. کنار پارک مصلی سطل زباله بزرگی گذاشتهاند. گربهها و بعضی وقتها سگها، کیسههای زباله را پاره میکنند و اطراف سطل، پر زباله میشود که آلودگی زیادی به وجود آورده است.
▫️چند وقت پیش پسر همسایه پشه زده بود و ورم و تب داشت. دکتر گفته بود بستری بیمارستان بشود در نهایت دکتر سلیم آمپولی زد و الحمدالله شانس آورده بود و بهتر شد.اما واقعا میترسیم آلودگی زیادی هست.
🚚 از شهرداری خواستاریم که این سطل زبالهها را بردارند و ساعت مشخصی برای جمعآوری زبالهها اعلام کنند تا همه خانهها در همان ساعت مشخص شده زبالهها را بیرون بگذارند.
🧹 همچنین پارک مصلی پر از آشغال و خرده شیشه شده است که بخشی از آن به خاطر همین سطل است. لطفا شهرداری زحمت تمیز کردن پارک را هم بکشد.
#زباله #شهرداری
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
🌖 شب فرهنگی گراشیها در اوز
▫️رستوران نریمان اوز، با همکاری انجمن حافظان محیط زیست و گروه سیاه چادر گراش در آستانه عید قربان شب خاطرههای گراش را با مراسم، آداب و سنن و بازیهای بومی محلی گراش، برگزار میکند.
⏰ زمان: سه شنبه ۲۲خرداد ماه _ ساعت: ۲۰
📍مکان: اوز، خیابان طلایی، رستوران سنتی نریمان
👁 تماشای این مراسم برای همگان آزاد و رایگان می باشد.
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
📚رونمایی و نقد رمان «از این شهر میروم...»
📌مؤسسه فرهنگی هنری پندری برگزار میکند:
✍با حضور منتقدین:
▫️بیژن کیا - از شیراز
▫️بهروز بیغرض - از لار
▫️نظامالدین مقدسی - از خنج
▫️مریم قاسمیزادگان - از گراش
🎤مجریکارشناس: مصطفی کارگر
✍با حضور نویسنده رمان مجتبی بنیاسدی
📍جمعه، ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ - ساعت ۲۰:۳۰
▫️گراش، سالن اجتماعات آبشار اندیشه
#کتاب #فرهنگوارشاد
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
🐓 مرغ ؛ کیلویی ۶۶ هزار تومان
🔻اتاق اصناف گراش اعلام کرد مرغ یخزده تنظیم بازار به قیمت هر کیلو ۶۶ هزار تومان توزیع میشود.
📍محل توزیع: فروشگاه مروارید (پورکریمی) در خیابان ابیاری
⏰ عصر چهارشنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۳
#کوپن
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛒 اسپیناس ...
▫️▫️▫️به زودی زود
🔵 instagram.com/hyper.espinas
🏢 گراش | بلوار خلیج فارس به سمت لار | ساختمان طالب
#تبلیغات #فراگیر
🌿 #گپتریا: شفاخانهی عطرآگین آقای مدرسی
📸 مجید افشار
✍️ راحله بهادر
🎋 وارد مغازه که میشوی، بوی خوش ادویهجات و داروهای گیاهی مشامت را پر میکند. در یک فضای کوچک، از جلوی در مغازه تا روی قفسهها، زمین و پیشخوان، همه چیز با نظم چیده شده است. اینجا همه چیز پیدا میشود، از سنبلالطیب و عسل کوهی تا داروهای بستهبندیشدهی گیاهی. اسم عطاری آقای حاج محمدعلی مدرسی، «شفا» است؛ باغ کوچکی از گل و گیاهان خشکشدهای که شاید شفای دردی باشد.
📌 ما میهمان یکی دیگر از بزرگترهای شهرمان هستیم تا از زندگی و کارش بگوید.
🔻 از تجارت در بحرین ...
▫️ رایحهی رنگارنگ و دوستداشتنی مغازه در حرفهای آقای مدرسی میپیچد و او داستان کوتاه زندگیاش را به گویش گراشی برایمان تعریف میکند.
▫️ حاج محمدعلی متولد سال ۱۳۲۹ است و هفتاد و چهار سال سن دارد. پنج دختر و یک پسر دارد که همگی ازدواج کردهاند. پسر و پدر در یک خانه با هم زندگی میکنند و پسرش به کار دیگری مشغول است.
▫️ حاج محمدعلی از قدیمیهای کار و تجارت در بحرین است و اینجا خاطراتش بوی دریا و صدای امواج و داغی آفتاب جِنگ تابستان را میگیرد و ما را با خودش به جوانیهایش میبرد و سالهایی که با امکانات کم، کار و رفت و آمد در غربت بسیار سخت بوده است. میگوید مدت چهل سال با حاجتقی حسینی در بحرین کار میکرده است. تجارت میکردند و همه چیز خوب پیش میرفت. تا اینکه اوضاع بحرین سخت شد و مجبور میشود مغازه را جمع کند و با ضرر مالی زیاد به ایران برگردد. حاج محمدعلی میگوید: «از ایران مبلغ هنگفتی پول به بحرین فرستادیم و بدهکاری کل بازار را دادیم. چکی که از طرفمان داشتیم هم وصول نشد و به ایران برگشتیم.»
▫️ قبل از انقلاب با شرکت مینو ایران کار میکرد و تنقلاتی مثل چیپس و پفک میخریدند و بعد از انقلاب به خاطر سختگیریهایی که دولت بحرین برای رابطه با ایران داشته، با سنگاپور تجارت میکنند. تا آن مشکل مالی اتفاق میافتد و حاجمحمدعلی به ایران برمیگردد و کار تازهای را شروع میکند.
🔻 تا عطاری در گراش
🌿 او سررشتهای برای شروع کار عطاری نداشته است، اما مثل بسیاری از گپتریا که از بیکاری بیزار هستند و دوست دارند همیشه وقتشان با کار و تلاشی بگذرد، مغازهی عطاری را راه میاندازد. سیزده سال است عطاری شفا را دارد و مشتریهای متنوعی میآیند و میروند. مغازهی کوچک او در خیابان امام، روبهروی پاساژ صادق قرار دارد.
✔️ حاج محمدعلی میگوید: «بیکاری مریضی است و به خاطر سن بالا و بیکار نبودن، این مغازه را میگردانم. عطاریام کوچک است اما به خاطر سن بالا بیشتر از این از ما برنمیآید.»
▫️ ساعات کار مغازه طولانی است. صبحها مغازه را از ساعت هشت و عصرها از ساعت چهار باز میکند. مسجد رفتن از کارهای روزانهی او است و در برنامههای انقلابی، هر جا در گراش برگزار شود، شرکت میکند.
💠 حاج محمدعلی هم در انجام کار خیر سهمی دارد و برای کار خیر از سود زیاد برای خودش چشمپوشی میکند. او عضو هیئت امنای موسسهی امام علیابن ابیطالب (ع) و جزو خیرین گراش است. کار خیر در گراش به هزار طرح و رنگ است و ثمرهی سالهای دراز کار و زندگی در آن سوی آبها. او هم معتمد چند نفر از خیرین گراشی است که از کشورهای حوزهی خلیج فارس برای انجام این کار نیک برایش پول میفرستند. او وسایل و مواد غذایی ضروری برای نیازمندان بومی را از بین اجناس مغازهی خودش با سود کمتر نسبت به بازار بستهبندی میکند و به آقای مهیایی، عضو دیگر این موسسهی خیریه، میسپرد تا در بین آنها توزیع کند.
▫️ گفتگوی ما با همراهی یکی از دوستان آقای مدرسی که مهمان او است به پایان میرسد. از مغازه که بیرون میآییم انگار لباسمان هم بوی باغ کوچک او را گرفته است و عطر عطاری شفا برای ما به یادگار میماند.
🔻 #گفتگو و عکسهای بیشتر در هفتبرکه:
☑️ 7berkeh.ir/archives/147623
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
☀️ صبح دوستان به خیر و نیکی
#حس_زندگی
📸 نوریه بلبل
#تابستان #تروخشک #درخت
▪️☀️▪️
🔻همراه با هفتبرکه در شبکههای اجتماعی
🔴 7Berkeh.ir
✔️ T.me/HaftBerkeh
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ youtube.com/@7berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ twitter.com/7berkeh
✔️ Sapp.ir/7berkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
✔️ Wa.me/989374909600
🏰 افسانه همایوندژ
✍️ داستان تاریخی حسن تقیزاده
📖 فصل ششم: گنج آتشین
🔖 قسمت ۷۶
سپیده دمیده بود ولی سیاهی غمانگیز مرگ گلبست بر مرد عاشق سایه افکنده بود. هر دو نگاهی به دوردستها داشتند. افراز به چادر خود رفت و بعد از اندکی بیرون آمد و جهانگیر را صدا زد. به محض اینکه جهانگیر رو برگرداند، افراز تفنگی را که در دست داشت به طرف او انداخت و گفت: «این حق توست.»
جهانگیر تفنگ را در هوا قاپید. تفنگ را مایل نگه داشت تا آن را ببیند. به محض اینکه تفنگ را شناخت منقلب شد. تفنگ را به سینه خود فشرد و بیاختیار اشک از چشمانش جاری شد. تفنگ را زیر بینی خود نگه داشت. هنوز بوی دستان گلبست را میداد. چشمش به قلمکاریهای ظریف لوح نقرهای که به دو طرف قنداق زده بودند افتاد، گویی آن استاد ماهر قلمکار میدانست این تفنگ معشوقهای است که روزگاری به عاشق خود میرسد.
افراز برای لحظاتی نمیتوانست چشم از جهانگیر بردارد. او چرخشهای تفنگ را در دست جهانگیر میدید. او شاهد تلفیق آهن و قلب بود. آهن سردی که از دستان گرم معشوق حکایتها داشت.
بعد تفنگش را برداشت و به سوی آسمان شلیک کرد و گفت: «بلند شوید تنبلها. حرکت میکنیم. چادرها را جمع کنید. یالله سریع.»
روز به نیمه رسیده بود. بانوی تابناک عالم هستی خرامانخرامان خودش را به بالای سر مردان جنگی کوهستان جنوب مرکزی ایران رسانده بود. مردان جنگی طاقت این نور پرفروغ را نداشتند و خسته و کوفته به زیر سایهی قطعه سنگی پناه بردند. بعد از مدتی استراحت، افراز داد زد: «ارغوان، ارغوان.»
- بله افراز.
- چقدر راه آمدهایم؟ کی میرسیم به قرارگاه؟
- اگر کوههای مجاور را دور بزنیم، دو روز دیگر. ولی اگر بزنیم به کوه و شب را اطراق کنیم، فردا عصر میرسیم به پایگاه. بعدش کجا میرویم؟ طرف شیراز یا قلعه مزیحان؟
- هیچکدام. اول باید برویم فیروزآباد تا بار و گاری را سبک کنیم. بعد میرویم قلعه مزیحون. بعد میرویم به اطراف شیراز.
شنیدن این سخنان، جهانگیر را ناراحت به فکر فرو برد. او از افراز خواسته بود که ابتدا سری به گراش بزند و جانشینی برای خود انتخاب کند و بعد از مدتی به افراز ملحق شود. ولی افراز مخالف بود. او به جهانگیر گفته بود که این خواستهی گلبست است. امانتی در نزد خود دارد که باید به او تحویل دهد.
فردای آن روز، هنگام عصر، وقتی به پایگاه رسیدند، جهانگیر از دیدن چند گاری سر پوشیده و سی چهل تفنگچی متعجب شد و هنگامی که به جمع اردوگاه پیوستند، مرد جوانی که لباسهای فاخر بر تن داشت، رو به افراز داد زد: «تو سیزده روز است که از اینجا رفتهای. ما طبق دستور باید هرچه زودتر این بارها را تحویل میدادیم. این فرمان فرمانفرما قوام است.»
افراز در جوابش گفت: «تو چرا تمرگیدی؟ چهل تا سوار در اختیار داری. میخواستی بروی.
مرد جوان گفت: «من این تاخیر طولانیمدت را به قوام گزارش میکنم.»
افراز هم گفت: «هر غلطی که خواستی بکن. من از قوام دستور نمیگیرم، از ارباب قوام دستور میگیرم.»
دو هفته طول کشید که این کاروان ابتدا به فیروزآباد برسد. آنها بستههایی را از گاریها به خوانین قشقایی تحویل دادند و بعد الباقی را نیز به قلعه مزیحون بردند. بلافاصله پس از آن، جهانگیر و افراز و پنج تفنگچی دیگر به تاخت به طرف شیراز راندند و بعد از چند روز به نزدیکی شیراز رسیدند. اما بر خلاف انتظار جهانگیر، وارد شیراز نشدند و به طرف شرق شیراز به سوی کوههای ارسنجان اسب تاختند. در تمامی سفر، این دو یار قدیمی در کنار هم بودند و فرصتی بود برای مطرح کردن هزاران سوال در مورد گذشته. اما جهانگیر سوالهای جدیدی هم در ذهن داشت. او در دل، موفقیتی را که افراز به آن رسیده بود، تحسین میکرد و هر بار کارهای افراز در نظرش مرموزتر میآمد.
تا این که روزی جهانگیر از افراز پرسید: «افراز، تو خیال نداری که به من بگویی این جاها چه خبر است؟ تو چکارهای که فرمانفرمای شیراز را به هیچ حساب نمیکنی؟»
افراز خندهای بلند از ته دل سر داد: «نه، نه. گفتنی نیست. خودت میبینی. باید صبور باشی.»
بعد برای اینکه ذهن جهانگیر را منحرف کند گفت: «حالا تو بگو. چرا سر از گراش درآوردی؟ از ده ما که خیلی دور بود.»
📌 داستان را با هشتگ #پاورقی روزانه در شبکههای اجتماعی هفتبرکه دنبال کنید.
🔻 قسمتهای پیشین به صورت هفتگی در سایت هفتبرکه منتشر میشود:
☑️ 7Berkeh.ir/archives/139671
▪️🏰▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
✅ استخدام در آبشار اندیشه
▫️موسسه آبشار اندیشه که از سال ۱۳۸۳ در زمینههای ورزشی، فرهنگی و گردشگری فعال است برای تکمیل کادر مدیریتی خود از یک نفر آقا به عنوان معاون اجرایی دعوت به همکاری میکند:
🔻شرایط متقاضیان
۱- دارای مدرک دانشگاه کارشناسی یا بالاتر ترجیحا در رشتههای مدیریت
۲- آشنایی با امور مالی
۳- دارای کارت پایان خدمت نظام وظیفه
۴- روابط عمومی مناسب و ترجیحا دارای سابقه فعالیت اجتماعی
۵- نداشتن رابطه کاری و استخدامی با نهادهای یا مراکز دیگر
🔻متقاضیان برای تعیین وقت مصاحبه و یا دریافت اطلاعات بیشتر، رزومه خود را به شماره 09172485010 ارسال کنند.
📍نشانی : گراش - بلوار شیخ احمد انصاری - فرهنگسرای آبشار اندیشه
#بازارکار #فراگیر
🏔 نوره نظامی از فتح اشترانکوه میگوید
🎒 نوره نظامی، ورزشکار گراشی، همراه با تیم کوهنوردی ستاره شمالی لارستان موفق به صعود به قله سَنبُران در بلندیهای اشترانکوه لرستان شد. بدین ترتیب، نوره نظامی سابقهی کوهنوردی را نیز به کارنامهاش که شامل ورزشهای همچون بسکتبال، بدنسازی و پرورش اندام، آمادگی جسمانی و ایساتیس بود، افزود. او در حال حاضر رییس هیأت آمادگی جسمانی و نایب رئیس هیات دو و میدانی گراش است.
📌 به گزارش حمزه حسینی، رئیس هیات کوهنوردی گراش، نوره نظامی اولین صعود خود را به همراه تیم ستاره شمالی لارستان به سرپرستی حسین صادق بهاری به قله سَنبُران اشترانکوه با موفقیت انجام داد. این قله به ارتفاع ۴۱۵۰ متر، مرتفعترین قله رشته اشترانکوه است که با قرار گرفتن در قلب رشته کوه زاگرس، لقب رفیعترین قله این ناحیه را به خود اختصاص داده است و بعد از دنا و زردکوه، سومین رشتهکوه مرتفع زاگرس محسوب میشود. قله سَنبُران در شهر ازنا استان لرستان قرار دارد.
💬 نوره نظامی صعود خود را اینگونه گزارش میکند:
▫️ صعودی سخت اما دلچسب. کسانی که به سنبران صعود کردهاند از عظمت و سختی این قله شناخت کامل دارند و ارزش و اهمیت این قله را میدانند.
▫️ برنامه از روز دوشنبه ساعت ۴:۳۰ با حضور ۶ نفر شروع شد. پس از طی ۱۰۰۰ کیلومتر، حدود ساعت ۱۸:۳۰ به روستای تیان در دامنه رشته کوه اشترانکوه رسیدیم. شب در خانهای که از قبل سرپرست تیم آقای صادق بهاری هماهنگ کرده بود، استراحت کردیم.
صبح روز سهشنبه ساعت ۴:۳۰ پیمایش مسیر را از روستا شروع کردیم و پس از گذر از پناهگاہ گل گل حدود ساعت ۱۵:۰۰ به جانپناه چال کبود رسیدیم و شب آنجا ماندیم.
▫️ روز بعد با توجه به برف و یخزدگی مسیر، از ساعت ۸:۰۰ حرکت را به سوی قله شروع کردیم و از سمت چپ دهلیز یخزده با کلنگ و ایجاد مسیر در یخچال توسط سرپرست تیم، خود را به پاکوب تیغه سمت چپ دهلیز رساندیم و پس از رسیدن به بالای تیغه، مسیر صعب العبور یال سمت راست را قسمتی دست به سنگ و قسمتی پیمایشی پیمودیم. پس از عبور از دو شیب برفی، حدود ساعت ۱۲:۰۰ بر روی قله بودیم. پس از حدود نیم ساعت به سمت پایین حرکت کردیم و ساعت حدود ۲۳ به روستای تیان رسیدیم و شب استراحت کردیم و روز بعد به سمت لار حرکت کردیم.
▫️ در مسیر روستا تا پناهگاه گل گل چشمههای بسیار زیبا به نام چشمه گل گل دیده میشود. و قله سنبران مشرف به دریاچه زیبا و خوشرنگ گهر بود که حس خوبی به قله داده بود.
▫️ پیمایش این قله حدود ۲۴ کیلومتر و با شیبهای بسیار زیاد است که نیاز به حمل کوله سنگین دارد و آمادگی جسمانی بسیار بالایی را میطلبد.
🔻 خبر در هفتبرکه:
☑️ 7berkeh.ir/archives/147616
#ورزش #کوهنوردی
▪️🏔▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Whatsapp : bit.ly/7B-Wa
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
🏠 خدمات درمانی در منزل شما
یا به قول گراشیها: هجّا خونه آدم نابه ...!
💊 مرکز سلامت ارائه دهنده انواع خدمات درمانی:
▫️ پزشکی : ویزیت ، نسخهنویسی و ...
▫️ پرستاری : تزریقات، وصل سرم، نمونه گیری آزمایشات، پانسمان، کشیدن بخیه و...
▫️ مامایی : ویزیت دورهای
▫️ فیزیوتراپی : ارزیابی و درمان مشکلات حرکتی
▫️ گفتاردرمانی : سنجش و برگزاری دوره گفتاردرمانی
🏠 در منزل شما🏠
✔️ با مجوز وزارت بهداشت از سال ۱۴۰۰ در خدمت شما همشهریان هستیم.
🔻 تماس و هماهنگی:
☎️ ۰۷۱۵۲۴۴۶۹۷۷
📱 ۰۹۰۵۰۲۹۳۹۰۳
🆔 instagram.com/salamat_gerash
🔻 درباره این مرکز در هفتبرکه بیشتر بخوانید:
☑️ 7Berkeh.ir/archives/134928
#تبلیغات #فراگیر
⛰ صعود محمدزاده و نوشادی به چهارمین قلهی مرتفع ایران
🏜 سعید محمدزاده و محمدامین نوشادی، دو ورزشکار گراشی، در اولین تجربهی صعود خود، قلهی هزار را فتح کردند. کوه هزار بلندترین قله جنوب ایران و استان کرمان است که در روستای بابزنگی بخش گلزار شهرستان بردسیر قرار دارد. کوه هزار چهارمین قله مرتفع ایران و مرتفعترین قله جنوب کشور است. ارتفاع این قله ۴۵۰۱ متر است.
این دو جوان گراشی که کوهنوردی حرفهای خود را به تازگی شروع کردهاند، هدفشان را صعود به قلههای طرح سیمرغ عنوان میکنند. طرح سیمرغ ۳۱ قله دارد که برنامهریزی این دو جوان گراشی صعود به ۳ تا ۴ قلهی آن برای امسال است.
🪽 طرح ملی سیمرغ از سال ۱۳۹۵ به عنوان یک طرح ملی و اقدام توسعهگرا در صنعت گردشگری کوهستان با نام «سیمرغ کوههای ایران» مورد تصویب قرار گرفت. این طرح شامل صعود به بلندترین قلههای همه استانهای کشور میشود. درباره این طرح در سایت فدراسیون کوهنوردی ایران بیشتر بخوانید.
👨🏻 محمدزاده و نوشادی سابقهی ۱۲ سالهی کوهنوردی و طبیعتگردی در کوههای منطقه و اطراف گراش دارند، اما این فعالیتهای ورزشی بیشتر به صورت تفریحی بوده است.
🔻خبر و تصاویر محمدزاده از این صعود در سایت هفتبرکه:
☑️ https://7berkeh.ir/archives/147670
#ورزش #کوهنوردی
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 عیش بازی گراشیها در اوز
▫️در آستانه عید قربان اقامتگاه بومگردی نریمان اوز ۲۲ خرداد ۱۴۰۳ در شب گراش محل نمایش آیینهای سنتی و بازیهای محلی گراش بود.
▫️گروه هنری سیاه چادر و انجمن حافظان محیط زیست گراش در این شب بخشهای از مراسمهای طبق برده، حنابندان، داربازی، برنش و بازی خرتپلو را به صورت نمایشی اجرا کردند.
▫️هتل و رستوران نریمان اوز قرار است در هفتههای آینده میزبان شهرها و روستاهای دیگر جنوب فارس باشد.
🎞 ویدیو سعید رجایی از شب گراش را در اینستاگرام ببینید:
https://www.instagram.com/reel/C8HgYB0ts6P
#فیلمخانه #عیش #میراث_فرهنگی
▪️▫️▪️
🔴 7Berkeh.ir
✔️ Whatsapp : bit.ly/wa-ger
✔️ Instagram.com/7Berkeh
✔️ eitaa.com/Haftberkeh
✔️ t.me/HaftBerkeh
✔️ Ble.ir/7Berkeh