#نوحه_سنگین
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر_ع
ای جوان لیلا غم تو کرده پیرم
لب گشا دعا کن کنار تو بمیرم
گل پرپر من علی اکبر من
پاره پیکر من. علی اکبر من
از چه در خسوفی ای ماه آسمانم
کردهای ز داغت کمانتر از کمانم
میوه ی دل من آتش مزن دلم را
بگشا دو دیده حل کن تو مشکلم را
گل پرپر من.....
خیز و کن تماشا که هستم آشفته چون گیسوی تو
کس خبر ندارد چگونه من آمدم به سوی تو
باغبانی اما دلم شد چون لاله ی صحراییت
میبرد هنوزم دلم را این صورت زهراییت
گل پرپر من. علی اکبر من
خون شد از غمت دل من
ای نشسته در خون ببین ز پا نشستم
ای عصای دستم مرو مرو ز دستم
غم تو به سینه راه نفس ببندد
از چه میپسندی قاتل به من بخندد
گل پرپر من.....
شمع خیمههایی به پیشم کمتر بزن سوسو علی
از چه ای گل من فتاده هر برگ تو یک سو علی
دست و پا زدی تو علی جان من دست و پا گم کرده ام
قوتی نمانده به چشمم من خیمه را گم کرده ام
گل پرپر من. علی اکبر من
خون شد از غمت دل من
@hajabasvaezii
#واحد_تند
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر_ع
دلبر لیلایی و تو محشری یا علی
عشق دل فاطمه و حیدری یا علی
مات نگاه تو همه عالمه یا علی
اکبری یا که خود پیغمبری یا علی
شب شب آقاست بگو یا علی اکبر
اجرت با زهراست بگو یا علی اکبر
کوری دشمن آقا مشکل گشاست یا علی
والله که شافع روز جزاست یا علی
آی جوونا قدر بدونید امشبو یا علی
شب شب شهزاده کرب و بلاست یا علی
شب شب آقاست بگو یا علی اکبر
اجرت با زهراست بگو یا علی اکبر
کفتر قلبم به هواش میپره یا علی
گرد پای خادم آقام زره یا علی
این دفعه جنت زیر پای باباست یا علی
چون پایین پای حسین اکبره یا علی
شب شب آقاست بگو یا علی اکبر
اجرت با زهراست بگو یا علی اکبر
@hajabasvaezii
#شور
رفیق مُقدسه
آدم رفیق اگه نداشته باشه بیکسه
رفیق مُقدسه
رفیق امام حسینه که برای من بسه
رفیق مُقدسه
روزایی که همه میرن امام حسین کنارته
تو خستگی، تو بیکسی، قرارِ بیقرارته
تا حدی که، همه برن حسین سرِ مزارته
ریشه کردی تو همه لحظههای زندگیم
ای رفیقِ پیری و ای رفیقِ بچگیم
یا امام حسین مدد...
رفیق یه نعمته
رفیق تو سختیا برای من غَنیمته
رفیق یه نعمته
رفیق امام حسینه که تهِ رفاقته
رفیق مُقدسه
امام حسین، تو سختیا، محاله که رهات کنه
دو عالمو، بهت میدن، اگه بخواد نگات کنه
دیگه چی از، خدا میخوای، اگه به اسم صدات کنه؟
آخرِ رفاقت و آخرِ مَرام حسین
بیشتر از همه تو رو دوست دارم امام حسین
@hajabasvaezii
25.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿 ما حرف دل بمحضر دلدار می بریم
#محفل_اشک_حرم_مطهر
🕌 أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ أَلمُرتَضٰی
#حاج_عباس_واعظی
@hajabasvaezii
السَّلامُ عَلَی أبى الفَضلِ العَبّاسِ بنِ أمیرِ المُؤمِنینَ، المُواسى أخاهُ بِنَفسِهِ، الآخِذِ لِغَدِهِ مِن أمسِهِ، الفادى لَهُ الواقى، السّاعى إلَیهِ بِمائِهِ، المَقطوعَةِ یَداهُ، لَعَنَ اللّه ُ قاتِلَیهِ یَزیدَ بنَ الرُّقادِ الحیتى وحَکیمَ بنَ الطُّفیلِ الطّائِىَّ
#ناحیه_مقدسه
الاقبال سید بن طاووس، ج۳ ص ۷۳ و المزار الکبیر مشهدی، ص ۴۸۶
@hajabasvaezii
#شعر_روضه
#شب_تاسوعا
می رفت مـردی از نور
آهســته ســوی دریا
با گامـــهای مـحـکم
با خویش داشت نجوا
ساقــی درون خـیمه
در تــنگ گــاهـواره
ماهـی کوچکی داشت
شش مـاهه شیرخواره
ذهنـش پر از هیــاهو
در فــکر چــاره راهی
تا آب با خودش بیـارد
آبــی بــرای مــاهی
بـــاید نمــود کــاری
لب از عــطش ببندد
مــثل همیشه مــاهی
بــر ســاقیش بـخندد
مشکی بدوش برداشت
راهــی به سـوی دریـا
در زیر لب مدد خواست
یا مرتضی یا زهرا (علیهماالسلام)
آمــــد کــنار دریــــا
انــگار خــواب می دید
در روبــروی چــشمش
گــویی سـراب می دید
خــود تــشنه بــود اما
در فــکر تــشنه ها بود
در فــکر تــنگ و ماهی
در یــاد تــشنه ها بـود
ظــرفش ز آب پـر کـرد
راهـی به سـوی سـاحـل
چـسبانـده بـود مـحـکم
مشـکش به سـینه و دل
امــــــا مــــیـانه ی راه
صیـــادی از ســـیاهـی
می خـواست تا بــمیرد
در تـــنگ آب مــاهـی
بـا یــک عمــود آهــن
راهــش ز کـینه بـستند
پیــشانـی اش ز کــینه
بـا ســنگها شکســتند
چـــون مشک را بدست
ســـقای آب دیــدنــد
صـــیادهــای نــامــرد
دســتش ز تــن بـریدند
خــفاش هـای خـونخوار
کــمر به کــینه بـستند
بــر چــشم های نـازش
تــیر سـه شـعبه بستند
چـشمش دگـر نمی دید
رویـش به خـیمه ها بود
حــتما دوبـاره ســـاقی
در فــکر تــشنه ها بود
ســـاقی کــنار دریــــا
خــونین به خـواب رفته
یـــک بــانوی خــمیده
دســت بر کــمر گـرفته
بــغض و سـکوت و گریه
در خــیمه مــوج می زد
دیــگـر کــسی ز ســـقا
حــرفی به لــب نمی زد
مـــاهـی تـــشنه اش را
ســـیراب کــرده بــودند
بــــر خــنجر قــشنگش
قـــــلاب کــرده بــودند
شاعر: سید امیر حسین میرحسینی
@hajabasvaezii
#روضه
#شب_تاسوعا
ای برادر رشیدم. ای ستاره امیدم
مثل چشمات دلم خونه مثل ابروهات خمیدم
ا ی داداش پهلوونم زدهای آتش به جونم
خیز از جا کمکم کن خیمه رو بده نشونم
کس نمیدونه برادر که با من چه کرده دشمن
چه جوری برم به خیمه به رقیه چی بگم من
طفلکی دختر نازم تشنه لب با اشک جاری
کاسهای گرفته دستش که تو آب براش بیاری
جون من رسیده بر لب بی تو روز من شده شب
بمیرم که بی تو ،بی من، به اسیری میره زینب
بی تو میبینم که آتش زده از خیمه زبانه
دخترم افتاده رو خاک زیر ضرب تازیانه
برادر بیا نگاه کن که چقدر قشنگ و زیباست
سر غرق خونم اکنون به روی زانوی زهراست
حالا که مادرت اینجاست دوست دارم پیشم بشینی
ولی نه دلت میسوزه یه کاری کن که نبینی
بمیرم برای رویش که بود هنوز نیلی
پیش چشمام شد مجسم لحظهای که خورده سیلی
@hajabasvaezii
#زمینه
#شب_تاسوعا
من كه پابست تو ام ،مست تو ام ، بيا به امدادم
از شوق دادن جان ، روح و روان به سجده افتادم
مادر من ام بنين ،
روز اول گفته چنين
ببر تو نام حسين ، تويي غلام حسين
سقا افتاده ز پا ، جان اخا بيا به بالينم
روکن از سوی حرم،منتظرم با چشم خونینم
در كنار علقمه ام ،
مست بوي فاطمه ام
نشسته در بر من
، به جاي مادر من
ديدم وجودش را ، روي كبودش
از آه سینه شرر بر همه هستم مزن
با لب تشنه دگر بوسه به دستم نزن
نشستهکوهغم به دلم
ز روی طفلانت خجلم
@hajabasvaezii