eitaa logo
حاج نقی ولدی
1.5هزار دنبال‌کننده
124 عکس
201 ویدیو
0 فایل
شرح حالات فخرالائمه، یگانه ی دوران ها، ولی خدا حاج نقی ولدی، گریه کن بی نظیر حضرت اباعبدالله الحسین سلام الله علیه https://zil.ink/haj_naghi_valadi ارتباط با ادمین @H_shariaty
مشاهده در ایتا
دانلود
همسر مکرمه حاج آقا ولدی که خودشان از خاندان علمای همدان هستند، بعد از رحلت حاج آقا نگران بوده‌اند که با توجه به آنچه از سختی های شب اول قبر گفت شده است که حتی بسیاری از بزرگان و خوبان گفته اند شب اول قبر سختی داشته اند، حاج آقا این شب را چگونه پشت سر گذاشته اند. بعد از مدتی در عالم رؤیا می بینند که: درِ باغی باز می شود و حاج آقا در انتهای آن باغ هستند در حالی که لباس سفیدی بر تن دارند. سپس پدر مرحومشان را مشاهده می کنند و به ایشان می گویند: نگران شب اول قبر حاج آقا بودم. پدرشان می گویند: حاج آقا ولدی شب اول قبر نداشتند. هنگام ارتحالشان سید الشهداء علیه السلام حاضر می شوند و ایشان را پیش خوشان می برند و از آن موقع همچنان در محضر سید الشهداء علیه السلام هستند.
آنچه دربارهٔ رابطهٔ حاج آقا ولدی با آقا سید جواد ذاکر می دانم: _ سید جواد ذاکر به قم می رود تا طلبه شود. چیزی که در او تحول ایجاد می کند و مسیر زندگیش را تغییر می دهد آشنایی با حاج آقا ولدی بوده است. _حاج آقا ولدی پیش از آنکه ذاکر، معروف شود، او را می شناختند و به بعضی به عنوان جوانی که خوب روضه می خواند، معرفی کرده بودند. _حاج آقا ولدی، ذاکر را خیلی دوست داشتند. ذاکر خیلی از اوقات خدمت حاج آقا می رسیده و برایشان روضه می خوانده است. _حاج آقا در خواستگاری برای ذاکر هم نقش داشته اند. چون ذاکر در قم کسی را نداشته است، حاج آقا ولدی بوده اند که او را مورد تأیید قرار می دهند و برایش خواستگاری می کنند. _بسیاری از حالاتی که سید جواد ذاکر داشت و آن شیدایی و گریه ها به خاطر این بود که نفس حاج آقا ولدی به او خورده بود. _ذاکر دربارهٔ موضوعی از زندگی و کارش با حاج آقا مشورت می کند و حاج آقا او را راهنمایی می کنند ولی گوش نمی دهد و بعد پشیمان می شود. اگر صحبت های حاج آقا را گوش کرده بود اثر گذاری او بسیار بیشتر می شد. _ذاکر ذاتاً آدم نجیبی بود. ای کاش حرف های حاج آقا را گوش داده بود تا بسیاری از سوء تفاهم ها پیش نیاید. _اثری که سید جواد ذاکر گذاشت و موجی که در جذب جوانان به اهل بیت و دستگاه سید الشهداء علیهم السلام ایجاد کرد، دستگاه های فرهنگی ما با همهٔ بودجه و امکاناتشان نتوانستند داشته باشند. _سید جواد ذاکر پیش از این که به رحمت خدا برود، خدمت حاج آقا ولدی می رسد و از ایشان حلالیت می طلبد و با ایشان خداحافظی می کند و از اینکه حرف ایشان را گوش نکرده بود، ابراز پشیمانی می کند. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
یکی از ذاکران با اخلاص اهل بیت در همدان که فرزند شهید هستند، و از شدت محبت و صمیمیت، حاج آقا ولدی را بابای خود خطاب می کردند، می گفتند: «حاج آقا از طریق دوستی که در همدان داشتند و کتاب های قدیمی می فروخت، بسیاری از کتاب های قدیمی که در دسترس کسی نبود و برخی چاپ سنگی و خطی بود، برای من تهیه می کردند و من بیش از دویست، سیصد دیوان قدیمی شعر از بهترین شاعران که در وصف اهل بیت علیهم السلام سروده شده است دارم. حاج آقا ولدی باعث آشنایی من با بسیاری از شاعران گمنام اهل بیت شدند و بیشتر این کتاب ها را خود ایشان به من هدیه فرمودند». حاج آقا ولدی کسی هستند که در باطن هدایت می کردند و می کنند. یعنی بدون صحبت کردن و بدون اینکه حتی فرد متوجه شود، در صورت اراده. در ظاهر هم، چه بدانیم و چه ندانیم، چه باور کنیم و چه باور نکنیم، مستقیم یا با واسطه، حسینی شدن بسیاری به خاطر مجاهدت ها و خون دل هایی است که ایشان بدون هیاهو و خودنمایی و در کمال گمنامی متحمل شدند. وقتی امام زمان سلام الله علیه ظاهر شوند خواهیم فهمید ولدی که بود و ولدی چه کرد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک قطرهٔ اشک روضه باشد دریا شوید همهٔ معصیتم را یک جا صدها برکات دارد این قطرهٔ اشک این ارزش خون اوست نه گریهٔ ما جواد حیدری
شخصی به حضور حاج آقا ولدی رسید و گفت: مشتاق دیدار امام زمان صلوات الله علیه هستم. چه کنم تا ایشان را زیارت کنم؟ حاج آقا ولدی فرمودند: آیینه شو جمال پری طلعتان طلب و با دست بر سینهٔ مبارکشان کشیدند و ادامه دادند: جاروب کن خانه را آنگه میهمان طلب آیینه شو وصال پری طلعتان طلب اول بروب خانه دگر میهمان طلب گلمیخ آستانه عشق است آفتاب هر حاجتی که داری ازین آستان طلب ایمن ز طبع دزد شدن عین غفلت است از صحبت سیاه درونان کران طلب چون سبزه زیر سنگ حوادث چه مانده ای؟ همت ز دست و بازوی رطل گران طلب معیار دوستان دغل روز حاجت است قرضی به رسم تجربه از دوستان طلب رویی ز سنگ و جانی از آهن به هم رسان آنگه بیا و آتش ازین کاروان طلب دست از خرد بشوی و تمنای عشق کن خالی شو از دغل، محک امتحان طلب در ناخن نسیم گشایش نمانده است ای غنچه همت از نفس بلبلان طلب خواهی که جای در دل شکرلبان کنی همت ز کلک صائب شیرین زبان طلب صائب تبریزی
حاج آقا ولدی فرمودند: تا مهر حسینی از کربلا، توسط حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام بر سینهٔ کسی زده نشود، حضرت صاحب الزمان علیه السلام به او نگاه نخواهند کرد.
عدّه ای از هیأتی های تهران قبل از مشرّف شدن به عتبات عالیات و زیارت حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه محضر مبارک حاج آقا ولدی رسیدند و دستورالعملی جهت تشرّف به محضر آقا اباعبداللّه الحسین علیه السلام خواستند. ایشان فرمودند: هنگامی که خواستید به حرم مطهر حضرت اباالفضل العباس سلام اللّه علیه وارد شوید، حتماً سینه خیز مشرّف شوید. تعدادی از مسئولان هیأت پس از بازگشت از کربلایِ معلیٰ، مجدداً خدمت حاج آقا ولدی آمدند و عرض ادب و احترام نمودند. سپس حاج آقا با لبخند ملیحی از ایشان پرسیدند، چه کردید؟ ایشان پاسخ دادند: هنگام مشرّف شدن به حرم به همراه تمام دوستان هیأتی همراه با خانواده شان که حدود دویست نفر بودیم، دستور شما را فراموش کرده بودیم؛ هنگامی که به درب ورودی حرم مطهّر رسیدیم، مداح هیأت با صدای بلند گفت: السلام علیک یا عبد الصالح المطیع للّه و لرسوله و ... صدای نالهٔ جمعیت بلند شد، همه به شدت منقلب شده بودیم. ناگهان انگار شخصی با دستان قوی شانه های ما را آن قدر به طرف زمین فشار داد که ما ناخودآگاه به حالت سینه خیز درآمدیم. وقتی برای ما مسئولان این حالت پیش آمد، تمامی کاروان به حالتِ سینه خیز درآمدند و همه با این حالت وارد بر صحن مطهر حضرت شدیم. بعد از این که به خود آمدیم، به یاد دستور شما افتادیم و خدا را سپاس گفتیم. در این هنگام حاج آقا ولدی تبسمی نمودند و فرمودند: اللّه اکبر، اللّه اکبر، اللّه اکبر وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ
... به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد تو را در این سخن انکار کار ما نرسد اگر چه حسن فروشان به جلوه آمده‌اند کسی به حسن و ملاحت به یار ما نرسد به حق صحبت دیرین که هیچ محرم راز به یار یک جهت حق گزار ما نرسد هزار نقش برآید ز کلک صنع و یکی به دلپذیری نقش نگار ما نرسد هزار نقد به بازار کائنات آرند یکی به سکه صاحب عیار ما نرسد دریغ قافله عمر کان چنان رفتند که گردشان به هوای دیار ما نرسد دلا ز رنج حسودان مرنج و واثق باش که بد به خاطر امیدوار ما نرسد چنان بزی که اگر خاک ره شوی کس را غبار خاطری از رهگذار ما نرسد بسوخت حافظ و ترسم که شرح قصه او به سمع پادشه کامکار ما نرسد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو بدین همه لطافت که ز حور دل ربودی ز چه بر من سیه رو در دوستی گشودی ز ازل مرا ارادت به تو بود از سعادت چو سرشته شد گِل من، تو دل مرا ربودی به کسی اسیر بودم که ورا ندیده بودم چو دو چشم خود گشودم به خدا قسم تو بودی که به روزگار بودم، که حقیر و خوار بودم تو مرا عزیز کردی تو به عزتم فزودی چه غم ار تمام مردم نکنند اعتنایم به همین دلم بود خوش که تو رو به من نمودی چه در انجمن بگویم که توام نگفته باشی لب من به هم چو می خورد، تو ترانه می سرودی به تو سرفراز گشتم ز تو آبرو گرفتم که سر مرا از اول به قدوم خویش سودی چه زیان که دادِ «میثم» نرسد به گوش عالم که تو ناله های او را ز درون دل شنودی
یکی از افرادی که برای امام زمان سلام الله علیه مجلس وعظ و خطابه داشت و شاگردان و ارادتمندانی دورش جمع شده بودند، خطاب به حاج آقا ولدی گفت: از خدا خواسته ام که یک پول قابل توجهی به دستم برساند تا آن را به خانواده بدهم و خودم دنبال امام زمان صلوات الله علیه بگردم. حاج آقا ولدی به او فرمودند: صبیه و خانواده ات نزد من آمدند و به خاطر اعمالت گریه و شکوه کردند و دخترت گفت: «لطفاً به بابایم بگویید کمی هم به فکر ما باشد، انگار نه انگار که ما خانوادهٔ اوییم و...» حاج آقا ولدی با ناراحتی ادامه دادند: کجا می خواهید دنبال حضرت بگردید؟! مگر می دانید ایشان کجا هستند؟! ما باید وظیفه شناس باشیم، ما در قبال خانواده مسئولیم، اگر دنبال رضای امام عصر صلوات الله علیه باشید، خود آن حضرت تشریف می آورند. این درست نیست که ما از وظایف خود شانه خالی کنیم. ما با این رفتارها آبروی امام زمان صلوات الله علیه را می بریم و قلب مبارکشان را می شکنیم، باید به خودمان بیاییم و آن چه باعث رضایت ایشان است و ما را به ایشان نزدیک می کند انجام دهیم و از آن چه موجب سخط ایشان است و ما را از ایشان دور می کند به جد اجتناب کنیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در مدح حضرت مولی الموالی علی علیه السلام: ای مظهر احد هو یا علی مدد ای محرم صمد هو یا علی مدد ای شاه ذو رَشَد هو یا علی مدد ای میر معتمد هو یا علی مدد اللّه را اسد هو یا علی مدد جان از تو صیقلی یا مرتضی علی دل از تو منجلی یا مرتضی علی یا والی الولی یا مرتضی علی ای ذات تو علیّ یا مرتضی علی ای یاد تو مدد هو یا علی مدد... عقل از تو مات و نطق، در وصفت الکنست گر خوانمت خدای، کفر مبرهن است ور دانمت جدای آن کفر در من است از بهر هر کسی حدی معین است ای بی حدود و حد هو یا علی مدد... دل خانهٔ خداست تا خانهٔ تو شد جان مستِ بادهٔ پیمانهٔ تو شد اطرافِ شمع هو پروانهٔ تو شد هر کس تو را شناخت دیوانهٔ تو شد غارتگر خرد هو یا علی مدد... صغیر اصفهانی @saghiresfahani
زراره گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام فرمود: چون رسول خدا صلی الله علیه و آله در حجة‌ الوداع عزم مکه کرد و پس از انجام مناسک از آن خارج گشت، جبرئیل در میان راه نزد وی آمده و گفت: «ای رسول خدا! خداوند متعال به تو سلام می رساند و سپس این آیه را خواند: یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ. پس پیامبر فرمود: «ای جبرئیل! مردم نو مسلمانند، بیم آن دارم که پریشان فکر شوند و سرپیچی کنند.» پس جبرئیل به جایگاه خود بازگشت و روز بعد بر وی نازل گردید و گفت: یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ. پیامبر فرمود: ای جبرئیل! بیم آن دارم که صحابه ام با من مخالفت کنند. پس جبرئیل به آسمان رفت و روز سوم نزد آن حضرت بازگشت که رسول خدا در مکانی بود که آن را غدیر خمّ می گفتند، پس به آن حضرت گفت: بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ الله یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ. چون رسول خدا این آیه را شنید، به مردم فرمود: شتر مرا بخوابانید که به خدا سوگند تا پیام و رسالت پروردگارم را ابلاغ نکنم، این مکان را ترک نخواهم کرد. آن گاه امر فرمود تا منبری از جهاز شتران برای وی درست کنند. پس از آن بالا رفته و علی علیه السلام را نیز با خود بالا برد و بر پای ایستاده و خطبه ای بلیغ ایراد فرمود و در آن هم موعظه فرمود و هم از بدی منع نمود و در پایان سخنش فرمود: «ای مردم! آیا من سزاوارتر از شما به خودتان نیستم؟» گفتند: «بلی ای رسول خدا!» پس فرمود: «برخیز ای علی!»، علی برخاست، آن گاه پیامبر دست وی را گرفته و بالا برد تا جایی که سفیدی زیر بغل هر دو نمایان شد، پس فرمود: «بدانید و آگاه باشید که هر کس من مولای او بوده ام، اینک این علی مولای اوست. خداوندا! دوست بدار دوستدارش را و دشمن بدار هر که با وی دشمنی کند و یاری رسان آن که یاری اش نماید و خوار و ذلیل کن آن که او را واگذارد.» پس از منبر پایین آمده و صحابه ایشان نزد امیرالمؤمنین آمده و ولایت را به وی تبریک گفتند. و اولین شخصی که به وی تبریک گفت، عمر بن‌ خطاب لعنة الله علیهما بود، که گفت: «ای علی! اینک مولای من و مولای هر مرد و زن مؤمن شدی.» سپس جبرئیل این آیه را نازل فرمود: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً». بحارالأنوار ج ۳۷ ص ۱۶۵
شبی در عالم رؤیا، حاج آقا ولدی را با لباسی آراسته، در حالی که کنار درِ منزلشان ایستاده بودند، زیارت کردم. در عالم خواب به نظرم آمد که ایشان منتظر کسی هستند. از ایشان سؤال کردم: آقا جان! منتظر کسی هستید؟ ایشان فرمودند: چند روز است که منتظر شما هستم تا بیایی. سپس با لطفی پدرانه مرا به داخل منزل دعوت کردند. پس از آنکه از خواب بیدار شدم، به گمانم رسید که این رؤیا، صادقه است و بی درنگ و بدون تماس قبلی، خود را از اصفهان به همدان رساندم. وقتی به همدان رسیدم ساعت حدود ۳ نیمه شب بود. به محض ورودم به بن بستی که منزل حاج آقا، در انتهای آن قرار داشت، مشاهده کردم که خود ایشان با پوشش کامل، درِ منزل را باز کردند. وقتی بن بست را طی کردم و به محضرشان مشرف شدم، عرض کردم: شرمنده ام که باعث زحمت شدم. این وقت شب جایی تشریف می برید؟! ایشان با لبخندی که انگار از همه چیز خبر دارند، فرمودند: چند روز است که منتظر شما هستم و حقیر را به داخل منزل راهنمایی کردند.
حاج آقا ولدی می فرمودند: مأموریت یافتم تا از خانواده ای که در شهری دور زندگی می کردند و به دلیل شدت محبت به حضرت سید الشهداء علیه السلام مورد توجه و عنایت حضرت بودند، اما به اشتباه دچار فریب فرقهٔ ضالهٔ صوفیه شده بودند، دستگیری نمایم و ایشان را از ضلالت این فرقهٔ گمراه و گمراه کننده نجات دهم. با خانواده ام خداحافظی کردم و عازم آن شهر شدم. آن خانواده همگی به خانقاه می رفتند. مدت شش ماه با آنها به خانقاه رفتم تا با ایشان دوستی کرده و ایشان را دستگیری نمایم و سرانجام موفق شدم.
سال ها پیش وقتی که دو عاشق دل سوخته و شیدای اهل بیت، حاج آقا ولدی و حاج آقا فخر تهرانی با هم به زیارت حضرت سلطان السلاطین، علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیة و الثناء مشرف می شوند، شوق زیارت و معرفت به حق آن حضرت، چنان آن ها را از خود بی خود و سرمست می نماید که در نهایت خضوع و خشوع و ادب، از میدان طبرسی تا صحن انقلاب را با سر و پای برهنه و به صورت سینه خیز، خود را به سمت حرم مطهر رضوی می کشانند و این مسیر طولانی را با آن سن و سال در مدت بیش از چهار ساعت طی می نمایند. مردم از دیدن حالات آن ها دگرگون شده و از ترحم بر آن ها می گریستند و بر سرشان صدقه می ریختند اما آن ها مست از شوق لقاء امام رئوف و بی اعتنا به رفتار مردم، با همین حالت به حرم مطهر مشرف می شوند. ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت کار چراغ خلوتیان باز درگرفت آن شمع سرگرفته دگر چهره برفروخت وین پیر سالخورده جوانی ز سر گرفت آن عشوه داد عشق که مفتی ز ره برفت وان لطف کرد دوست که دشمن حذر گرفت زنهار از آن عبارت شیرین دلفریب گویی که پسته تو سخن در شکر گرفت بار غمی که خاطر ما خسته کرده بود عیسی دمی خدا بفرستاد و برگرفت هر سرو قد که بر مه و خور حسن می‌فروخت چون تو درآمدی پی کاری دگر گرفت زین قصه هفت گنبد افلاک پرصداست کوته نظر ببین که سخن مختصر گرفت حافظ تو این سخن ز که آموختی که بخت تعویذ کرد شعر تو را و به زر گرفت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاقبت به خیر روضه آن روز که به داغ غمت مبتلا شدیم دل خون‌تر از شقایق دشت بلا شدیم ما یادمان که نیست ولی راستی حسین با درد غربت تو کجا آشنا شدیم ممنون از اینکه آمدی آقای ما شدی ممنون از اینکه نوکر این خانه ما شدیم شکر خدا که فاطمه ما را خریده است شکر خدا که خرج بساط شما شدیم عزت سرای ماست عزا خانۀ شما با گریه بر تو بود عزیز خدا شدیم ما را خدا به عشق تو می‌بخشد عاقبت ما عاقبت به خیر تو در روضه‌ها شدیم مصطفیٰ متولّی
شخصی از محضر مبارک حاج آقا ولدی سؤال کرد: شما چگونه به حرم حضرت رضا سلام الله علیه جهت زیارت مشرف می شوید؟ ایشان فرمودند: همان گونه که بی بی جان حضرت زینب سلام الله علیها به حرم مشرف می شوند. آن شخص پرسید: بی بی جان حضرت زینب سلام الله علیها چگونه به حرم مشرف می شوند؟ حاج آقا ولدی فرمودند: علیا مخدره زینب کبری سلام الله علیها از باب الجواد وارد می‌شوند و به صحن آزادی که پایین پای مبارک حضرت است می روند؛ سنگ فرش ورودی صحن را بوسیده و در آنجا نماز می خوانند؛ سپس به صحن انقلاب مشرف می شوند و در پشت پنجره فولاد توقف می فرمایند و دعا و حاجات خود را از محضر حضرت رضا صلوات الله علیه مسئلت می نمایند. و هرگاه خواستند به روضهٔ منوره مشرف شوند، از صحن پایین پای مبارک وارد بر روضهٔ منوره می شوند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عقل بشر از درک تو مات است، حسین نام تو کلید مشکلات است، حسین در شأن تو این بس که رسول اکرم فرمود: سفینة النجاة است، حسین مهدی آصفی
حاج آقا ولدی هر ساله از اول محرم تا سوم عاشورا به مدت ۱۳ روز از اذان صبح تا اذان ظهر در منزل محقرشان مجلس اقامه عزا و روضه خوانی بر پا می کردند. بر روی سماور این شعر دیده می شد: این طرفه سماور که به خود تاب دهد می پیچد و از دو دیده سیلاب دهد در ماتم بی دستی عباس علی سقای حسینیه شده آب دهد می فرمودند: چایی روضه فقط باید به نیابت دو دستان مبارک و قلم شدهٔ حضرت اباالفضل العباس علیه السلام درست شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حی علی الحسین به رفتن شتاب کن بالی بزن مسافر و خرق حجاب کن یک عمر زیر بال و پرت را گرفته اند ای مرغک همیشهٔ مادر شتاب کن در آسمان کرببلا چشمهٔ صفاست با زمزم دو دیده، تمنای آب کن آن سو خیام حضرت مهتاب روشن است با بال خون گرفته برو دق باب کن گرد وجود شمع حسینند عاشقان پروانه ام! به دور سرش انقلاب کن وقتی به بال حضرت شمعش پرت گرفت با بال عاشقانه بیا اقتراب کن محمد جواد عسکری
هرگاه نام مبارک حضرت صاحب الزمان صلوات الله علیه برده می شد، حاج آقا ولدی با صدایی جانسوز می فرمودند: ای غریب تر از همه کس... ای مظلوم تر از همه کس... ای تنهاتر از همه کس... و مدتی از سوز دل می گریستند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در زيارت ناحيه مقدّسه می فرمایند: لَأَندُبَنَّکَ صَباحا و مَساءً و لأَبكِيَنَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً. هر صبح و شام بر تو گريه و شيون مى كنم و در مصيبت تو به جاى اشک، خون مى گريم. ای داغدار اصلی این روضه ها بیا صاحب عزای ماتم کرب و بلا بیا تنها امید خلق جهان یابن فاطمه ای منتهای آرزوی اولیاء بیا بالا گرفته ایم برایت دو دست را ای مرد مستجاب قنوت و دعا بیا فهمیده ایم با همه دنیا غریبه ای دیگر به جان مادرت ای آشنا بیا از هیچکس به جز تو نداریم انتظار بر دستهای توست فقط چشم ما بیا... محمود ژولیده