eitaa logo
حاج نقی ولدی
1.5هزار دنبال‌کننده
124 عکس
201 ویدیو
0 فایل
شرح حالات فخرالائمه، یگانه ی دوران ها، ولی خدا حاج نقی ولدی، گریه کن بی نظیر حضرت اباعبدالله الحسین سلام الله علیه https://zil.ink/haj_naghi_valadi ارتباط با ادمین @H_shariaty
مشاهده در ایتا
دانلود
حاج آقا ولدی می فرمودند: هر کس می خواهد از معصیت و گناه پاک شود، باید به مشکی های عزای سیدالشهداء علیه السلام پناهنده شود. کتیبه ها و بیرق های سیاه عزای سیدالشهداء علیه السلام تمام ظلمت ها و سیاهی ها را از بین می برد.
45.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عالم به ماتم تو حسینیۀ غم است یعنی که فصل سوگ و عزا، فصل ماتم است از عرش تا به فرش تمام فرشتگان فریاد می زنند که ماه محرم است هفت آسمان پُر است ز گرد عزای تو چشمان مهر و ماه ز داغ تو پُر نم است کعبه سیاهپوش عزایت شد و هنوز شور غمت به سینۀ پُر شور زمزم است بعد از گذشت این همه سال از شهادتت گلزار دین هنوز ز خون تو خرّم است تا با خبر شوند همه عالم از غمت یادآور غم تو رسول مکرّم است تا فیضی از فضیلت غم های تو برند خلوت نشین سوگ تو موسی و آدم است هرجا به پاست محفل سوگت، به پیش چشم تصویر کربلای تو آنجا مجسّم است از هر غمی که بر دل ما خیمه می زند فرموده اند گریۀ بر تو مقّدم است از حرمت غمت چه بگویم که تا به حشر زهرا سیاهپوش عزایت دمادم است چون محتشم «وفائی» غمگین به گریه گفت «باز این چه شورش است که در خلق عالم است» سید هاشم وفایی
حاج آقا ولدی می فرمودند: هر کجا مجلس حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه بود، شرکت کنید و از واعظانی که کلامشان قال الباقر و قال الصادق علیهما السلام است و از خودشان چیزی نمی گویند استفاده کنید. می فرمودند: فقط عالمان ربانی هستند که انسان را از گمراهی به نور هدایت می کنند. می فرمودند: پارچه های مشکی عزای اهل بیت نشانهٔ آن است که هر چه سیاهی هست ما خریداریم. می فرمودند: تا کسی عبد اباعبدالله نشود، عبد اباصالح نخواهد شد.
شعری که یکی از شاعران اهل بیت علیهم السلام برای حاج آقا ولدی و در توصیف حالات ایشان سروده است: ای که گریان حسینی به همه جا ولدی چشم های تو زده طعنه به دریا ولدی بارش چشم تو سرمایهٔ یک عمر ادب اشک های تو نظر کردهٔ زهرا ولدی در دل روضهٔ مولا چه نشانت دادند؟! که چنین بیدلی و مستِ تمنّا ولدی کاش مانند تو بی تاب شوم در روضه تا شود شامل حالم غم مولا ولدی ذکر روی لب تو سیّدنا المظلوم است خلوت و جلوت تو روضه مهیّا ولدی کور هستم، چه شود تا که شبیه چشمت بشود دیدهٔ ما روشن و بینا ولدی؟! دختری نیمهٔ شب منتظر بابا بود عاقبت دید شبی روی پدر را ولدی از لب خونی بابا چقدر بوسه گرفت در کنار سر او رفت ز دنیا ولدی اگر دوستان، نام و نشانی از شاعر این شعر دارند، لطفاً در اختیار ما قرار دهند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج سعید خرازی، شاعر و ذاکر اهل بیت، بر مزار حاج آقا ولدی از حضرت اباالفضل علیه السلام می خواند. توسل به حضرت اباالفضل علیه السلام و مادر بزرگوارشان، خانم فاطمهٔ ام البنین سلام الله علیها به فرمودهٔ حاج آقا ولدی سلوک ایشان بوده است. من قدرتی دیگر به تن ندارم دستی دگر چون در بدن ندارم دشمن چو بسته راه من ز هر سو به خیمه راه آمدن ندارم افتاده ام تنها به چنگ دشمن و آن بازوی لشگر شکن ندارم زین حال من، عدو گرفته نیرو چون قدرتی دیگر به تن ندارم شد پاره مشگ و آب ها فرو ریخت به خیمه، روی آمدن ندارم شرمنده ام اخا، چو پیشم آیی من قدرت بر پا شدن ندارم زینب مگر چشم مرا ببندد در کربلا، مادر که من ندارم پوشیده ام لباس فخر و عزت چه غم اگر که من کفن ندارم به مادرم ام البنین بگوئید: دیگر غمی ازین محن ندارم جز وصف حال عاشقان حسانا در مطلبی میل سخن ندارم شاعر : حبیب الله چایچیان
حاج آقا ولدی می فرمودند: مراقب شمر درونت باش تا سر مبارک امام حسینت را ذبح نکند. و خطاب به کسی که گمان می کرد نفسش را در راه خدا کشته است، فرمودند: نفس اژدرهاست او کی مرده است از غم بی آلتی افسرده است
یکی از عرفا دربارهٔ یکی از اولیای گمنام خدا (آیت الله فیاض دستگردی) گفته بود: اگر او چیزی دارد رو کند و اگر چیزی ندارد دکانش را ببند. حاج آقا ولدی با تأسف و اندوه می فرمودند: « مگر معارف الهیه گود زورخانه است که اگر کسی چیزی دارد رو کند.» هزار حیف که کسی مردان خدا را نشناخت و غالب مردم کسی را عارف و ولی خدا می دانند که به قول خودشان صاحب کشف و کرامت باشد، درحالی که ولی خدا فقط و فقط کسی است که از جانب خدا و به امر خدا صاحب ولایت تکوینی و تشریعی باشد و هر امری را فقط به رضای خدا انجام دهد. اگر هر کسی که کشف و کرامت دارد ولی خدا باشد نعوذ بالله خیلی از مرتاضان هندی و صاحبان ریاضات نفسانیه را باید عارف دانست!! هیهات هیهات، تا کسی تقوای الهی نداشته باشد او را به مقام معرفت و ولایت راهی نیست. لینک کانال ایتا https://eitaa.com/Haj_Naghi_Valadi #امام_زمان #ولدی #حاج_نقی_ولدی #حاج_آقا_ولدی #ولی_خدا #ولایت #آیت_الله_فیاض_دستگردی #مکتب_اهل_بیت #تشنگان_کوثر #عرفان
حاج آقا ولدی در وصف محبان امام زمان سلام الله علیه می فرمودند: آنها به سان آتش گداخته اند. در دل شب با مولا و صاحب خویش نجوا می کنند. قلبهایشان برای اطاعت از ذوات مقدسه صلوات الله علیهم اجمعین رقیق تر از هر چیزی است و نسبت به دشمنان ایشان سخت تر از هر چیزی است. چشمانشان در مظلومیت اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین اشکبار است و در مصائب ایشان غبار غم و اندوه بر چهره هایشان نمایان است. آنها چنان غیرتمند و غیورند که هیچ کس و هیچ چیز را بر مولایشان ترجیح نمی دهند و تمام هم و غمشان خوشنودی سید و سرورشان است. در رفتار و گفتارشان نور هدایت مشخص است. می فرمودند: وقتی کسی نتواند با یک محب امام زمان ده دقیقه بنشینند، چگونه با خود ایشان خواهد توانست؟! لینک کانال ها https://zil.ink/haj_naghi_valadi
حاج آقا ولدی فرمودند: در زمان متوکل عباسی لعنة الله علیه، عده ای از دوستان و محبان اهل بیت علیهم السلام، خدمت امام هادی سلام الله علیه رسیدند و عرضه داشتند: متوکل دستور داده است که از هر صد نفری که می خواهند به زیارت قبر سید الشهداء علیه السلام بروند، یک دست قطع شود. آن ها از امام هادی علیه السلام درخواست راهنمایی نمودند. حضرت فرمودند: بشتابید به زیارت جد غریبمان حسین علیه السلام. بعد از مدتی دوباره خدمت حضرت امام هادی سلام الله علیه رسیدند و گفتند: این بار متوکل دستور داده است که از هر صد نفری که می خواهند به زیارت قبر سید الشهداء علیه السلام بروند، صد دست قطع شود، حال چه باید کرد؟! حضرت با عتاب فرمودند: بشتابید به زیارت جد غریبمان حسین علیه السلام. بعد از مدتی برای مرتبه سوم خدمت حضرت امام هادی سلام الله علیه رسیدند و گفتند: این بار متوکل دستور داده است که از هر صد نفری که می خواهند به زیارت قبر سید الشهداء علیه السلام بروند، یک سر قطع شود و با اضطراب پرسیدند: چه باید کرد؟! حضرت امام هادی سلام الله علیه فرمودند: نمی خواهید تأسی کنید به "جون" غلام سیاه حضرت سید الشهداء علیه السلام؟! ... بشتابید به زیارت جد غریبمان حسین علیه السلام. https://zil.ink/haj_naghi_valadi
حاج آقا ولدی فرمودند: بعد از شهادت شاهزاده علی اکبر سلام الله علیه، تمام عالم هستی به ظلمت و تاریکی رفت و تا قیام حضرت بقیة الله الاعظم صلوات الله علیه، این ظلمت به روشنی و نور بدل نخواهد شد. https://zil.ink/haj_naghi_valadi
حاج آقا ولدی می فرمودند: عطار نیشابوری در تذکرة الأولیاء و بقیهٔ آثار خودش نه تنها کسانی که ولایت اهل بیت علیهم السلام را نداشتند، از اولیاء الله محسوب کرده است بلکه برای خبیث ترین دشمنان ذوات مقدسه علیهم السلام یعنی ابوبکر و عمر و عثمان لعنة الله علیهم کشف و کرامات و مقامات قائل بوده است. می فرمودند: چگونه می توان مقامات خاندان عصمت و طهارت را در مدح دشمنان ایشان بیان کرد؟! https://zil.ink/haj_naghi_valadi
31.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در روایت‌های خاندان وحی، برای گریستن در مصائب آمده است که هیچ چیز شیطان را مانند ندبه کردن و گریه کردن بر حضرت سیدالشهداء علیه السلام به خشم نمی‌اندازد. در آخرین وصیت حضرت اباعبدالله علیه السلام به فرزند بزرگوارشان امام زین‌العابدین علیه السلام این گونه آمده است: ای فرزندم! سلام مرا به شیعیانم برسان و به آن‌ها بگو: پدرم غریبانه از دنیا رفت، پس بر او نوحه‌سرایی کنید و به شهادت رسید، پس به او گریه کنید. در تذکرة الشهدا نقل شده است که پس از شهادت امام حسین علیه السلام ابلیس لعین از خوشحالی پرواز کرد و تمام زمین را گشت و شیاطین و عفریت ها را به دور خود جمع کرد و گفت: ای شیاطین! ما امروز به آرزوی خود رسیدیم، و مردم را اهل جهنم کردیم، مگر کسی که در این مصیبت گریه کند و به دوستی و محبت آل محمد(ص) مصمم گردد. پس تا می توانید مردم را از این واقعه در شک اندازید و از آگاهی از این مصیبت باز دارید تا زحمت من به هدر نرود. https://zil.ink/haj_naghi_valadi
شخصی که مبادی آداب حسنه و مبری از صفات رذیله و متخلق به خلق حسن بود، جهت مشرف شدن به محضر حضرت ثامن الحجج علی ابن موسی الرضا سلام الله علیه خدمت حاج آقا ولدی رسید و عرض کرد: لطفاً در آداب زیارت دستوری بفرمایید تا در این سفر توشه ای برگیرم. ایشان فرمودند: هر مرتبه که از هتل خواستی به پابوس حضرت رضا صلوات الله علیه مشرف شوی در راه و قبل از رسیدن به حرم مطهر، هزار و یک مرتبه ذکر شریف «اللهم صل علی علی ابن موسی الرضا» را بگو و آن گاه به حرم مطهر مشرف شو. آن شخص بعد از بازگشت از زیارت نقل کرد: به خدا قسم در این زیارت که موفق به انجام این عمل شدم، عنایات خاصهٔ حضرت رضا علیه آلاف التحیة و الثنا را دریافت و مشاهده کردم. https://zil.ink/haj_naghi_valadi
در گفتگویی که با فقیه مدافع حریم ولایت و امامت اهل بیت عصمت و طهارت، آیت الله حاج سید عباس قمر بنی هاشمی داشتیم، خاطراتی را از حاج آقا ولدی ذکر کردند: ایشان گفتند: من در عمرم آدمی مهمان نوازتر از حاج آقا ولدی ندیده ام. در کمال ادب بودند. جوانی هم بود که به ایشان خدمت می کرد که من به او می گفتم: اسمت را رحمان بگذار. این همه با رفقای بامعرفت نشسته ام، کسی را مثل رحمان ندیده ام. در جلسات بارها به دوستان گفته ام: اگر در عمرم یک آدم به درد بخور دیده باشم، این رحمان، خادم حاج آقا ولدی بود. من هرگز ندیدم پشتش را به حاج آقا ولدی بکند و هرگز ندیدم با ایشان چون و چرا کند. وقتی حاج آقا ولدی او را صدا می کردند و چیزی می گفتند، می گفت: چشم و عقب عقب می رفت. یک بار به حاج آقا گفتم: این جوان خیلی به شما ارادت دارد! گفتند: خیلی مؤدب است. آیت الله سید عباس قمر بنی هاشمی گفتند: من منزل حاج آقا ولدی بودم. گفتند: یک رفیقی داریم روضه قشنگ می خواند، می خواهی صدایش را برایت بگذارم. از این ضبط های کاستی بود. من صدای آقا سید جواد ذاکر را قبل از اینکه شناخته شود و شهرت پیدا کند آن جا خانه حاج آقا ولدی شنیدم. گفتم: عجب روضه قشنگ می خواند. گفتند: خیلی قشنگ می خواند. بعداً با او آشنا شدم و رفیق شدیم. ایشان گفتند: عجیب بود ولدی. بعد از وفات ایشان هم من چیز عجیبی دیدم: بالا سر حضرت رضا سلام الله علیه داشتم نماز شب می خواندم. من معمولاً اگر توفیق نماز شب داشته باشم یکی از کسانی که دعا می کنم، حاج آقا ولدی است. رسیدم به اسم ولدی. اصلأ گویا یک نفر سر من را بالا گرفت. این ستونی که درست مقابل بالا سر حضرت هست، حاج آقا ولدی معمولاً زمان حیاتشان می نشستند مقابل حضرت و عجیب خیره می شدند به ضریح امام رضا. مثل حیاتشان سرم را که گرفتم بالا ولدی را دیدم. گفتم: خدایا!!. نماز را قطع نکردم و ادامه دادم ولی ذهنم مشغول شد: درست دیدم!! خود ولدی بود!! بعد از نماز از هر کسی پرسیدم و سراغ گرفتم، گفتند: کسی را این جا ندیدیم. ایشان گفتند: قضایای زیاد و عجیبی از حاج آقا ولدی دیده‌ام که اگر بعضی از آن ها را بیان کنم می ترسم تکذیب و تکفیرم کنند. می گفتند: من در صورت حاج آقا ولدی می ترسم نگاه کنم ولو در عکس ایشان. https://zil.ink/haj_naghi_valadi
حاج آقا ولدی خطاب به کسی که با ریاکاری و خودنمایی می خواست توجه ایشان را به خود جلب کند، فرمودند: در کوی ما شکسته دلی می خرند و بس بازار خود فروشی از آن سوی دیگر است https://zil.ink/haj_naghi_valadi
حاج آقا ولدی می فرمودند: شاید مقصد کعبه باشد، اما مقصود کربلاست. شاید معبد، مسجد باشد اما معبود حسین سلام الله علیه است. کعبه یک سنگ نشان است که ره گم نشود حاجی احرام دگر بند ببین یار کجاست؟ https://zil.ink/haj_naghi_valadi
شیخ حسین عرب یکی از عرفای گمنام، به بزرگی از اهالی همدان گفته اند: می دانید حاج آقا ولدی چه کسی هستند؟! ایشان کسی هستند که اگر سید الشهداء سلام الله علیه بخواهند کسی را هدایت نمایند، از طریق حاج آقا ولدی این کار را انجام می دهند. https://zil.ink/haj_naghi_valadi
یکی از ذاکران اهل بیت علیهم السلام و روضه خوان های آستان مقدس ابا عبد الله الحسین علیه السلام، ماجرای آشنایی و دستگیری حاج آقا ولدی از ایشان را این گونه بیان نموده اند: من به دنبال حقیقت بودم و این که تکلیف من چیست و راه من کدام است. مدتی شب و روز کارم این شده بود که روی سجاده می نشستم و با خدا نجوا می کردم. نه زیاد غذا می خوردم و نه زیاد می خوابیدم و فقط گریه می کردم. کارم شده بود گریه و مناجات با خدا. گاهی که اقوام به خانهٔ ما می آمدند و احوال مرا می دیدند، نگران می شدند و به خانواده ام می گفتند: فکری برای آقا زاده کنید، این طور پیش برود، تلف می شود. به خدا التماس می کردم که تکلیف من در زندگی چیست و راه سعادت من کدام است. یک روز که داشتم کتاب زندگی نامهٔ یکی از عرفا را می‌خواندم، نگاهم افتاد به آن صفحهٔ سرنوشت ساز که گفته بود: چهل سال زحمت کشیدم ولی هیچ اتفاقی نیفتاد نه مکاشفه ای، نه خوابی. تا این که روانهٔ حرم سید الشهداء علیه السلام شدم. انگار یک نفر مرا به سمت حرم حضرت ابا الفضل علیه السلام هدایت کرد و صدا زد: هر چه می خواهی مقصود شما در درگاه این آقا است. وقتی این مطلب را خواندم، دلم را متوجه حضرت باب الحوائج قمر بنی هاشم علیه السلام نمودم و با توجه کامل به ایشان عرض کردم: ای پسر ام البنین! شما تکلیف مرا روشن کنید و بفرمایید من در این عالم چکاره ام؟ بعد از گریه و توسل فراوان، خوابم برد و در عالم رؤیا آقایی را دیدم که دشداشهٔ سفید و بلندی پوشیده بودند و زیر دستشان بالشتی گذاشته بودند. مرا صدا زدند و من جلو رفتم. دستی بر روی سرم کشیدند و فرمودند: نگران نباش، کارت درست می شود. تو سفارش شدهٔ حضرت عباس علیه السلام هستی. وقتی که از خواب بیدار شدم، گرمی آن دست را روی سرم احساس می کردم. چند روزی از این رؤیا گذشته بود که عده ای از دوستان هیأتی از شهری دیگر به خانهٔ ما آمدند و در منزل ما اقامت گزیدند. از ایشان پرسیدم: برای چه کاری به شهر ما آمده اید؟ گفتند: در شهر شما بزرگی هست که سینه سوختهٔ اهل بیت و سید الشهداء علیهم السلام می باشد و ما آمده ایم که به ملاقات ایشان برویم. گفتم: اجازه می دهید من هم با شما بیایم؟ گفتند: آدرس ایشان را به شما می دهیم. بعد از این که ما رفتیم، خودتان به دیدن ایشان بروید. بعد از چند روز به آن آدرس رفتم و زنگ در خانه ایشان را زدم. همسر مکرمه شان در را باز کردند. گفتم: با حاج آقا کار دارم. گفتند: ایشان قدری کسالت دارند و کسی را نمی‌بینند. در این هنگام صدای حاج آقا را از حسینیه طبقه بالا شنیدم که فرمودند: بگویید بفرمایند داخل. گویا منتظر من بودند ! گفتم بیشتر از چند دقیقه مزاحم نمی‌شوم و وارد خانه شدم. در این هنگام با صحنه عجیبی روبرو شدم. دیدم ایشان دشداشه سفیدی بر تن دارند و روی یک بالشت تکیه دادند و مشغول استراحت هستند. متوجه شدم ایشان همان آقایی هستند که من در عالم رویا دیده بودم. مات و مبهوت شدم. با اینکه قرار نبود بیشتر از چند دقیقه آنجا بمانم ولی چنان تحت تاثیر جاذبه ایشان قرار گرفتم که ساعت ها دیدار طول کشید. ایشان حرف میزدند و من میگریستم. بعد به من رو کردند و فرمودند: بخوان ! گفتم: بله ! با تحکم فرمودند بخوان ! گفتم: آقا من که چیزی بلد نیستم بخوانم . فرمودند: هر چیزی که بلدی برای آقا جانمان بخوان . من فقط چند بیت از اشعاری را که در مدح و منقبت حضرت ابالفضل العباس علیه السلام بلد بودم به خاطر آوردم و خواندم و حاج آقا ولدی با چه حالی و با چه لذتی گوش می‌دادند و گریه می‌کردند. بعد از پایان شعر گویا به من فهماندند که مسیر من روضه خوانی اهل بیت علیهم‌السلام است. هنگام خداحافظی حاج آقا ولدی به من فرمودند: آن چیزی را که قرار بود اهل بیت علیهم‌السلام به تو بدهند، دادند پس مواظب باش خودت خرابش نکنی. https://zil.ink/haj_naghi_valadi
34.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای دستگیر بی دست دستم گیر امام زمان علیه السلام در فرازی از زیارت ناحیه مقدسه برای شهیدان کربلا، درباره حضرت عباس علیه السلام چنین می فرمایند: السَّلَامُ عَلَى الْعَبَّاسِ بْنِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، الْمُوَاسِی أَخَاهُ بِنَفْسِهِ، الْآخِذِ لِغَدِهِ مِنْ أَمْسِهِ، الْفَادِی لَهُ، الْوَاقِی، السَّاعِی إِلَیْهِ بِمَائِهِ، الْمَقْطُوعَةِ یَدَاهُ، لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَهُ یَزِیدَ بْنَ الرُّقَادِ الْجُهَنِیَّ وَ حَکِیمَ بْنَ الطُّفَیْلِ الطَّائِی. سلام بر عباس فرزند امیر المؤمنین، که با جان خویش برادرش را یاری می کرد، از دیروزش برای فردایش توشه بر می گرفت، در راه برادر جانبازی می نمود تا خود را فدای او کرد، از او محافظت و خود را سپر بلایش می ساخت و با وجودی كه خود تشنه بود تلاش كرد آبی را كه داشت به حسین و لب تشنگان برساند تا این که دست هایش قطع شد. خداوند قاتلانش یزید بن وقاد و حکیم بن طفیل طائی را لعنت کند. مصباح الزائر شیخ مفید ص ۱۴۸ https://zil.ink/haj_naghi_valadi
در کوی عشق شوکت شاهی نمی خرند اقرار بندگی کن و اظهار چاکری حاج آقا ولدی این شعر حافظ را می خواندند و می فرمودند: وقتی شخصی کنار خیابان راه می رود، کسی کاری به کارش ندارد اما اگر زمین بخورد، می روند و از زمین بلندش می کنند. می فرمودند: تا انسان درِ خانهٔ ذوات مقدسه صلوات الله علیهم اجمعین زمین نخورد و خاک نشود، او را بلند نخواهند کرد. می فرمودند: برای همین است که حافظ می گوید: آن کس که اوفتاد خدایش گرفت دست