اگه این کار رو کنم👆
تو هیئت اشک 😭
چشمم کم میشه 📿
#ما_ملت_امام_حسینیم
#محرم
#شهید_امید_اکبری
#شهیدعشق 🖤🌱
🆔 @hajammar313 ◼️◾️▪️
هدایت شده از سید حمیدرضا برقعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چهارپايه خوانی "شريعه"
سيد حميد رضا برقعی
آهنگسازی و تنظيم: رضا ثقفی
كارگردان:آرش آقاجانی
تصویربردار: یاسر نصر الهی
چهره پرداز: محمد نعمت
مدیرتولید:حسین حقی
تهيه كننده: سيد عبدالحسين ميرداماد
مجری طرح: موسسه فرهنگی قاب سفيد
تهیه شده در دفترموسیقی و سرود سازمان صدا و سیما
@hamidrezaborgheii
#حسـیـن_جان
هَر جا عَـزای توسـت بُوَد قُــبة الحُـسِـین
هَر جا غَم تو نیست هَمان جا جَـهَـنَـم است
#محرم
#ما_ملت_امام_حسینیم
#علمدار
#شهیدعشق 🖤🌱
🆔 @hajammar313 ◼️◾️
••
بزرگی میگفت:
هر چقدر
روح آدمی بزرگتر شود
تن، به زحمت بیشتری میافتد.
+ و من
ناگاه یاد این جمله در مقتل افتادم؛
[ فَقَطَعُوهُ بسُیوفَهُم اِرباً اِرباً... ]
#محـرم
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهیدعشق 🖤🌱
🆔 @hajammar313 ◼️◾️
Nariman Panahi - Rayanebne Shabib (320).mp3
9.32M
ریان ابن شبیب
جدمونو غریب، گیر آوردن....
#نریمان_پناهی
#پیشنهادویژه
#روضه
#محرم
#ما_ملت_امام_حسینیم
🖤 #شهیدعشق 🖤🌱
🆔 @hajammar313 🏴
+آقا!
تروخدا امسال
بگین برای "آقامون"
روضه عباسع نخونن😭🖤
+آقامون امسال
دلش واسه روضه های علمدار،
دلنازکتر از همیشه ست...😭❤️
+حسین ما امسال
دیگه عباسی نداره...😭😭
+ #عموقاسم مون رو
#باباقاسم مون رو
دیگه امسال نداریم🖤←نہڪهنداریما... یجوردیگہداریمـ...🍃
بهرسمکلامصادقعمو': ↓
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهیدعشق 🖤🌱
🆔 @hajammar313 🏴
شهیـــღـد عِشـق
+آقا! تروخدا امسال بگین برای "آقامون" روضه عباسع نخونن😭🖤 +آقامون امسال دلش واسه روضه های علمدار، د
امشب روضه خیلی سخته...
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد....😭😭😭
_این_اولین_محرم_بدون_تو_دلم_شبای_جمعه_روضه_خون_تو.mp3
5.11M
حاج میثم مطیعی
💔این اولین محرم ِ بدون تو ....💔
💔به یاد سردار سلیمانی ، علمدار رهبر انقلاب ...
#محـرم
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهیدعشق 🖤🌱
🆔 @hajammar313 🏴
انگار بایَد روضهِ ها را از آخَر بِخوانیم
قاسِم، عَلَمدار بود...
قاسِم به جای عَلی اکبَر اِرباً اِرباً شُد...
قاسِم، حُسِین بود...
قاسِم و انگُشت و انگُشتَر...
قاسِم.......
#محرم
#ما_ملت_امام_حسینیم
#علمدار_نيامد
#شب_تاسوعا
#حاج_قاسم
#شهیدعشق 🖤🌱
🆔 @hajammar313 🏴
شهیـــღـد عِشـق
مَن هَمونَم... 🙃💔 #پویانفر #شهیدعشق 🖤🍃 @hajammar313 ◾️
خیلی پیشنهاد میشه :)
دِلِتلَرزید...
چشاتخیسشُد...
التماسدعا...
#عمارنوشت
شهیـــღـد عِشـق
اِیاَهلحَرَممیروعَلَمدارنَیامَد سَقایحُسینسَیدوسالارنَیامد...
••
امشب که میگوییم:
اۍاهلحرم "میروعلمدار" نیامد
علمدارنیامد،علمدارنیامد
گاهی هم باید دَم بگیریم:
اۍاهــلزمین"مھدی زهرا"
نیامد..
نیامد..
#اللهمعجللولیڪالفرج
سقای دشت کربلا......
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد علمدار نیامد علمدار نیامد حسیــــــــن....
به یاد #حاج_قاسم
#التماس_دعا
حضرت برگشتن سمت خیمه ها
عمود خیمه عباس رو کشیدن... 😭😭😭
یعنی بچه ها دیگه عمو رفت...
دیگه عباس ندارم... 😭😭😭😭😭😭
🔴تاسوعاي ٩٤ /ريف حلب
🔹دلنوشتهء تاسوعايی جانباز مدافع حرم ، امير حسين حاجی نصيری (اسماعيل)
▪️بسم رب شهدا
سه سال پیش بود همین ساعتا
ریف جنوبی حلب
روستای سابقیه
باصدای شلیک موشکهای آبگرمکنی حاج ايوب که اسمش اشتربود
ازخواب پریدیم
اومدیم توکوچه، عجب صدایی داشت
يادمه به اندازه يه ابربزرگ گردوخاک کرده بود
فهمیدم که اونروز همه جاعملیات بوده وهمه عملیات داشتن الاتیپ سیدالشهداء ع
سریع موتورموآتیش کردم ورفتم ته سابقیه ورفتم تودیدگاه که يه سرک بکشم تاببینم اوضاع ازچه قراره
بادوربین دوچشمی که همیشه وهمه جاروی گردنم بود يه نگاه کلی به سمت شهر خلصه که شده بود پادگان دشمن انداختم، همینطورکه نگاه می کردم يه صحنهای رودیدم که برام خیلی جالب بود
بله درست می دیدم
عمار بود
دیده بودکه بچهها ی حیدریون دارن هجوم می کنن به سمت خلصه ولی فرمانده ای بالاسرشون نبوده
خودش خودسر رفته بود تاکمکشون کنه
منم تمام این صحنه هاروتک به تک ازتودیدگاه میدیدم وتعقیبشون می کردم
تودلم هم میگفتم ای عمارنامرد رفتی تک خوری واسماعیل روپیچوندی
يه دفعه از تودوربینم دیدم یک گلوله ی سرخ ومذابی داره روهوازیگزالی میره به سمت عماروبچه های حیدریون
تاحالا ندیده بودم
برام خیلی جالب بود
بله، درسته، موشک ضدزره بود
تاو بود
بادوربین نگاهش می کردم تاببینم کجااثابت می کنه
رفت و رفت ورفت، تاخوردبه محمول23که کنار عماربود
دادزدم یاحسین، عماروزدن
سریع ازدیدگاه اومدم پایین ورفتم سراغ موتورم
هندل زدم، روشن شد، تااومدم برم، ابوعباس صدازدکجا اسی
گفتم عماروزدن
گفت کجا
صبرکن منم بيام
گفتم نه شایدمجروح داشته باشن وبتونم باموتور برشون گردونم عقب
گازشوگرفتم به سمت خلصه....
دشمن همینطور شیلنگه تیربار pkروبسته بودطرفه من وموتورم
اینقدرزدتاخوردم زمین
بلند شدم و دویدم به طرف خانه ای که عمار و اونجادیده بودم
دود وگردوخاکاکه خوابید دیدم که عمار يه شهیدوگذاشته توپتو وداره کشان کشان میارش
تامنودید خیلی خوشحال شد
دادزد اسی بیا کمک
چهارتا شهیددادیم
رفتم کمکش، که يه دفعه دیدم که يه تویوتا باسرعت داره میادسمتمون
یکی ازشیرمردهای نجبای عراقی بود
عجب جراتی داشت
باماشین اومده بود جایی که تازه تاو زده بودن واین یعنی بازم میتونن بزنن،یعنی يه کارشهادت طلبی
خلاصه به هرزحمتی بودشهدارو گذاشتیم توماشین و رفتن عقب
محمول 23همینطورتوآتیش می سوخت ویکی یکی مهماتاش منفجرمیشد
تایک ساعت ازپشت دیوارخونه نتونسیم تکون بخوریم وفقط تماشا می کردیم
حالا ممکن بودتادوباره يه تاوحوالمون کنن
دیدم ابوعباس داره يه بی ام پی یاهمون نفربر رومیفرسته به طرف ما که هنوزنرسیده بودبهمون که دومین تاو شلیک شد ونشست تو قلب نفربرمون، ابوعباس دوید سمتش تاکاری کنه
که شنیدم پشت بیسیم گفت:اسماعیل طرف علی اکبری شده نمیشه کاریش کرد، یعنی تمام پیکرش اربااربا شده بود
خلاصه به هرمشقتی بودبرگشتیم سابقیه
روزتاسوعا94 بود
رفتم بهداری، دیدم که یاحسین چقدرشهیدومجروح میارن
پرسیدم ایناکجابودن؟ گفتن که صابرین وفاطمیون توقراصی والحمره عملیات داشتن....
همینطورکه نگاه می کردم يه دفعه دیدم وحیدشاهرخی داره زارزارگریه می کنه که تانگاهش به من افتادشروع کردقسم دادنم که امیرحسین توروخدابیاباموتورت بریم حجت اصغری روبیاریم عقب
بله بازم تاو
نامردابرای برای نفرموشک تاومیزدن
گفت حجت شهیدشده وبدنش جامونده
گفتم مسیروبلدی گفت آره گفتم بزن بریم
توراه که باسرعت می رفتیم میدیدم که همه دارن عقبنشینی می کنن وهی دادمیزنن
برادرنروجلو
دستورعقبنشینی دادن
گوشم به این حرفابدهکارنبود
گازشوگرفته بودم به سمت الحمره
انداختم تااززمین کشاورزی برم
يادمه که ازلابه لای بادمجانها ردمیشد
رسیدیم به يه محمول 23که توآتیش خودش میسوخت
حاج حسین رودیدم گفت باباجان نروجلو
همه رفتن عقب، منم دارم میرم
گفتیم حاجی حجت کجاست
گفت مشمع پیچش کردم کنار 23هست
رفتیم جلو
ياابلفضل
روزتاسوعا بود
حجت نه سردربدن داشت و نه دسو
يه دفعه یاد پادگانمون افتادم یاد نمازخونه اش یاد اذان حجت اصغری
محمدنداف رو دیدم گفت از سیدابراهیم خبرداری
گفتم نه
حالانگو مصطفی شهیدشده ونمی خوان تامن بفهمم
عجب روزی بود
نمازجماعت بود توفرماندهی
رفتم جلواز سیدسوال کردم
سیدجواب داد مصطفی پرید
پام سست شد
يادمه عماروکمیل زیره بغلامو گرفتن
نشستم ترک موتورابوعباس
رفتیم ذهبیه تاتلفن بزنم خبربدم به ایران
پشت تلفن خیلی گریه کردم همش میگفتم من باچه رویی برگردم ایران جواب زن وبچه ی مصطفی روچی بدم
و الان روزتاسوعا97هست وداره ازبیرون صدای تبل ومداحی میاد واسماعیل روی ویلچر وشرمنده ازروی شهدا وتوآرزوی شهادت غرق ومنتظر
یاکاشف الکرب عن وجه الحسین اکشف کربی بحق اخیک الحسین (ع)
#محرم
#ما_ملت_امام_حسینیم
#تاسوعا
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهیدعشق🖤
🆔 @hajammar313🏴