هدایت شده از شمسه
💠 فروش آنلاین کتاب #قصه_دلبری
🌐 http://revayatfath.ir/کتاب/قصه-دلبری
🔰به کانال "شمسه" بپیوندید:
🌐 @shamseh8
🔻 #قصه_دلبری
🔻 به مناسبت سالروز شهادت شهید محمدخانی
🔻 خبرگزاری فارس:
🌐 http://yon.ir/OIvRQ
🔰به کانال "شمسه" بپیوندید:
🌐 @shamseh8
هدایت شده از گرافیست الشهدا🎨
🍃در دریای وابستگیهای #دنیا اگر شناگر خوبی نباشی غرق میشوی. اما گاهی اوقات هم، خدا فرشته نجاتی را میفرستد، مثل #شهید_محمدخانی که این روزها دستهای خسته از گناه را گرفته و به سوی خدا برده است.
.
🍃کمتر کسی است که اسم #حاج_عمار را بشنود و یاد محمد حسین نباشد.
.
🍃زندگیاش درسی است برای آنان که راه عشق را میجویند، حتی برای آنان که راه را اشتباه رفتهاند و منتظر راهنمایی هستند.
.
▪️سر که زد چوبه محمل دل ما خورد ترک
▪️ریخت بر قلب و دل جمله عشاق نمک .
▪️آنقدر داغ عظیم است که بر دل شده حک ▪️سر زینب به سلامت سر نوکر به درک
.
🍃تمام زندگیاش همین دو بیت بود. #مدافع شد و #شهید، آنهم با اصابت ترکش بر سرش😞
اما دل ها را وقتی سوزاند که وصیت نامهاش حکایت از پیراهن مشکی هیئت و زیارت #عاشورا و سینه زنی بر پیکرش داشت. حتی شهادت را هم با روضه ارباب میخواست.
.
🍃او فهمید... #عشق را... #حسین را... #خدا را...
.
🍃و این روزها حواسش هست، به دلی که #عاشق ارباب است، به دلی که غافل شده است، حتی آنها که زخم #گناه، روحشان را آزرده کرده است.😔
.
🍃ای شهید...
مدت هاست گم شدهایم. پاهایمان خسته از رفتن های اشتباه و پراز التهاب گناه، #بغضهایمان پیچک شده در گلو، چشم هایمان پر از اشک ندامت، نَفسِمان پر از وصلههای #توبه و #خسته از شکستن های دوباره.
.
🍃با #نفس مسیحاییات روضه شش ماهه بخوان بر دل های مرده ما، به یاد همان روز که کودک شش ماههات را به خاک سپردی و برای دل ارباب گریه کردی.
.
🍃برایمان بغض کن، #گریه کن، دعا کن، تا #شرمنده نشویم؛ شرمنده نشویم در مقابل حضرت #زهرا(س)، در مقابل #حسین(ع)، در مقابل #زینب(س)، در مقابل مدافعانش، در مقابل شهدا، در مقابل تو...
.
#شهید_محمد_حسین_محمد_خانی
.
#حاج_عمار
.
✍نویسنده: #طاهره_بنائی_منتظر
.
#گرافیست_الشهدا #مدافع_حرم #سوریه #عمار_حلب #قصه_دلبری #استوری_شهدایی
#ارسالی
کتاب #عمار_حلب😍
کتاب #قصه_دلبری😍
دو تا کتاب خیلی خاص و قشنگ در مورد زندگی #شهید_محمدحسین_محمدخانی عزیز
#شهیدعشق 🖤🌱
🆔 @hajammar313 🏴
#ناشناس
کتاب هایی که در مورد #شهید_محمدحسین_محمدخانی هستن
1⃣#عمار_حلب
2⃣#قصه_دلبری
3⃣#جاده_یوتیوب
اون قرمزه هم سومی هست😊
#پیشنهادویژه
#شهیدعشق ❤️🌱
🆔 @hajammar313 🔷🔸
:
*یڪروایتعاشقانہ💍💕*
مطمئن شده بود
کہ جوابم مثبت است
تیر خَـلاص را زد
صدایش را پایین تر آورد
وگفت : دوتا نامہ نوشتم براتون🗒
یکے توےِ حرم امام رضا(ع)
یکے هم کنار شهداے گمنام بهشت زهرا!
برگہ ها را گذاشت جلوے رویم
کاغذ کوچکے هم گذاشت روےِ آنها
درشت نوشتہ بود
همانجا خواندم
زبانم قفل شد:
تو مرجانے ، تو دَر جانے
تو مروارید غلتانے
اگر قلبم صدف باشد
میانِ آن تو پنهانے♥️🙃
روایتے از همسرِ↓
#شهید_محمدحسین_محمدخانے
#قصه_دلبری
به مناسبت ٨ تیر، سالگرد ازدواج شهید
╔═.🍃🕊.════♥️══╗
@hajammar313
╚═♥️═════.🍃🕊.═╝
حسابی کلافه شده بودم. نمی فهمیدم که جذب چه چیز این آدم شده اند. از طرف خانم ها چندتا خواستگار داشت. مستقیم به او گفته بودند، آن هم وسط دانشگاه. وقتی شنیدم گفتم: چه معنی داره یه دختر بره به یه پسر بگه قصد دارم باهات ازدواج کنم، اونم با چه کسی! اصلا باورم نمیشد. عجیب تر اینکه بعضی از آنها مذهبی هم نبودند. به نظرم که هیچ جذابیتی در وجودش پیدا نمی شد. برایش حرف و حدیث درست کرده بودند. مسئول بسیج خواهران تأکید کرد: «وقتی زنگ زد، کسی حق نداره جواب تلفن رو بده !» برایم اتفاق افتاده بود که زنگ بزند و جواب بدهم. باورم نمی شد این صدا صدای او باشد. برخلاف ظاهر خشک و خشنش، با آرامش و طمأنینه حرف میزد. تن صدایش زنگ و موج خاصی داشت. از تیپش خوشم نمی آمد. دانشگاه را با خط مقدم جبهه اشتباه گرفته بود. شلوار شش جیب پلنگی گشاد می پوشید با پیراهن بلند یقه گرد سه دکمه و آستین بدون مچ که می انداخت روی شلوار. در فصل سرما با اورکت سپاهی اش تابلو بود. یک کیف برزنتی کوله مانند یک وری می انداخت روی شانه اش، شبیه موقع اعزام رزمنده های زمان جنگ. وقتی راه می رفت، کفشهایش را روی زمین می کشید. ابایی هم نداشت در دانشگاه سرش را با چفیه ببندد...
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#حاج_عمار
#رفیق_جانمـ
برشی از کتاب #قصه_دلبری
╔═.🍃🕊.════♥️══╗
@hajammar313
╚═♥️═════.🍃🕊.═╝