بسم رب الحسین
#چهل_روز_تا_محرم
یکی از رفقا عادت داشت اذان مغرب اول محرمُ که میگفتن شروع میکرد به پیامک گروهی ارسال کردن اون وقتا نرم افزار اجتماعی مد نبود مضمون پیام ها به این صورت بود
شب اول گذشت کاش عاشورا رو درک کنیم
شب دوم گذشت کاش زنده باشیم شب سوم
شب سوم گذشت. و زنده ایم
شب نهم علمداریا جایی روضه خصوصی ندارن خون بریزیم
شب دهم مکن ای صبح طلوع (هر نیم ساعت یه بار)
خلاصه محرم که تموم میشد سوژه عوض میشد
220 روز مونده تا محرم
210 روز مونده تا مستی
186 روز مونده تا کاروان بیاد سمت کربلا
40 روز مونده ...
همیشه به اینجای کار که میرسید و محمد حسین گوشیشو نگاه میکرد یادمه یه آهی میکشید ازبچه های خونه قول میگرفت برای احیای چله عاشورای بعد نماز صبح
محمدحسین چله میگرفت اخه
میترسید اونجور که میخواد وارد شهر محرم نشه
یادمه در کنار چله ی زیارت عاشورا خونیش تو هفته دوسه باری دیگِ عدس پلو رو بار میذاشت میگفت عدس اشک آوره
محمدحسین دوست داشت از همه بیشتر گریه کنه.
محمدحسین الان ...
__________________________________
همچين شبى بود تو خونه محمد حسين بوديم
بعد از سينه زنى محمد حسين هيچ جور آروم نميشد
بهش گفتم محمد حسين بيا بريم تو كار شام
گفت: فلانی آخه يه اربعين مونده تا محرم
گفت:خدایا یعنی زندهايم تا مراسم شب اول محرم لباس مشكيامون رو دوباره تو محرم بپوشيم و دوباره برا اربابمون عزاداری کنیم؟؟؟!
.
.
#دلتنگیم
#دعامون_کن
#میزنه_قلبم_داره_میاد_دوباره_باز_بوی_محرم
#آماده_سازی_برای_محرم
#40روز_تا_محرم
#جا_نمونی
#شهید_حاج_عمار
#حاج_عمار
#عمار
#عمار_حلب
#سردار_شهید_محمدحسین_محمدخانی
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#فرمانده_تیپ_سیدالشهدا
#همت_مقاومت
#فدایی_زینب
#مدافع_حرم
#مدافعان_حرم
#مداح_اهل_بیت
#مهندس_عمران
#شهید_محمد_حسین_محمد_خانی
شهیـــღـد عِشـق
@hajammar313
روایت یکی از فرماندهان مدافع حرم:
حدود چهل روز قبل از شهادتش یعنی هفتم مهر، عمار توی یک پادگان برای بچه ها صحبت میکرد.
داشت برای نیروهای تازه وارد، شرایط منطقه را توجیه میکرد.توی آن جلسه،#سردار_شهید_همدانی هم بود. جلسه که تمام شد، قرار شد با ایشان و عمار و چند تا از فرماندهان محورها، به بازدید از خطوط مختلف برویم. توی راه وقتی من و عمار با هم حرف میزدیم، سردار همدانی متوجه شد که عمار من را 《عمو》 صدا میکند. بهم گفت:《فلانی ماجرا چیست؟ مگر شما از قبل با هم آشنایی داشتید؟!》 گفتم:《من این بچه را از نوزادی تا الان میشناسم و با خانوادهشان رفت و آمد دارم.》 تا این حرف را زدم سردار همدانی رو کرد به عمار و گفت:《آخر تو چرا به این میگویی عمو؟! اصلا میدانی این چه آدمی هست که هی بهش میگی عمو؟! از من میپرسی، بیخیالش شو و ارتباطت رو باهاش قطع کن! این آدم، آدم خوبی برای معاشرت نیست ها! سابقهاش دست من است...از من گفتن بود!》
عمار هم سرش را انداخته بود پایین و فقط لبخند میزد. بهش گفتم:《 ببین عمار جان! من عموی تو هستم. ما یک عمر است که باهم رفت و آمد داریم و نون و نمک همدیگر را خوردیم. قرار هم هست انشاءالله از این به بعد هم مثل قبل باشیم، ام ایشان چی؟! سردار همدانی آمده برای ماموریت؛ اصلا معلوم نیست بعدش او را ببینی یا نه! پس خوب حواست را جمع کن که من را بهش نفروشی!》 شهید همدانی از حرفم زد زیر خنده، اما این جوان جملهای حرف نزد و فقط لبخند زد. خیلی حد و حدود خودش را میدانست.
با شهید همدانی و عمار، از خطی که مسئولیتش با او بود بازدید کردیم. نزدیک غروب بود که برگشتیم توی مقرشان و نماز جماعت خواندیم. بعد از نماز، محمدحسین از شهید همدانی خواست که چند جمله برای نیروهایش صحبت کند. خودش بچه ها را جمع کرد، یک نفر را هم گذاشت تا صحبت های سردار همدانی را برای نیروهای عرب زبان ترجمه کند.
صحبت های شهید همدانی به آخر رسید و خطاب به جمع گفت:《دعا کنید که آخر عمری، خدا ما را عاقبت به خیر کند و به بهترین شکل ما را پیش خودش ببرد.》 .
#سردار_شهید_حسین_همدانی
#شهید_حسین_همدانی
#شهید_حاج_عمار
#حاج_عمار
#عمار
#عمار_حلب
#سردار_شهید_محمدحسین_محمدخانی
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#فرمانده_تیپ_سیدالشهدا
#همت_مقاومت
#فدایی_زینب
#مدافع_حرم
#مدافعان_حرم
#مداح_اهل_بیت
#مهندس_عمران
#شهید_محمد_حسین_محمد_خانی
@hajammar313
بسم رب الشهدا
کار کردن پی در پی بدون استراحت.... میدیدم چطور داره پر میکشه
از خنده هاش مشخص بود
از شوخیا و شیطنتاش معلوم بود
از کار کردنش میشد فهمید که دیگه وقت رفتنشه...
عمار کلا خیلی کار میکرد،
بخصوص چند شب قبل عملیات
تا لحظه ی شهادتش کارش خیلی بیشتر شده بود،
واقعا شب و روز نداشت...
چندین روز بود #نخوابیده بود
ماشین یکی از فرمانده ها خراب شد
طول میکشید تا مکانیک بیاد،
محمدحسین گفت:
فرصت خوبیه یه چرتی بزنیم.
گفت بیا توهم بخواب بعد چشماش رو بست
دوربینم رو درآوردم و دوتا عکس ازش گرفتم
وقتی به عکس نگاه کردم با خودم گفتم :
چقدر آروم خوابیده ، انگار شهید شده ،
وقتی عکس بعد از شهادتش رو دیدم ،
دیدم انگار خوابیده ، عین همون عکس آروم و آروم و آروم و خوشگل ، حتی خیلی خوشگل تر از اون عکس . میگفت راز اون آرامش رو میدونستم، آخه تازه داشت یه دل سیر استراحت میکرد ، تازه داشت #خستگی های اون همه کار و زحمت کشیدناش رو در میکرد .
میگفت : تو آغوش خداش راحت خوابیده بود ...
.
یَا أَیَّتُها النَّفسُ المُطمَئِنَّة
إِرجعی إِلی ربِّکَ راضیةً مَرضیة
فَادخلی فِی عِبادی وَادخلی جَنََّتی
#شهید_حاج_عمار
#حاج_عمار
#عمار
#سردار_شهید_محمدحسین_محمدخانی
#فرمانده_تیپ_سیدالشهدا
#فوج_سيدالشهداء
#فوج_عمار
#مداح_اهل_بیت
#مهندس
#همت_مقاومت
#مدافع_حرم
#فدایی_زینب
#شهادت_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#شهید_محمد_حسین_محمد_خانی
#به_امید_وصال
#لبیک_یا_زینب_س
@hajammar313
#آقامونه
💖 حاشیه دیدار فرزندان شهداے #مدافع_حرم با پــدر مهــرباݩ انقلاب
👒 در خواسٺ بامزه دختر شهید مدافع حرم از #رهبر_معظم_انقلاب_اسلامی‼️
🔹بہ رهبر گفتم: کُلاتُ مامانت براٺ درست ڪرده؟!
🔸گفت: آره 😊
🔹گفتم: میدے بہ من؟ ☺️
🔸گفت: این مال منه یکی دیگه براٺ میخرم!
🔹گفتم: پس صورتی بخــریها 😍
#فدایی_رهبر
╭━━━⊰❀❀❀❀❀⊱━━━╮
@hajammar313
╰━━━⊰❀❀❀❀❀⊱━━━╯
بسم رب الحسین
#چهل_روز_تا_محرم
یکی از رفقا عادت داشت اذان مغرب اول محرمُ که میگفتن شروع میکرد به پیامک گروهی ارسال کردن اون وقتا نرم افزار اجتماعی مد نبود مضمون پیام ها به این صورت بود
شب اول گذشت کاش عاشورا رو درک کنیم
شب دوم گذشت کاش زنده باشیم شب سوم
شب سوم گذشت. و زنده ایم
شب نهم علمداریا جایی روضه خصوصی ندارن خون بریزیم
شب دهم مکن ای صبح طلوع (هر نیم ساعت یه بار)
خلاصه محرم که تموم میشد سوژه عوض میشد
220 روز مونده تا محرم
210 روز مونده تا مستی
186 روز مونده تا کاروان بیاد سمت کربلا
40 روز مونده ...
همیشه به اینجای کار که میرسید و محمد حسین گوشیشو نگاه میکرد یادمه یه آهی میکشید ازبچه های خونه قول میگرفت برای احیای چله عاشورای بعد نماز صبح
محمدحسین چله میگرفت اخه
میترسید اونجور که میخواد وارد شهر محرم نشه
یادمه در کنار چله ی زیارت عاشورا خونیش تو هفته دوسه باری دیگِ عدس پلو رو بار میذاشت میگفت عدس اشک آوره
محمدحسین دوست داشت از همه بیشتر گریه کنه.
محمدحسین الان ...
__________________________________
همچين شبى بود تو خونه محمد حسين بوديم
بعد از سينه زنى محمد حسين هيچ جور آروم نميشد
بهش گفتم محمد حسين بيا بريم تو كار شام
گفت: فلانی آخه يه اربعين مونده تا محرم
گفت:خدایا یعنی زندهايم تا مراسم شب اول محرم لباس مشكيامون رو دوباره تو محرم بپوشيم و دوباره برا اربابمون عزاداری کنیم؟؟؟!
.
.
#دلتنگیم
#دعامون_کن
#میزنه_قلبم_داره_میاد_دوباره_باز_بوی_محرم
#آماده_سازی_برای_محرم
#40روز_تا_محرم
#جا_نمونی
#شهید_حاج_عمار
#حاج_عمار
#عمار
#عمار_حلب
#سردار_شهید_محمدحسین_محمدخانی
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#فرمانده_تیپ_سیدالشهدا
#همت_مقاومت
#فدایی_زینب
#مدافع_حرم
#مدافعان_حرم
#مداح_اهل_بیت
#مهندس_عمران
#شهید_محمد_حسین_محمد_خانی
هدایت شده از گرافیست الشهدا🎨
🍃در دریای وابستگیهای #دنیا اگر شناگر خوبی نباشی غرق میشوی. اما گاهی اوقات هم، خدا فرشته نجاتی را میفرستد، مثل #شهید_محمدخانی که این روزها دستهای خسته از گناه را گرفته و به سوی خدا برده است.
.
🍃کمتر کسی است که اسم #حاج_عمار را بشنود و یاد محمد حسین نباشد.
.
🍃زندگیاش درسی است برای آنان که راه عشق را میجویند، حتی برای آنان که راه را اشتباه رفتهاند و منتظر راهنمایی هستند.
.
▪️سر که زد چوبه محمل دل ما خورد ترک
▪️ریخت بر قلب و دل جمله عشاق نمک .
▪️آنقدر داغ عظیم است که بر دل شده حک ▪️سر زینب به سلامت سر نوکر به درک
.
🍃تمام زندگیاش همین دو بیت بود. #مدافع شد و #شهید، آنهم با اصابت ترکش بر سرش😞
اما دل ها را وقتی سوزاند که وصیت نامهاش حکایت از پیراهن مشکی هیئت و زیارت #عاشورا و سینه زنی بر پیکرش داشت. حتی شهادت را هم با روضه ارباب میخواست.
.
🍃او فهمید... #عشق را... #حسین را... #خدا را...
.
🍃و این روزها حواسش هست، به دلی که #عاشق ارباب است، به دلی که غافل شده است، حتی آنها که زخم #گناه، روحشان را آزرده کرده است.😔
.
🍃ای شهید...
مدت هاست گم شدهایم. پاهایمان خسته از رفتن های اشتباه و پراز التهاب گناه، #بغضهایمان پیچک شده در گلو، چشم هایمان پر از اشک ندامت، نَفسِمان پر از وصلههای #توبه و #خسته از شکستن های دوباره.
.
🍃با #نفس مسیحاییات روضه شش ماهه بخوان بر دل های مرده ما، به یاد همان روز که کودک شش ماههات را به خاک سپردی و برای دل ارباب گریه کردی.
.
🍃برایمان بغض کن، #گریه کن، دعا کن، تا #شرمنده نشویم؛ شرمنده نشویم در مقابل حضرت #زهرا(س)، در مقابل #حسین(ع)، در مقابل #زینب(س)، در مقابل مدافعانش، در مقابل شهدا، در مقابل تو...
.
#شهید_محمد_حسین_محمد_خانی
.
#حاج_عمار
.
✍نویسنده: #طاهره_بنائی_منتظر
.
#گرافیست_الشهدا #مدافع_حرم #سوریه #عمار_حلب #قصه_دلبری #استوری_شهدایی
این روز ها گاهی دلم #تنگ میشود. آشفته ام و مرهم دردم #تفکر است و تفکر... 🔻
.
🤔قدم میزنم و #ذهن و خیال و اندیشهی درمانده ام را #سوق می دهم به سوی آن روز! راستی چقدر او #شبیه من بود... 😞
.
مقابل مربی اش قد علم کرده بود و مقتدرانه با زبان شکرینش، سخن می گفت:" درسته بابای من #شهید شده اما می خوام بدونن که منم #بابا دارم. می خوام دیگه کسی..." 😔
.
#ماتم برد. گوش هایم را از شنیدن مابقی اش #منع کردم. 😭
.
او چه می گفت؟!
.
دیدم و شنیدم و احساسم #آواره شد. 😖
.
#افسوس خوردم به #حقارت برخی بزرگ نمایان و بالیدم بر #بزرگ مردی برخی کودکان.
.
کسانی چون اویی که به #گمانم تا به حال تنها چهار بار شعر #تولد برایش خوانده اند. 😞
.
فرزند یکی از همین هایی بود که می گویند برای #پول رفته اند. 😔
.
حقیقتا چه باید گفت؟ نمی دانم...
.
شاید باید بیایند و هزاران مثل اویی را به #نظاره بنشینند تا حرفمان، #دردمان و آرمان هایمان را کمی بفهمند. 😕
.
یادم به خودم افتاد، من هم پدرم #شهید شده بود. اصلا همهی آنهایی که قهرمان رویاهای کودکانه شان، مرهم زخم #قلبشان، پدرشان، به گفتهی مادر، آن بالا نزد خدا #خوشحال است؛ چیزی شبیه این ماجراها داشته اند و دارند و خواهند داشت زیرا #آرمان هایمان هنوز ادامه خواهند داشت... ✌️
.
راستی اسمش چه بود؟
.
مربی صدایش زد امیرحسین...
.
#امیرحسین_محمدخانی!
.
به قلم: Zahra._.Mahdiar@
.
#شهید_محمدحسین_محمدخانی #شهادت #گرافیک #طراحی #شهید_مدافع_حرم #محمد_حسین_محمد_خانی #عکس_نوشته #شهید_حاج_عمار #شهید_گمنام #مدافع_حرم #ولایت_فقیه #مدافعان_حرم #کلنا_عباسک_یا_زینب
بسم رب الحسین
#چهل_روز_تا_محرم
یکی از رفقا عادت داشت اذان مغرب اول محرمُ که میگفتن شروع میکرد به پیامک گروهی ارسال کردن اون وقتا نرم افزار اجتماعی مد نبود مضمون پیام ها به این صورت بود
شب اول گذشت کاش عاشورا رو درک کنیم
شب دوم گذشت کاش زنده باشیم شب سوم
شب سوم گذشت. و زنده ایم
شب نهم علمداریا جایی روضه خصوصی ندارن خون بریزیم
شب دهم مکن ای صبح طلوع (هر نیم ساعت یه بار)
خلاصه محرم که تموم میشد سوژه عوض میشد
220 روز مونده تا محرم
210 روز مونده تا مستی
186 روز مونده تا کاروان بیاد سمت کربلا
40 روز مونده ...
همیشه به اینجای کار که میرسید و محمد حسین گوشیشو نگاه میکرد یادمه یه آهی میکشید ازبچه های خونه قول میگرفت برای احیای چله عاشورای بعد نماز صبح
محمدحسین چله میگرفت اخه
میترسید اونجور که میخواد وارد شهر محرم نشه
یادمه در کنار چله ی زیارت عاشورا خونیش تو هفته دوسه باری دیگِ عدس پلو رو بار میذاشت میگفت عدس اشک آوره
محمدحسین دوست داشت از همه بیشتر گریه کنه.
محمدحسین الان ...
______________________________
همچين شبى بود تو خونه محمد حسين بوديم
بعد از سينه زنى محمد حسين هيچ جور آروم نميشد
بهش گفتم محمد حسين بيا بريم تو كار شام
گفت: فلانی آخه يه اربعين مونده تا محرم
گفت:خدایا یعنی زندهايم تا مراسم شب اول محرم لباس مشكيامون رو دوباره تو محرم بپوشيم و دوباره برا اربابمون عزاداری کنیم؟؟؟!
.
.
#دلتنگیم
#دعامون_کن
#میزنه_قلبم_داره_میاد_دوباره_باز_بوی_محرم
#آماده_سازی_برای_محرم
#40روز_تا_محرم
#جا_نمونی
#شهید_حاج_عمار
#حاج_عمار
#عمار
#عمار_حلب
#سردار_شهید_محمدحسین_محمدخانی
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#فرمانده_تیپ_سیدالشهدا
#همت_مقاومت
#فدایی_زینب
#مدافع_حرم
#مدافعان_حرم
#مداح_اهل_بیت
#مهندس_عمران
#شهید_محمد_حسین_محمد_خانی
#شهیدعشق ❤️🌱
🆔 @hajammar313 🔷🔸
هدایت شده از گرافیست الشهدا🎨
🍃بسم رب الزهرا
.
🍃 و این است رسم جهان:
روز به شب میرسد و شب به روز.
آه از سرخی شفقی که روز را به شب میرساند!
اما مارا به تو نه !
نه این که راهی نباشد نه انتخاب ما غافلان هزار تو بود آن هم تاختن در هزارتوی #نفس و نتیجه یکه تازی هایمان شد چاله . چاله هایی از جنس نفس در وجودمان .
.
🍃حاج عمار! این روز ها یکی مانند تو را نیاز داریم در زندگی فانی مان .حاج عماری که چاله های وجودمان را پر کند و انتهای راه را ختم کند به #امام_حسین همان راهی که نزدیک ترین راه به #الله است و #محرم نزدیک ترین راه به امام حسین بود و ما تمام امیدمان به محرم. اما آن هم دیگر امیدی بهش نیست و یادآوری اش خاری است به قلبمان چرا که #دل_عاشق_مریض ، #دار_الشفایش همین #روضه ها بود!
.
🍃اما ملالی نیست چرا که " بانی روضه #حسین همین جاست شک نکن"و تلاش می کند برای شناختن امام حسین به عالم، همانطور که در زمان بودنش در این جهان همه ی دنیا را می نشاند پای سفره #سید_الشهدا.
.
🍃هنوز هم که هنوز است ما آدمیان منتظر یک معجزه ایم برای زنده شدن محافلی بهر #آرامش مان
#آقا جان خودتان پای درمیانی کنید شاید شد!
پ.ن : گذری بر کتاب #فتح_خون( شهید اوینی)
پ.ن : گذری بر کتاب #قصهی_دلبری "شعر های #شهید_محمد_خانی"
.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
.
✍نویسنده: #مونا_زارع
.
💔به مناسبت #دل_تنگی هایمان برای #شهید_محمد_حسین_محمدخانی
.
📅تاریخ تولد : ۹ تیر ۱۳۶۴
.
📅تاریخ شهادت : ۱۶ آبان ۱۳۹۴. حلب سوریه
.
📅تاریخ انتشار: ۲۱ مرداد ۱۳۹۹
.
🥀مزار : بهشت زهرا.قطعه ۵۳
.
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی #حاج_عمار #عمار_عبدی #طراحی #فتوشاپ #محرم #کرونا #غدیر #مشهد #اربعین #مدافع_حرم
♨️ #تازه_های_کتاب
📚 #مجید_بربری
🔖 #مدافع_حرم
👱♂ #جوان
🖐سلام آقا مجید سلام برادر، نه! بگذار شبیه خانواده ات صدایت کنم، سلام داداش مجید.
داداش مجید، پهلوانها 💪همیشه در افسانهها نیستند. همیشه آن آدمهای عجیب و غریب و بیآلایش قصهها هم نیستند.
قهرمانها💪این روزها همه آدمهای ساده دیروزند. همان آدمهایی که چه ساده از کنارشان گذشتیم و آنها چه سادهتر دل بریدند.💔
تو قهرمان این شهر و محله بودی و هستی و شاید کمتر کسی پی به پهلوانی ات برده بود.👀 قصه تو قصه کوچه پس کوچههای یافتآباد است.
🗣قصه تو از آن قصههایی بود که بارها به شهادت چشمهایمان قضاوتت کردیم اما صدای «هل من ناصر ینصرنی» را که شنیدی تمام راه را با سر دویدی تا از قافله عقب نمانی.👣
تو وقتی یکباره چمدانهایت👝 را بستی هیچکس نمیدانست در سرت چه میگذرد؛ اما تصمیمت را گرفته بودی.
پس بیقید به دنیای پشت سرت و تمام آرزوهایت، حتی جیبهایت را خالی کردی تا سبک و راحتتر بروی تا یک محله و یک نسل را روسفید کنی.🙁
قصه تو📘 قصه این روزهای بچههای محله «یافتآباد» تهران است و عکسهایت زینتبخش کوچههایی است که کودکان خردسال آن هنوز به امید آمدنت اسباببازیهایشان🎈 را بساط می کنند هنوز با دیدن ماشین🚗 خالی تو بالا پایین میپرند.🤩
حتی به امید آمدنت برایت نامه مینویسند ✍و آدم بزرگها بارها هر روز از خودشان میپرسند، چه چیزی مجید را برد؟⁉️
#شهیدعشق 🖤🌱
🆔 @hajammar313 🏴
🍃نوزادی بهاری، متولد شده در قلبِ زمستان. محمد مهدی، متولد سرمایِ استخوانسوز دیماه. پسری که تار و پودِ وجودش را با #عشق به #اهل_بیت و امام حسین_علیهالسلام_ بافته بودند.
🍃عاشق #هیات و روضه ها و #انقلاب؛ و همین عشق او را به دریایِ بیکران #بسیج رساند. دستبه دامانِ شهدا بود. در گروه #تفحصِ_شهدا، پیکرها را از دلِ خاک به آغوشِ خانواده ها میرسانند و شاید همین اتصال ها، انقطاعِ او از دنیا را رقم میزد.
🍃آخرین انگیزه اش؛ نابودی رژیم غاصب صهیونیست بود. همانهایی سنگینی خونِ هزاران کودک را به دوش میکشند. برای پرواز مهدی، این انگیزه چیزِ کمی نبود!
🍃و سرانجام جانش را در این راه فدا کرد. آن هنگام که در "پایگاه هوایی تیفور سوریه" مورد حمله هوایی مستقیمِ هواپیماهایِ اسرائیلی قرار گرفت، با شش تن از همرزمانِ همراهش به سمت آسمان بال گشودند🕊
🍃و این چنین محمدمهدی؛ #شهید_نابودی_راه_اسرائیل نام گرفت.
🍃مقام معظم رهبری:
"این جوان را من چندباری دیده بودم،جوانی پویا و سرزنده بودند و ارزش کار ایشان و شهدای #مدافع_حرم در این است که برخلاف زمان جنگ تحمیلی که صدا و سیما و همه جامعه درباره جنگ صحبت میکردند، الان فضای جنگی در کشور حاکم نیست و صدای توپ ها شنیده نمیشود. ولی این شهید ، خانواده و فرزندان کوچکش را رها کرد و جان خود را فدای هدف و دفاع از حرم کرد."
✍نویسنده: #زهرا_قائمی
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_محمد_مهدی_لطفی_نیاسر
📅تاریخ تولد : ٨ دی ۱٣۶۱
📅تاریخ شهادت : ٢۰ فروردین ۱٣٩٧
📅تاریخ انتشار : ۱٩ فروردین ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : گلزار شهیدان علی بن جعفر _قم
#استوری_شهدایی #گرافیست_الشهدا