#افطارنامه
افطار بیست و یکم🖤
یا عَالِمَة غَیرَ مُعَلّمَة وَ فَهمه غَیر مُفَهّمه
#علم
گنجینه است که خدای عزوجل
به #انسان بخشید
تا آتش و گرما و نوری باشد
در شب سرد زمستانی #جهل
و پدر علم
در نوزدهمین قدم از ماه عاشقی
ضربتی خورد و از پا افتاد
و پس از او
نطق و منطق و کلام او🧡
ارثیهای شد برای دختر این خانواده
و سینه او
مخزن اسرار غمهای آل پیمبر شد
و آن هنگام
که روح از تن رسول آسمانی مفارقت کرد🥀
همدم گریههای بی امان مادر
#زینب بود
و آن هنگام
که آتش فتنه 🔥
گلستان یاس نبوی را خاکستر کرد
#زینب بود
که با آب #اشک
برای گلهای تشنه مادری کرد😭
و آن هنگام
که زهر تلخ #خیانت و #نفاق
جگر کریم آل طاها را درید
تنها مرهم درد بی درمان او
#زینب بود💔
و آن هنگام
که #عاشورا بر پا شد
و تمامیت #ستم برای کشتن ستارههای آسمان
قد علم کرد
و سیاهی ظلمت تمام جهان را پوشاند
تنها شکافنده شب
و رسول روشنایی در فتنهها
#زینب بود🏴
و همچنان هم #زینب است
که روضههایش
تجمیع روضه محراب و گودال و در است
در شام غریبان پدر
به دختر باید تسلی داد
خصوصا دختری که تازه اول دردهایش است
به حق عمه سادات
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
#ماه_رمضان
#امام_علی
#سحرنامه
سحر بیست و دوم🌙
قسمت بیست و دوم : و جهان در انتظار است....
اِنتَظِروا الفَرَجَ وَ لا تَیأسُوا مِن رَوحِ الله
و در این دنیای خسته و سرد
در میان کوچههای غربت
در ته بن بست دلتنگی
و در کنج خرابهی دربهدری
#انسان با لباسی مندرس از جنس گناه
و تنی زخمی
از شدت تازیانه فتنه زمانه
نشسته بود به #امید آنکه رهگذری به دادش برسد
و #امید💙
تنها رمز بقای انسان است از پس قرنها مصیبت
و #امید
دلیل آسودگی #نوح است از طوفان بلاخیز🌊
رمز نجات #ابراهیم است از آتش نمرود🔥
مایه صبر و استقامت #ایوب است در مصیبت💥
و امدادگر #یعقوب است
آنهنگام از فراغ #یوسف جان به لبش رسیده بود💔
لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ*
#امید
سنگ گرانبهایی است
که خداوند
در رکاب انگشتری وجود آدمی نهاد
تا همیشه
حتی از اعماق چاه گناه🔥
به منتهای آسمان
برای پر شکستگان راهی باشد🕊
#امید شیرین است
و دوایی است که درد #انتظار را تسکین میدهد
و #انتظار دردی است
اگر درمان گردد دیگر دردی نخواهد ماند❤️
#انتظار
به نشستن و آه کشیدن نیست
کار مردان خداست
برای #منتظر شدن باید #مضطر شد
باید
به جای نشستن و حسرت خوردن🥀
تمام قد به احترام او ایستاد
و به سویش دوید
و من خسته و غمزده
در مسیر عبور خورشید نشسته بودم🌤
که ندایی آمد
که چه نشستهای؟
و من پرسیدم پس چه کنم؟
و او گفت : به احترام او بایست
و من ایستادم
و چند قدم به سویش رفتم🚶♂
و هر قدم
مرا به اندازه یک آسمان به #آسمان نزدیکتر کرد
و سلام بر کسی که
تمام جادههای امید به او ختم میشود💚
برگرفته از
۱.حدیث امیرالمؤمنین علی ع
بحارالانوار/ج۱۵/ص۱۲۳
۲.سوره زمر آیه ۵۳
#ماه_رمضان
#اللھمالرزقنـانگاهالمھدي
#مهمانی_محبوب
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج