فروشگاه کتاب حماسه
#برشی_از_کتاب
#منم_یه_مادرم
با او خیلی راحتتر از بچههای دیگرم بودم تا حرفی روی دلم سنگینی میکرد با درد دل پیش مصطفی سبک میشدم حرف پنهانی از هم نداشتیم.
وسط همین درد دلها بود که مصطفی لو داد دلش پیش عطیه گیرکرده است و از من خواست برایش آستین بالا بزنم وقتی میخواست از او بگوید، برایم جالب بود که نگفت دختری را زیر نظر گرفتم که مثلاً زیباست یا مالومنال دارد. قبل از هر چیز نجابت عطیه چشمش را گرفته بود.
هر موقع هم خواستگاری برای دخترها پا پیش میگذاشت با برادرشان در میان میگذاشتم و مثل خیلی از امور دیگر، از او مشورت میگرفتم توی خواستگاری همه خواهرهایش حضور داشت و نظرش را خیلی روشن به آنها میگفت قبل از آمدن خواستگار با خواهرانش طی میکرد: تا من اسم رمز رو نگفتم از آشپزخانه بیرون نمی آی ها!
چه من و حاجی، چه دخترهایم همه دربست قبولش داشتیم و دیگر کار خودمان را راحت کرده بودیم اول مصطفی داماد را برانداز میکرد و با او گرم صحبت میشد اگر بخت یار خواستگار بود و مهرش به دل او میافتاد، رو به آشپزخانه میکرد و با صدای نسبتاً بلندی اسم رمز را میگفت: «مامان، به عمه زهرا بگو چای بیاره»
از همان بچگی آنقدر حمایت و محبت بهپای خواهرهایش ریخته بود که هر سه خوب میدانستند چقدر دوستشان دارد و ایمان داشتند که اگر حرفی میزند به مصلحت خودشان است. اصلاً برای هر تصمیمی تا تأیید مصطفی را نمیگرفتند دست و دلشان به کار نمیرفت.
🔻 ثبت سفارش 👇👇
🆔 @Store_Manager
— — — — — — — — —
☘️فروشگاه کتاب حماسه
🇮🇷@Hamaseh_Book
📚 #لباس_شخصی_ها
🔰#بیست_هفت_بعثت
✍️ #جواد_کلاته_عربی
— — — — — — — — — —
💠 #معرفی_کتاب
کتاب «لباس شخصیها» به قلم جواد کلاته عربی، خاطرات شفاهی قاسم صادقی از خیابان ایران تا گروه فداییان اسلام است که از سوی انتشارات 27 بعثت منتشر شد.
کتاب حاضر به خاطرات حاج قاسم صادقی از زمان کودکی تا دوران حضورش در گروه فداییان اسلام و پیش از ورود به لشکر 27محمد رسولالله (ص) میپردازد.
این کتاب نتیجۀ بیست و چهار جلسه (بیش از چهل ساعت) گفتوگوی چهرهبهچهره نویسنده با راوی است و همچنین ساعتها مکالمه تلفنی برای تکمیل خاطرات و اضافه کردن برخی جزییات میباشد.
نویسنده مطابق سنوات گذشته، در متن حاضر خودش را به کلام راوی متعهد میداند، از خیالپردازی و تصویرسازیهای غیرواقعی پرهیز مینماید و به مرزهای داستانی وارد نمیشود.
کلاته عربی همچون کتابهای «ماجرای عجیب یک جشن تولد» و «عملیات عطش» در این کتاب هم به «کشف قصه» در برابر قصهپردازی و «کشف تصویر» در برابر تصویرپردازی پایبند است. و نیز دیالوگها و جزییات مورد نیاز «ساخت قصهای _ داستانی» را در فرآیند مصاحبه و پژوهش از راوی اخذ کرده است و در متن کتاب آورده است.
💳 قیمت روی جلد:108000تومان
🎁 قیمت با #تخفیف 92000تومان
🔻 ثبت سفارش 👇👇
🆔 @Store_Manager
— — — — — — — — —
☘️فروشگاه کتاب حماسه
✅ @Hamaseh_Book
فروشگاه کتاب حماسه
#برشی_از_کتاب
#لباس_شخصی_ها
«یکبار با برادرم علیرضا که چهار پنج سالی از من کوچکتر بود، فکر کردیم که عکس را کجا بزنیم.
رفتم دوتا مقوا و یک تخته چوبی سهلا به ابعاد عکس خریدم. مقواها را با سوزن منگنه به دوطرف تخته چسباندم.
بعد کلیشه را گذاشتم روی مقوا و با رنگ، تصویر امام را انداختم رویش.
وقتی رنگ خشک شد، یک لایه مشمع پلاستیکی رویش کشیدم. دو گوشه بالای تخته را سوراخ کردم و سیم مفتول را چند لایه به صورت نیمدایره بین این دوتا سوراخ کشیدم. شب شد. رفتم نانوایی سنگک محلهمان.
شنکش نانواییاش را گرفتم. چون دستهاش کوتاه بود، یک دستهبیل بلند هم بهش اضافه کردم که دو متری به طول شنکش اضافه کند.
بالای دستهبیل را هم با چند تا میخ به صورت قلاب درست کردم.
سیم مفتول تابلوی عکس امام را گیر دادم به سرِ قلاب و انداختم روی سیم برقی که از عرض خیابان ایران رد میشد.
صبح شد.
حالا عابرهای پیاده و هر ماشینی که میآمد از خیابان عبور کند، لحظهای میایستاد و نگاهی به عکس میانداخت.
بعد هم راهش را میکشید و میرفت.
کمکم با راپورتِ خبرچینها، سر و کله شهربانی و ساواکیها پیدا شد.
اما چون تابلوی عکس امام روی سیم برق بود، خودشان جرئت نکردند بهش دست بزنند.
با اداره برق تماس گرفتند. نزدیک ظهر بود که چندنفری از شرکت برق با یک وانت آمدند.
اما آنها هم وسیلهای برای پایین آوردن تابلو نداشتند. حالا مردم هم جمع شده بودند و به آنها و عکس امام نگاه میکردند.»
🎁 قیمت با #تخفیف 92000تومان
🔻 ثبت سفارش 👇👇
🆔 @Store_Manager
— — — — — — — — —
☘️فروشگاه کتاب حماسه
🇮🇷@Hamaseh_Book