فروشگاه کتاب حماسه
#برشی_از_کتاب
#نامزد_گلوله_ها
وقتی قاسم سلیمانی همراه دیگر فرماندهان از هور برگشت، به کامیاران رفت، نیروهایش را جمع کرد و در مدتی کوتاه، 19 گردان به صف کرد، هشت گردان هم از لشکر قدس گرفت و به قرارگاه عملیاتی نزدیک هور برد.
نیروهای ایرانی در بیشتر عملیات های بعد از آزادی خرمشهر با سختی زیادی روبه رو شده بودند، گاهی هم به هدف هاشان نمی رسیدند.
آمریکایی ها و برخی حاکمان عرب، ماشین جنگی صدام را هر روز نونوار می کردند و می انداختند به جان نیروهای ایرانی، جتی ژنرال های شاه مثل ارتشبد غلامرضا ازهاری هم اطلاعات ارتش ایران را در اختیار عراقی ها می گذاشتند.
وفیق السامرایی مرد شماره یک اطلاعات ارتش عراق، این را در خاطراتش نوشته است.
محسن رضایی برای رها شدن از این بن بست تصمیم گرفت زمین جنگ را عوض کند.
طرح قرارگاه سری نصرت را همین روزها کشید و علی هاشمی را مخفیانه به فرماندهی این قرارگاه انتخاب کرد.
🔻 ثبت سفارش 👇👇
🆔 @Store_Manager
— — — — — — — — —
☘️فروشگاه کتاب حماسه
🇮🇷@Hamaseh_Book
📚 #خانم_کارکوب
🔰#شهید_کاظمی
✍️ #رضیه_قبیشی
— — — — — — — — — —
💠 #معرفی_کتاب
«خانم کارکوب» مجموعه خاطرات خانم «زهرا کارکو» همسر رزمنده پاسدار «خداداد کارکوب زاده» و مادر سه شهید و دو جانباز است که با قلمی روان و توانا، خواننده را با حوادث و فراز و فرودهای بسیار و صبر و فداکاری یک مادر همراه می کند.
خاطرات زنی است که با آغاز جنگ تحمیلی و محاصرۀ آبادان، بههمراه همسر و پنج فرزند برومندش راهی جبهههای جنگ و دفاع از میهن شدند و با حوادث و فراز و فرودهای بسیار در زندگی دستوپنجه نرم کردند. مجموعه خاطرات خانم «زهرا کارکو» همسر رزمندۀ پاسدار خداداد کارکوب و مادر سه شهید و دو جانباز است که با قلمی روان، خواننده را با حوادث و سختیهای زندگی و صبر و فداکاری یک مادر شهید همراه میکند. رضیه غبیشی از نویسندگان حوزۀ دفاع مقدس و از جانبازان و همسر شهید است. این کتاب در پنج فصل به زندگی خانم زهرا کارکو میپردازد. ازجمله آثار فاخر او میتوان به ملاصالح اشاره کرد.
💳 قیمت روی جلد:72000تومان
🎁 قیمت با #تخفیف :61000تومان
🔻 ثبت سفارش 👇👇
🆔 @Store_Manager
— — — — — — — — —
☘️فروشگاه کتاب حماسه
✅ @Hamaseh_Book
فروشگاه کتاب حماسه
📚 #خانم_کارکوب 🔰#شهید_کاظمی ✍️ #رضیه_قبیشی — — — — — — — — — — 💠 #معرفی_کتاب «خانم کارکوب» مجموعه
#برشی_از_کتاب
#خانم_کارکوب
تسبیح میان انگشتانم میچرخید و لبهایم میجنبید. صدای تلفن بلند شد. رؤیا گوشی را برداشت. نگاهی به من کرد و گفت: «یه آقایی میگه برای تکمیل فرم یارانههاتون شب میآیم منزلتون.» با بیحالی گفتم: «بهش بگو بیاد.» شب از راه رسیده بود که زنگ در خانه به صدا در آمد. رؤیا دکمۀ آیفون را زد و بهطرف در ورودی رفت. صدای خانم همسایه را شنیدم که با رؤیا احوالپرسی میکرد. سرم را بهطرف در چرخاندم. خانم همسایه داخل آمد. با هیجان حرف میزد و ناگهان صدای همهمه در حیاط شنیدم. بلند شدم. حیاط پر از عکاس و فیلمبردار و محافظ شده بود. رؤیا ذوقزده و حوشحال جیغی کشید. به هولوولا افتاده بود. داخل آمد: «مامانی، آقا اومده. پاشو، آقا! آقا اومده.» بهسمت حیاط اشاره میکرد. نمیدانستم خودم را آماده کنم یا اطرافم را جمعوجور کنم. آقا داخل حیاط آمده بود. چادر به سر کشیدم و در بالای پله ورودی خانه ایستادم. از هیجان تمام تنم به رعشه افتاده بود، با صدایی که گریه و خنده قاطی بود، رو به آقا کردم: «گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم، چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی.»
🔻 ثبت سفارش 👇👇
🆔 @Store_Manager
— — — — — — — — —
☘️فروشگاه کتاب حماسه
🇮🇷@Hamaseh_Book
فروشگاه کتاب حماسه
📚 #خانم_کارکوب 🔰#شهید_کاظمی ✍️ #رضیه_قبیشی — — — — — — — — — — 💠 #معرفی_کتاب «خانم کارکوب» مجموعه
16.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت مادر شهید از حضور رهبر انقلاب در منزل شهیدان کارکوب زاده
#خانم_کارکوب
— — — — — — — — —
☘️فروشگاه کتاب حماسه
🇮🇷@Hamaseh_Book