#شهید_مجتبی_ذوالفقار_نسب
#خاطرات_شهدا
۹ فروردین باران زیبای شروع به باریدن می کند و مجتبی که از درد دندان به خود می پیچید😞 در دفتر خاطراتش می نویسد:
"مدتی است یکی از دندان های شکسته و به عصب رسیده و امانم را بریده است😢. از فک درد و سردرد روحیه خوبی ندارم.😔 خیلی کم غذا میخورم. البته مسکن نمی خورم تا درد بکشم.❗️ شاید بتوانم گوشه ای از دردهای حضرت زینب (سلام الله و رقیه سلام الله) که در این منطقه شام و دمشق متحمل شدند را درک کنم؛ اما افسوس این کجا و آن کجا.😭 امکانات و تدارکات مواد غذایی اینجا خوب است البته ما هم قناعت گر هستیم و قانع، 😊و برای جنگ سربازی حضرت مهدی (عجل الله) آمده ایم که انتقام اجدادش را بگیریم و نه برای خوردن و خوش گذرانی .☝️"
#مدافع_حرم
#طریق_الشهدا
#شهید_مجید_قربانخانی
#خاطرات_شهید
یک شب آمد بخوابد دیدم روی بازویش یک عکس اژدها خالکوبی شده است. شاکی شدم به حاج مرتضی گفتم «خداوکیلی این رو از کجا گیرآوردی که بدنشم پر از نقش و ورقه❗️». حاجی عصبانی شد و سر مجید داد زد که مگر نگفتم حواست باشه بدنت معلوم نشه بچه ها ببینند😑. مجید قربان خانی از صدای مداحی من در هیأت بچه های مدافع حرم خوشش می آمد آنقدر صدایم را دوست داشت که گاهی اوقات التماس می کرد برایش نوحه بخوانم😢 و من در جوابش می گفتم «من برای تو نمی خونم اصلا☝️ اگه تو شهید بشی من به خدا و اعتقاداتم شک میکنم». یکبار یکی از بچه ها موقع وضو گرفتن خالکوبی اش را دیده و بهش گفته بود «مجیدجان تو این همه خوبی حیف نیست خالکوبی داری😞؟» مجید هم جواب داده بود «این خالکوبی یا فردا پاک میشه، یا خاک میشه»
روز عملیات یک دستبند سبز دستش بود درآورد، داد به من🍃 و گفت« بیا بگیر داداش به دردت میخوره». با خودم گفتم «اینم توهم زده میره شهید میشه حالا فکر کرده دستبند تبرکش چی هست😒!»
روز عملیات وقتی تیر خورد متعجب بودم از کار خدا مجید داشت میرفت به آرزوش برسه ومن ول معطل مانده بودم وسط معرکه. درست بود که منم زخمی شده بودم اما زخمی شدن کجا و شهادت کجا❗️مجید حتی لحظه شهادتش بااینکه چند تیر خورده باز دست از مسخره بازی برنمیداشت. هرکسی تیر میخورد بعد از یک مدت بیهوش میشود مجید سه ساعت تمام بیدار بود و یکبند شوخی میکرد و حرف میزد تا اینکه شهید شد🕊
#مدافع_حرم
#حر_مدافعان_حرم
#طریق_الشهداء
┈┈••✾❀🕊 🦋 🕊❀✾••┈┈
نام : حمید سیاه کالی مرادی 🕊
نام پدر : حشمت الله
نام مادر : امینه سیاه کالی مرادی 🌸
محل : شهادت سوریه🥀
بیوگرافی:
سیاهکالی مرادی، حمید: چهارم اردیبهشت ماه ۱۳۶۸ در قزوین به دنیا آمد. پدرش حشمت اله و مادرش امینه سیاه کالی مرادی نام داشت. دانشجوی مقطع کارشناسی حسابداری مالی بود. در تاریخ دهم آبان ماه سال ۱۳۹۱ ازدواج کرد. توسط سپاه صاحب الامر(عج) قزوین و به عنوان #مدافع_حرم و فرمانده مخابرات و بیسیم چی در جبهه دفاعی سوریه حضور یافت. پنجم آذر ماه سال ۱۳۹۴، در حلب #سوریه و درگیری با گروهک داعش بر اثر اصابت پرتابه های جنگی به بدن و جراحات وارده شهید شد. مزار او در گلزار شهدای قزوین واقع است.
محل : تولد قزوین
تاریخ: تولد۱۳۶۸/۰۲/۰۴ 💐
محل :شهادت سوریه 🥀
تاریخ : شهادت۱۳۹۴/۰۹/۰۵🍃🕊
استان محل شهادت : حلب
شهر محل شهادت : حلب
وضعیت تاهل :متاهل💼
درجه نظامی : پاسدار🇮🇷
تعداد پسر:۰
تعداد دختر:۰
تحصیلات : کارشناسی حسابداری مالی🎓
عملیات : جنگ با داعش
محل کار : سپاه صاحب الامر(عج) قزوین. تیپ 82بنیاد
مزار #شهید : قزوین - قزوین - قزوین - مرکزی
🌹﷽🌹
❤️ از روز دوشنبه با عاشقانهای متفاوت در دل بحران #ایران و #سوریه و با یادی از شهدای #مدافع_حرم در خدمت شما خوبان هستیم .
🌹هر روز دو قسمت تقدیم خواهد شد...
رمان: دمشق شهر عشق📚
🌹 رمان #دمشق_شهر_عشق بر اساس حوادث حقیقی زمستان ۸۹ تا پاییز ۹۵ در #سوریه و با اشاره به گوشهای از رشادتهای مدافعان حرم بهویژه سپهبد شهید #حاج_قاسم_سلیمانی و سردار شهید #حاج_حسین_همدانی در بستر داستانی عاشقانه روایت شد.
❤️ هدیه به روح مطهر همه شهدا، سیدالشهدای مدافعان حرم #حاج_قاسم_سلیمانی و همه مردم مقاوم سوریه
.
@romanshohada