دیدم قهرمان دنیا را
در حرم لابهلای مردم بود
روی قلبش مدال زرین
خادمی امام هشتم بود
#همه_خادم_الرضاییم
#با_شهدا
https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49
"رفتـنِشمـاتلنگـریسـتبـرپیڪره؎
بۍجـٰانِمـٰا..
ڪہمۍشـودڪربلایۍزیسـتدرهـر
زمـٰانومڪان.."
🔅 امیرالمؤمنین #امام_علی عليهالسلام:
✍️ لا تُشْعِرْ قَلبَكَ الهَمَّ على ما فاتَ، فيَشْغَلَكَ عَمّا هُو آتٍ
🔴 براى آنچه از دست رفته است اندوه به دلت راه مده، كه تو را از آنچه مىآيد باز مىدارد.
📚 غررالحكم، حدیث ۱۰۴۳۴
#با_شهدا
https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49
همراه شهدا🇮🇷
#یادتباشد قسمت ۳۰ گفتم:"نمیدونم،مزارشهداخوبه بریم؟"گفت:"دوست دارم بریم قم!"پیله کرده بودبرای سال
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
🌱🌸🌱🌸🌱🌸
🌸🌱🌸🌱🌸
🌱🌸🌱🌸
🌸🌱🌸
🌱🌸
🌸
#یادت_باشد🌱
قسمت ۳۱
حمیدگفت:"توچرااین طوری میکنی.راننده حواسش به همه جاهست من خودم شوماخرم!
"گفتم:"آخه تاحالاتوی جاده به این شلوغی بیرون شهرموتورسوارنشدم.دست خودم نیست،میترسم."وقتی ماشین های سنگین ازکنارمان ردمیشدند،باهمه ی توان خودم رابه حمیدمی چسباندم وزیرلب دعامیکردم که فقط سالم به مقصدبرسیم.
این وسط شیطنت حمیدگل کرده بودوعمداازجاهایی میرفت که یادست اندازبودیاچاله!بعدهم میگفت:"ببین چه مزه ای داره،چه حالی میده.خودت روبرای چاله بعدی آماده کن!
"بعدمیرفت دقیقالاستیک راداخل همان چاله می انداخت!آن موقع ازخودموتورسوارشدن میترسیدم چه برسدبه اینکه بخواهدتوی دست اندازهاوچاله هابیفتیم.
چشم هایم رابسته بودم ومحکم دستهایم رادورش حلقه کردم که نیفتم.کاررابه جایی رساندکه گفتم:"حمیدبزن کنارمن پیاده میشم.باپاهای خودم بیام
سنگین ترم!"
بعدهم برای اینکه مثلاالکی قهرکرده باشم صورتم رابرگرداندم.
حمیدگفت:"آشتی کن عزیزم.قهرزن وشوهرنبایدبیشترازده ثانیه طول بکشه،خداخوشش نمیاد".گفتم:"نه اون برای خونه است،روی موتورفرق داره!".حمیدکه فهمیده بودازروی شوخی قهرکردم سرعت موتوررازیادکرد.
من هم که حسابی ترسیده بودم گفتم:"باشه عزیزم،اشتباه کردم.دوستت دارم،آشتی کردم!".
ازنیمه راه ردنشده بودیم که وسط راه بدبیاری آوردیم وموتورپنچرشد.
خداخیلی رحم کرد.نزدیک بودهردوباموتورزیرماشین برویم.وسط جاده مانده بودیم ودربه دردنبال کمک میگشتیم.کنارموتورپنچرشده ایستاده بودم.حمیدکمی جلوتردست بلندمیکردکه یک نفربه کمک مابیاید.
بامکافات یک وانت جورکردیم.حمیدموتوررابه کمک راننده پشت وانت گذاشت.اولین آپاراتی پنچری راگرفتیم ودوباره راه افتادیم.
خاله فرشته حسابی ازماپذیرایی کردومجبورمان کردبرای ناهارهم بمانیم.وقتی سوارموتورشدیم که برگردیم غروب شده بود.هردوازشدت سردی هوایخ زدیم.
دست وپاهای من خشک شده بود.وقتی پیاده شدیم نمیتوانستم قدم ازقدم بردارم.چشم هایم مثل دوتاکاسه خون سرخ شده بود.هرکسی میدیدفکرمیکردیک فصل مفصل گریه کرده ام.تاحالاچنین مسیرطولانی راباموتورنرفته بودم.باهمه سختی این اتفاقات رادوست داشتم.این بالابلندی هابرایم جذاب بود.
تعطیلات عیدکه تمام شدسیزده به درباخواهروبرادرهای حمیدبه "امامزاده فلار"رفتیم.خیلی خوش گذشت.کنارچشمه آتش روشن کرده بودیم وکلی عکس انداختیم.حمیدبابرادرهایش والیبال بازی میکرد.اصلاخستگی نداشت.
بقیه میرفتندبازی میکردندوده دقیقه بعدمی نشستندتااستراحت کنندولی حمیدکلاسرپابود.دیگرداشتم امیدوارمیشدم این زندگی حالاحالاروی ناخوشی ودوری رانخواهددید.
هنوزچندروزی ازفضای عیددورنشده بودیم که حمیدگفت:"امسال قسمت نشدبریم جنوب.خیلی دوست دارم چندروزی جوربشه بریم برای خادمی شهدا."گفتم:"اگرجوربشه منم میام چون هنوزکلاسامون شروع نشده".
همان لحظه گوشی رابرداشت وبا"حاج محمدصباغیان"معاون ستادراهیان نورکشورتماس گرفت.
حاجی ازقبل حمیدرامیشناخت.مثل همیشه خیلی گرم باحمیداحوالپرسی کرد.وقتی حمیدگفت نامزدکرده ودوست داردبامن برای خادمی به جنوب بیایدحاجی خیلی خوشحال شد.
هجدهم فروردین بودکه طبق هماهنگی باحاج آقای صباغیان راهی جنوب شدیم.چون داخل آمبولانسی که همراه کاروان هابه مناطق میرفت نیروی امدادگرنیازبود،من قبول کردم که خادم امدادگرباشم.
دوست داشتم هرکاری ازدستم برمی آیددرراه خدمت به شهداوزایران راهیان نورانجام بدهم.حمیدهم درمنطقه"دهلاویه"مقتل شهیددکتر"مصطفی چمران"به عنوان خادم مشغول شد.
هرروزاول صبح سوارآمبولانس میشدم وهمراه کاروان هامناطق رادورمیزدیم این چندروزجورنشدحمیدراببینم.
باتوجه به شرایط آب وهواتعدادکسانی که مریض میشدندیابه کمک نیازداشتندزیادبود.سخت ترازرسیدگی به این همه زایرتکان های آمبولانس بودکه تحمل آن برای من خیلی دشواربود.
نزدیک به شانزده ساعت درطول روزازاین منطقه به آن منطقه درحال رفت وآمدبودیم.شب که میشداحساس میکردم استخوان های بدنم درحال جداشدن است.
شب آخرباآمبولانس به اردوگاه شهیدکلهرآمدیم.اردوگاه تقریباروبه روی دوکوهه ورودی شهراندیمشک قرارداشت.
باحمیدقرارگذاشته بودم که آنجاهمدیگرراببینیم.تانیمه های شب بیمارداشتیم ومن درگیررسیدگی به آن هابودم.اوضاع که کمی مساعدشدازخستگی سرم راروی درآمبولانس گذاشتم.پاهایم آویزان بود.آن قدر
بدنم کوفته وخسته بودکه متوجه نشدم چطور
همان جابه خواب رفتم...
#همراه_شهدا
🍃🍃🍃
https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49
📆 #روز_شمار_شهدایی
🔆امروز #پنجشنبه ۱۹ خرداد ۱۴۰۱ مصادف است به ۹ ذی القعده
📿ذکر روز پنجشنبه: لا اله الا الله الملک الحق المبین(۱۰۰ مرتبه)
✅ذکر روز پنجشنبه موجب رزق و روزی میشود.
💐سالروز شهادت شهید مدافع حرم سعید شاملو
#با_شهدا
https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49
📸 مراسم چهلمین روز درگذشت مرحوم نادر طالبزاده، امروز پنجشنبه ساعت ۱۶:۳۰ در قطعه ۲۹ بهشت زهرا برگزار میشود
#با_شهدا
https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 لاله مفقودالاثر اهل گرمی شناسایی و عطر بهشتی این شهید، شهرستان گرمی را در روزهای آینده فرا میگیرد.
◾️ پیکر شهید "عبدالرحمن احدی" با انجام آزمایشهای DNA و تطابق آن با خانواده این شهید شناسایی و مردم گرمی(از شهرستانهای مرزی استان اردبیل) پس از ۴۰ سال چشمانتظاری میزبان فرزند شهیدش میشوند.
#با_شهدا
https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49
#معجزه_آیتالکرسی 🔰
سال اول جنگ که #کارور اعزام شده بود منطقهی غرب، توی گروهان اینها، پیرمرد مُسنّی بود به نام عمومجید که چشمهای خیلی ضعیفی داشت. این چشمهای ضعیف دردسرساز هم بود. گاهی عینکش را میان صخرهها گم میکرد و فریاد میزد: "کور شدم."
هر بار که محمدرضا میرفت، با حوصله و آرامش خاصی بدون هیچ نور فانوس یا چراغقوهای، زمینهای سنگلاخ را میگشت و عینک عمومجید را پیدا میکرد.
یک بار نصرتالله اکبری - دوست صمیمی محمدرضا - ازش سوال کرد:
«چطوریه که هر بار میری دنبال عینک، سهسوته پیداش میکنی؟!»
محمدرضا در جوابش گفت:
«هیچی. یه #آیت_الکرسی میخونم. مگه نمیگن قرآن خودش نوره؟!»
👈 برگرفته از کتاب جذاب و خواندنی #گمشده_مجنون ؛ زندگینامهی سردار دلاور و سلحشور سپاه اسلام، فرماندهی اسطورهای #گردان_مقداد ، جاویدالاثر #شهید_محمدرضا_کارور به روایت «مریم عباسی جعفری»، صفحهی ۱۴۷ با تخلیص و اختصار.
#شهید_کارور
#شهید_گمنام
#شهدای_لشکر_27_محمد_رسول_اللهﷺ
https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49
#باشهدا
4_6046351235848604398.mp3
153.7K
🎙وصیتنامه صوتی
شهید غلامرضا صادق زاده
#با_شهدا
https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49
🥀«فرماندهی سپاه هستهای»
✨دشمن بداند در نزدیکترین حالت برای نابودی قرار دارد.
#با_شهدا
https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49
🥀دعا کن برای عاقبت بخیری ما؛
✨همین جوان های لوطی وداش مشتی بودند که سر کوچه وخیابان تسبیح می چرخوندند ولی پاش که افتاد رفتند و برای کیان کشور جان دادند ...
🔹الان کجا هستند ببینند که خودی ها دارند به کشور چپ نگاه می کنند
🌹شهیدمحمدحسینیوسفاللهی
#با_شهدا
https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49
1⃣در حمله دیشب به کنسولگری آمریکا در اربیل عراق
که با استفاده از پهبادهای انتحاری صورت گرفت
مقر مورد هدف یک مقر امنیتی مستحکم در نزدیکی کنسولگری امارات است که چندین کیلومتر دورتر از محل ساخت کنسولگری ایالات متحده است.
همراه شهدا🇮🇷
1⃣در حمله دیشب به کنسولگری آمریکا در اربیل عراق که با استفاده از پهبادهای انتحاری صورت گرفت مقر مو
◀️فردی به نام «ایلاک رون»، به عنوان فرمانده بخش ترور سازمان جاسوسی رژیم صهیونیستی موسوم به موساد به هلاکت رسید.
2⃣ حمله سایبری به زیرساختهای رژیم صهیونیستی
🔹 صابرین نیوز عراق از یک حمله سایبری شدید از سوی یک تیم عراقی علیه زیرساختهای رژیم صهیونیستی و هک شدن سامانه معاملاتی بورس تلآویو خبر داد و نوشت این سامانه از دسترس خارج شده است.
همراه شهدا🇮🇷
2⃣ حمله سایبری به زیرساختهای رژیم صهیونیستی 🔹 صابرین نیوز عراق از یک حمله سایبری شدید از سوی یک تی
◀️پس از حمله سایبری عراق به سرورهای معاملات و فروش، بیشتر قیمت سهام شرکت های صهیونیستی در بورس تل آویو سقوط کرد.
همراه شهدا🇮🇷
◀️فردی به نام «ایلاک رون»، به عنوان فرمانده بخش ترور سازمان جاسوسی رژیم صهیونیستی موسوم به موساد به
احتمالا ترور فرمانده موساد در اربیل این شخص باشه
آسا فلوتس با نام مستعار ایلاک رون