eitaa logo
همراه شهدا🇮🇷
2.2هزار دنبال‌کننده
13.1هزار عکس
6.9هزار ویدیو
73 فایل
ٖؒ﷽‌ 💌#شهـבا امامزاבگاט عشقنـב كـہ مزارشاט زيارتگاـہ اهل يقين است. آنها همچوט ستارگانے هستنـב کـہ مے تواט با آنها راـہ را پیـבا کرב. پل ارتباطی @Mali50 @Hamrahe_Shohada
مشاهده در ایتا
دانلود
السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یااباصالحَ المَهدی یاخلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولای ْ الاَمان الاَمان الاَمان ورحمة الله وبرکاته
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 شرمساریم_شهیدان 🎙حاج صادق آهنگران من و تنهایی و غم ، آه که یاران رفتند من و غم گریه که آن سبزسواران رفتند ای دل من به خدا سنگ تر از سنگ تویی گر چه با نای غم آهنگ هم آهنگ تویی چه غریبانه از این خانه گذر می کردند قهرمانانه خطر بعد خطر می کردند تو در اینجایی و گلهای معطر رفتند نرگس و یاسمن و سرو و صنوبر رفتند تو مگر آهنی ای دل که چنین سخت شدی دامن خاک گرفتی و سیه بخت شدی ای شهیدان منم و داغ شما می دانید سوز نی های نیستان مرا می دانید چه کنم گر نکنم یاد شما را روشن داغ آیینه فریاد شما را روشن ما چرا درک نکردیم شما را افسوس نشنیدیم صدا بعد صدا را افسوس شرمساریم شهیدان که چنین پژمردیم زنده ماندید شما ، ما همه اینجا مردیم آی مردم به خدا داغ کبوتر دیدیم هر کجا گام زدیم لاله پرپر دیدیم... 🇮🇷 برای بر فراز ماندن پرچم مقدس جمهوری اسلامی در آسمان این کشور چه انسان های شریف و پاکی که از جان شیرین خود نگذشته اند..! به پاس خون پاک شأن پاسدار اسلام و انقلاب اسلامی باشیم @Hamrahe_Shohada
💔مدتی در جزیره مینو مستقر بودیم. شهید علی آقا ماهانی کنار نهر، کلاس درس قرآن گذاشته بود. قرار شد ما هم بعد از رساندن اسلحه و مهمات به اروند، خودمان را به جمع برسانیم. وقتی برگشتیم آخر کلاس بود و بچه‌ها مشغول هندوانه خوردن؛ گفتیم: این هندوانه از کجا؟ گفتند: بعد از درس، علی آقا گفت: دلتان چه می‌خواهد؟ هرکس چیزی گفت. علی آقا گفت: هندوانه باشد خوب است. داشتیم می خندیدیم که نگاهمان به آب افتاد. هندوانه ای ده کیلویی روی آب روان بود. اول فکر کردیم پوست هندوانه است، وقتی گرفتیمش هندوانه‌ای سالم بود و همه از آن خوردند. تنها کسی که از دیدن آن خوشحال نشد، خود علی آقا بود. نمی‌خواست بچه‌ها به چشم عارف نگاهش کنند. صلوات اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّدوَعَجِّل‌فَرَجهم. @Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگر بخواهیم به ازای هر یک نفر از شهدا و جانبازان ايرانى جنگ ايران و عراق تنها ۱ دقیقه سکوت کنیم، بيش از ۲ سال طول میکشد... 💔 @Hamrahe_Shohada
نمایندگانی شایسته آنان که زمستان را از پشت پنجره دیده‌اند و گرسنگی را فقط در کتاب‌ها خوانده‌اند، نخواهند توانست نمایندگانی شایسته برای دفاع از حقوق مردم باشند... @Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 قدر بودنت را ندانستیم حال حیران به دنبال کسی شبیه تو میگردیم!😔 @Hamrahe_Shohada
‏در بخشی از سرمقاله ویژه‌نامه تهران تایمز خاطره‌ای منتشر نشده از شهید امیرعبداللیهان و عملیات وعده صادق : پس از عملیات موشکی و پهپادی ایران علیه رژیم اسرائیل با نام «وعده صادق»، یکی از وزرای خارجه مشهور اروپایی با امیرعبداللهیان تماس می گیرد و وقتی وزیرخارجه ایران حال او را می پرسد، دیپلمات اروپایی می گوید حالش خیلی بد است و بخاطر حمله ایران نتوانسته بخوابد. امیرعبداللهیان از او می پرسد شش ماه است که مردم بی دفاع غزه زیر بمباران هستند و هزاران زن و کودک کشته شده اند، این جنایتها باعث نشد خوابتان آشفته شود؟! @Hamrahe_Shohada
همراه شهدا🇮🇷
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 #قسمت_هشتاد  صبح که از راه می‌رسد، فرمانده نقشه‌ای پ
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 راستی! این‌جا نامم را کمیل صدا می‌زنند. خودم این اسم را انتخاب کرده‌ام. از دعای کمیل، تا گردان کمیل، تا خودِ کمیل! این نام را دوست دارم. هرکدام از بچه‌ها هم نام جهادی‌شان را انتخاب کرده‌اند. عباس رحمانیان، اوایل آمدن‌مان دوست داشت «رحمان» باشد و حالا به نام یکی از سه عموی شهیدش، «رحیم» است. ابوالفضل موقر، «احمد» را انتخاب کرده. می‌گوید در خانه به این نام صدایش می‌زنند. و امیر قرالو هم همان امیر را می‌پسندد! کارِ ما چهار نفر هم‌دانشگاهی در سوریه با هم گره خورده! شب که به محل استقرار می‌رویم، رحیم می‌کوشد با شوخی‌هایش، غربتِ دل‌هایمان را بشکند اما بارِ دلتنگی برای فاطمه، روی دلم سنگینی می‌کند. گوشی‌ام را برمی‌دارم که به او پیامی بدهم. تک‌بیت بیدل را برایش می‌خوانم و می‌فرستم:«خدا نصیب دلِ هیچ کافری نکند/ کرشمه‌های بتی را که من پرستیدم... تو بتِ منی فاطمه...» حرف‌های منِ بیدل، از زبان بیدل... شعر در برابر شعر! فاطمه هم برایم شعر می‌خواند:«آن کس که تو را شناخت، جان را چه کند؟/ فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟/ دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی/ دیوانه تو هر دو جهان را چه کند؟».... ۸۱ 📔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همین طور خمپاره بود که می آمد. حسین عین خیالش نبود. همین طور آرام، یکی یکی دست می کشید روی سر و صورتشان، خاک ها را پاک می کرد، حال و احوال می کرد، می رفت سنگر بعد. آن ها حرص می خوردند حسین انقدر آرام بین سنگرها راه می رود. شهید @Hamrahe_Shohada
💫بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ💫
💢 زیـارتنامه‌شهــــــداء 💢              ❣بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم❣ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ 🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ 🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ 🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم🌹 کاش‌می‌شـدهمچوشهداخاکی‌باشیم شهدا نگاهی... @Hamrahe_Shohada
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یااباصالحَ المَهدی یاخلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولای ْ الاَمان الاَمان الاَمان ورحمة الله وبرکاته
اولین تصویر از شهید کامران مسعودی تبار که در درگیری با اشرار مسلح در شهرستان شادگان به درجه رفیع شهادت نائل گردید 🔹️درگیری پلیس شادگان با اشرار مسلح سی و یکم خرداد ۱۴۰۳ پلیس شادگان در حین گشت زنی و ماموریت خدمت رسانی به مردم، توسط افراد ناشناس در روستای حدبه مورد حمله قرار گرفتند. بر اساس این گزارش ،متاسفانه در این حمله ناجوانمردانه استواریکم کامران مسعودی تبار مجروح که ساعتی قبل بر اثر شدت جراحان وارده به درجه رفیع شهادت نائل گردید. تلاش برای دستگیری ضاربین توسط پلیس ادامه دارد. @Hamrahe_Shohada
۱۷ شهید در یک روز با جابجایی اسراء از الرمادیه به تکریت علیمردان از آزادگان اردوگاه الرمادیه و تکریت در بیان خاطره‌ای از دوران اسارت می‌گوید: یک روز ساعت ۹ صبح اتوبوس‌های مخصوص حمل اسراء ( قسمت پشت راننده کاملاً با نرده و شبکه‌های فلزی محصور، شرایط انتقال هوا هم وجود نداشت و ارتباط با راننده کامل قطع بود) بدون صبحانه اسراء را از ساعت ۹ وارد محوطه اردوگاه کردند . هوا لحظه به لحظه در حال گرم شدن و گرمای هوای ظهر کم کم به ۵۰ درجه هم می‌رسید و کسی اجازه جابجایی و حرکت به سمت سایه دیواره های آسایشگاه را هم نداشت و اگر می‌خواست از جمع جدا شود بعثی به سمت او هجوم آورده و حسابی کتک می‌زدند. خود بعثی مکرر به صورت گروهی جابجا می‌شدند و هر گروه که می‌آمد به سراغ بچه‌ها رفته و کمترین کار آنها فرمان بشین و پاشو بود که در آن دمای بالا تعدادی از بچه‌ها بر اثر تشنگی و فشار بالای گرما به روی زمین افتادند و در آخر یک تونل انسانی برای عبور اسراء به سمت اتوبوس‌ها ایجاد و در این راه با طناب و کابل و چوب و باطوم بر بدن اسراء می‌زدند و بچه‌ها را با دست و پای شکسته و بدن مجروح وارد اتوبوس‌هایی که زیر گرما به مانند تنور نانوایی شده بود، هدایت و سپس از الرمادیه به سمت تکریت حرکت دادند. بعد از چهار ساعت به اردوگاه تکریت رسیدیم و به محض باز کردن درب اتوبوس تمام بچه‌ها را که بی هوش و نیمه جان بودند را با کتک پیاده و به سمت آسایشگاه پرت می‌کردند و شب که آمار گرفتیم در همان یک روز ۱۷ نفر از بچه‌ها به شهادت رسیدند. @Hamrahe_Shohada