معرفی کتاب فقط غلامِ حسین باش 🌱
بریده هایی از کتاب:
۱-لیلا دو سه بار مریض شد، هر بار که بردمش پیش دکتر، خوب نشد، بدتر هم شد. آخرین بار دکتر پرسید چرا پدر این بچه همراه شما نیست و من گفتم پدرش در جبهه است. دکتر گفت: این بچه چیزیش نیست. الاّ اینکه دلتنگ باباش شده، برو پیغام بده که پدرش برگردد و او را ببیند.
۲-گرمای دشت ذهاب کشندهتر از تیر و ترکش عراقیها یا مار و عقربهای مسیر بود. از دشمن دور بودیم اما حس غریب تشنگان کربلا تا عمق جانمان میرسید. آفتاب تیز و گرمای پنجاه درجه در روز، همهٔ دشت را مثل سراب میکرد. مغزمان میجوشید. و قاطی میکردیم و یکبار یکی از نیروهای گشتی از لشکر ۲۷ از فرط گرما، جنونزده شد. لباسش را کند و به سمت عراقیها رفت و دیگر هیچ خبری از او نشد.
#معرفی_کتاب_شهدا 🕊🌱
#خاطرات_جانباز_سرافراز_حسین_رفیعی 🕊🌱
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada