معرفی کتاب نبرد در الوک 🌱
بریده ای از کتاب:
شب و روز نداشتیم و هر جا که فکر میکردیم انقلاب به ما نیاز دارد، حاضر میشدیم و همچنان که طعم خوش پیروزی را زیر زبانمان مزه مزه میکردیم، برای محکم کردن پایههای حکومت تازه تأسیس ایران اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی از جان نیز دریغ نداشتیم.
روزهای خوشی بود.
گویی در ابرها راه میرفتیم، به خصوص وقتی که در حیاط مدرسه علوی، فریادِ «روحِ منی خمینی، بت شکنی خمینی» را سر میدادیم تا امام بیاید و برایمان حرف بزند و رهنمودهای تازهاش را به گوش جان بشنویم.
امّا هنوز یکماه از پیروزی انقلاب نگذشته بود که خبر رسید عدّهای در کردستان قصد برپا کردن آشوب دارند.
بدون هیچ درنگی من نیز به گروهی از جوانان انقلابی پیوستم که برای آرام کردن اوضاع، عازم کردستان بودند.
با اینکه هیچ شناختی از کردستان نداشتم امّا تلاش کردم خیلی زود با فضا و جریانهای سیاسی ـ نظامی فعّال در منطقه آشنا شوم.
در واقع ما افراد نظامی نبودیم که برای جنگ و سرکوب آشوبگران به منطقه رفته باشیم، ما مدافعان انقلاب مردمی سرزمینمان بودیم.
#معرفی_کتاب_شهدا 🕊🌱
#خاطرات_سردار_جعفر_جهروتی_زاده 🕊🌱
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada