معرفی کتاب یکی از این روزها به بلوغ رسیدم 🌱
بریده ای از کتاب:
لکنت میان حرفش دویدم و گفتم که «شما را به خدا قسم، این توفیق را از من نگیرید. من همه فکر و ذکرم شده جبهه و میخواهم در میان آدمهایی مثل شما باشم». دیگری پرسید: ـ پدر و مادرت رضایت دارند؟ بلند شدم و گفتم که «الان رضایتشان را برایتان میآورم». از خانه بیرون آمدم. مدتی معطل کردم و بعد با خودکار روی کاغذی به خط بزرگترها نوشتم که «بنده، فلانی، پدر محمود، رضایت دارم که پسرم به جبهه اعزام شود.» بعد آن را امضا کردم و مثلاً به جای مادرم انگشت هم زدم و به آنجا برگشتم. برگه را دست به دست چرخاندند تا رسید به یکیشان و او آرام درِ گوشم پرسید: ـ این را خودت نوشته و امضا کردهای؛ بله؟ بدون مکث و سرافکنده گفتم: «بله.»
#معرفی_کتاب_شهدا 🕊🌱
#خاطرات_محمود_نجیمی 🕊🌱
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada