eitaa logo
همراه شهدا🇮🇷
2.3هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
8.3هزار ویدیو
75 فایل
ٖؒ﷽‌ 💌#شهـבا امامزاבگاט عشقنـב كـہ مزارشاט زيارتگاـہ اهل يقين است. آنها همچوט ستارگانے هستنـב کـہ مے تواט با آنها راـہ را پیـבا کرב. #کپی_ازاد
مشاهده در ایتا
دانلود
✨مادر شهید : ✨ 🥀دوستانش می‌گفتند یک روز قبل از و قبل از عملیات، یعنی یک روز قبل از تاسوعا بود، آنها قرار بود روز تاسوعا کنند، بچه‌ها روی تپه بلندی نشسته بودند، محمدحسین با چند نفر دیگر به سمت تپه می‌رود که پیش بچه‌ها بنشیند، بچه‌ها به شوخی می‌گویند نیا اینجا جا نداریم... 🍃محمدحسین به شوخی می‌گویند «یعنی به فردایتان هم جا نمی‌دهید؟» بچه‌ها جا باز می‌کنند و از بین همراهان محمدحسین، محمدحسین می‌نشیند آنجا و فردا هم درست از بین آن جمع محمدحسین شهید می‌شود... 💚 🌱🌹 @Hamrahe_Shohada
🌹 را از امام رضا علیه السلام گرفت:🌹 🌹 🌹 فرمانده جاویدالاثر آقامهدی باکری:. 15 روز قبل از «عملیات بدر» به مشرف شد و با تضرع از (ع) خواست که خداوند توفیق را نصیبش کند. سپس خدمت حضرت امام خمینی(ره) و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رسید و با گریه و اصرار و التماس درخواست کرد که برای دعا کنند. این فرمانده دلاور در روز 25 اسفند سال 1363 و طی « عملیات بدر» به خاطر شرایط حساس عملیات، طبق معمول به خطرناکترین صحنه‌های کارزار وارد شد و در حالی که رزمندگان لشکر را در شرق دجله از نزدیک هدایت می‌کرد، تلاش می‌کرد تا مواضع تصرف شده را در مقابل پاتک‌های دشمن تثبیت کند که در نبردی دلیرانه، براثر اصابت تیر مستقیم مزدوران بعثی ، ندای حق را لبیک گفت و به لقای معشوق نایل شد. که پیکر مطهرش را از طریق آبهای هورالعظیم انتقال می‌دادند، قایق حامل پیکر وی، مورد هدف گلوله آر.پی‌.جی دشمن قرار گرفت و قطره ناب وجودش به دریا پیوست. 🌹 مهدی باکری🌹 🌹ختم صلوات امروز هدیه به فرمانده عزیز شهید مهدی باکری🌹 https://eitaa.com/joinchat/1866793225C16322e89f1 گروه نماز و ختم صلوات @Hamrahe_Shohada
880K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سرمزار که رفتیم دقایقی با شهید آهسته درد و دل کرد بعد گفت: آمین بگو من هم دستم را روی مزار شهید تورجی ‌زاده گذاشتم و گفتم هر چه گفته را جدی نگیرید... اما دوباره تاکید کرد تو که می‌دانی من چه می‌خواهم پس دعا کن تا به خواسته‌ام برسم... را از شهید تورجی زاده خواست... راوی : لحظاتی کوتاه باشهید مسلم خیزاب هدیه کنیم صلواتی نثارارواح مطهر همه شهدا ْ @Hamrahe_Shohada
دانشجوی شهید دفاع مقدس مهدی شاهدی⚘🍃 در تاریخ ۱۳۴۶/۸/۱۲ در شهر بهبهان در خانواده ای متدین و مذهبی متولد شد، دانشجوی شهید چمران اهواز بود شهید ۱۹ ساله و مجرد با شروع جنگ تحمیلی درس و دانشگاه رو رها کرد و به جبهه رفت‌ از رزمندگان گردان فتح تیپ 3 لشکر 7 ولیعصر (عج) بود‌ به روایت از یکی از رزمندگان مهدی از بهترین دوستامون تو جبهه بود ، و بی ریا ، نماز هاش خیلی خالصانه بود.   آخر چند روز قبل از مدام این یه بیت شعرروباخودش زمزمه می کرد عاشق که شدی تیر به سر باید خورد زهری است که مانند عسل باید خورد هیچ کدوم از بچه ها نمی دونستن که منظور مهدی از خوندن این یه بیت شعر چیه ؟! گذشت تا اینکه خبر بین بچه ها پیچید وقتی بالا سرش حاضر شدیم دیدم یه تیر خورده وسط پیشونیش به حالت سجده افتاده و به رسیده اون موقع بود که فهمیدیم می خواست با خواندن اون یه بیت شعر چه چیزی رو بهمون بفهمونه پست نگهبانی اش افتاده بود نیمه شب سر پست نشسته بود رو به قبله و اطرافش رومی پایید آروم آروم هم با خودش زمزمه می کرد نفر بعدی که رفت پست رو تحویل بگیره @Hamrahe_Shohada
🔰| روایت آخرین دیدار؛ ✍مراقب پسر من باشيد خدا خيرتان دهد.. آخرين باری كه را ديد دو روز قبل از بود💔با لبی خندان و پُرانرژی مثل هميشه آمد ديدن ِحاج قاسم، با همه برادران حاضر در جمع سلام واحوال پرسي كرد، به حاج قاسم اطلاع دادن جهاد به ديدن شما آمده. حاج قاسم هم با اشتياق فراوان برای ديدن او به برادران گفت بگوييد سريع بيايد داخل پيش من😍 تا جهاد داخل اتاق شد حاج قاسم از جايش بلند شد او را محكم بغل كرد، جهاد هم با لحن شيرين و هميشگی‌اش كه حاج قاسم را عمو خطاب ميكرد و لبخندی كه هميشه زمان ديدن حاج قاسم بر لب داشت با صدای بلند گفت: خسته نباشيد عمو❤️! و شانه‌ی حاج قاسم را بوسيد، خم شد تا دست حاج قاسم را ببوسد اما حاج آقا ممانعت كرد.. جهاد هم با صدای آرام رو به سمت او گفت:آخر من آرزو به دل می‌مانم باهم نشستند و چای خوردن. برادری كه مسئول جهاد بود آمد داخل اتاق، حاج قاسم تا او را ديد گفت: برادر، جهاد را اول به خدا دوم به شما ميسپارم؛ جان شما و جان او! ايشان اجازه‌ی اينكه به خط مقدم برود را از طرف من ندارد! جهاد لبخندی زد و باز شانه‌ی حاج قاسم را بوسيد و دستش را بر روی شانه ايشان گذاشت و گفت عمو جان من به فدای شما♥️؛ حاج قاسم هم نگاهی😍 پراز عشق و محبت به جهاد كرد و همينطور كه به جهاد نگاه ميكرد رو به سمت آن برادر مسئول گفتن: مراقب پسر من باشيد خيرتان دهد.! آن لحظه همه حاضران در آن جمع عمق عشق و محبت پدر و پسری را بين جهاد و حاج قاسم فهميدن. @Hamrahe_Shohada