همراه شهدا🇮🇷
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 #قسمت_نودوهفت ...اواخر هفته من، رحیم، احمد و امیر، مأم
📗 ادامه کتابِ
《 راستي دردهایم کو ؟ 》
#قسمت_نودوهشت
... آموزش به نیروها در شرایطی که باید خطاها را به حداقل میرساندیم، اهمیت ویژهای داشت.
در میانه برنامههای آموزشی، فرمانده به سراغمان آمد که آماده شوید تا برویم! از مقصد که سوال کردیم، گفت میرویم برای بازدید از نبل و الزهراء. خوشحال شدم. فرصتی دست داده تا از شهرکهای شیعهنشین بازدید کنیم. سه چهار ماه قبل، یک پیروزی بزرگ در این منطقه به دست آمده بود. مجاهدتها جواب داده و در چله زمستان، بهار آمده بود به نبل و الزهراء. با پیروزی جبهه مقاومت در این منطقه و شکست حصرِ چند هزار روزه این دو شهرک شیعهنشین، تروریستها مجبور به یک عقبنشینی حسابی شده بودند؛ ارتش سوریه که کنترل این منطقه را به دست گرفت، موجی از شادی سوریه را فراگرفت.
این یکی از بزرگترین شکستهای تروریستها محسوب میشد. این شکست و این آزادی، تا همیشه با یاد فرماندهان ایرانی و فرماندهِ فرماندهان، حاجقاسم سلیمانی، گره خورده است. حاجقاسم، اذن نیرو آوردن به نبل و الزهراء را از فرماندهاش، رهبر انقلاب گرفته بود؛ شرط آقا هم این بود که حاجقاسم تلاش کند برای جلوگیری از مجروحیت و شهادت نیروها ....
۹۸
#ادامه_دارد
#یادشهداباصلوات
📔#راستی_دردهایم_کو
#همراه_شهدا